در سال ۱۳۴۵، تعداد پزشکان در ایران فقط حدود ۱۱ هزار نفر بود و در سال 1357 به 14 هزار نفر رسید. این در حالی است که جامعه ایران به میانگین ۴۰ تا ۵۰ هزار پزشک نیاز داشت. حتی از همین تعداد ناکافی نیز بسیاری از پزشکها به صورت خصوصی در تهران مشغول بهکار بودند و برای کسب درآمد بیشتر از پزشکی خصوصی استفاده میکردند
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در دهههای پیش از انقلاب اسلامی، سیستم بهداشت و درمان در ایران با محدودیتهای بسیاری مواجه بود. یکی از مسائل اساسی در این زمینه، کمیت و کیفیت پزشکان بود که تأثیر بسیاری بر کیفیت و دسترسی به خدمات پزشکی داشت. این نوشتار به بررسی کمیت و کیفیت پزشکان در دوره قبل از انقلاب اسلامی ایران و عوامل مؤثر بر آن اختصاص یافته است.
رشد اندک علم پزشکی
با تأسیس انستیتو پاستور در سال 1300ش، طبابت شکلی مدرن پیدا کرد و در دوره رضاشاه، پزشکی به مثابه حرفهای اجتماعی تعریف شد. در ادامه دانشکده پزشکی تأسیس شد و رضاشاه به دانشکدههای پزشکی دستور داد تا حساسیت مسلمانان را در حرمت کالبدشکافی نادیده بگیرند.[1] با وجود این، آموزش عالی و بهویژه حرفه پزشکی رشد اندکی یافت. در سال 1304 کمتر از ششصد دانشجو در شش مؤسسه آموزش عالی جدید و غیر مذهبی پزشکی، تربیت معلم، حقوق، ادبیات و علوم سیاسی تحصیل میکردند. در سال 1313 با ادغام این شش مؤسسه، دانشگاه تهران تأسیس شد. در پایان سال 1310 پنج دانشکده جدید دندانپزشکی، داروسازی، دامپزشکی، هنرهای زیبا و علوم اضافه شد. در سال 1320 بیش از 3.300 تن در دانشگاه تهران ثبت نام کردند. از سال 1307 تا 1314 در مجموع 640 دانشجو برای تکمیل تحصیلات به خارج از کشور فرستاده شدند که تنها 125 نفر از آنان، دانشجوی پزشکی بودند. با وجود این خط سیر و اقداماتی که در دوره پهلوی دوم انجام شد، رشد پزشکی در تناسب با نیازهای جامعه اندک بود؛ بهطوری که در برنامههای سوم و چهارم توسعه، هدفگذاری تنها بر 48 هزار تخت بیمارستانی، 4 هزار و 105 پرستار و 2 هزار و هشتصد درمانگاه متمرکز شده بود.[2]
پزشکی حقیر و درمان مخاطرهآمیز
در دوره رژیم پهلوی نقصانهای گستردهای در سیستم بهداشت و درمان ایران وجود داشت که برای سلامت و رفاه مردم تهدید بهشمار میآمد. عوامل اساسی شامل کمبود پزشکان متخصص، نبود تعداد کافی از پرستاران و کارکنان متخصص، و ناتوانی در برنامهریزی و توسعه آموزش مداوم در این زمینه بود. در سال ۱۳۴۵، تعداد پزشکان در ایران فقط حدود ۱۱ هزار نفر بود و در سال 1357 به 14 هزار نفر رسید. این در حالی است که جامعه ایران به میانگین ۴۰ تا ۵۰ هزار پزشک نیاز داشت. حتی از همین تعداد ناکافی نیز بسیاری از پزشکها به صورت خصوصی در تهران مشغول بهکار بودند و برای کسب درآمد بیشتر از پزشکی خصوصی استفاده میکردند. این به نوعی گسست اجتماعی پزشکی از جامعه ایران را نشان میدهد که در آن دولت، به عنوان متولی فراهم آوردن امکانات بهداشتی، نتوانسته بود پزشکی را با همدلی پیوند زند.[3]
کمبود پزشکان باعث میشد مردم راههای سنتی را برای درمان بیماریهای خود درپیش گیرند و با مراجعه به آرایشگاهها یا عطاریها بیماریهای خود را درمان کنند؛ کاری که پیامدهای مهلکی برای فرد و جامعه داشت. این موقعیت همچنین به ایجاد مشکلات جدی بهداشتی در جوامع روستایی در بسیاری از نقاط ایران منجر شده بود. در این زمان، دولت حتی مجبور بود پزشکان خارجی از کشورهایی مانند هند، پاکستان و فیلیپین استخدام کند تا نیاز کشور به پزشکان متخصص برطرف شود، اما این کار گاه نه تنها مشکلات در این حوزه را رفع نمیکرد، بلکه بر مشکلات موجود میافزود؛ زیرا این پزشکان نیاز به یادگیری زبان فارسی داشتند تا بتوانند به طور مؤثر با مردم ارتباط برقرار کنند. این شرایط باعث ایجاد بحران در سیستم بهداشت و درمان ایران شد و ناامیدی و بیاعتمادی مردم به خدمات بهداشتی و درمانی را به همراه داشت. این وضعیت نه تنها باعث کاهش کیفیت خدمات پزشکی شد، بلکه بر میزان بیماری و مرگ و میر ناشی از آنها نیز افزود؛[4] برای نمونه در سال 1355، 255 مادر جان خود را هنگام زایمان از دست دادند.[5]
سیاستگذاری ناکارآمد
وضعیت پزشکی در ایران پیش از انقلاب اسلامی ناپایدار و با محدودیتهای فراوانی روبهرو بود. در آن دوره، نظام بهداشت و درمان به دلیل نقصها و مشکلات ساختاری، نتوانست نیازهای جامعه را برآورده کند. عدم توسعه مناسب در زمینه سیاستگذاری و برنامهریزی برای آموزش پزشکی از مشکلات اصلی بود. سیاستها و برنامههای آموزش پزشکی برای تأمین نیروی کار پزشکی مورد نیاز جامعه کافی نبودند. این امر باعث کمبود پزشکان در کشور شده بود و تأثیر مستقیمی بر دسترسی به خدمات پزشکی و سلامت عمومی مردم داشت. نقصهای ساختاری در نظام آموزش پزشکی و بیتوجهی به نیازهای واقعی جامعه، از جمله دلایل اصلی کمبود پزشکان بودند. این نقصها به ناتوانی در تأمین نیازهای مردم و ارائه خدمات بهداشتی اساسی منجر شدند. علاوه بر این، کمبود تجهیزات پزشکی و محدودیت دسترسی به منابع مالی نیز از موانع اصلی برای بهبود وضعیت پزشکی در آن دوره بودند.[6]
در دوره پهلوی، شاهد مشکلات بزرگی در حوزه پزشکی و بهداشت در ایران بودیم. پزشکی هنوز به سطح مناسبی از توسعه نرسیده بود. حتی بیشتر زایمانها را ماماهایی انجام میدادند که بسیاری از آنها بیسواد بودند و از اصول بهداشتی اطلاعات کمی داشتند. زنان نیز به شیوههای سنتی برای مراقبت از سلامت خود و نوزادانشان روی میآوردند و تأمین بهداشت زنان و کودکان با چالشهایی مواجه بود.[7]
کمبود شدید نیروی انسانی در بیشتر نقاط کشور ــ بهجز شهر تهران ــ چشمگیر بود؛ بهگونهای که در اواخر رژیم پهلوی 14 هزار پزشک در ایران وجود داشت که ۷ هزار نفر از آنها پزشکان غیرایرانی (عموما از کشورهای هند و پاکستان) و 7 هزار نفر آنها ایرانیتبار بودند. در حقیقت سیاستگذاری نامناسب باعث جذب هزاران پزشک خارجی شد که عمده آنها در سطح کارشناسی پزشکی بودند. اندک پزشکان خارجی که در ایران فعالیت میکردند نیز از دانش کافی برخوردار نبودند و این امر باعث میشد حوزه درمان با مخاطره جدی روبهرو باشد؛ چراکه نظام آموزشی کشورهایی مانند هند و پاکستان متفاوت از کشور ایران بود. در این کشورها دانشجویان پزشکی پنج سال دوره پزشکی را به صورت تئوری میگذراندند و دو سال کارورزی بالینی را نمیگذراندند و وارد محیط کار میشدند. این پزشکان با این میزان از تجربه پزشکی بیماران ایرانی را درمان میکردند و پس از دو تا سه سال باز میگردند. درواقع در سالهای پیش از انقلاب در ایران پزشکان دارای مدرک دوره پنجساله را که مشابه لیسانس پزشکی بود، میپذیرفتند؛ درحالیکه این پزشکان دانش بالینی کافی برای معالجه بیماران نداشتند. درواقع پزشکان هندی یا پاکستانی مشغول به کار درمان در ایران، نحوه انجام عمل جراحی را فقط در کتابها خوانده بودند.[8]
