پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در تاریخ چند سده گذشته، طلای سیاه یا همان نفت یکی از دلایل بسیاری از درگیریها و منازعات در روابط بینالملل بوده است. این منازعات گاه به جنگهای بسیاری انجامیده و سبب خسارات بسیاری به کشورهای ضعیفتر شده است. در این میان، آنچه به این مسئله شدت و حدت بیش از پیشی بخشیده سهم قدرتهای استعمارگر است. در واقع با اروپایی شدن روابط بینالملل و شکلگیری تدریجی دولت ـ ملتها و توسعهطلبی کشورهای اروپایی بود که موضوع نفت بسیار اهمیت پیدا کرد.
در این میان، نقش دولت انگلستان در تحولات مربوط به کشف و استخراج نفت بیبدیل است. در واقع اولین کشور یا به عبارت بهتر قدرت استعمارگری که به دنبال یافتن منابع و ذخایر نفت در دنیا رفت و تلاش کرد از آن برای تأمین منافع خود به هر قیمتی استفاده کند انگلستان بود. لندن این کار را برای اولین بار در خاورمیانه انجام داد و به همین دلیل تلاش خواهد شد این موضوع و تحولات پیرامون آن در چهارچوب منطقه خاورمیانه ارزیابی شود.
حضور انگلستان در خاورمیانه
سابقه حضور انگلستان در خاورمیانه به اوایل قرن نوزدهم باز میگردد. در سالهای ۱۸۲۰م در بحبوحه جنگهای ایران با روسیه، دولت انگلستان و نیروی دریایی آن به بهانه مبارزه با دزدهای دریایی سواحل جنوبی خلیج فارس را اشغال و با حکام محلی قرارداد تحتالحمایگی امضا کرد. البته سابقه حضور انگلیسیها در این منطقه به دوران قبلتر و حتی دوران حکومت صفویه در ایران بازمیگردد. بااینحال، در دوران صفویه حضور انگلیسیها بیشتر اقتصادی بود و به دلیل وجود یک حکومت مرکزی قدرتمند در ایران، لندن نتوانست چندان تأثیری در منطقه برجای گذارد، اما در دوران قاجاریه به دلیل ضعف حکومت مرکزی و درگیر شدن در دو جنگ طولانی با همسایه شمالی، یعنی روسیه که به جدا شدن بخشهای بزرگی از کشورمان انجامید، انگلیسیها در منطقه حضور نظامی پیدا کردند و حتی در پی گرفتن امتیازهای اقتصادی از دولت مرکزی در ایران بودند.
[1]
سلطه بر نفت ایران
یکی از این امتیازها که در نهایت به اکتشاف و استخراج نفت در ایران منتهی شد به شخصی به نام ویلیام ناکس دارسی واگذار شد. او بعدها به پدر صنایع نفت خاورمیانه شهرت پیدا کرد و سهم مهمی در باز شدن پای انگلیسیها به صنایع نفت ایران داشت؛ البته شغل اصلی دارسی بانکداری بود و ثروت کلان خود را از طریق معادن طلای استرالیا تحصیل کرده بود، بااینحال، به دلیل ارتباط با مقامهای عالی انگلستان، همچون وزیر مختار این کشور، سرهنری دروموند، از نفت و منابع احتمالی آن در ایران آگاه شد. او از طریق باستانشناسان به وجود این منابع در ایران اشراف کامل پیدا کرد و در نهایت توانست در روز 28 مه سال 1901م امتیاز استخراج و اکتشاف نفت ایران را به مدت شصت سال بهدست آورد. جالب اینجا بود که این امتیاز تمام مناطق کشور به جز صفحات شمالی را که با روسیه تزاری هممرز بود، دربر میگرفت و انگلستان قصد داشت در این رقابت استعماری حساسیت مسکو را زیاد نکند.
