کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

طرح آزمون‌گیری از طلاب در دوره پهلوی؛

گامی دیگر در مسیر تحدید قدرت روحانیت

25 ارديبهشت 1403 ساعت 10:00

مولف : سارا اکبری

اصلاحات و نوسازی فرهنگی مورد نظر رضاشاه بر سه محور اساسی ناسیونالیسم باستان‌گرا، تجددگرایی و مذهب‌زدایی استوار بود. از جمله اقدامات رضاشاه در محور سوم، تجددگرایی و تضعیف ارزش‌های دینی بود؛ چرا که از نظر وی ریشه‌دار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی، مانعی جدی بر سر راه مدرن‌سازی به‌شمار می‌آمد؛ ازهمین‌رو، رضاخان و دولتمردان ‌رژیم سلطنتی‌اش، پیکار خود را علیه مذهب آغاز کردند



پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاشاه، در دوره دوم حیات سیاسی خود (1304-1313ش) به‌تدریج، سیاست تحدید مذهب و تضعیف روحانیت را به اجرا گذاشت؛ چنان‌که از سال 1304ش به بعد با هدف کاستن از اقتدار و نفوذ اجتماعی روحانیان، هجمه سنگین خود را علیه حوزه‌های علمیه و علمای مذهبی آغاز کرد. تصویب نظام‌نامه امتحان طلاب (1307ش) و تدوین برنامه درسی برای آنان یکی از تمهیداتی بود که پهلوی اول با هدف تحدید قدرت مذهب و تضعیف حیات مستقل علما و حوزه‌های علمیه آن را به اجرا گذاشت. این طرح در دوره محمدرضا پهلوی نیز به شکلی مدوّن‌تر ــ با تصویب آیین‌نامه و برنامه تحصیلی طلاب (1342ش) ــ تداوم یافت. در این نوشتار طرح آزمون‌گیری حکومت از طلاب و سیر آن بررسی شده است.
 
تحدید مذهب به بهانه مدرن‌سازی ایران
در پی استقرار رژیم پهلوی و تثبیت اقتدار رضاخان، پروژه نوسازی و به دنبال آن، اصطکاک میان آن و باورهای دینی جامعه ایران آغاز شد و همین اصطکاک، شکافی را پدید آورد که تا روزهای آخر عمر آن رژیم بزرگ و بزرگ‌تر شد. بنا بر اسناد تاریخی، اصلاحات و نوسازی فرهنگی مورد نظر رضاشاه بر سه محور اساسی ناسیونالیسم باستان‌گرا، تجددگرایی و مذهب‌زدایی استوار بود. از جمله اقدامات رضاشاه در محور سوم، تجددگرایی و تضعیف ارزش‌های دینی بود؛ چرا که از نظر وی ریشه‌دار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی، مانعی جدی بر سر راه مدرن‌سازی به‌شمار می‌آمد؛ ازهمین‌رو، رضاخان و دولتمردان ‌رژیم سلطنتی‌اش، پیکار خود را علیه مذهب آغاز کردند.[1]
 
مجموعه اقداماتی همچون اجرای قانون نظام اجباری، متحد‌الشکل کردن البسه، امتحان گرفتن از طلاب، کشف حجاب، تأسیس دانشکده معقول و منقول، ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه و ... از جمله فعالیت‌هایی بود که در این دوره با هدف از بین بردن سازمان روحانیت و استقلال حوزه‌ علمیه، با اهتمام جدی پیگیری و انجام شدند. در میان برنامه‌های مختلف اجراشده، طرح آزمون‌گیری از طلاب بیش از سایر موارد استقلال آنها را در معرض تهدید قرار می‌داد؛ چراکه آزمون‌گیری از طلاب برابر بود با وابستگی و زیر نظارت قرار گرفتن آنها در همه شئون حیات خود اعم از جذب و گزینش، مواد تحصیلی، شیوه‌های آموزشی، امتحانات، تحقیقات و حتی تبلیغات. این مسئله همچنین یکی از عوامل مؤثر در رویارویی دولت و علما در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی نیز بود؛ چنان‌که بسیاری از علمای طراز اول حوزه‌های علمیه ایران، نسبت به مسئله آزمون‌گیری از طلاب و تدوین برنامه درسی حوزه توسط دولت موضعی منفی و مخالفت‌جویانه گرفتند.
 