با توجه به این شرایط، پزشکان خارجی اطلاعات پزشکی و تبحر بالینی کافی نداشتند و علاوه بر محدودیتهای زبان، در جامعه تحت پوشش خود مشکل فرهنگی فراوانی نیز ایجاد میکردند. حاصل سیاستگذاری ناکارآمد این بود که در سال تحصیلی 1354-1355 فقط 9 دانشکده پزشکی، 4 دانشکده دندانپزشکی و 3 دانشکده داروسازی در کشور وجود داشت. در چنین شرایطی کمبود نیروی متخصص در زمینه پزشکی امری محتوم بود.[9]
فشرده سخن
در دوره پهلوی، رشد علم پزشکی و بهداشت در ایران اندک بود. با وجود تأسیس دانشکدههای پزشکی و توسعه مراکز بهداشتی، کمبود نیروی انسانی متخصص، عدم توسعه سیاستگذاری مؤثر، و مشکلات ساختاری در نظام آموزش و درمان موجب ناتوانی در ارائه خدمات بهداشتی و پزشکی به جامعه شد. کمبود پزشکان متخصص و نیروی انسانی در بسیاری از نقاط کشور، بهویژه در جوامع روستایی، مشکلات جدی در دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی ایجاد کرده بود. تأثیرات منفی سیاستگذاری نامناسب، از جمله جذب پزشکان خارجی کمتخصص و بیتوجهی به نیازهای واقعی جامعه، بر کیفیت خدمات پزشکی و سلامت عمومی مردم بسیار بود. با توسعه دانشکدههای پزشکی و علم و دانش، در دهه 1340 و پس از آن، علم پزشکی و بهداشت در ایران رشد اندکی یافت که باعث بهبود وضعیت سلامت زنان و کودکان نیز شد، اما این میزان رشد کافی نبود. به طور کلی، علم پزشکی و بهداشت در دوره پهلوی از مراحل اولیه و ناکارآمدی تا رشد و توسعه اندک پیش رفت. این مسیر نشاندهنده نیاز به توجه بیشتر به سیاستگذاری مؤثر، توسعه زیرساختها و افزایش تخصصی پزشکان و نیروی انسانی در زمینه بهداشت و درمان بود که در دوره پیشا انقلاب محقق نشد.
پینوشتها:
[1]. احسان مصطفوی،
خاطرات ایام تحصیل و سالهای خدمت در انستیتو پاستور ایران، رشت، گپ، 1396، ص 21.
[2]. یرواند آبراهامیان،
ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1387، ص 529.
[3]. فریدون عزیزی و سید علیرضا مرندی، «دستاوردهای چهلساله انقلاب اسلامی در حوزه سلامت و تربیت نیروی انسانی پزشکی: راهبردهای ادغام آموزش پزشکی در نظام ارائه خدمات سلامت»،
نشریه علمی پژوهشی فرهنگستان علوم پزشکی، ش 4 (1397)، صص 453-454.
[4]. عباس کرمانی،
نگرشی بر وضعیت بهداشت، درمان و تغذیه در زندانهای رژیم پهلوی، تهران، موزه عبرت ایران، 1396، صص 80-100.
[5]. فریدون عزیزی و سید علیرضا مرندی، همان، ص 458.
[6]. الهام ملکزاده،
موسسات خیریه رفاهی ـ بهداشتی ایران در دوران پهلوی دوم (1320 تا 1357 شمسی)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1399، صص 200-221.
[7]. مرتضی نورائی و زهره علیزاده، «بهداشت زنان در دوره پهلوی دوم (1320-1357) مطالعه موردی: اصفهان»،
تحقیقات تاریخ اجتماعی، ش 1 (شهریور 1400)، صص 323-324.
[8]. فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران، «از واردات پزشک هندی و پاکستانی تا بهبود ۲۰ ساله امید به زندگی در ایران»، قابل دسترس در:
https://ams.ac.ir/content/1585
[9]. فریدون عزیزی و سید علیرضا مرندی، همان، ص 453.