پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حضور قدرتهای بزرگ در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس سابقه طولانی دارد. در واقع به واسطه موقعیت راهبردی و اقتصادی خلیج فارس، این منطقه از دیرباز در کانون توجه قدرتهای جهانی بوده است. این امر بهویژه درباره انگلستان مصداق پیدا میکند؛ قدرتی که از گذشتههای بسیار دور تلاش کرده است منافع خود را در منطقه دنبال کند و به تعبیر رئالیستها آن را به حداکثر رساند. بااینحال، این کشور نیز زمانی که جای خود را در صحنه جهانی بهتدریج به آمریکا واگذار کرد مجبور شد منطقه خلیج فارس را ترک کند. این تغییر راهبرد در سیاست خارجی انگلستان سبب شد معادلات منطقه خلیج فارس به هم بخورد. در واقع پس از خروج انگلستان از منطقه خلأ قدرتی پدید آمد که به حوادث مهم و تأثیرگذاری منتهی شد.
یکی از حوادثی که با خروج انگلستان در دهه 1970م در منطقه خلیج فارس رخ داد جدا شدن بحرین از ایران و اعلام استقلال آن بود. در واقع بهزعم برخی از کارشناسان و صاحبنظران، ایران و انگلستان در این مقطع زمانی بدهبستانی را انجام دادند؛ یعنی از یک طرف، ایران استقلال بحرین را به رسمیت شناخت و از طرف دیگر با خروج نیروهای انگلیسی از منطقه، نیروهای نظامی ایران جزایر سهگانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی را به خاک وطن بازگرداندند، اما آنچه جای تأسف دارد این است که در این معامله بخشهایی از خاک ایران وجهالمصالحه قرار گرفت. بر این اساس، در سطور زیر تلاش شده است تعاملات طرفین در این قطع مهم تاریخی بررسی شود.
تصمیم انگلستان برای خروج از منطقه
پس از کودتای 28 مرداد سال 1332ش لندن دیگر نتوانست مقام و موقعیت خود را در ایران باز یابد و مجبور شد جایگاه و موقعیت خود را در منطقه با آمریکاییها تقسیم کند. انگلستان به همان شکل که مجبور بود 40 درصد از سهام
کنسرسیوم نفتی را به آمریکاییها واگذار کند در مسائل سیاسی نیز مجبور بود به واشنگتن میدان دهد. به همین دلیل دولت انگلیس بهتدریج به این نتیجه رسید که باید منطقه خلیج فارس را که سالها در آن حضور داشت، ترک کند. دولت ایران نیز ضمن اظهار آمادگی رسمی برای پرکردن خلأ قدرت در خلیج فارس بسیار تمایل داشت نقش ژاندارمی آمریکا را در منطقه برعهده گیرد.
[1]
استقلال بحرین از ایران
مهمترین اقدامی که دولت ایران پیش از خروج انگلستان از خلیج فارس انجام داد چشمپوشی از ادعای دیرینه خود بر جزایر بحرین به امید بازپسگیری سه جزیره کوچک راهبردی واقع در دهانه خلیج فارس بود. ماجرا از آن قرار بود که جزایر سهگانه خلیج فارس و نیز منطقه بحرین بنا بر اسناد تاریخی موجود همواره در حاکمیت ایران بوده است. مشکل از آنجا آغاز شد که انگلستان به اهمیت حوزه خلیج فارس پی برد و به بهانه برقراری امنیت و مبارزه با دزدان دریایی، وارد جزایر سهگانه شد، اما چون نمیتوانست آنجا را متعلق به خود بنامد مدعی شد که این جزایر تحتالحمایه آنهاست و به شیوخ عرب تحتالحمایه خود تعلق دارد. از سوی دیگر در حدود سالهای 1782 و 1783م، شیخ احمد بن خلیفه به بحرین حمله کرد و پس از شکست سربازان ایرانى، بر این منطقه استیلا یافت. از آن پس، حکومت بحرین با حمایت همهجانبه سیاسى ـ استعمارى انگلستان در اختیار اعضاى خاندان خلیفه (آل خلیفه) قرار گرفت؛ بااینهمه، در تمام این سالها ایرانیها همچنان بحرین را جزئى از خاک خود مىدانستند و نیز بر ایرانی بودن جزایر سهگانه و اعمال حق تاریخی و جغرافیایی خود بر آنها تأکید میکردند.
