به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ کشورهای در حال توسعه در طول تاریخ مبارزات سیاسی خود و در راه رسیدن به استقلال با فراز و نشیبهای بسیاری روبهرو شدهاند. این مبارزات به طرق مختلف انجام شده و گاه با تحمل هزینههای بسیاری همراه بوده است؛ به خصوص که ابعاد این مبارزات بسیار وسیع بوده و جنبههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نیز در بر داشته است.
در این بین، ایران یکی از کشورهایی است که در این زمینه سبقه طولانی دارد. مبارزه برای رهایی از سلطه بر منابع نفت آن یکی از مصدایق این دست مبارزات تلقی میشود که نزدیک به یک دهه سپهر سیاسی ایران را تحت تأثیر قرار داد. در واقع مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت در دوره نخستوزیری محمد مصدق از جمله مواردی است که در تاریخ معاصر ایران بهخوبی شاهدی بر این ادعاست. این پرونده که دارای ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی و اقتصادی بود در نهایت با منافع ملی ابرقدرتها اصطکاک پیدا کرد و تلاش شد مبارزه مردم ایران به شکست کشانده شود، اما این شکست یکشبه اتفاق نیفتاد.
استعمار پیر، یعنی انگلستان، تمام تلاش خود را کرد تا با صرف کمترین هزینه و ارائه پیشنهادات مختلف مبارزه مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت را به شکست بکشاند، اما در این زمینه موفق نشد. این کشور با واسطه پیشنهادهای مختلفی را برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت ایران روی میز گذاشت، اما در نهایت همه این پیشنهادها را دولت محمد مصدق رد کرد و درنتیجه هیچ کدام از آنها به سرانجام نرسید.
در این میان، اولین طرحی که توسط انگلستان مطرح شد پیشنهاد معروف به جکسون، معاون شرکت نفت ایران و انگلستان، بود که در خرداد سال 1330ش طرح شد و در نهایت راه به جایی نبرد. بعد از این پیشنهاد چهار طرح دیگر نیز پیشنهاد شد که آنها هم با منافع و اهداف ملی ایران مغایر تشخیص داده شد و در نهایت راه به جایی نبرد. در سطور زیر تلاش شده است طرح جکسون به صورت خاص بررسی شود.
ملی شدن صنعت نفت
با نخستوزیر شدن محمد مصدق و اراده قاطع جامعه ایران مبنی بر اجرای قانون نُهمادهای ملی کردن صنعت نفت، روابط ایران و انگلستان وارد دورهای بحرانی شد. بیشک ملی شدن صنعت نفت در ایران میتوانست آثار و پیامدهای داخلی و خارجی بسیاری داشته باشد که یکی از آنها وزیدن نسیم استقلالطلبی و آزادیخواهی بود؛ به همین دلیل و برای مهار این حرکت، طرحهای جایگزینی از سوی انگلستان، آمریکا و مجامع بینالمللی ارائه شد که همگی آنها را محمد مصدق رد کرد؛ زیرا هیچ کدام از این طرحها خواست ملت ایران برای استقلال اقتصادی و رهایی از سلطه و ستم استعمار را برآورده نمیکرد و در عین حال با قانون ملی شدن صنعت نفت نیز که در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود مغایرت داشت.[1]
پیشنهاد جکسون
اولین طرح پیشنهادی را بازیل جکسون، معاون شرکت نفت ایران و انگلستان، در 21 خردادماه سال 1330ش ارائه کرد. او که همراه ان.ای.کس، توماس گاردنر و الکینگن وارد تهران شده بود، دو روز بعد همراه فواد روحانی و سدان در اولین جلسه گفتوگو با نمایندگان دولت ایران شرکت کرد. در این جلسه، ریاست هیئت ایرانی را وزیر دارایی وقت، یعنی وارسته، سرپرستی میکرد و گروهی که او را همراهی میکرد شامل دکتر کریم سنجابی، مهندس کاظم حسیبی، یوسف مشار و دکتر سیدعلی شایگان بود. این افراد همگی در حوزه صنعت نفت و مسائل حقوقی صاحب نظر بودند و اراده کافی برای دفاع از حقوق ملت ایران نیز وجود داشت؛ بهخصوص که دولت محمد مصدق برآمده از آرای ملت بود و منافع و اهداف مردم را نمایندگی میکرد.[2]
هیئت ایرانی برای گفتوگو با هیئت انگلیسی: حسیبی، شایگان، رضازاده شفق، وارسته، احمد متیندفتری، اللهیار صالح و کریم سنجابی
در همین ارتباط سه جلسه برگزار و اعلام شد که انگلستان اصل ملی شدن صنعت نفت در ایران را به صورت مشروط خواهد پذیرفت. پیشنهاد به این شکل بود که شرکت نفت ایران و انگلستان دهمیلیون لیره بابت مطالبات گذشته به صورت مساعده در اختیار دولت وقت ایران قرار دهد و از همان مقطع زمانی تا رسیدن به نتیجه و توافق نهایی ماهی سهمیلیون لیره به دولت ایران پرداخت کند. علاوه بر این، تأسیسات و برخی از زیرساختهای شرکت به یک شرکت ایرانی واگذار شود. در یادداشت جکسون به صورت مشخص و صریح آمده بود که داراییها و اموال ایرانی شرکت نفت ایران و انگلستان، در یک شرکت نفتی ایرانی سرمایهگذاری شود و با در نظر گرفتن این اموال و داراییها، شرکت ملی نفت ایران حق استفاده از آن را به شرکت جدید، که از طرف شرکت نفت ایران و انگلستان تشکیل خواهد شد و اداره امور را در دست خواهد گرفت، واگذار خواهد کرد.[3]
