پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کودتای 28 مرداد 1332 حاصل فعالیت مجموعهای از عوامل فردی، گروهی و سازمانی بود که باعث ساقط شدنِ دولت
محمد مصدق شد. این نوشتار به فعالیتهای گروهی از این افراد با عنوان کمیته نجات وطن میپردازد تا انگیزه و اقدامات آنان را در روزهای منتهی به کودتا بررسی کند.
کمیته نجات وطن؛ پایداری مخالفان
به دنبال مخالفت نمایندگان شورای ملی با مصدق و مشکلات ناشی از آن، وی برای انحلال مجلس هفدهم در روز 12 مرداد 1332 اعلام رفراندوم کرد. در این زمان برخوردهای شدید بین طرفداران جبهه ملی و
حزب توده در همدان رخ داد و رفراندوم در روز دوشنبه 19 مردادماه در همدان برگزار شد. در سراسر کشور مقرر بود که صندوق اخذ آرا موافقان و مخالفان را در دو محل جداگانه بگذارند، در همدان نیز صندوق مخالفان در مسجد شریفالملک و صندوق موافقان در میدان پهلوی (امام فعلی) گذاشته شد. این رفراندوم که همه دستهها، احزاب، جمعیتها و طبقات مردم در آن شرکت کرده بودند، سرانجام با 18057 رأی موافق و تنها 2 رأی مخالف در همدان از تصویب مردم گذشت.
[1]
مرداد 1332 ماه اضداد بود؛ از طرفی ابتدا دکتر مصدق با چنین پیروزی عظیمی در مراجعه به آرای عمومی مواجه شده بود و از سوی دیگر در اواخر آن، وی بر اثر کودتا برای همیشه از صحنه سیاسی ایران خارج شد. در همین ماه تضادهای اساسی و پنهان بین طبقه متوسط سنتی و جدید علنی شد. مصدق پشتیبانی سه گروه نماینده بازار، مجاهدین اسلام،
حزب زحمتکشان و فدائیان اسلام را از دست داده بود، اما سه نماینده قشر روشنفکر ــ حزب ایران، حزب ملی و
نیروی سوم ــ و مشاورانی همچون
فاطمی،
شایگان و رضوی هنوز به او وفادار بودند. جبهه ملی از جنبش طبقه متوسط سنتی و جدید به جنبش طبقه متوسط جدید تبدیل شد.
[2] مصدق، مردی که خود را سُنت زنده جنبش مشروطه تلقی میکرد، اکنون به حکم تاریخ وادار شده بود تجربه انقلاب مشروطه را تکرار کند. در شرایطی که مصدق طرفداران خود را از دست میداد، افسران ناراضی سلطنتطلب پنهانی مشغول طراحی کودتا بودند. گروهی از فرماندهان نظامی که پس از 30 تیر به دستور مصدق اخراج شده بودند، با گردهمایی منظم در باشگاه افسران، کمیته نجات وطن را تشکیل دادند. در منشور این کمیته آمده بود که وظیفه میهنی افسران است تا در راه سلطنت و نیروهای مسلح بجنگند، با تندرویها مبارزه کنند و کشور را از آشوب و فروپاشی اجتماعی نجات دهند. این ظاهر ماجرا بود؛ چون هدف شکلگیری و هدف کمیته نجات وطن چیزی جز حفظ بقای مخالفان نبود.
[3]
کمیته و دراندازی طرح کودتا
زمینههای کودتای 25 و 28 مرداد از مدتها پیش چیده شده بود و افسران عالیرتبه ارتش، که در باشگاه افسران تهران گرد هم آمده و مخفیانه کمیته نجات وطن را تشکیل داده بودند، به عنوان عاملان اجرای آن در نظر گرفته شده بودند.
