پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تاریخنگاران عهد قاجار، شکلگیری بریگاد قزاق را دستاورد دومین سفر ناصرالدینشاه به اروپا (1257ش) دانستهاند؛ هنگام عبور از سرزمین روسیه بهویژه در ماورای قفقاز، تحت تأثیر ظاهر آراسته و نظم و آرایش این سپاهیان قرار گرفت و بیدرنگ خواهان تشکیل نیرویی مشابه آن در ایران شد. محافل سیاسی روسیه که تشکیل نیروهای نظامی وابسته به خود را یک فرصت طلایی برای تحقق اهداف امپریالیستی خویش یافته بودند، بیدرنگ در راه تشکیل آن اهتمام ورزیدند تا منافع آن کشور در ایران با پشتیبانی یک نیروی نظامی تضمین گردد؛ ازاینرو، تزار روسیه، الکساندر دوم، از این فکر استقبال کرد و چون به نفوذ در ارتش ایران تمایل داشت، یک هیئت نظامی روسی روانه ایران کرد تا به تأسیس قزاقخانه شاهنشاهی اقدام کنند. در این نوشتار، تلاش میشود رفتار و عملکرد نیرویهای قزاق در عرصه سیاسی و نظامی ایران دوره قاجار بررسی شود.
شگرد تبلغاتی روسها برای تأسیس نیروی قزاق در ایران
روایتها درباره زمینهها و عوامل مؤثر بر تشکیل سازمان نظامی قزاق در ایران متفاوت است. شکستهای نظامی ایران در برابر دولتهای اروپایی، ساختار نامنظم و ازهمگسیختگی قوای نظامی سنتی ایران، تلاش برای اصلاحات و نوسازی و رقابت دولتهای استعماری برای اعمال نفوذ هرچه بیشتر در ایران از جمله مهمترین عواملی است که در پژوهشهای تاریخی مختلف درباره علل مؤثر در تأسیس نیروی نظامی قزاق در ایران بدانها اشاره شده است. صرف نظر از بررسی دقیق هر یک از عوامل فوق، گزارشهای تاریخی حکایت از این امر دارد که تأسیس نیروی نظامی قزاق، رهاورد سفر دوم ناصرالدینشاه قاجار در سال 1257ش به روسیه است.[1]
در حقیقت، روسها از سفر دوم ناصرالدینشاه به روسیه در سال 1257ش استفاده و موافقت وی را با تأسیس یک بریگاد قزاق به سبک روسی در ایران جلب کردند.[2] آنها با تمهید مقدمات لازم هنگام عبور موکب شاه در مکانهای مختلف، از جمله با مانور نظامی، رژه، سلام نظامی و نمایش توان دفاعی و ادوات جنگی قزاقها، شاه ایران را بهشدت تحت تأثیر قرار دادند. در عین حال، محافل روسی به گونهای وانمود میکردند که امپراتور روسیه به کمک همین سپاهیان توانسته است بر آشوبهای داخلی غلبه کند و نظم و خفقانی آهنین بر کشور مستولی سازد.[3] بنابراین، ناصرالدینشاه با تحریک مستقیم عوامل تزار و نیز پیشنهاد مشیرالدوله سپهسالار ــ که از ملازمان شاه در این سفر بود ــ خواستار تأسیس نیرویی مشابه آن در ایران شد.[4] مراتب به نایبالسلطنه قفقاز اعلام شد و یک سال بعد حکومت روسیه قرارداد تأسیس بریگاد قزاق را به امضای ناصرالدینشاه رساند.
پس از امضای قرارداد، اولین هیئت نظامی روس مرکب از سه افسر و پنج استوار به ریاست سرهنگ دوم آ. دومانتویچ به ایران اعزام شدند. محافل سیاسی روسیه، که این قرارداد را فرصتی طلایی برای پیشبرد اهداف امپریالیستی خود یافتند، مقادیری سلاح از جمله هزار قبضه تفنگ و چند دستگاه توپ رایگان نیز در اختیار این مجموعه نهادند.[5] دومانتویچ با پشتیبانی مستقیم و مستمر سفارت روسیه بهسرعت بریگاد (تیپ) قزاق را به همان سبک و شمایل روسی در ایران پی نهاد. پس از کلنکل دومانتوویچ سرهنگ چارکوفسکی، ژنرال کاساکوفسکی، سرهنگ چرنوزوبوف و کلنل لیاخوف به سمت فرماندهی بریگاد قزاق نائل آمدند. چندی بعد، در سال ۱۲۹۴ش روسیه به فکر افتاد بریگاد قزاق را در ایران توسعه دهد. برهمین اساس، وزیر جنگ وقت و ژنرال باراتوف، فرمانده نیروهای روس در ایران، دولت ایران را واداشتند تا طرحی را به منظور افزایش تعداد نیروهای بریگاد به میزان دههزار نفر تهیه کند. نیروی یادشده از این پس به دیویزیون (لشکر) قزاق شهرت یافت.