مغایرت پیشنهاد جکسون با ملی شدن صنعت نفت
پیشنهاد جکسون در هیچ قسمت بر شرایط قانون ملی کردن صنعت نفت منطبق نبود و برای ایران استقلال در اداره و مدیریت صنعت نفت خود را در نظر نگرفته بود و امور مربوط به معاملات و استفاده از درآمد فروش را که طبق قانون در اختیار و اراده کامل ایران بود، تنها بر اساس شیوه 50-50 میپذیرفت. به تعبیری، این پیشنهاد صورت ظاهری ملی شدن صنعت نفت را میپذیرفت، اما محتوای آن تفاوت چندانی با شرایط قبل از آن نداشت و اصل ملی شدن صنعت نفت ایران، که به صورت یک قانون لازمالاجرا برای دولت درآمده بود، همچنان در هالهای از ابهام قرار گرفته بود. به عبارت دیگر، بر اساس طرح و پیشنهاد جکسون، شرکت نفت ایران و انگلستان نه تنها کنترل عملی تولید را در ایران حفظ میکرد، بلکه همانند گذشته انحصار پالایش و فروش و بازار نفت را در اختیار خود نگه میداشت و به این ترتیب هدف و منظور دولت و ملت ایران تأمین نمیشد. تنها مطلب و ایده تقریبا مفید در پیشنهاد جکسون، آمادگی شرکت به پرداخت مطالبات ایران بود، آن هم به این شرط که دولت ایران هیچ مداخلهای در عملیات شرکت نکند تا نتواند در مورد چگونگی عملی شدن پرداخت مطالبات کار مؤثری انجام دهد.[4]
در نهایت، دکتر مصدق پیشنهاد جکسون را مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران تشخیص داد. او، که مسئولیت سنگینی را بر عهده گرفته بود، در روز 30 خرداد سال 1330ش در مجلس شورای ملی و در جلسه علنی آن حضور پیدا کرد و جریان مذاکرات با هیئت جکسون و دلایل رد پیشنهادهای او را به مجلس شورای ملی و همچنین سنا به صورت مبسوط و مفصل گزارش داد. او با تقاضای رأی اعتماد از مجلس، تصمیمگیری نهایی را در این زمینه به عهده دو مجلس گذاشت و از نمایندگان خواست تا نظر خود را دراینباره اعلام کنند. در واقع مصدق میخواست با این کار خود فشار را از روی دولت بردارد و تصمیم را به نمایندگان ملت واگذار کند تا به این شکل به دولت انگلستان و جامعه جهانی نشان دهد که ملی شدن صنعت نفت از عمق و بستر جامعه ایرانی نشئت میگیرد و تنها دولت و هیئت همراه او نیست که خواهان آن است.[5]
به این ترتیب، گزارش دولت در اختیار مجلس شورای ملی و سنا قرار گرفت و آنها نیز پس از مذاکرات علنی و غیرعلنی، گزارش دکتر مصدق را تأیید کردند و به دولت و کابینه او رأی اعتماد دادند. در نتیجه چنین روندی بود که جکسون با ناراحتی ایران را ترک کرد و در بازگشت به لندن اعلام کرد: تا دولت مصدق بر سر کار است، کوچکترین امیدی به تجدید مذاکرات و رسیدن به یک توافق میان طرفین وجود ندارد.[6]
بازیل جکسون
البته همانگونه که مطرح شد دولت انگلستان امید خود را از دست نداد و در ادامه طرحهای دیگری را نیز با واسطه یا بیواسطه به دولت ایران ارائه کرد که هیچ کدام یک از آنها خواست ملت و دولت ایران را برآورده نمیکرد و آزادی و استقلال عمل را در حوزه سیاسی و اقتصاد نفت را برای آنان به ارمغان نمیآورد.
آنچه از مذاکرات مطرحشده میتوان نتیجه گرفت این است که پیشنهاد انگلستان به رهبری جکسون برای حل مسئله ملی شدن نفت مطرح نشده بود، بلکه بیشتر با هدف جلوگیری از به نتیجه رسیدن خواست و اراده مردم ایران و به انحراف کشیدن آن مطرح شده بود. در حقیقت، رهبران سیاسی در لندن میخواستند با ارائه یک پیشنهاد حداقلی، اراده مردم ایران برای در دست گرفتن فروش و صادرات نفت را در نطفه خفه و آن را عقیم سازند؛ به خصوص که این اراده برای اولین بار در ایران شکل گرفته بود و میتوانست طلایهدار حرکتی در زمینه استقلال صنعت نفت در جهان و بهویژه خاورمیانه شود. در واقع وزیدن نسیم استقلالخواهی و امواج مبارزه با استعمار میتوانست از ایران فراتر رود و سایر کشورها را نیز دربرگیرد.
دولت وقت ایران و در نهایت هر دو مجلس شورای ملی و سنا این رویکرد مکارانه دولت انگلستان را به خوبی تشخیص دادند و بهصراحت با آن مخالفت کردند. نکته جالب ماجرا این بود که دکتر مصدق خود به تنهایی در این زمینه تصمیمگیری نکرد و اراده نمایندگان مردم را در تصمیمگیری نهایی در این زمینه مداخله داد.
پینوشتها:
[1]. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده)، تهران، انتشارات قومس، 1376، ص 199.
[3]. مصطفی فاتح،
پنجاه سال نفت ایران، تهران، انتشارات علم، 1384، ص 533.
[4]. علیرضا ازغندی، همان، ص 201.
[5]. تورج اتحادیه،
اسناد نفت و جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران، مؤسسه نشر فرزان روز، 1399، ص 192.