[2] این ماجراها ادامه یافت تا اینکه انگلستان در ژانویه 1968م اعلام کرد که قصد دارد نیروهایش را تا پایان سال 1971م از شرق سوئز خارج کند، اما این قدرت پیش از رفتن قصد داشت جای پای خود را در این منطقه حفظ کند و با ایجاد کشورهای جدید در منطقه و درواقع تکثیر قدرت و درنتیجه افزایش نزاعها، مانع از به خطر افتادن منافع خود و بلوک غرب شود؛ ازهمینرو با طراحى و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونى متشکل از نه شیخنشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهاى انگلیسى از منطقه تشکیل شود؛ بهویژه که شیخ بحرین با ابراز ناخشنودى از مسئله خروج آتى نیروهاى انگلیسى و ادعاى مالکیت ایران بر بحرین، آن را یک مشکل امنیتى براى آینده مجمعالجزایر بهشمار میآورد و حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یادشده میدانست.
[3]
در این میان، مذاکرات آشکار و پنهانى میان ایران، انگلستان، عربستان سعودى و آمریکا انجام شد که سرانجام باعث شد ایران در مورد مسئله بحرین کوتاه بیاید و تا اندازهاى عقبنشینى سیاسى کند. در واقع سفر محمدرضا پهلوی به کویت و عربستان و مذاکره با نمایندگان سیاسی این دو کشور، او را به این نتیجه رسانده بود که برای اینکه حمایت دولتهای محافظهکار عرب و ایالات متحده را داشته باشد باید از ادعایش بر بحرین چشم بپوشد. افزون بر این تنها در این صورت است که خواهد توانست جزایر سهگانه را قبل از خروج انگلیسیها پس بگیرد، اما به جای اینکه این معامله را با انگلیسیها در یک زمان انجام دهد، ابتدا با استقلال بحرین موافقت کرد و بعد از اینکه این مسئله تمام شد یک سال بعد ادعای خود را در خصوص مالکیت بر جزایر سهگانه مطرح کرد. همین سیاست نادرست بود که درنهایت موجب شد در مورد جزایر با مسائل دشواری روبهرو شود، مبلغ چشمگیری به شیخ شارجه بپردازد و سرانجام به حاکمیت مشترک بر جزیره ابوموسی تن دهد.
[4]
در واقع، محمدرضا پهلوی به منظور جلب نظر کشورهای عرب محافظهکار منطقه خلیج فارس و ضمنا برای اینکه بتواند بر سر جزایر سهگانه با انگلستان چانهزنی کند بهیکباره و ناگهانی تصمیم خود را مبنی بر چشمپوشی از ادعای دیرینه ایران بر بحرین اعلام کرد؛ حال آنکه بحرین بخشی از خاک کشورمان بهشمار میآمد و حتی در مجلس شورای ملی نیز نمایندگانی نیز داشت. شاه در دیماه سال 1347ش، در یک کنفرانس مطبوعاتی در دهلی نو گفت: اگر اهالی بحرین نمیخواهند تحت حاکمیت ایران قرار گیرند ایران ادعای ارضی خود را بر این مجمعالجزایر پس میگیرد و خواست اهالی بحرین مبنی بر استقلال را در صورت موافقت بینالمللی میپذیرد؛ به همین دلیل دولت ایران در 18 اسفند سال 1348ش از دبیرکل سازمان ملل متحد تقاضای دخالت کرد و تصریح نمود هر نظری را که دبیرکل ابراز کند خواهد پذیرفت؛ مشروط بر اینکه به تصویب شورای امنیت سازمان ملل برسد.
[5]
هیئت حسن نیت ایران در سفر به بحرین، هنگام ملاقات با
شیخ عیسی بن سلمان حاکم این کشور (سال 1349)
شماره آرشیو: 4356-11ع
جالب اینجا بود که نظر دولت ایران و دبیرکل سازمان ملل متحد هر دو مراجعه به آرای عمومی مردم بحرین بود، اما این نظر با مخالفت صریح شیخ بحرین روبهرو شد و در نهایت این کار نیز انجام نشد و همین امر خود شاهدی است بر اشتباههای مکرر محمدرضا پهلوی در مسئله بحرین. در نهایت نماینده سازمان ملل در رأس هیئتی وارد بحرین شد و پس از مشورت با طبقات مختلف اعلام کرد که مردم بحرین خواهان استقلال این منطقه از ایران هستند؛ امری که در نهایت به تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد درآمد و مجلس وقت ایران نیز بیدرنگ آن را به صورت قانون درآورد.
