محمدرضا پهلوی براساس پروژهاش برای تحکیم و تثبیت قدرت پهلویها، تلاش میکرد حس تداوم و استقرار درازمدت سلطنت پهلوی را در ذهن طرفداران داخلی و حامیان بینالمللی خود ایجاد کند و برای این منظور به یکی از ارکان قانون اساسی مشروطه چنگ زد، اما زمانی که آینده این اقدامش را روشن ندید تغییر قانون را در دستور کار قرار داد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ولیعهدی در نظام پادشاهی پهلوی، در ظاهر جایگاهی تعریفشده و اساسی داشت که هم در قانون اساسی مشروطه و هم در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران آن زمان بدان توجه شده بود. یکی از ولیعهدهای دوره پهلوی رضا پهلوی، معروف به رضا ربع پهلوی، بود. او در سنین کودکی به ولایتعهدی انتخاب شد و آموزشهای ویژهای برای وی در نظر گرفته شد تا برای جانشینی پدرش، محمدرضا پهلوی، آماده شود. بنابراین برای بررسی جایگاه ولیعهد در رژیم پهلوی، هم از نظر قوانین اساسی و هم در عمل و واقعیت تاریخی، بر رضا پهلوی تمرکز شده است.
جایگاه ولیعهدی در قانون اساسی مشروطه ایران
در قانون اساسی مشروطه ایران که در سال ۱۹۰۶م به تصویب رسید، جایگاه ولیعهدی بهطور مشخص تعریف شده بود. این قانون نظام پادشاهی را به صورت موروثی حفظ میکرد و تعیین ولیعهد در آن بسیار مهم بود. بر اساس اصل 37 قانون اساسی مشروطه، ولیعهد باید پسر شاه باشد و از مادری ایرانی متولد شود. در صورتی که شاه فاقد فرزند ذکور باشد، مجلس شورای ملی مسئول تعیین ولیعهد میشود و در صورت فوت ولیعهد قبل از رسیدن به سلطنت، برادر ولیعهد یا نزدیکترین خویشاوند ذکور خانواده شاهنشاهی جایگزین میگردد.[1] ولیعهد در قانون اساسى مشروطه مسئولیت مستقیمى در امور اجرایى یا قانونگذاری نداشت، اما چون وارث تاج و تخت بود، میبایست درباریان بهدقت بر تربیت او نظارت میکردند. ولیعهد، تا رسیدن به سن بلوغ و صلاحیت قانونی برای سلطنت، معمولا از دایره تصمیمگیریهای سیاسی و اجرایی دور نگه داشته میشد. تربیت ولیعهد شامل آموزشهای نظامی، دیپلماتیک و علوم سیاسی بود تا او را برای مسئولیت آیندهاش، یعنی نشستن بر تخت سلطنت، آماده کند. نهاد ولیعهدی سهم مهمی در تثبیت تداوم نظام سلطنتی داشت؛ زیرا وجود یک جانشین قانونی، نظام پادشاهی را از بحرانهای احتمالی جانشینی مصون نگه میداشت.[2] بنابراین، هم از نظر مشروعیت قانونی و حفظ نظم درباری، جایگاه ولیعهد اهمیت بسیاری داشت.
تربیت ولیعهد در دربار پهلوی
یکی از جنبههای مهم جایگاه ولیعهد در دوره پهلوی، تربیت او بود. رضا پهلوی، فرزند محمدرضا و فرح دیبا، در ۹ آبان ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. او در هفتسالگی به ولایتعهدی ایران معرفی شد و در سیزدهسالگی آموزش پرواز را آغاز کرد. در بحبوحه انقلاب اسلامی، درحالیکه هجده سال داشت و در آمریکا دوره آموزش پرواز جنگنده میدید، از بازگشت به ایران بازماند.[3]
تربیت درباری رضا پهلوی از همان زمان رسیدن به ولایتعهدی آغاز شد. این تربیت نه تنها شامل آموزشهای کلاسیک و دانشگاهی بود، بلکه آموزشهای نظامی و تربیت جسمانی نیز بخش عمدهای از آن بهشمار میآمد. او در تبعیضی کاملا آشکار، در بهترین مدارس و مراکز آموزشی ایران و جهان تحصیل کرد. رضا دوران ابتدایی را در ایران گذراند و سپس برای تحصیلات عالی به کشورهای غربی فرستاده شد. علاوه بر تحصیلات آکادمیک، ولیعهد بهطور مداوم در معرض تربیتهای نظامی قرار داشت. او از جوانی به پرورش مهارتهای رهبری، آموزشهای جنگی و استراتژی نظامی پرداخت. تربیتهای نظامی او در نیروهای هوایی ایران و سپس در مدرسه نظامی آمریکا ادامه یافت.[4]
رضا پهلوی (ولیعهد) با لباس خلبانی در کنار یک هواپیمای جنگی
شماره آرشیو: 4191-11ع
تربیت دیپلماتیک نیز بخش مهمی از آمادهسازی ولیعهد بود. او در جلسات و ملاقاتهای رسمی شاهانه شرکت میکرد و با رهبران جهان آشنا میشد. این برنامهها بهعمد طراحی شده بودند تا ولیعهد برای مواجهه با وظایف پادشاهی آماده شود. در حقیقت توجه خاصی به ایجاد تصویری از یک رهبر مقتدر، دانشآموخته و متعهد به منافع ملی وجود داشت.
