به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حفاری و استخراج نفت در ایران (در سال 1287ش) دوره جدیدی از معادلات و بازیهای بینالمللی را رقم زد. تشکیل شرکت نفت ایران _ انگلیس، نفوذ انگلیسیها را در ایران، بهویژه مناطق جنوبی آن افزایش داد. از این دوره به بعد ایران و مناطق جنوبی آن در فضای معادلات پیچیده ایجادشده پس از تأسیس شرکت نفت انگلیس قرار گرفت و همین امر زمینههای اقدامات مداخلهجویانه استعمار پیر در امور داخلی ایران را بیش از پیش فراهم کرد. بر این اساس، در سطور زیر تلاش شده است سطوح مداخلات شرکت نفت ایران _ انگلیس ــ که بهظاهر فقط یک شرکت اقتصادی بود، اما در عمل حربهای در دست قدرت استعماری انگلیس برای نفوذ و مداخله در عرصه سیاست و اقتصاد ایران بهشمار میآمد ــ در امور داخلی ایران ارزیابی شود.
ابزار جدید سلطه استعمار پیر
در سال 1287ش با کشف اولین چاه نفت در مسجد سلیمان و مسلم شدن وجود نفت به میزان تجاری در منطقه امتیاز دارسی، اهمیت استراتژیک منابع نفتی ایران برای انگلستان آشکار شد. در این زمان گرایشی جدی در انگلستان برای تغییر سوخت مصرفی کشتیهای نیروی دریایی از زغال سنگ به نفت وجود داشت. از سوی دیگر شرکت نفت ایران _ انگلیس برای گسترش منابع نفتی نیازمند سرمایهگذاریهای بیشتر بود. سیاست دولت انگلیس نیز در آن زمان بر این موضوع استوار بود که این امتیاز که در اختیار یکی از اتباع انگلیس قرار داشت، در اختیار اتباع کشورهای رقیب قرار نگیرد و در دست انگلستان باقی بماند؛ بنابراین باید راهحلی برای این موضوع مییافت.[1] این راهحل را وینستون چرچیل یافت.
پارلمان انگلستان در ژوئن 1914م به ابتکار وینستون چرچیل لایحهای تصویب کرد که بر اساس آن، دولت انگلستان با پرداخت 2/2 میلیون پوند، مالک 51 درصد سهام شرکت نفت ایران _ انگلیس میشد. این گونه بود که دولت یادشده طی قراردادی، عملا تمام شرکت را در اختیار گرفت؛ همچنین براساس لایحه یادشده، دو نفر از نمایندگان دولت انگلستان در هیئتمدیره شرکت حضور مییافتند. این افراد در مسائل مربوط به قراردادهای تأمین سوخت دریاداری انگلستان و نیز در امور سیاسی کمپانی حق وتو داشتند.[2] سهامدار شدن دولت انگلستان در شرکت، پیامدهای خاصی داشت که وجه مشترک همه آنها فراهم کردن زمینههای افزایش نفوذ و مداخله همهجانبه آن در امور داخلی ایران بود.
افشای پشت پرده شرکت نفت
برخلاف تصور رایج، فعالیتهای کمپانی نفت انگلیس و ایران صرفا به مسئله نفت و ابعاد مالی و اقتصادی آن محدود نمیشد. در تیرماه 1330ش و پس از خلع ید از شرکت نفت ایران _ انگلیس، نمایندگان وزارت دادگستری و پلیس ایران انبوهی از اوراق و اسناد محرمانه این شرکت را در خانه ریچارد سدان (نماینده شرکت نفت ایران _ انگلیس در تهران) کشف کردند. اوراق بهدستآمده برای دولت ایران همچون «معدن طلا» و برای کمپانی مانند «میدان مین» بود. اگرچه به گفته اسماعیل رائین، نویسنده کتاب «اسرار خانه سدان»، بسیاری از اسناد یادشده در آتش سوزانده شده و بخش بزرگی از اسناد مهم نیز قبل از اشغال ساختمان به سفارت انگلستان در تهران انتقال یافته بود، بااینحال مدارک باقیمانده به قدری بود که مداخلات گسترده شرکت سابق نفت را در امور داخلی و سیاسی ایران اثبات کند.[3]
مجموعه اسناد بهدستآمده نشان میداد که ریچارد سدان در پوشش نماینده شرکت نفت ایران _ انگلیس، شبکهای عظیم و مقتدر و مجهز از جاسوسان را سازمان داده بود که هدف نهایی آن محافظت از منافع درازمدت انگلستان در ایران بود. براساس این اسناد، ابعاد و سطوح مداخله شرکت یادشده در امور داخلی ایران به قدری گویا بود که جای هیچ شک و تردیدی در ماهیت استعماری این کمپانی بهظاهر اقتصادی باقی نمیگذاشت.