پهلوی اول و طرح آزمون‌گیری از طلاب
از همان آغاز سال‌های حکومت رضاخان تلاش‌های نظری و عملی برای تحدید و تضعیف قدرت مذهب و کارگزاران آن شروع شد. بنا بر نوشته تاریخ کمبریج «حمله رژیم پهلوی به موقعیت علما با تصویب قانون نظام وظیفه در خردادماه سال 1304ش آغاز شد که به دولت اجازه می‌داد از طلاب علوم دینی برای معاف کردن آنها از خدمت نظام امتحان به عمل آورد».[2] سپس و در ادامه تصمیمات مربوط به تحدید روحانیت در دوره پهلوی اول، در یکی از جلسات هیئت دولت در 15 اسفندماه 1307ش نظام‌نامه‌ای تصویب شد که طلاب را موظف به شرکت در امتحان‌های وزارت معارف می‌کرد؛ این امتحانات در فروردین‌ماه در تهران و مرکز ایالات و ولایات برگزار می‌شد و افراد قبول‌شده از وزارت معارف تصدیق‌نامه درسی دریافت می‌کردند.
 
جمعی از استادان و دانشجویان مؤسسه وعظ و خطابه
شماره آرشیو: 1-4229-1ع
 
بر اساس این نظام‌نامه مفاد امتحان عبارت‌ بود از: ادبیات فارسی، عربی، فقه، اصول و منطق؛ طبق برنامه و دستوری که وزارت معارف موقتا معین و تصویب می‌نماید؛ البته دستور دائمی تحصیلات در مدت یک سال تنظیم و بعد از تصویب از سوی شورای معارف اجرا خواهد شد. همچنین «هیئت ممتحنه هر محل مشتمل بر سه نفر عضو اصلی و دو نفر عضو علی‌البدل است که از میان این پنج نفر، دو نفر ممتحن ادبیات و سه نفر ممتحن علوم فقه و اصول خواهد بود. ضمنا یک نفر از ممتحنین اخیرالذکر از علمای مسلم هر محل خواهد بود».[3] در نهایت اینکه امتحان کتبی است و افراد قبول‌شده می‌توانند از وزارت معارف تصدیق‌نامه درسی در یکی از علوم یادشده دریافت کنند. شیخ محمد بروجردی درباره این امتحان‌ها نوشته است: «آنان که در امتحانات قبول می‌شدند حق پوشیدن لباس روحانیت را داشتند، و الا باید متحدالشکل می‌شدند و از نظام وظیفه نیز معاف بودند تا آخر تحصیل که باید به دانشکده افسری بروند...».[4]
 
قاضی عسکر ــ ارتش
شماره آرشیو: 6307-۷ع
 
با گذشت مدت زمانی از اجرای طرح یادشده، گزارش‌های واصله به مرکز، حاکی از افزایش معممان بود. بدین‌ترتیب حکومت به‌شدت، کنترل و نظارت خود بر امتحان‌ها و صدور تصدیق طلبگی حوزه را افزایش داد؛ در چنین اوضاعی امتحان‌هایی که وزارت معارف برای طلاب قم برگزار می‌کرد، به دستور آیت‌ﷲ حائری تعطیل شد.[5] ایشان بر عدم مداخله وزارت معارف در امور طلاب تأکید کردند و خواستار آن شدند که امتحان‌ها در قم برگزار شود و خود ایشان بر آن نظارت نمایند.[6]
 
بااین‌حال، حکومت در این دوره قوانینی وضع کرد تا مدارس علمیه را به کنترل خویش درآورد؛ مدارسی که تا پیش از این کاملا مستقل از دولت بودند. در سال‌های 1307-1308ش شرایط و استانداردها و امتحان‌هایی برای تعیین اینکه چه کسانی از نظر دولت طلبه یا مدرس حوزه به‌شمار می‌آید، ارائه شد. مطابق معیارهای تعیین‌شده توسط دولت کسانی طلبه به‌شمار می‌آمدند که وزارت آموزش و پرورش آنها را به رسمیت می‌شناخت و به آنها دیپلم اعطا می‌‎کرد و کسانی مدرس حوزه شناخته می‌شدند که مرجع تقلید بودند یا وزارت آموزش و پرورش دیپلم تدریس به آنها داده بود.[7]
 
تلاش برای دولتی کردن حوزه‌های علمیه
در دوره محمدرضا پهلوی نیز سناریوی تسلط بر حوزه علنی و اجرا شد. با درگذشت آیت‌الله بروجردی، شاه کوشید از طریق وابسته کردن حوزه به خود نه تنها خطر آن را برای حکومتش از بین ببرد، بلکه در صورت امکان آن را به خدمت منافع خود بگیرد. وی رئیس دولت خود اسدالله علم را مأمور یافتن راهی برای تسلط بر حوزه کرد. طرحی که وی پیشنهاد کرد «دولتی کردن جامعه روحانیت» بود که با تصویب آیین‌نامه تحصیلات طلاب علوم دینی و نیز برنامه دوره تحصیلی آن، در اول دی‌ماه 1342ش در شورای عالی فرهنگ جنبه قانونی پیدا کرد.
 