فرمانده روسی آتریاد (تیپ) تبریز و عدهای از سربازان روسی و ایرانی قزاقخانه در دوره ناصری
شماره آرشیو: 899-3ع
نکته مهم آن است که اگرچه رسما فرمانده قزاقخانه تحت امر وزارت جنگ بود، اما اولا، نه شاه و نه دولت، هیچ یک بر انتصاب افسران روسی نظارتی نداشتند و فرمانده بریگاد از سنپترزبورگ تعیین و اعزام میشد و در عمل عامل مستقیم حکومت روسیه بود؛ ثانیا با وجود اینکه حقوق فرماندهان روسی و هزینههای فرماندهان قزاق از طرف دولت ایران به صورت منظم پرداخت میشد، آنان در امور نظامی و سیاسی با وزیر مختار روسیه در تهران مشورت میکردند و گزارش کارهای خود را به ستاد ارتش قفقاز میفرستادند.[6]
عملکرد بریگاد قزاق در ایران
نیروهای قزاق در دوره قاجار، که حافظ اصلی منافع روسیه در ایران به شمار میآمدند، در تحولات سیاسی و نظامی کشور تأثیرگذار بودند. عملکرد این نیرو بیانگر این است که بریگاد قزاق اهرم فشاری برای اعمال نفوذ بیگانگان و ابزاری جهت برآورده ساختن مقاصد و منافع روسیه (و البته بعدها انگلستان) در ایران بود. برخی از مهمترین اقدامات منفی این نیروی نظامی وابسته عبارت است از:
1. به توپ بستن اولین مجلس شورای ملی:
با پیروزی مشروطیت و تشکیل نخستین مجلس شورای ملی، که ایدههای اصلاحطلبانه و ضد بیگانه داشت، روسها در موضع مخالفت با آن قرار گرفتند و برای حفظ منافع خود به دربار و محمدعلیشاه نزدیکتر شدند و با تکیه بر بریگاد قزاق طرح کودتا و براندازی مشروطیت ایران را اجرا کردند.[7]
در این زمان، کلنل لیاخوف هفتمین فرمانده بریگاد قزاق در ایران بود. لیاخوف زمانی فرماندهی بریگاد را تحویل گرفت که مسئله انحلال قزاقخانه از طرف مجلس و ملّیون بهطور جدی مطرح بود. در 2 تیر 1287ش بین قوای قزاق و نیروهای مشروطهخواه درگیری شدیدی رخ داد و مشروطهخواهان با مقاومت و تاکتیک دقیق، قوای قزاق را شکست دادند. نیروی قزاق به سرکردگی لیاخوف در باغ شاه اجتماع و با دستور محمدعلیشاه و چراغ سبز روسها از باغ شاه مجلس شورای ملی را بمباران کرد و عده زیادی از مجاهدین را با وضع ناهنجاری به قتل رساند.[8] بدینترتیب، اولین مجلس شورای ملی توسط لیاخوف روسی به توپ بسته شد و محمدعلیشاه، که وجود حکومت مشروطه را مانعی بر سر راه قدرت استبدادی خویش میدانست، بعد از این رویداد با خوشحالی و غرور دست لیاخوف را فشرد و گفت: «تاج و تختم را نجات دادی».[9]
محمدعلیشاه قاجار در کنار لیاخوف (پالکونیک) و عدهای از شاهزادگان و مقامات مملکتی
شماره آرشیو: 2439-1ع
2. سرکوب مشروطهخواهان و فاجعه باغ شاه:
یک روز پس از به توپ بسته شدن مجلس، به دستور محمدعلیشاه در تهران حکومت نظامی اعلام و لیاخوف حاکم نظامی تهران و امنیت و نظم پایتخت به نیروی قزاق سپرده شد. همچنین، نیروی نظمیه عملا بهصورت نیروی دوم در خدمت قزاقهای روسی قرار گرفت.[10] نیروهای قزاق به دستور محمدعلیشاه در صدد دستگیری و مجازات مشروطهخواهان برآمدند. به دستور لیاخوف، سفارت انگلیس به محاصره قوای قزاق درآمد و از پناهنده شدن انقلابیون به سفارت انگلیس جلوگیری شد.[11] در همین هنگام، سه تن از معتبرترین و مشهورترین افراد مشروطهطلب، به طرز فجیعی در باغ شاه کشته شدند. سیدمحمد طباطبائی و سیدعبدالله بهبهانی و فرزندانشان هم دستگیر و تبعید شدند.