تأسیس دولتی در دولت
الف) مداخله سیاسی:
از منظر سیاسی، مهمترین اهرم سلطه و نفوذ شرکت نفت ایران _ انگلیس، تجربه طولانی سیاست استعماری و برخورداری از شبکهای فوقالعاده قدرتمند و ذینفوذ در هیئت حاکم کشور بود. اسناد خانه سدان بهروشنی وجود این شبکه را تأیید و ارتباط کمپانی را با سناتورها، نمایندگان مجلس، وزرای سابق و برخی مسئولان درجه اول ایران فاش کرد. همین اسناد نشان میدهد که چگونه شرکت نفت ایران _ انگلیس با جذب نخبگان سیاسی، به صورت دولتی در دولت دیگر درآمده بود «که در آن بند و بستهای سیاسی و پشت پرده، فعالیتهای نفتی و اقتصادی را تحتالشعاع قرار میداد...».4 برای مثال نخستوزیرانی مثل رزمآرا و حسنعلی منصور کارها و برنامههای خودشان را به شرکت نفت ایران _ انگلیس گزارش میدادند یا از آن کسب تکلیف میکردند.
ساماندهی فعالیتهای جاسوسی گسترده در ایران از اهرمهای دیگر مداخله سیاسی شرکت یادشده در ایران بود. سران این شرکت «از طریق دادن رشوه و مستمری، به نام کمکهای خیریه، کمکهای مطبوعاتی، حقالزحمه و... مدیران و نویسندگان پارهای از جراید را به خدمت میگرفتند... که هرگاه منافع و مطامع استعماری آنان به مخاطره میافتاد، این جیرهخواران... قد علم میکردند، تا "ارباب" را از گزند حوادث ناگوار، یا کاهش درآمدهای سرشار مصون و محفوظ دارند...».[4] نویسنده کتاب «اسناد خانه سدان» دراینباره گفته است:
«اداره انتشارات و تبلیغات شرکت نفت انگلیس در ایران واقع در پاساژ برلیان در خیابان نادری تهران، که زیر پوشش مطبوعاتی، انتشاراتی و تبلیغاتی فعالیت میکرد، در حقیقت یک مرکز مهم جمعآوری اسناد و پروندهسازی به سود سیاست استعماری انگلیس و علیه ایران بود..».[5] همین گروه بخش عمده فعالیتهای تبلیغاتی و ایجاد جنگ روانی را در رویدادهای تاریخی ایران از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332ش برعهده داشتند.
از همان اوان تولد نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، شرکت نفت و دولت انگلستان درصدد بودند مانع به ثمر رسیدن این نهضت شوند. با جدی شدن نهضت و اعتصاب کارگران شرکت یادشده، انگلستان در کنار اقدامات سیاسی، در 8 فروردین 1330ش کشتیهای فلامینگو و ایلوگوس را به آبادان فرستاد که امواج روانی حاصل از آن، به حمله نظامیان رژیم به کارگران اعتصابی و کشته شدن سه نفر انجامید.[6]
اداره انتشارات شرکت سهامی نفت ایران _ انگلیس در تهران (سال 1331ش)
انگلیسیها و نمایندگان شرکت نفت ایران _ انگلیس علاوه بر اعمال نظر خود به محمدرضا پهلوی برای برگزیدن رزمآرا (مخالف شاخص نهضت ملی و مهره شرکت یادشده) به نخستوزیری، حتی به هدایت جزئیات رفتاری کابینه نیز دست زدند و با پرداخت رشوه، زمام امور را در دست گرفتند. وزیرخارجه انگلیس نوشته است: «دولت انگلستان شاید با شتابى بیش از اندازه درخواست نخستوزیر ایران را پذیرفت که از کمک مالى فراوانى که کمپانى مخفیانه به دولت او مىکرد، سخنى گفته نشود».[7]
در طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332ش نیز شرکت نفت ایران _ انگلیس یکی از بازیگران محوری بود. شواهد نشان میدهد که در طراحی و برنامهریزی کودتا علیه دولت مصدق، این شرکت با سرویس اطلاعاتی انگلیس (MI6) و سازمان سیا (CIA) همکاری نزدیک داشته است. شرکت یادشده از طریق تأمین مالی و لجستیکی، کسب و انتقال اطلاعات محرمانه و تبلیغات روانی گسترده علیه دولت مصدق توانست زمینه اجرای کودتا را فراهم کند.