[2]
تلاش برای اکتشاف و استخراج نفت ابتدا به شکست انجامید، اما با توسعه و تداوم تلاشها، در نهایت در سال 1904م بود که تیم تحقیق و عملیات دارسی توانست اولین چاههای نفت در ایران را استخراج کند. البته این منابع بعد از مدتی خشک شد و دارسی برای انجام عملیاتهای بعدی خود به دریاسالار فیشر متوسل شد. در واقع نیاز نیروی دریایی انگلستان به استفاده از سوخت نفت به جای زغال سنگ آنان را بر آن داشت تا به هر شکل شده این پروژه را به نتیجه برسانند. ماجرا از این قرار بود که نیروی دریایی انگلستان برای تداوم فتوحات خود و گسترش آن، نیاز به انرژی داشت و این انرژی از طریق نفت بسیار بهتر از زغال سنگ تأمین میشد. در نهایت، در سال 1908م بود که چاه حفرشده در مسجد سلیمان به نفت رسید و نفت با فشار زیاد فوران کرد. بدینترتیب، شرکت نفت ایران ـ انگلستان پا به عرصه وجود گذاشت و نفت در شکل انبوه در ایران تولید شد.
[3]
تعدادی از کارگران در تأسیسات نفتی مسجد سلیمان
شماره آرشیو: 2768-3ع
تصمیم دولت انگلستان به استفاده از نفت به جای زغال سنگ در سال 1913م عملیاتی شد و این کشور مصمم بود از این انرژی به عنوان جایگزین برای ماشین جنگی خود استفاده کند؛ بهویژه که تنش در اروپا بالا بود و نیاز به نفت بیش از پیش احساس میشد. مضاف بر این، مصرف نفت باعث کاهش هزینهها میشد و قدرت مانور و سرعت كشتیها را بالا میبرد. با این نگرش، اهمیت نفت ایران دو چندان شد؛ چون در غیر این صورت انگلستان مجبور بود از سایر كشورها از جمله آمریكا، مكزیك و... نفت بخرد. با توجه به همین شرایط، این قدرت استعمارگر در فكر سلطه كامل بر نفت ایران به عنوان منبع مطمئن سوخت كشتیهای جنگی خود افتاد.
[4]
سلطه بر نفت عراق
ایران تنها کشوری نبود که انگلستان به دنبال نفت آن بود و چشم طمع به آن داشت. عراق کشور دیگری بود که انگلستان به دنبال استخراج نفت از آن بود. سرآغاز کشف نفت در عراق به پیش از جنگ جهانی اول باز میگردد که طی آن میان انگلستان و آلمان توافق حاصل شد تا در مناطق ترکنشین امپراتوری عثمانی مراحل کشف و استخراج نفت آغاز شود، اما جنگ جهانی اول دو کشور را رو در روی یکدیگر قرار داد و توافق یادشده از بین رفت.
[5]
در بحبوحه جنگ جهانی اول و درحالیکه متفقین با دول محور در بسیاری از مناطق جهان در حال نبرد بودند، فرانسه و انگلستان بر سر نحوه تقسیم متصرفات بعد از جنگ با یکدیگر به توافق رسیدند. این توافق، که در تاریخ به سایکس ـ پیکو معروف است و میان وزرای خارجه دو کشور به امضا رسید، به مسئله تقسیم امپراتوری عثمانی میپردازد. یکی از مسائل عمده میان طرفین نحوه تقسیم نفت در محدوده امپراتوری عثمانی بود. ابتدا توافق شد نفت عراق و نواحی اطراف آن میان طرفین تقسیم شود و تا مدتی نیز به دلیل مسائل جنگ، نفت عراق میان لندن و پاریس تقسیم میشد، اما با پایان یافتن جنگ، انگلستان مخالفت صریح خود را با تقسیم نفت عراق اعلام کرد و وزیر امور خارجه این کشور، یعنی آرتور بالفور، در این زمینه موضع گرفت. او در جمع نخستوزیران کشورهایی که امپراتوری انگلستان را شکل میدادند، بهصراحت به مسئله نفت اشاره و تأکید کرد که انگلستان باید در عراق بازیگر محوری باشد و در عین حال از نفت آن حداکثر فایده را ببرد. به همین دلیل بود که رهبران انگلستان نقشه لشکرکشی به عراق را تدارک و تهیه دیدند.
