پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ایران در دوران معاصر فراز و نشیبهای بسیاری به خود دیده است؛ از جنگ و کودتا تا انقلاب و جنبشهای متعدد اجتماعی که برخی از آنها در عمل موفق بوده و برخی به شکست کشانده شده است. در این میان یک حادثه است که بر سر آن بحثهای بسیاری درگرفته و آن هم کودتای 28 مرداد است که به کمک آمریکا و انگلستان انجام شد و با اجرای آن، یک دولت مردمی جای خود را به یک دولت دستنشانده داد. در واقع نه تنها خود کودتا بسیار بحثبرانگیز بوده است، بلکه حوادث بعد از آن نیز جای تأمل دارد؛ بهویژه که از این مقطع تاریخی به بعد بهتدریج آمریکا جای انگلستان را در تحولات ایران گرفت و بازیگر اصلی در سپهر سیاسی ایران شد. در واقع دولت زاهدی، که دیگر پشتوانه و تکیهگاهی همچون اراده مردم را در اختیار نداشت، میبایست به منبعی دیگر متکی میشد. این منبع در آن مقطع، ایالات متحده آمریکا بود و به عنوان تنها ابرقدرت غرب، در عرصه سیاسی ایران اهمیت بسیاری پیدا کرد. بر این اساس، در سطور زیر تلاش خواهد شد کمکهای آمریکا به دولت زاهدی بررسی شود.
رویکرد سیاست خارجی دولت زاهدی
ریاست دولت برآمده از کودتای 28 مرداد سال 1332ش، که قدرت را در دستان شاه قبضه کرده بود، در دستان فضلالله زاهدی بود. این دولت همسویی و همراهی با انگلستان و آمریکا را در رأس اهداف سیاست خارجی خود قرار داد. زاهدی تلاش کرد با ارسال نامههای جداگانه به رهبران آمریکا و انگلستان نظر مساعد آنها را به خود جلب کند.
فضلالله زاهدی پس از استقرار در محل رادیو برای ایراد نطق موفقیت کودتا
او اعلام کرد روابط ایران و آمریکا را بر اساس مناسبات دوستانه و احترام متقابل پایهگذاری خواهد کرد. به موازات این سیاست بود که دولت آمریکا نیز تلاش کرد از زاهدی حمایت کند و در موارد متعددی به آن یاری رساند. زاهدی، که میدانست مشکلات مالی میتواند گریبان دولت او را بگیرد، در گام نخست تلاش کرد از آمریکا کمک بگیرد. او در نامهای خطاب به رئیسجمهوری آمریکا این طور نوشت: «خزانه کشور خالی است؛ ذخایر ارزی ته کشیده و اقتصاد ملی رو به زوال رفته است و ایران نیاز به کمک فوری دارد تا بتواند خود را از هرجومرج اقتصادی و مالی نجات بدهد».[1]
کمک مالی آمریکا به دولت زاهدی
دولت آمریکا نیز به این درخواست زاهدی پاسخ مثبت داد. این در حالی بود که در دولت مصدق تمام درخواستها برای اعطای کمک با مخالفت روبهرو شده بود، اما دولت زاهدی، که منافع انگلیس و آمریکا را در ایران دنبال میکرد، این مشکل را نداشت؛ بهویژه که در این دولت بیشتر سمتهای کلیدی را کودتاچیان و عمال وابسته به انگلستان و آمریکا در اختیار داشتند. همین باعث شد آمریکا یک کمک فوری در اختیار دولت زاهدی قرار دهد. افزون بر این، ایالات متحده در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی و در چهارچوب ساختار دوقطبی بسیار میترسید که کشورهایی همچون ایران در دام کمونیسم بیفتند. این ترس با توجه به همسایگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی و داشتن مرزهای طولانی مشترک با این کشور افزونتر میشد. در واقع ایران به عنوان همسایه جنوبی بلوک شرق، اهمیت بسیاری در فضای نظام دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم داشت و میتوانست همچون کمربندی محکم، مانع نفوذ اتحاد جماهیر شوروی و گسترش کمونیسم شود.[2] با توجه به این فضا، بود که آمریکا بهسرعت به درخواست کمک دولت کودتا پاسخ مثبت داد، اما این کمک مالی در داخل صرف چه شد؟
واقعیت آن است که با توجه به مشکلات مالی دولت برآمده از کودتا انتظار میرفت کمکهای فوری 24 میلیون دلاری رئیسجمهوری آمریکا به رهبری آیزنهاور به دولت زاهدی صرف رفع آن مشکلات شود، اما این کمک چند روز پس از پیروزی کودتا در مصارف غیر لازم خرج و درواقع حیف و میل شد.[3] در حقیقت ساختار فاسد، ناکارآمد و استبدادزده ایجادشده توسط دولت کودتا بهدرستی کار نمیکرد و کمک واشنگتن نیز نمیتوانست مشکلات دولت زاهدی را چندان برطرف کند. بااینحال، کمک مالی دولت آمریکا به این مورد محدود نماند.