محمدرضا پهلوی در روز ملاقات با ورزشکاران
به مناسبت سالروز تولد رضا پهلوی (ولیعهد) (9 آبان 1343)
شماره آرشیو: 124133-۲۷۵م
نقش نمادین ولیعهد در حکومت پهلوی
در دوران حکومت پهلوی، ولیعهد جنبه نمادین و تشریفاتی داشت. از رضا پهلوی انتظار نمیرفت که تا زمان جانشینی پدرش در امور حکومتی مداخله کند، اما حضور او در مقام ولیعهد، مشروعیت نظام سلطنتی را تقویت میکرد. ولیعهد، در مقام نماینده بعدی حکومت، در مراسمها و رویدادهای مختلف رسمی شرکت میکرد و بهتدریج در بین مردم شناخته میشد. بدین جهت، رضا پهلوی از کودکی در رویدادهای عمومی و رسمی حضور یافت تا چهرهای آشنا از ولیعهد در ذهن مردم ایران حک شود. این حضورها در تقویت نهاد سلطنت و نمایش تداوم آن اهمیت بسیاری داشت.[5] شاه و خاندان پهلوی تلاش میکردند تصویر یک خانواده سلطنتی باثبات و منسجم را به نمایش بگذارند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و شاید به این شکل میکوشیدند خاطره تزلزل ابتدایی سلطنت محمدرضا را از ذهن عموم دور کنند. اگرچه رضا پهلوی در امور اجرایی دخالت مستقیمی نداشت، آمادهسازی او برای برعهده گرفتن پادشاهی به شکل ظاهری و نمادین ادامه داشت. او در برنامههای درباری مختلف، مانند جشنهای تاجگذاری پدرش در سال 1346، شرکت میکرد و به این ترتیب به عنوان یک شخصیت ملی و آتیهدار برای مردم ایران مطرح میشد؛ آنچه در واقعیت خلاف آن نشان داده شد.[6]
نمایی از مراسم جشن پنجاهمین سال سلطنت با حضور رضا پهلوی
شماره آرشیو: 5174-3ع
موضوع جانشینی محمدرضا پهلوی در دهههای پایانی حکومت او یکی از نگرانیهای اصلی آمریکا بود؛ زیرا با وجود تلاشهای درباریان در آموزش ولیعهد، آمریکاییها درباره توانمندی رضا پهلوی برای برعهده گرفتن پادشاهی تردید داشتند. به باور آنها، هوش و تواناییهای رضا پهلوی، که در آن زمان نوجوانی چهاردهساله بود، در سطح معمولی و متوسط قرار داشت. آمریکاییها همچنین نگران این بودند که ولیعهد ارتباط نزدیکی با پدرش ندارد و اگرچه تصمیمات عمده سیاسی را شاه اتخاذ میکند، اعضای خاندان سلطنتی نیز بهنوعی در این روند نفوذ دارند.[7] در کنفرانس رامسر در مرداد 1347، فرح پهلوی برای اولین بار بهطور علنی و با احترام اما در مخالفت با شاه درباره موضوعات اجتماعی و آموزشی صحبت کرد. از آن زمان به بعد، او در تقویت رژیم پهلوی فعالتر ظاهر شد. رضا پهلوی نیز در حال حرکت به سوی مرکز قدرت بود، اما به نظر نمیرسید که بتواند به جایگاه پدرش دست یابد. درمقام نوجوانی دانشآموز، او بیشتر فردی متوسط شناخته میشد و شایعاتی درباره وضعیت تحصیلیاش وجود داشت.[8]
صحبتهای محمدرضا پهلوی درباره ولیعهد در خاطرات محمدمهدی سمیعی، که در مقاطعی ریاست بانک مرکزی و ریاست سازمان برنامه و بودجه را به عهده داشت، مؤید دیدگاه آمریکاییهاست. او نوشته است:
«از آن سال 13۴۲ [مسئله نهادسازی] در ذهن شاه ظاهرا بوده و لااقل در این مورد خاص فکرش بیشتر روی مسئله جانشینی بود. خیلی راجع به پسرش صریح است و در واقع اینجا خیلی بیرحمانه و علنا میگوید: من اصلا نمیدانم که این [ولیعهد] واقعا میتواند و دلش میخواهد که سلطنت بکند یا نه؟ بنابراین ممکن است اصلا آن شخصیت و اراده را نداشته باشد برای این کار... بنابراین باید یک امکانات و سازمانهایی وجود داشته باشد در مملکت که جانشینی به طور اتوماتیک و آرام انجام بگیرد».[9]
