پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ انگلستان از جمله قدرتهای جهانی بهشمار میآید که در تاریخ معاصر ایران تأثیر بسزایی داشته است؛ از قراردادهای ننگین دوره قاجاریه تا نهضت ملی شدن صنعت نفت. نقش انگلستان در ایران معاصر بر کسی پوشیده نیست. بااینحال، یکی از مقاطعی که انگلستان در ایران نفوذ چشمگیری داشت دوره سلطنت رضاشاه بود. رضاشاه به قدرت رسیدنش را مدیون انگلیسیها بود و به همین دلیل میبایست به نفوذ این کشور در ایران تن میداد؛ به همین دلیل روابط تهران و لندن در دوره رضاشاه نیز همانند پیش از آن بود و با وجود توجه رضاشاه به آلمان، از نفوذ انگلستان در ایران این دوره چندان کاسته نشد. با وجود چنین نفوذی، آنچه بدان کمتر توجه شده روابط اقتصادی طرفین در این بازه زمانی است؛ به همین دلیل، در سطور زیر تلاش شده است مراودات اقتصادی تهران و لندن در دوره رضاشاه بررسی شود.
با کودتای 29 اسفند 1299ش راه برای به قدرت رسیدن رضاخان هموار شد. این کودتا که با طراحی و به کمک عوامل انگلستان به نتیجه رسید در نهایت چند سال بعد زمینه و بستر تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی را فراهم کرد؛ به گونهای که در سال 1304ش رضاخان به رضاشاه تبدیل شد و دیکتاتوری وی نزدیک به شانزده سال به درازا کشید.
در این مدت انگلستان منافع بسیاری در ایران داشت. اینکه آیا منافع بریتانیا در ایران بیشتر اقتصادی بود یا استراتژیک جای بحثی دیگر دارد، اما بیشک انگلستان سالهای متمادی نفوذ خود را در ایران گسترش داده بود؛ بهگونهای که منافع اقتصادی بسیاری در ایران داشت. در واقع سلطه انگلستان در ایران چنان گسترده شده بود که قطع دست این کشور از امور ایران به راحتی ممکن نبود. شرکت نفت ایران و انگلستان، بانک شاهی ایران و تلگراف هند و اروپا نمونههایی از این دست بهشمار میآید. ارتباط محکم و گسترده این شرکتها و مؤسسات مالی با انگلستان و هندوستان انگلیس سلطه اقتصادی انگلستان بر امور ایران را کاملا آشکار میکند.
[1]
به برکت وجود این نهادهای مالی در ایران بود که فعالیت تجاری و اقتصادی انگلستان در دهه 1920م در ایران رشد و رونق بالایی داشت. این رونق به دو دلیل بود: دلیل اول مشکلات اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی و نابهسامانیهای اقتصادی این کشور بود که ریشه در انقلاب اکتبر سال 1917م و شاید جنگ جهانی اول داشت؛ دلیل دوم که بسیار اساسیتر است، تعرفههای نازل گمرکی ایران و ورود بدون مانع و مشکل کالاهای ساخت انگلستان بود که ضربه محکمی به تولید داخلی ایران میزد و مانع بهبود وضعیت اقتصادی ایران میشد. در واقع روابط ایران و امپراتوری انگلستان تا سال 1928م بر اساس تعرفه گمرکی سال 1920م بود که خود انگلیسیها آن را تهیه و تنظیم کرده بودند و طبیعی بود که تعرفه ورود کالاهای انگلیسی به ایران را بسیار نازل باشد. این نکته را نیز باید افزود که شرکت نفت ایران و انگلستان خود مقدار چشمگیری از کالاهای انگلیسی مانند ماشینآلات و مواد غذایی و دیگر تجهیزات مورد نیاز خود را بدون پرداخت کوچکترین مبلغ و عوارض گمرکی وارد ایران میکرد.
[2]
دولت انگلستان همان قدر که برای صدور کالا به ایران هیچ حد و مرزی قائل نبود و هرچه میخواست وارد این کشور میکرد در واردات کالاهای ایرانی بسیار تنگنظرانه عمل میکرد. در واقع این سیاست انگلستان در ایران باعث شده بود تراز تجاری ایران با انگلستان همواره به نفع این کشور و به ضرر تهران باشد. در سالهای دهه 1920م قسمت اصلی واردات ایران کالاهای اساسی و مصارف مورد نیاز مردم بود؛ اقلامی چون منسوجات پنبهای، شکر و چای بیش از 40 درصد از کل واردات ایران را تشکیل میداد و منسوجات پنبهای در این میان در رتبه اول قرار داشت.
[3]
شماره آرشیو: 1-60855-275م
در این میان، انگلستان سهم چشمگیری در این واردات داشت. در فاصله سالهای 1304 تا 1312ش حدود 66 درصد از کل واردات منسوجات پنبهای ایران، حدود 77 درصد از واردات نخی، 74 درصد از کل واردات چای، 70 درصد از ماشینآلات و نزدیک به 90 درصد از محصولات فلزی و فولادی مورد نیاز کشور از انگلستان تأمین میشد. در همین مقطع زمانی انگلستان گذشته از نفت، حدود 20 درصد از صادرات قالی، 7 درصد از محصولات پنبه، 25 درصد از مجموعه پنبه خام و در نهایت نزدیک به 29 درصد از مجموع میوههای خشک و تازه ایران را وارد میکرد. در مجموع کسری تجاری ایران به اندازهای بود که حتی تراز تجاری مثبت تهران با دیگر کشورها نیز نمیتوانست از تراز تجاری منفی ایران و انگلستان کم کند یا از اثرات آن بکاهد. همین کسری تجاری حاد ایران در روابطش با انگلستان، یکی از دلایل طرح انحصار تجارت خارجی در سال 1310ش بود.