در مرحله بعد این کمک 45 میلیون دلاری آمریکا بود که به ایران پرداخت و تلاش شد دولت زاهدی دچار بحران مالی نشود. این در حالی بود که محمد مصدق در مقطعی درخواست وام دهمیلیون دلاری از آمریکا داشت و رهبران سیاسی در کاخ سفید با امروز و فردا کردن، از اعطای وام به دولت محمد مصدق روی گرداندند و زمینه را برای سقوط دولت او فراهم کردند.
[4]
دولت آمریکا دلیل این کمک را چنین اعلام کرد: ایالات متحده از اینکه حکومت جدید در ایران در دستیابی به تفاهم با دولت انگلستان بر سر مسئله نفت بیتفاوت نیست رضایت دارد. اعلامیه کاخ سفید دراینباره به نیاز فوری ایران به کمک برای اعاده ثبات در کشور و ایجاد بنیانی برای پیشرفت اقتصادی اشاره میکرد. بعدها بهتدریج مشخص شد مبلغ واقعی این کمک چهلمیلیون دلار بوده است و آمریکاییها پنجمیلیون دلار اضافی را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش پرداخت کرده بودند. به صورت مشخص، شعبه سازمان اطلاعات آمریکا در تهران یکمیلیون دلار عملیات براندازی را در اختیار حکومت زاهدی قرار داد که این کمک نیز خود حکایتگر حمایت مالی واشنگتن از عوامل کودتا بود.[5] البته کمک مالی دولت آمریکا به ایران بیدلیل نبود.
آمریکا در عین حال که با انگلستان در یک بلوک سیاسی قرار داشت، در رقابت با این کشور نیز بود و حتی میخواست جای این کشور را در صحنه سیاسی ایران بگیرد. به تعبیری، بحث تغییر در موازنه قدرت در جهان و به دنبال آن در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس مطرح بود و آمریکا داشت جای انگلستان را در این عرصه میگرفت.