افزون بر این، نیروهای قزاق در سرکوب قیام تبریز نیز دست داشتند و تا رسیدن نیروهای روس به تبریز، آن شهر را به محاصره خود درآوردند. بهطور کلی بریگاد قزاق با حمایتهای روسیه تلاشهای زیادی برای حفظ سلطنت استبدادی محمدعلیشاه انجام دادند، اما سرانجام با تصرف تهران توسط نیروهای مجاهد گیلانی و بختیاری دوران استبداد بهسر آمد و مشروطه دوم برقرار شد.[12]
3. شرکت در کودتای انگلیسی 3 اسفند 1299:
با سرنگونی رژیم تزاری، رابطه نیروهای قزاق با دولت روسیه گسسته و پرداختهای مالی قطع شد و صاحبمنصبان و افسران روسی رسما فراخوانده شدند، اما ازآنجاکه انگلستان به کمک قوای متفقین در کانونهای بحرانی از جمله ایران نیاز داشت، با پذیرش نظارت سیاسی و مالی بر این سازمان و گماردن یکی از افسران ارشد روسیه سفید به نام استاروسلسکی، هدایت این نیروها را عملا بر عهده گرفت. بدینترتیب، بار دیگر قزاقها با برنامهریزی انگلیسیها در صحنه سیاسی ایران فعال شدند. شرکت در کودتای انگلیسی 3 اسفند 1299ش اوج این مداخله ستیزهجویانه قزاقها در ایران بود. آنها که در سال 1287ش تحت فرماندهی لیاخوف، مجلس شورای ملی ایران را بمباران کرده و با کودتای نظامی، دوران کوتاه مشروطیت را بهصورت موقت به پایان برده بودند، با طرح یک دسیسه سیاسی بزرگ از سوی انگلیس و به سرکردگی رضاخان میرپنج با حضور در کودتای 3 اسفند و تصرف تهران ضربات هولناکتری بر مشروطه ایران وارد کردند.[13]
فرجام سخن
چگونگی شکلگیری و عملکرد نیروهای قزاق در عصر قاجار، همگی نشان از آن دارد که این نیرو بیش از آنکه برآمده از بطن جامعه ایران، مقتضیات و نیازهای مردم و در حراست از مرزهای ایران کوشیده باشد، ابزاری جهت تحقق منافع بیگانگان بوده است. از منظر خارجی، نیروی قزاق در وهلههای تاریخی مختلف بهصورت اهرم فشار و بازوی اجرایی دولتهای بیگانه ــ روسیه و انگلیس ــ عمل کرده است. از منظر داخلی نیز، در کارنامه قزاقها، علاوه بر حمایت از استبداد و سرکوب مشروطهخواهان و حرکتهای ضد استبدادی، دو کودتا نیز وجود دارد. این دو کودتا، که یکی با حمایت روسها و دیگری با پشتیبانی انگلیسیها توسط قزاقها انجام شد، تاریخ معاصر ایران و صحنه سیاسی کشور را دگرگون کرد.
پینوشتها:
[1] . مهدیقلیخان هدایت،
گزارش ایران قاجاریه و مشروطیت، ج 2، تهران، نقره، 1363، ص 107.
[2] . باقر عاقلی،
رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نامک، 1386، صص 92-96.
[3] . میخائیل پاولویچ و تریاس ایوانسکی،
سه مقاله درباره انقلاب مشروطه ایران، ترجمه محمدباقر هوشیار، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1357، ص 102.
[4] . تقی نصر،
ایران در برخورد با استعمارگران، تهران، جاویدان، 1362، ص 379.
[5] . جرج کرزن،
ایران و قضیه ایران، ترجمه وحید مازندارنی، ج 1، تهران، علمی و فرهنگی، 1362، ص 745.
[6] . محسن میرزایی،
تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق، ج 1، تهران، علم، 1394، صص 88-89.
[7] . علیاصغر شمیم،
ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، مدبر، 1374، ص 496.
[8] . علیاصغر شمیم،
از نادر تا کودتای رضاخان میرپنج، تهران، مدبر، 1373، ص 362.
[9] . میخائیل پاولویچ و تریاس ایوانسکی،
انقلاب مشروطیت ایران و ریشههای اجتماعی و اقتصادی آن، ترجمه محمدباقر هوشیار، تهران، رودکی، 1329، ص 106.
[10]. ناظمالاسلام کرمانی،
تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، پیکان، 1376، ص 106.
[11] . مهدی ملکزاده،
تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، سخن، 1387، ص 834.
[12] . محمدعلی بشارتی،
از انقلاب مشروطه تا کودتای رضاخان، ج 1، تهران، سازمان تبلیغات و فرهنگ اسلامی، 1380، صص 178ـ179.
[13] . محمدتقی بهار،
تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج 1، تهران، زوار، 1387، صص 60-69.