براساس آیین‌نامه یادشده، رژیم پهلوی با تأکید بر اینکه در امتحانات طلاب، مواد مشخصی باید امتحان گرفته شود، مواردی را با عنوان «برنامه دوره تحصیلات طلاب علوم دینی» در هزاروشصت‌ودومین جلسه شورای عالی فرهنگی از تصویب گذراند که به موجب آن طلاب علوم دینی ملزم شدند مواد و کتاب‌های درسی تعیین‌شده وزارت فرهنگ را آموزش ببینند و در موقع امتحان همان‌ها را نیز امتحان دهند. امتحانات حوزه‌های علمیه بر اساس ماده هشتم طبق برنامه مصوب شورای عالی فرهنگ و زیر نظر نماینده وزارت فرهنگ انجام می‌شد و بر این اساس هم برنامه امتحانی و هم مجری و ناظر آن از بیرون حوزه بر آن تحمیل می‌شدند. افزون بر این، بر ارسال فهرست مشخصات طلاب به اداره کل بازرسی، اداره امتحانات و اداره فرهنگ محل برای ثبت و اقدام مقتضی به‌شدت تأکید می‌شد.[8]
 
به‌رغم تصویب آیین‌نامه و تعیین چگونگی برگزاری امتحانات طلاب در سال 1342ش، اجرایی آن از سال 1345ش آغاز شد. در این مرحله، رژیم نخست کوشید موافقت علما و مراجع را برای برگزاری امتحانات کسب کند، اما در این زمینه به موفقیتی دست نیافت؛ بنابراین رأسا به برگزاری آزمون اقدام کرد. اولین آزمون در تاریخ 21/ 7/ 1345ش و آزمون دوم در 28/ 11/ 1345ش توسط وزارت آموزش و پرورش برگزار شد.[9]
 
هرچند برگزاری این امتحانات با مخالفت بسیاری از علما روبه‌رو شد، ولی این اعتراض‌ها مؤثر واقع نشد و دولت به برنامه خود ادامه داد. رژیم پهلوی مدعی بود به برنامه آموزشی طلاب در حوزه اعتمادی ندارند و آنها باید در آزمون‌هایی که دولت برگزار می‌کند شرکت کنند تا میزان فراگیری آنها ارزیابی و در صورت کسب نمرات لازم به آنها مدارک تحصیلی رسمی اعطا و به این وسیله معافیت آنها از خدمت نظام تمدید شود و در صورت موفق نشدن در نتیجه امتحان، به خدمت نظام اعزام شوند.
 
فرجام سخن
رژیم پهلوی، به دلیل نفوذ گسترده مذهب و علمای دین در جامعه و مخالفت‌های ایشان نسبت به اعمال ضد دینی این رژیم، پیوسته درصدد کنترل آنها از طریق تسلط بر حوزه علمیه بود. یکی از راه‌های تسلط آنها بر حوزه دخالت در نظام آموزشی حوزه و به‌ویژه در اختیار گرفتن آن به واسطه امتحان‌گیری از طلاب بود. بررسی نظام‌نامه امتحان طلاب در دوره پهلوی اول و دوم نشان می‌دهد که کارگزاران این دو دوره برای تحدید هرچه بیشتر علما، درصدد برآمدند بیش‌ازپیش اختیارات مراجع و مجتهدان در امور روحانیت و از آن جمله صدور جواز عمامه و تصدیق محدثی، تعیین مواد و برنامه درسی، برنامه امتحانی و شیوه برگزاری آزمون را کم‌رنگ کنند و با تأسیس نهادهای آموزشی جدید به موازات حوزه علمیه، این اختیارات را به دولتمردان بسپارند. پرواضح است که با این سازوکار، نهاد حکومت بود که صلاحیت تشخیص روحانیان و علمای سره از ناسره را پیدا می‌کرد و به دنبال این ترفند، نهاد روحانیت برای بقای خود به حکومت وابسته می‌شد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، مقدمه، ص 66.
[2] . سلسه پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1371، ص 282.
[3] . حمیدرضا فرهمند، «لباس بهانه‌ای بیش نبود»، زمانه، ش 77 (1387)، ص 3.
[4] . محمد بروجردی، زندگی فردی ناشناخته، به کوشش محمدحسین فروغی و محمدامین رفیعی، قم، نشر شهید کاظمی و دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه، 1401، ص 58.
[5] . سازمان اسناد ملی ایران، سندهای شماره‌ی ۱ و ۲ از آیت‌الله حائری یزدی.
[6] . حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۷۶، ص 252.
[7]. Shahrough Akhavi , Religion and Politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in the Pahlavi Period, Albany: State University of New York Press, 1980, p 45.
[8] . محمدحسن تشیع، «آیین‌نامه تحصیلات طلاب علوم دینی و توطئه رژیم پهلوی برای انحلال حوزه‌های علمیه پس از نهضت پانزده خرداد»، فصلنامه 15 خرداد، ش 11 (1386)، ص 171.
[9] . علیرضا کریمی، رژیم شاه و آزمون‌گیری از طلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 28.


کد مطلب: 25340

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/25340/گامی-دیگر-مسیر-تحدید-قدرت-روحانیت

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir