پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در چند سده اخیر قدرتهای جهانی همواره در پی آن بودهاند که بر سیاست کشورهای تحت سلطه تأثیر گذارند و آنها را به مسیری هدایت کنند که خود میخواهند. در واقع، آنها در هر کشوری سیاستی خاص را در پیش گرفته و تلاش کردهاند منافع خود را به بهترین شکل تأمین کنند. در این میان، برخی از قدرتهای استعمارگر بر این باور بودهاند که میتوان از شرایط کشورهای تحت سلطه استفاده و منافع خود را بدون دخالت و از راه دور تأمین کرد. در این میان، یکی از سیاستهای تأثیرگذار ایجاد شورشهای اجتماعی در کشورهای پیرامونی بود؛ به نحوی که باورها را در میان مردم بومی و محلی تضعیف و به نوعی شکاف و انشقاق را در میان قشرهای مختلف مردم یک کشور ایجاد کنند. واضح است که پدید آمدن چنین شرایطی نه تنها به پیشرفت کشورهای عقبمانده کمکی نمیکرد، بلکه میتوانست به ضعف هر چه بیشتر آنها بینجامد و این کشورها را در مسیر قهقرا قرار دهد؛ بهویژه که یکی از شاخصهای مهم برای پیشرفت در یک کشور وجود نسبی یکپارچگی اجتماعی و در نهایت اجماع نخبگان است و بدون آن نمیتوان مسیر توسعه را به درستی پیمود.
دراینباره مثالهای بسیاری وجود دارد، اما یک مثال بسیار روشن از آن درباره ایران شورش بابیه است که قدرتهای بزرگ میکوشیدند با آن زمینه تضعیف انسجام اجتماعی را در کشورمان فراهم کنند. در حقیقت، به واسطه ضعف حکومت قاجاریه در پاسخ به رویارویی با مدرنیته و پیامدهای آن، دو ابرقدرت و از جمله روسیه تزاری بستر شورش بابیه را در ایران فراهم کردند؛ بهویژه که مذهب در تار و پود جامعه ایرانی در هم تنیده شده بود و ضربه به آن میتوانست به خوبی نیات قدرتهای چیره و مسلط در آن مقطع را تأمین کند. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر سهم روسیه در شکلگیری شورش بابیه را که بعدها در قالب بهائیت به فعالیت خود ادامه داد، بررسی و ابعاد و زوایای آن را تا حدودی روشن کنیم.
سهم روسیه در شکلگیری شورش بابیه
اگر بخواهیم نقطه سرآغاز شورش بابیه را به درستی ذکر کنیم باید به دوران قاجاریه برگردیم. در این دوره حکومت ایران فاقد اقتدار مرکزی بود و پادشاهان آن زمینه دخالت دو ابرقدرت روس و انگلستان را موجب شدند. ریشه شورش بابیه به مذهب شیخی بر میگردد. شیخ احمد احسائی، بنیانگذار این مذهب، بر این باور بود اگرچه امام زمان از دید جهان مادی پنهان است، عصاره وجود او همواره در یک شخص زنده وجود دارد. او همچنین به نیابت خاص امام زمان، که از آن با نام باب نام میبرد، اعتقاد داشت. پس از وی، کاظم رشتی نیز این عقاید را مطرح و بر آن پافشاری کرد. در این بین، میرزا علیمحمد، یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی، خود را باب، یعنی واسطهای میان امام زمان و شیعیان او، نامید. وی سپس پا را نیز از این فراتر گذاشت و ادعا کرد که خود امام عصر است و در نهایت نیز ادعای پیامبری را مطرح کرد.[1]
معتمدالدوله و بازی در زمین روسیه تزاری
روسیه یکی از بازیگران مهم در پا گرفتن شورش بابیه بود. درباره سهم این قدرت در این شورش، دو فرضیه مطرح است. در ابتدا باید گفت که میرزا علیمحمد، هنگامی که ادعاهای خود را مطرح کرد، به اصفهان گریخت. درحالیکه بنا بر مواضع رسمی حکومت باید با وی برخورد میشد، حاکم وقت اصفهان، یعنی معتمدالدوله، نه تنها با او برخوردی نکرد، بلکه از فردی که در دین اسلام بدعت ایجاد کرده بود استقبال نیز کرد. برخی بر این باورند که معتمدالدوله به لحاظ رگ و ریشه قومی یک گرج بود و در واقع تا حدودی اصالت روس داشت. به زعم برخی، حتی او با دولت روسیه ارتباطات پنهانی داشت و منویات مسکو را در ایران اجرا میکرد و در پی تأمین منافع این کشور در ایران بود. معتمدالدوله نه تنها با بهاصطلاح باب برخوردی نکرد، بلکه بهترین امکانات را برای او فراهم و از او حمایت کرد؛ مکانی مجلل برای سکونت وی برگزید و زنی زیبا را به عقدش درآورد و حتی از برنامه او برای عضوگیری و تبلیغ این دین ساختگی حمایت همهجانبه کرد.[2]
همین مسئله بود که فرضیه حمایت نیروهای خارجی از نضج و بسط فرقه بابیه را قوت بیشتری میبخشید و سهم روسیه را در آن پررنگ مینمود. به زعم برخی، در جنگهایی که میان ایران و روسیه درگرفت روسها پی بردند که اقتدار دینی و حمایت علما و روحانیان از مقابله با بیگانه، مانعی بر سر راه شکست نیروهای نظامی ایران است و به همین دلیل شورشی همچون بابیه را ایجاد کردند تا جایگاه دین در ایران تضعیف شود.[3]
آنچه دراینباره میتوان شاهد و مدرک قرار داد یادداشتهای یکی از نیروهای امنیتی دولت روسیه تزاری است که بعدا وزیر مختار روسیه در ایران شد. اکینیاز دالگورکی، از نیروهای اطلاعاتی و یکی از اعضای مهم و کلیدی سفارت مسکو در ایران، درباره سهم این قدرت استعمارگر در بنیان نهادن این فرقه مذهبی در ایران یادداشتهایی دارد که تا حدودی پرده از این ماجرا برمیدارد. این مأمور و وزیرمختار روسیه در ایران در یادداشتهای خود درباره حمایت و فضاسازیهای لازم برای فعالیتهای باب نقل کرده است: همین که به من اطلاع دادند که باب وارد اصفهان شده است، یک نامه دوستانه به معتمدالدوله، حاکم و والی وقت اصفهان، نوشتم و سفارش باب را نمودم که او از دوستان نزدیک من است و دارای فضایل و سجایای اخلاقی است و با او برخورد دوستانه شود. انصافا معتمدالدوله از او به خوبی و به گرمی استقبال کرد، ولی از بخت بد باب، معتمدالدوله از دنیا رفت؛ در نتیجه، علیمحمد کمشانس را دستگیر و به تهران روانه کردند. من هم توسط چند شخصیت تأثیرگذار همچون میرزا حسینعلی و میرزا یحیی و چند نفر دیگر در تهران جنجال به راه انداختم و فضای افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دادم که باب را دستگیر کردهاند و در حق او ظلم روا میدارند.[4]
دالگورکی در بخشی دیگر از نوشته خود به میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله، که بعدا جانشین میرزا علیمحمد باب شد و رهبری بهائیت را در دست گرفت، اشاره و از تلاش خویش برای آزادی او چنین صحبت کرده است: من بهرغم سختی و مشقت فراوان، از رهبر شورش بهائیت حمایت کردم. همه کارکنان سفارت روسیه در ایران و از جمله خود من به دروغ شهادت دادیم که اینها بابی نیستند و ارتباطی با این شورش تفرقهآمیز ندارند. بدینترتیب توانستیم آنها را از مرگ نجات دهیم و روانه بغداد کنیم. من حتی در مسیر آزادی آنان از پرداخت پول نیز دریغ نکردم و تمام توان خود را به کار بردم تا این سناریو اجرایی شود و رهبران شورش بهائیت بتوانند از مرگ بگریزند و اهداف خود را در ادامه مسیر دنبال کنند.[5]
سهم انگلستان در پیدایش فتنه بابیه
اگرچه این مقاله به سهم انگلستان در شوروش بابیه متمرکز نبود، اما درباره نقش انگلستان در شورش بابیه به دو دلیل میتوان اشاره کرد: اول از همه باید گفت که انگلستان به واسطه سابقه طولانی حضور گسترده در منطقه خاورمیانه به خوبی آگاه بود که دین اسلام و مذهب تشیع همچون نخ تسبیحی است که آحاد جامعه ایرانی را به هم متصل میکند و قدرت بسیاری را در اختیار آن قرار میدهد؛ در نتیجه ایجاد شکاف و تفرقه میتوانست ضربه بزرگی به این ظرفیت بالقوه وارد کند. علاوه بر این، پدید آوردن شورش بابیت و در پی آن بهائیت میتوانست نفوذ انگلستان را در ایران تشکیلاتی و نهادینه سازد. بدینترتیب، نیاز به حضور فیزیکی شهروندان آن کشور در ایران برای پیگیری اهداف این قدرت کمتر میشد؛ بهویژه که انگلستان پیش از این طعم فعالیت تشکیلاتی مورد حمایت خود در قالب فراماسونری را نیز چشیده بود و میدانست چه مزایا و منافعی میتواند برای این کشور به ارمغان آورد.[6]
در پایان باید گفت که راههای رخنه و نفوذ در یک جامعه و ضربه زدن به آن بسیار زیاد است. در حقیقت قدرتهای بزرگ برای به زانو درآوردن جوامع تحت سلطه سیاستهای گوناگونی را در پیش میگرفتند و بسته به شرایط زمانی و مکانی بهترین را برای رسیدن به هدف انتخاب میکردند. دو قدرت مسلط آن روزگار در ایران، یعنی روس و انگلستان، به این نتیجه رسیده بودند که یکی از بهترین راهها برای سلطه هر چه بیشتر بر ایران ایجاد مذاهب جعلی و جدید و توسعه آن در میان جامعه مذهبی آن روزگار کشورمان بود؛ سیاستی که با ایجاد شورش بابیه و در مرحله بعد بهائیت آغاز شد تا منافع این دو ابرقدرت در ایران هر چه بیشتر تأمین شود.
پینوشتها:
[1]. همایون کاتوزیان،
ایرانیان دوران باستان تا دوره معاصر، ترجمه حسین شهیدی، تهران، نشر مرکز، 1391، ص170.
[2] . اکبر هاشمی رفسنجانی،
امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، تهران، انتشارات فراهانی، 1393، ص 278.
[3] . «نقش روسیه و انگلستان در فتنه باب»، قابل دسترسی در:
https://www.iichs.ir/fa/news/5131
[4] . اکبر هاشمی رفسنجانی، همان، ص 278.
[6] . سیدجلالالدین مدنی،
تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1394، ص 154.