سیاستهای پدر و ولیعهدی رضا پهلوی
در دهه ۱۳۴۰ش، محمدرضا پهلوی برای تحکیم جایگاه ولیعهد و شهبانو در نظام سیاسی ایران، در قانون اساسی تغییراتی داد که نقشهای آنها را در صورت جانشینی مشخص میکرد. در میانه دهه ۱۳۴۰، محمدرضا پهلوی با تغییر قانون اساسی، مقامی برای شهبانو و ولیعهد در نظر گرفت. در سال ۱۳۴۵ش، قانون تشکیل مجلس مؤسسان تصویب و در سال ۱۳۴۶ش، پیش از تاجگذاری، اصول ۳۸، ۴۱ و ۴۲ متمم قانون اساسی اصلاح شد. طبق این اصلاحات، ولیعهد تنها پس از رسیدن به بیستسالگی میتوانست سلطنت را برعهده گیرد و در صورت نابالغ بودن او، شهبانو به طور موقت امور سلطنت را بهدست میگرفت.[10] محمدرضا پهلوی با علم به اینکه پسرش روزی جانشین او خواهد شد، از او به عنوان بخشی از پروژه بزرگتر تحکیم و تثبیت قدرت پهلویها استفاده میکرد. شاه قصد داشت رضا پهلوی را وارث مشروع و طبیعی سلطنت معرفی کند و به همین دلیل از سنین پایین او را وارد عرصه عمومی کرد. در دورهای که محمدرضا پهلوی با مخالفتهای سیاسی و اجتماعی متعددی مواجه بود، تأکید بر تداوم سلطنت و جایگاه ولیعهدی ابزاری مهم برای مشروعیتبخشی به حکومت بهشمار میآمد.[11] رضا پهلوی بهتدریج به عنوان نمادی از ثبات و ادامه یافتن حکومت پدرش معرفی میشد. درواقع شاه به واسطه وجود ولیعهد تلاش کرد حس تداوم و استقرار درازمدت سلطنت پهلوی را در ذهن طرفداران داخلی و حامیان بینالمللی خود ایجاد کند، اما مشخص شد که این چیزی جز خیال باطل نبود و نه تنها سلطنت پهلوی تداوم نیافت، بلکه ولیعهدش نیز درخور چنین مقامی نبود.
فشرده سخن
نهاد ولیعهدی در حکومت پهلوی بیشتر جنبه نمادین و تشریفاتی داشت و به تداوم قدرت موروثی خانواده پهلوی کمک میکرد. تربیت رضا پهلوی، اگرچه در نهادهای برتر انجام شد، او هیچگاه نقش مؤثری در سیاستهای حکومتی نداشت و آمادهسازی او بیشتر تبلیغاتی بود. این ساختار به جای تقویت شایستهسالاری، تمرکز قدرت را در دست خانواده سلطنتی افزایش داد و نارضایتیهای عمومی را تشدید کرد و در نهایت به سقوط نظام پهلوی انجامید.
پینوشتها:
[1]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ دوم، 1396، ص 400.
[2]. غلامحسین میرزا صالح،
رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، تهران، طرح نو، 1372، ص 40.
[3]. «رضا پهلوی کیست؟
»، قابل دسترس در:
https://ensafnews.com/456276
[4]. Think global school, https://thinkglobalschool.org/guest-speakers/reza-pahlavi/
[5]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا،
بخش سیاسی استمپل، قسمت 1/ A، به تاریخ 22 ژوئیه 1976، ص 278.
[6]. شیرین سمیعی،
شاهنشاه (ترجمه از متن فرانسه)، لس آنجلس، شرکت کتاب، ۱۳۸۷، صص 215-216.
[7]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا،
بخش سیاسی استمپل، قسمت A/2، ص 279.
[9] . بخشی از مصاحبه محمدمهدی سمیعی (۱۲۹۷ – ۱۳۸۹) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم، 1369، به کوشش حبیب لاجوردی.
[10]. عطاالله فرهنگ قهرمانی،
قانون اساسی، اصلاحات و سیر تکامل آن، بیجا، ۲۵۳۶، صص 91-92.
[11]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا،
بخش سیاسی استمپل، قسمت A/2، ص 279.