به روایتی منافع انگلستان در جنگ جهانی اول و نیاز نیروی نظامی این کشور به نفت باعث شد در سال 1918م دولت انگلستان به موصل لشکر کشد و کنترل مناطق نفتخیز عراق را بهدست گیرد. بر این اساس بود که انگلستان فرانسه را کنار گذاشت، آلمان و عثمانی را شکست داد و در نبرد کوتالعماره عراق را تصرف کرد. بعد از آن، انگلستان در عراق پایگاه نظامی ایجاد کرد و در نهایت اداره امور این کشور را بهدست گرفت.
[6]
کشف نفت در کویت
عراق تنها کشوری نبود که پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی به نفت رسید. کویت نیز که در آن زمان بخشی از جنوب عراق بهشمار میآمد، در پی تحولات ناشی از جنگ جهانی اول صاحب نفت شد. انگلستان در سال 1938م از طریق چاه برقان کویت به نفت رسید تا بتواند نیاز روزافزون خود را تأمین کند. البته استخراج نفت در این کشور به دلیل رخ دادن جنگ جهانی دوم به تأخیر افتاد و اولین پروژه اقتصادی نفت در این کشور در سال 1946م آغاز شد. با وجود این، کشف نفت در کویت پیامدهای بسیاری داشت که مهمترین آن جدا شدن آن از عراق و استقلال این کشور کوچک بود.
[7]
در دوره حکومت عبدالکریم قاسم در عراق بود که انگلستان مصمم شد کویت از عراق جدا شود؛ بهویژه که انگلیسیها به یاد داشتند بعد از ملی شدن صنعت نفت در ایران، آنها مجبور شده بودند به بصره کوچ کنند. بنابراین، پیشبینی بروز حوادث مشابه باعث میشد جانب احتیاط را حفظ کنند و به فکر مکانهای امنی در موارد مشابه باشند. عراق تلاشهای بسیاری از خود نشان داد که جلوی این ماجرا را بگیرد و حتی به سازمان ملل نیز شکایت برد، اما در نهایت نتوانست کاری از پیش برد. نکته جالب ماجرا اینجاست كه انگلیسیها پیش از آنکه عراق به هر گونه اقدام خاص نظامی دست زند، روز بعد از رد درخواست عراق از همان ساعات اولیه صبح نیروهای نظامی خود را میان عراق و پالایشگاه کویت مستقر کردند. کاملا واضح بود که کویت و میدانهای نفتی آن منافع راهبردی انگلستان بود و تجزیه این مناطق میتوانست دست لندن را برای بازیهای سیاسی باز گذارد و به این ترتیب حیاط خلوتی دیگر را برای انگلستان در منطقه خاورمیانه به ارمغان آورد. این سیر ادامه پیدا کرد تا اینکه آمریکا جای انگلستان را در تحولات بینالمللی گرفت و واشنگتن بازیگر اصلی در این زمینه شد.
[8]
با تأمل در مطالب بالا میتوان به این جمعبندی رسید که اهمیت نفت برای انگلستان از دوران قاجار بهشدت افزایش پیدا کرد و با کشف آن در ایران، استعمارگری نفتی آن کلید خورد. این استعمارگری بعدها به عراق و کویت نیز گسترش پیدا کرد و تا پایان دهه 1330ش تقریبا تداوم یافت.
پینوشتها:
[1] . میثم طاهری بن چناری، «سابقه استعمار انگلستان در خلیج فارس»، مرکز مطالعات خلیج فارس، موسسه مطالعات ژئوپلیتیک، استراتژیک، تاریخ و جغرافیای خلیج فارس، قابل دسترسی در:
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/385
[2] . لئونارد موزلی و محمود طلوعی،
بازی قدرت، سازمان انتشارات هفته، 1368، صص 20-21.
[5]. History of Oil in Iraq, in:
https://archive.globalpolicy.org/iraq-conflict-the-historical-background-/36421
[7] . چاه شماره یک کویت، قابل دسترسی در:
www.petromuseum.ir/content/18/روزی-روزگاری/1019/چاه-شماره-یک-کویت