[4]
بحران اقتصادی سال 1929م
روابط اقتصادی ایران و انگلستان با همین روند ادامه پیدا نکرد و بحران اقتصادی 1929م که کشورهای غربی را دچار رکود اقتصادی شدیدی کرد به اقتصاد انگلستان نیز لطمه زد و بهتدریج از میزان برتری اقتصادی انگلستان کاست. البته این معادله روی دیگری نیز داشت و آن این بود که اتحاد جماهیر شوروی مشکلات ناشی از انقلاب سال 1917م را پشت سر گذاشته بود و پس از رسیدن به ثبات نسبی، به دنبال بازگشت به بازارهای ایران بود و میکوشید آنچه را پیش از آن از دست داده بود دوباره بازیابد. کشور دیگر نیز آلمان بود که همراه ژاپن در پی دستیابی به بازارهای تجاری و مالی ایران بود. ایالات متحده آمریکا نیز که اتومبیل و ماشینآلات به ایران وارد میکرد کم کم داشت جای انگلستان را در ایران میگرفت و عملا جانشین این کشور در ایران میشد.
[5]
با توجه به عواملی که گفته شد و پارهای از عوامل دیگر، از سال 1310ش به بعد سهم انگلستان در بازرگانی ایران به شکل محسوسی کاهش پیدا کرد. این را از کل واردات ایران از انگلستان میتوان دریافت. در واقع کل واردات ایران از انگلستان، درحالیکه در سال 1928-1929م بیش از 38 درصد بود، در سال 1932-1933م به بیش از 28 درصد کاهش پیدا کرد؛ یعنی در مدت کمتر از پنج سال میزان کل واردات تهران از لندن 10 درصد کاهش یافت. از طرف دیگر سهم انگلستان از صادرات ایران نیز همین روند را نشان میدهد؛ به این معنی که سهم انگلستان از صادرات غیرنفتی ایران در همین مدت از نزدیک 22 درصد به کمتر از 14 درصد رسید.
[6]
همان گونه که مطرح شد بحران جهانی اقتصاد در سال 1929م در کاهش روزافزون مبادلات تجاری و بازرگانی ایران با انگلستان سهم بسیار مؤثری داشت. درست در همین مقطع زمانی بود که دولت تلاش کرد انحصار تجارت خارجی را در دست بگیرد و این نیز خود از بحران جهانی اقتصاد ناشی میشد؛ بهویژه که این بحران باعث شده بود قیمت اقلام خوراکی و محصولات کشاورزی صادراتی ایران بهشدت کاهش پیدا کند و تولیدکننده داخلی دچار مشکل شود. علاوه بر این، با سیاستی که کشورهای صنعتی و از جمله انگلستان در پیش گرفتند و از صنایع داخلی خود حمایت و تعرفههای گمرکی بازدارنده وضع کردند دست ایران از بازارهای اصلی تأمینکننده ارز مورد نیاز برای ماشینآلات مورد احتیاج برای صنعتی کردن کشور کوتاه شد. درست به همین دلیل بود که ارزش قران ایران در برابر ارزهای خارجی بهشدت کاهش پیدا کرد؛ بهگونهای که واحد پول ایران در برابر لیره انگلستان بین 50 تا 100 درصد ارزش خود را از دست داد.
[7]
در بهمن 1309ش دولت ایران معاهده تجاری مهمی با انگلستان به امضا رساند که بر اساس آن، دولت انگلیس متعهد میشد کلیه تجهیزات و تأسیسات تلگرافخانه هند و اروپا در سواحل ایرانی خلیج فارس را بدون دریافت وجهی به دولت ایران واگذار کند. دولت ایران نیز در عوض موافقت کرد شرکت انگلیسی یادشده همچنان از تلگرافخانههای بوشهر و هنگام استفاده کند و همچون قبل تجهیزات ضروری برای تعمیر و کارکرد ایستگاههای یادشده را شامل عوارض گمرکی قرار ندهد. روند مناسبات تجاری ایران و انگلستان در ادامه نیز به همین منوال بود و حتی با حضور روزافزون آلمان در ایران خللی در آن بهوجود نیامد.
[8]
در واقع رضاشاه که سلطنتش را مدیون انگلیسیها بود با وجود تمایل به آلمان نتوانست دست انگلستان را از اقتصاد ایران کوتاه کند و روابط اقتصادی دو کشور تا پایان سلطنت رضاشاه با همه فراز و نشیبش ادامه پیدا کرد.
پینوشتها:
[1]. علیاصغر زرگر،
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلستان در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین، 1372، ص 331.
[3]. Esfandiar Yeganegi,
Recent Financial and Monetary History of Persia, Columbia University, New york, 1934, p. 11.
[4]. Arnold T. Wilson, “Persia and the Oil Dispute”,
Nineteen Century, No.113, January 1933, p. 307.
[5] . علیاصغر زرگر، همان، ص 333.
[7]. Arnold T. Wilson, Op.Cit, P. 276.