[4] هنگامی به عمق رویکرد کمیته نجات وطن پی خواهیم برد که بدانیم آنان شامل گروهی از فرماندهان نظامی بودند که پس از 30 تیر 1331 به دستور نخستوزیر، محمد مصدق، اخراج شـده بـودند. شخصیت اصلی کمیته نجات وطن،
فضلالله زاهدی، همان شخصی است که در سال 1322 به جرم فعالیتهایی به طرفداری از آلمان، توسط انگلیس دستگیر شده بود و در سال 1325 نیز چونان آلت دستی برای سرنگون کردن دولت ائتلافی
قوام فعالیت میکرد. سرهنگ مقدم، فردی از یک خانواده ثروتمند آذربایجانی که در حوادث 30 تیر رئیس ژاندارمری بود، سرلشکر
ارفع، رهبر گروه طرفدار انگلیس در ارتش و رئیس محافظهکار ستاد ارتش در سال 1325، سرلشکر حجازی، دوست نزدیک ارفع در بریگارد قزاق، و سرلشکر هدایت، افسر اشرافی ستاد ارتش که از سال 1320 با محمدرضا پهلوی همکاری نزدیک داشت اعضای دیگر این کمیته بهشمار میآمدند. این کمیته با سرویس مخفی انگلیس نیز در ارتباط بود و پس از قطع روابط دیپلماتیک تهران با لندن، گروه فعالی را تحت نظارت و سرپرستی رشیدیان، تاجر ثروتمندی که در دهه 1320 از سید ضیاء حمایت کرده بود و نیاز مالی چاقوکشان بازار تهران را تأمین میکرد، ایجاد کرد.
[5]
شاید این مطلب هم برای شما جالب باشد:
|
کمیته نجات وطن و فعالیتهای آن را باید قسمتی از کودتا برای تضعیف قدرت محمد مصدق و ایجاد شرایطی که نشاندهنده مخالفت گروههای سیاسی با حکمرانی وی باشد در نظر گرفت. ترومن نسبت به کودتا بر ضد مصدق تردید داشت، اما وقتی ژنرال
آیزنهاور روی کار آمد، تصمیم به اجرای نقشه کودتا گرفت. مرگ ناگهانی
استالین، سد بزرگی را از سر راه برداشت. انگلیسیها عوامل خود از جمله دو برادر رشیدیان را در اختیار آمریکاییها قرار دادند. محمدرضا پهلوی نیز ــ که اختیاراتش را دکتر مصدق محدود کرده بود ــ آمادگی قبول هر پیشنهادی را داشت.
[6]
در همین ایام کرمیت روزولت، رئیس مأموران سیا در خاورمیانه، یک رشته مذاکرات طولانی را با سران اینتلجنس سرویس درباره ساقط کردن دولت مصدق انجام داد. در اسفندماه 1331 دست به یک آزمایش کوچک در تهران زده شد تا توان مقابله نظامی دکتر مصدق ارزیابی شود و سپس به ایجاد چند گروه از جمله کمیته نجات وطن و اتحادیه میهنپرستان اقدام شد. عملیات اصلی در تیرماه 1332 آغاز شد. در کره، جنگ در حال فروکش کردن بود و آمریکا مأمورانی را از آن کشور به ایران فرستاده بود. شاه عمدتا به تقاضای آمریکا، فرمان عزل دکتر مصدق را صادر و زاهدی را به نخستوزیری برگزید، ولی دکتر مصدق فرمان را مغایر قانون اساسی خواند و رد کرد؛ چرا که طبق قانون اساسی آن زمان، مجلس باید فردی را به عنوان نخستوزیر به شاه پیشنهاد میکرد، نه اینکه شاه، خود نخستوزیر را برگزیند. این اقدام مصدق، یک کودتا تلقی شد.
[7]
شبکه افسران؛ پشتیبان کودتا
در روزهای منتهی به کودتا شبکه مخفی افسران گسترش یافت. رخنه در نیروهای مسلح و جلب حمایت و همکاری افسران ارشد و فرماندهان ارتش، بهویژه فرماندهان پادگانهای مهم نظامی، یکی از هدفهای اساسی کودتاگران بود. برخی از این افراد شامل سرهنگ
نصیری: فرمانده گارد شاهنشاهی، سرلشکر گیلانشاه: فرمانده نیروی هوایی، سرلشکر
تیمور بختیار: عموی ملکه ثریا و فرمانده لشکر زرهی کرمانشاه، سرهنگ اردوبادی: فرمانده ژاندارمری، سروان معتضد: رئیس رکن دوم تیپ کوهستانی، سروان قهرانی: فرمانده لشکر موتوریزه رشت و مهمتر از همه فرماندهان مهم زرهی در پادگانهای تهران مانند سرهنگ غلامرضا اویسی و سرهنگ محمد خواجهنوری بودند.