ب) مداخله اقتصادی:
مداخله شرکت نفت ایران _ انگلیس در اقتصاد ایران عیانتر از آن چیزی است که نیاز به توضیح داشته باشد. این شرکت به طور مداوم در امور اقتصادی ایران، بهویژه در زمینه نفت، تأثیرگذار بود، اما اوج مداخله آن در این زمینه به برهه جنبش ملی شدن صنعت نفت در اوایل دهه 1330ش باز میگردد. در شهریورماه ۱۳۳۰ش دولت انگلستان خرید نفت ایران را تحریم و اعلام کرد که هر شرکتی هم که نفت ایران را بخرد تحت تعقیب قضایی قرار میگیرد! علاوه بر آن، فروش تجهیزات نفتی به ایران را ممنوع اعلام کرد. شرکتهای نفتی، اعم از آمریکایی، اروپایی، چندملیتیها و نیز مستقلهایی که ظرفیت خرید و بازاریابی نفت ایران را داشتند، همه در تحریم دولت مصدق همکاری کردند. نویسنده کتاب «کودتا» در این زمینه چنین نوشته است:
«...بریتانیاییها نیز به نوبه خود، تحریمهایشان را تشدید کردند... آنها بانک شاهنشاهی را تعطیل کردند؛ محدودیت بر صادرات و نقل و انتقال پوند استرلینگ را افزایش دادند؛ ... بهشدت لابی کردند تا مانع از خرید نفت ایران از سوی شرکتهای مستقل شوند و تهدید کردند نفتکشهایی را که از ایران به دیگر نقاط جهان بروند، توقیف خواهند کرد... ایران طی یک دوره هجدهماهه از دیماه 1330ش تا زمان کودتا، تنها 118 هزار تن نفت ــ یعنی معادل فقط تولید یک روز ــ صادر کرد».[8]
بهعلاوه، اموال بازرگانان ایرانی و کالاهایی را که از شرکتهای انگلیسی خریده بودند توقیف کردند. دولت ایران از استفاده از استرلینگ (واحد پول انگلستان) محروم شد، تانکرهای ایران در بنادر کشورهای تحتالحمایه انگلستان توقیف شدند و جلوی ورود آهن، فولاد، شکر، چای و دیگر کالاهای اساسی به ایران را گرفتند.
ج) مداخله منطقهای:
امتیازنامهای که دارسی از مظفرالدینشاه قاجار گرفت برای نخستین بار «کمابیش به سلطه بریتانیا بر بخشی از ایران... مشروعیت بخشید».[9] با کشف نفت در مقادیر تجاری در چاههای مسجد سلیمان، سرپرسی کاکس، نماینده مقیم انگلیس در بوشهر، اندیشه تسلط بر خوزستان را علنی کرد و بر آن شد تا «سیاست انگلیسی ـ هندی استیلای بریتانیا بر خوزستان را پیش ببرد».[10] گسترش حیطه منافع این کشور در جنوب ایران، متضمن پذیرش مسئولیتهای جدید و تعهدات محکمتری در سطح حکومتی بود. بر همین اساس، اولا شرکت نفت که در پی تأمین زمین برای احداث پالایشگاه، حفاری، ساخت خانه برای کارکنان، راه و دیگر فعالیتهای عمرانی برای پیشبرد کار نفت بود، معادله قدرت را در مناطق جنوبی ایران برهم زد و وارد مذاکره با شیخ خزعل و خوانین بختیاری بدون نظارت دولت مرکزی ایران شد؛ ثانیا، برای حفظ و حراست از منافع خود، برقراری نظم و قانون در جنوب ایران، و ایجاد توازن در برابر اعتبار و حضور روسیه در ایران به این نتیجه رسید که برای افزایش اعتبار خود در این مناطق باید اقدامی قاطع انجام دهد. تشکیل پلیس جنوب از مهمترین اقدامات شرکت در این زمینه بود که عملا حاکمیت ملّی ایران را در مناطق جنوبی کشور به چالش کشید.
فرجام سخن
شواهد و مستندات تاریخی از این موضوع حکایت میکند که انگلیسیها در تاریخ برای پیگیری سیاستهای استعماری خود از ابزارها و شیوههای گوناگون بهره بردهاند؛ گاه در پوشش میسیونهای فرهنگی، ورزشی، مذهبی و زمانی نیز بهصورت شرکتهای به اصطلاح اقتصادی، جای پای خود را در سرزمینهای دیگر استوار ساخته و پس از آن علاوه بر تاراج ثروتهای ملی، نقشههای سیاسی خود را در همه زمینهها پیش بردهاند. شرکت نفت ایران _ انگلیس یکی از همین شرکتهای اقتصادی است که چنین کارکردی در تاریخ استعماری انگلستان برعهده داشته است و همانگونه که شرح داده شد برای چندین دهه متوالی با مداخله همهجانبه در امور داخلی ایران و به چالش کشیدن حاکمیت ملی آن، منافع و مصالح انگلیس در ایران را تأمین و حفظ کرده است.
پینوشتها:
[1]. زهیر مقداشی،
تجزیه و تحلیل مالی امتیازات نفتی خاورمیانه، ترجمه سیروس ابراهیمزاده، تهران، پیروز، 1354، صص 16-17.
[2]. دانیل یرگین،
تاریخ جهانی نفت، ترجمه غلامحسین صالحیار، ج 1، 1385، ص 288.
[3]. اسماعیل رائین،
اسرار خانه سدان، تهران، امیرکبیر، 1358، صص 11-12.
[6]. غلامرضا نجاتی،
جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1378، ص 293.
[7]. رابرت آنتونى ایدن،
خاطرات، ترجمه کاوه دهگان، فرزانه، تهران، 1357، ص 283.
[8]. یرواند آبراهامیان،
کودتا، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، نگاه، 1392، صص 125-128.
[9]. شاهرخ وزیری،
نفت و قدرت در ایران، ترجمه ثاقبفر، نشر عطایی، 1380، ص 74.
[10]. تئودور سترانگ،
حکومت شیخ خزعل و سرکوب شیخنشینهای خوزستان، تهران، مؤسسه
تاریخ معاصر ایران، 1378، ص 139.