[6]
استرداد جزایر سهگانه در خلیج فارس
برخلاف بحرین که مانند آب خوردن از ایران جدا شد، بازپسگیری جزایر سهگانه به دشواری پیش رفت. دولت ایران در برابر دولتهای عرب و بهویژه دولت عراق، که سیاست ایران در قبال جزایر سهگانه را امپریالیستی و سلطهجویانه تلقی میکرد، واکنش نشان داد و تلاش کرد بتواند موافقت کشورهای عربی را برای بازپسگیری جزایر سهگانه بهدست آورد. محمدرضا پهلوی در اوایل خرداد 1349ش اعلام کرد که ایران هیچ گونه نقشه امپریالیستی در خلیج فارس ندارد و حتی آماده امضای یک پیماننامه دفاعی با کشورهای منطقه است. او تصور میکرد با برقراری روابط دوستانه و مسالمتآمیز با کشورهای حاشیه خلیج فارس میتواند مالکیت ایران بر این سه جزیره ایرانی را دوباره برقرار کند. با توجه به اینکه این کشورها از حمایت دولتهای غربی برخوردار بودند و با توجه به روابط حامی ـ پیرو شاه و آمریکا، رضایت ایالات متحده برای شاه مهم بود. در همین راستا، پس از چند سفر میان طرفین مقررات روادید میان ایران و بحرین لغو شد. تهران روابط گرمی با دوحه برقرار کرد و به تحکیم مناسبات با کویت پرداخت، اما مهمتر از همه برقراری مناسبات مجدد با کشور مصر بود که ده سالی از قطع روابط فیمابین میگذشت.
[7]
نکته جالب توجه اینجا بود که در انگلستان حزب کارگر در انتخابات شکست خورد و حزب محافظهکار، که مخالف خروج انگلستان از منطقه بود، به قدرت رسید. همین تغییر دولت بر ترس تهران افزود و باعث شد مذاکرات تهران با انگلستان برای خروج این کشور از منطقه به شکست منتهی شود. البته به نظر میرسد در نهایت با فشار آمریکا، انگلستان از منطقه خارج شد.
[8]
مذاکرات میان ایران و انگلستان در اوایل پاییز 1350ش انجام شد. امیرخسرو افشار، سفیر ایران در لندن، و سرویلیام لوس، نماینده انگلیس در خلیج فارس، مذاکرات خود را آغاز کردند. لوس هفت بار به ایران سفر کرد، ولی چون انگلستان به هدف خود، که شناسایی استقلال بحرین از سوی ایران بود، دست پیدا کرده بود در مورد خواست ایران مبنی بر استرداد جزایر سهگانه چانهزنی میکرد. در نهایت انگلستان، که حالا استقلال بحرین را از محمدرضا پهلوی گرفته بود، یک روز پیش از اینکه نیروهای نظامیاش منطقه را ترک کنند، به شاه فرصت داد تا ایران در جزایر سهگانه نیرو پیاده کند. در واقع در روز 9 آذرماه سال 1350ش نیروی دریایی ایران با موافقت لندن در سه جزیره نیرو پیاده کرد و هرچند نیروهای رأسالخیمه (امارات متحده عربی) مقاومت کردند در نهایت ایران توانست سرزمینهای خود را پس بگیرد. ایران برای اینکه با مخالفت اعراب روبهرو نشود تأسیس دولت امارات متحده عربی را یک ساعت پس از آن به رسمیت شناخت و بدینترتیب ماجرای خروج انگلستان از منطقه خلیج فارس به پایان رسید.
[9]
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که معامله محمدرضا پهلوی بر سر بحرین و جزایر سهگانه یک اشتباه راهبردی از سوی شاه بود. او یک سال پیش از خروج انگلستان از منطقه، استقلال بحرین را به رسمیت شناخت درحالیکه رفتن انگلیسیها از منطقه حتمی و قطعی نبود و ممکن بود خدعه در کار باشد. در واقع محمدرضا پهلوی نقد را داد و نسیه را گرفت. مضاف بر این، استقلال بحرین باید از طریق یک فرایند دموکراتیک انجام میشد که نشد و چه بسا اکثر مردم بحرین رأی به استقلال این منطقه نمیدادند. به دلیل همین اشتباهها بود که بعد از به رسمیت شناختن بحرین توسط ایران، محمدرضا پهلوی امتیازات بسیاری داد تا بالاخره توانست جزایر سهگانه را بازپس گیرد.
پینوشتها:
[1] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، انتشارات البرز، 1373، صص 350-355.
[2] . برای نمونه میتوان به مذاکرات مصدق (وزیر امور خارجه وقت) با سرپرسى لورن، سفیر انگلستان در ایران، اشاره کرد. رک:
صورت مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره شانزدهم، جلسه ۵۷ (19 شهریور ۱۳۲۹).
[3] . آرنولد ویلسون،
خلیج فارس، ترجمه محمد سعیدى، تهران، 1353، صص 54-68.
[6] . احمد فریدونی، ماجرای جدا شدن بحرین از ایران، مرکز مطالعات خلیج فارس؛ دقابل دسترسی در:
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/571
[7]. Rouhollah Ramezani, Iran's Foreign Policy, 1941-1973; A Study of Foreign Policy in Modernizing Nations, University of Virginia, 1975, p.420.
[8] . امیل نخله،
روابط آمریکا و اعراب در خلیج فارس، تهران، انتشارات سروش، 1359، صص 71-72.
[9] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صص 370-373.