دوره رضاخان هرچند با ایده و تفکر جمهوریخواهی آغاز شد، در نهایت استبداد سکولار بود که سهم مردم ایران شد. یکی از موضوعات مرتبط با این دوره، برداشت و قضاوت اطرافیان پهلوی اول و در کل فعالان سیاسی این دوره از شیوه حکمرانی وی است
استبداد پهلوی اول به روایت رجال سیاسی؛
اطرافیان رضاخان درباره او چه میگفتند؟
25 آذر 1403 ساعت 11:26
مولف : محمدرضا چیت سازیان
دوره رضاخان هرچند با ایده و تفکر جمهوریخواهی آغاز شد، در نهایت استبداد سکولار بود که سهم مردم ایران شد. یکی از موضوعات مرتبط با این دوره، برداشت و قضاوت اطرافیان پهلوی اول و در کل فعالان سیاسی این دوره از شیوه حکمرانی وی است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دوره سلطنت رضاشاه یکی از مقاطع مهم تاریخ معاصر ایران است. فارغ از اینکه رضاشاه به چه شکلی و با حمایت چه اشخاص و جریانهای سیاسی داخلی و خارجی روی کار آمد، دوره سلطنتش نیز محل بحث و بررسی است. این دوره هرچند با ایده و تفکر جمهوریخواهی آغاز شد، در نهایت استبداد سکولار بود که سهم مردم ایران شد. در حقیقت رضاشاه، اگرچه ابتدا از انجام اصلاحات سخن بر زبان میآورد، بهتدریج و با تحکیم قدرتش در عرصه سیاسی و اقتصادی راه پادشاهان گذشته و درواقع مشی استبدادی را در پیش گرفت.
یکی از موضوعات مرتبط با دوره رضاشاه و شیوه حکمرانی او برداشت و قضاوت اطرافیان او و در کل فعالان سیاسی این دوره است. به عبارت دقیقتر، رجال سیاسی که در این مقطع زندگی میکردند آثار بسیاری در قالب خاطرات نگاشتهاند که تصویری دقیق از این دوره بهدست میدهند و از این روایتها میتوان به ذهنیتی بهتر از این مقطع تاریخی دست یافت. بر این اساس تلاش خواهیم کرد در سطور زیر خاطرات و یادداشتهای افرادی را بررسی کنیم که در این دوره درگیر مسائل سیاسی بودند و به نوعی کنش سیاسی داشتند. این رجل هم شامل کسانی میشود که در بالاترین سطوح قدرت قرار داشتند و صاحب مناصب سیاسی مهم بودند و هم افرادی که فعال سیاسی بهشمار میآمدند و در جریانهای سیاسی حضور پررنگ داشتند.
استبداد رضاشاهی از نظر سیاستمداران و نظامیان
افرادی همچون احمد متیندفتری، که در این دوره به نخستوزیری هم رسید، بر این باور بودند که مجلس پنجم در به قدرت رسیدن رضاشاه و تحکیم آن سهم بهسزایی داشته است. به اعتقاد این رجل سیاسی، مجلس پنجم با هیجان و حرارت بسیارش عامل مهمی در به قدرت رسیدن و تأسیس سلسله پهلوی بود. به روایتی رضاشاه با بهرهگیری از نیروهای نظامی و جریانهای سیاسی داخل مجلس سیر به قدرت رسیدن خود را شتاب بخشید. به باور آنها در مجلس بعد تعداد کمی از نمایندگان مخالف و دگراندیش وجود داشت و بیشتر آنها توسط رضاشاه از صحنه سیاسی حذف شده بودند. در حقیقت، شاه وجود این گونه افراد را نمیتوانست تحمل کند و سادهترین تصمیمات را خود اتخاذ میکرد و مجالی به دیگران نمیداد.[1]
این دیدگاهی بود که محمود فروغی، فرزند محمدعلی فروغی، نیز بدان اذعان کرده است. او، که فرزند یکی از رجل سیاسی بنام و نخستوزیر شهره این دوره است، بر این باور بود که رضاشاه بهتدریج قدرت را در دستان خود قبضه کرد و مخالفان خود را یکی پس از دیگری از صحنه سیاسی کنار زد؛ به گونهای که از ابتداییترین تصمیمها تا پیچیدهترین آن را خود شخص شاه اتخاذ میکرد و نخبگان سیاسی و نظر آنها محلی از اعراب نداشت.[2]
در این مورد میتوان به محمدولی میرزا فرمانفرماییان، نماینده تبریز در مجلس پنجم و ششم، نیز اشاره کرد. بهزعم وی، شاه از آزادی در انتخابات صحبت میکرد، اما در عمل مسیر خلاف آن را در پیش میگرفت. به نظر او وجود نمایندگان بیاراده و سست، که در دام اراده شاه گرفتار بودند، این جسارت و شهامت را به رضاشاه بخشیده بود که هر امر نامشروع و غیرقانونی را قانونی جلوه دهد. بدینترتیب گردش نخبگان و تحرک سیاسی در این دوره به پایینترین سطح خود از زمان مشروطیت رسیده بود.[3]
توهم توطئه یکی از ویژگیهای شخصیتی رضاشاه بود که بسیاری در خاطراتشان به آن اشاره کردهاند، اما مهمترین اشاره از آنِ محمد مصدق است که بعدها در نهضت ملی شدن صنعت نفت، نخستوزیر ایران شد. او که در دوره رضاشاه به نمایندگی مجلس رسید، بر این باور بود که پهلوی اول در مورد اطرافیان خود دچار سوءظن بود و همواره میترسید که یکی از اطرافیانش سلطنت او را به خطر اندازد؛ بهویژه که اطرافش را افراد توانمندی همچون عبدالحسین تیمورتاش و علیاکبر داور فرا گرفته بودند. رضاشاه همچنین در برابر منتقدان بسیار سرسخت بود و کوچکترین نقدی را بر نمیتابید و در نطفه خفه میکرد. مشی او چنان استبدادی بود که تمام تلاش خود را به خرج میداد و از هر ابزاری استفاده میکرد تا حتی منتقدان خود در خارج از کشور را که مطالبی در نقد وی برای جراید مینوشتند، از میان بردارد.[4]
مخبرالسلطنه هدایت، که نزدیک به شش سال نخستوزیر دوره رضاشاه بود، در خاطرت خود درباره استبداد پهلوی اول چنین آورده است: «در دوره پهلوی هیچ کس اختیار تام نداشت. تمام امور باید به عرض برسد و آنچه فرمایش میرود باید رفتار کنند. تا درجهای از اختیار نباشد مسئولیت معنا ندارد. کارمندان به اینکه کار را به دستور موافقت دادهاند قانع میشوند و رجال صاحب اراده پیدا نمیشود».[5]
این سیاستمدار، که هیچگاه آشکارا با رضاشاه مخالفت نکرد، درباره مجلس شورای ملی در سال 1308ش گفته است: در این دوره از مجلس از چند وکیل سلب مصونیت شد: جواد امامی، اسماعیل عراقی و رضا رفیع. کسی اگر اسم شاه را به زبان میآورد یقهاش را میچسبیدند که منظورت از بیان نام شاه چه بود و گاهی هر چه میخواستند به آن فرد میبستند و راهی برای دخالت مأمورین بود.[6]
شاید این مطلب برای شما هم جالب باشد: نخستوزیری مخبرالسلطنه هدایت؛ ریلگذار استبداد رضاشاهی |
کد مطلب: 25692