[8] آنان بر اثر ترغیب و وعدههای مأموران آمریکا به جمع ناراضیان از مصدق پیوستند. هرچند در میان امیران ارتش گرایش به نظام پادشاهی و شخص شاه قابلتوجه بود و امکان استفاده از برخی نارضایتیهای آنان برای اتحادشان علیه مصدق وجود داشت، اما از سوی دیگر، فقط نیروهای تحت امر سرهنگ نصیری در گارد جاویدان در اختیار کودتاگران بودند که این افراد نیز به تنهایی قادر به مقابله با یگانهای رزمی تیپهای متمرکز در پادگانهای تهران نبودند. بنابراین، در دهه اول مرداد 1332، پس از تحقیقات سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلستان در میان فرماندهان نظامی، طرح عملیات کودتا بر این فرض استوار شد که چهل نفر از فرماندهان پادگانهای تهران با کودتا همکاری خواهند کرد. علاوه بر این، نظامیان ارشد دیگری وجود داشتند که همکاری و حمایت آنها نیز جلب شده بود. سرلشکر
نادر باتمانقلیچ، یکی از این افراد بود که در اواسط مرداد از مأموریت اصلی و نقشی که برای او در کودتا در نظر گرفته شده بود آگاه شد. او در این زمان سمت بازرس ناحیه پنج در وزارت جنگ را بر عهده داشت.
[9]
کمیته نجات وطن به منظور اجرای موفقیتآمیز کودتا استراتژیهای مختلفی را پیگیری کرد: استراتژی اول جذب مخالفان مصدق بود. در این میان
برادران رشــیدیانهــا نقش جدی داشتند و دسیسهچینی عوامــل آنگلوفیــل علیــه دولــت مصــدق فزونــی یافــت. خانــه
اسدالله رشـیدیان بـه کـانون اصـلی توطئـهگـران ازجملـه زاهـدی تبـدیل شــد. بخش اعظم فعالیتهای رشـیدیانهـا علیـه مصـدق در کمیتـه نجـات وطـن، کـه بعــد از قطــع رابطــه سیاســی ایــران بــا انگلــیس ایجاد شــده بــود، ســامان یافــت. کمیته نجات وطن با مسلح ساختنِ ایلات و عشایر، دولت را بیثبات کرد. آنان علاوه بر استخدام چاقوکشها، سرتیپ
افشار طوس، افسر بنام طرفدار مصدق را کشتند و جسد مثلهشدهاش را در اطراف تهران انداختند تا هشداری به دیگر افسران پشتیبان مصدق باشد. در ادامه با تکیه بر همین استراتژیها زمینه سقوط دولت مصدق را فراهم کردند.
[10]
شاید این مطلب هم برای شما جالب باشد:
|
فشرده سخن
کمیته نجات وطن را باید کمیته بقای مخالفان محمد مصدق نام نهاد؛ چرا که آنان پس از احساس خطر در مقابل دولت مصدق، جذب مخالفان شدند و بهرهبرداری از استراتژیهای مختلف جهت تضعیف پایههای قدرت مصدق را در دستور کار قرار دادند. اعضای این کمیته ابتدا تلاش کردند شبکه مخالفان مصدق را از بین نیروهای نظامی گسترش دهند. پس از آن با مسلح کردن عشایر و استخدام چاقوکشها و همکاری مستقیم با انگلیس و آمریکا در کودتای 28 مرداد باعث سقوط دولت مصدق شدند.
اقدامات کمیته نجات وطن
پینوشتها:
[1]. روزنامه
فریاد همدان، ش 28 (22 مرداد 1332)، ص 1.
[2]. یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نی، چ سیودوم، 1402، صص 338-342.
[4]. مارک ج گازیوروسکی،
کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1362، صص 34-37.
[5]. یونس پارسا بناب،
تاریخ صدساله احزاب و سازمانهای سیاسی ایران، تهران، رواندی، 1383، صص 425-426.
[6]. سهراب یزدانی،
کودتاهای ایران، تهران، ماهی، چ چهارم، 1400، صص 275-279.
[7]. گزارش، «خلاصهای از یک کتاب جنجالبرانگیز تازه درباره دخالتهای انگلیس در ایران: افشای اسرار 6 - 881 برای سرکوب ناسیونالیسم ایرانی»،
گزارش، ش 120 (اسفند 1379 و فروردین 1380)، صص 69- 70.
[8]. نورمحمد عسگری،
شاه، مصدق، سپهبد زاهدی، سوئد، آرش، 2007، صص 89-91.
[9]. سجاد راعی،
عملیات آژاکس، ترجمه ابوالقاسم راهچمنی، تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، 1380، صص 190-210.
[10]. نورمحمد عسگری،
همان، صص 89-91.