حمایت سیاسی و تسلیحاتی از زاهدی
حمایت آمریکا از دولت زاهدی فقط به کمک مالی محدود نماند و ابعاد سیاسی و تسلیحاتی نیز پیدا کرد. کمک نظامی به دو شکل بود: از یک طرف با حمایت مالی دولت آمریکا زمینه خرید تسلیحات مورد نیاز زاهدی فراهم شد و از طرف دیگر با حمایت آمریکا از ایجاد ارتباط میان دولت ایران و متحدان خود در منطقه و جهان، زمینه نوعی ائتلافسازی برقرار میشد؛ برای مثال تنها یازده روز بعد از کودتا بود که روابط ایران و اسرائیل دوباره برقرار شد؛ موضوعی که واکنش شدید دولت اردن و مقامهای وقت این کشور را در پی داشت. نخستوزیر اردن وزیر مختار ایران را احضار کرد و به وی درباره رابطه با اسرائیل هشدار داد.[6] ایالات متحده همچنین با حمایت همهجانبه خود، روابط قطعشده ایران و انگلستان را پس از چهارده ماه تجدید کرد. این مسئله به عادی شدن روابط ایران با دنیای غرب و انگلستان و حل مسئله نفت کمک کرد و باعث شد دولت زاهدی بتواند تا حدودی به منابع مالی دسترسی پیدا کند و برخی از مشکلات خود را حل نماید. در واقع حل مسئله نفت باعث میشد بخشی از درآمد نفتی ایران به دولت وقت تزریق شود و دولت بتواند مشکلات خود را تا حدودی حل کند.[7]
فضلالله زاهدی در کنار ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت آمریکا، هنگام سفر وی به ایران (آذر 1332)
پیامدهای حمایت مالی آمریکا از زاهدی
شاید یکی از مهمترین پیامدهای حمایت مالی آمریکا از دولت زاهدی ترس محمدرضا پهلوی در از دست دادن سلطنتش بود. در واقع حمایت آمریکا از فضلالله زاهدی، که به تثبیت و تحکیم موقعیت او منجر میشد، نگرانی محمدرضا را برانگیخته بود. او بسیار میترسید که آمریکا در نهایت زاهدی را به محمدرضا ترجیح دهد و سلطنت را از دست بدهد.
محمدرضا پهلوی و فضلالله زاهدی
نویسندگان آمریکایی درباره ترس محمدرضا پهلوی از دولت زاهدی چنین نوشتهاند: بدبینی شاه نسبت به آمریکاییها که زاهدی را قدرت واقعی پشت سر شاه تلقی میکردند برای شاه آزاردهنده بود. شاه با این پرسش روبهرو بود که اگر آمریکاییها نخستوزیر توانا و جاهطلب ایران را به شاه متزلزل ترجیح دهند، چه اتفاقی میافتاد. محمدرضا در دوره پادشاهی خود با چنین نخستوزیرانی که ممکن بود قدرت او را تهدید کنند درگیر بود و چنین افرادی با خواست وی مطابقت نداشت. در واقع شاه افرادی را ترجیح میداد که از یک طرف کاملا وابسته به اراده او باشند، اما از طرف دیگر توانایی اداره یک حکومت مدرن را نیز داشته باشند.[8]
در مجموع آنچه از مباحث بالا میتوان نتیجه گرفت این است که دولت برآمده از کودتای 28 مرداد سال 1332م مورد توجه ویژه آمریکا بود. در واقع دولت آمریکا که در دوران محمد مصدق کوچکترین کمکی برای بقای آن انجام نداد، در دوران بعد از کودتا تغییر رویکرد داد و تمام تلاش خود را به خرج داد تا دولتی در ایران شکل بگیرد که همسو و همراه با آمریکا و انگلستان و منافع دنیای غرب باشد. آنها برای این کار شخص زاهدی را انتخاب کردند و او را برای انجام این پروژه سیاسی مناسب تشخیص دادند. در نهایت چرخش زاهدی در سیاست خارجی و داخلی سبب شد منافع آمریکا و انگلستان در ایران تأمین شود و جهان غرب بتواند همسایه جنوبی اتحاد جماهیر شوروی را به زمره متحدان خود اضافه کند.
پینوشتها:
[1]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مولف، 1368، ص 115.
[2]. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده)، تهران، نشر قومس، 1376، ص 268.
[3]. غلامرضا نجاتی،
ماجرای کودتای سرلشکر قرنی، تهران، انتشارات رسا، 1373، ص 9.
[4]. «کمک مالی آمریکا به دولت زاهدی»،
دنیای اقتصاد، ش 3000 (4/ 6/ 1392)، قابل دسترسی در:
https://donya-e-eqtesad.com
[5]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 116.
[6]. محمدتقی تقیپور،
ایران و اسرائیل در دوران سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، صص 307- 308.
[7]. علیرضا ازغندی، همان، ص 242.
[8]. شاداب عسگری،
بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، تهران، موسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، صص 189- 190.