مجید خان سالارالسلطنه، رئیس ایل باجلان، به سران نظامی عثمانی گفته بود: من شخصی هستم صاحب منصب ایرانی و دولت من هم اعلان بیطرفی داده است و من حق ندارم از جای خود به جای دیگر روم. در وهله اول کسی که بیطرف است حق ندارد به خاک او برود یا حرب نماید. در وهله بعد اگر رفت، حق عبور دارد و نه خرابی و غارت و قتل ملت
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ایران بهرغم در پیش گرفتن سیاست بیطرفی در جنگهای جهانی اول و دوم با تعرض و تعدی قدرتهای بزرگ روبهرو شد و حتی برای مدتی نیز به اشغال نیروهای این قدرتها نیز درآمد. در حقیقت جنگهایی که بیشتر منشأ و مبدأ اروپایی داشت به ایران هم رسید و به واسطه نبود یک دولت مرکزی مقتدر و نیروی نظامی کارآمد، به تمامیت ارضی کشورمان تعرض شد. این امر ناشی از موقعیت راهبردی ایران در هر دو جنگ جهانی بود که نمیگذاشت ابرقدرتها بیتفاوت از کنار آن بگذرند، اما شاید موضوعی که کمتر به آن توجه شده حمله قوای عثمانی به مرزهای شمال و شمال غربی کشور در جنگ جهانی اول است. در حقیقت آنچه بیشتر درباره آن صحبت شده تعدی قوای روس و انگلستان به مرزهای سرزمینی ایران است و از قوای عثمانی کمتر صحبت به میان آمده است. بر این اساس، در سطور زیر تلاش خواهد شد ورود قوای عثمانی به ایران و نوع مواجهه مردم با آنها بررسی شود.
شرایط ایران در آغاز جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول پیامدهای گسترده و دیرپایی برای ایران داشت که آثار آن هنوز ماندگار است. در زمانی که نظام سیاسی ایران در گذار از استبداد به نظام مشروطه هزینه گزافی پرداخت میکرد و کشور از فقدان حکومت مرکزی قدرتمند رنج میبرد ورود به ورطه جنگ جهانی ضربهای مهلک به روند نوسازی در کشور بود. هرچند رهبران کشور تلاش کردند از مصائب این جنگ عالمگیر در امان بمانند، واقعیت سیاسی حکایت دیگری داشت. منافع راهبردی روسیه تزاری در شمال و رقابت این قدرت با عثمانی، بحران سیاسی در عثمانی، مسئله ارامنه آناتولی و جمعیتهای آسوری در نواحی مرزی ایران و عثمانی و مهمتر از همه نبود ارتش مقتدری که توان مقابله با تجاوز و دستاندازی این دو قدرت به خاک ایران را داشته باشد در کانون این واقعیتها بود. به همین دلیل مردم شمال و شمال غرب ایران در مرکز مصائبی بودند که این دو قدرت بر ایران تحمیل کردند و از این منظر تفاوتی میان این دو نبود.[1]
زمینه تاریخی تجاوز عثمانی
در سراسر دوره بلندمدتی که از تأسیس سلسله صفویه و نبرد چالدران تا وقوع جنگ جهانی اول گذشت مردم شمال و شمال غرب ایران درگیر مشکلاتی بودند که به صورت عمده ناشی از ضعف دولت مرکزی و در پی آن تجاوز نظامیان عثمانی یا نیروهای وفادار به آنها بود. این شرایط زندگی را بر مردم این بخش از خاک کشورمان سخت و بنیانهای حیات اجتماعی را متزلزل میکرد. در این میان، البته گهگاه توافقهایی میان دو طرف منعقد میشد از جمله عهدنامه زهاب و مذاکرات ارزروم در دوره قاجاریه که به اختلافات مرزی میان ایران و عثمانی پایان میداد یا حداقل تا حدودی از آن میکاست.[2]
نگاه عثمانی به شمال و شمال غرب ایران
از اوایل سده نوزدهم بود که روسیه تزاری با در پیش گرفتن سیاست توسعهطلبی و با شکست ایران و عثمانی در قفقاز، دست بالا را در این مناطق پیدا کرد. جنگهای متعدد و شکست عثمانی از روسیه سبب شده بود امپراتوری عثمانی در وضعیت بغرنجی قرار گیرد. وقوع انقلاب مشروطه و مداخله روسیه تزاری در ایران به منظور مهار و سرکوب این جنبش شرایط کشور را پیچیدهتر کرد. اشغال تبریز به دست قوای روس، که از 1911م تا اواسط جنگ جهانی اول ادامه یافت و جنایاتی که نیروهای این کشور در تبریز مرتکب شدند بخشی از مردم را به سمت حمایت از عثمانی سوق داد. گروهی از مجاهدان تبریزی که به عثمانی پناه برده بودند، در آغاز جنگ به ایران بازگشتند و سهم مهمی در جلب توجه عثمانی به غرب ایران داشتند.[3]
جمعی از اعضا و طرفداران دولت مهاجرت ملی در ایام جنگ جهانی اول به اتفاق عدهای از مقامات سیاسی و نظامی ترکیه
در کنار یک هواپیما در ترکیه
شماره آرشیو: 320-1ع
از طرف دیگر ترکان عثمانی نیز به دنبال اتحاد با آلمان و گسترش حوزه نفوذ عثمانی به سمت بالکان، دریای سیاه و شمال غربی ایران بودند. وضعیت مشابهی نیز دامنگیر کرمانشاه بود که به واسطه قرار داشتن بر سر راه شرق به غرب اهمیت راهبردی پیدا کرده بود. اتحاد با آلمان در امتداد طرح جاهطلبانه نفوذ در شبهقاره و شوراندن مسلمانان آنجا علیه انگلستان و ضرورت مقابله با نفوذ این قدرت در بینالنهرین، عوامل بسیار مهمی در سوق دادن عثمانی به اشغال این بخش از خاک ایران شد.[4]
مخالفت مردم با اشغال کشور و نقض بیطرفی
بدینترتیب با اشغال ایران توسط قوای عثمانی شمال غربی ایران در حوزه نفوذ نیروهای عثمانی قرار گرفت. البته نیروهای عثمانی به اشغال مناطق شمال غربی ایران بسنده نکردند و خواستار پیوستن مردم ایالات شمالی به جهاد خود علیه کفار بودند؛ موضوعی که با مخالفت مردم و سران قبایل روبهرو شد؛ برای نمونه مجید خان سالارالسلطنه، رئیس ایل باجلان، به سران نظامی عثمانی گفته بود: من شخصی هستم صاحب منصب ایرانی و دولت من هم اعلان بیطرفی داده است و من حق ندارم از جای خود به جای دیگر روم. در وهله اول کسی که بیطرف است حق ندارد به خاک او برود یا حرب نماید. در وهله بعد اگر رفت، حق عبور دارد و نه خرابی و غارت و قتل ملت.[5]
دولت ایران در این میان تلاش بسیاری کرد تا بیطرفیاش نقض نشود، اما دو کشور روسیه و عثمانی مانع از تحقق این راهبرد شدند. ایران ابتدا کوشید روسیه را به ترک خاک کشور ترغیب کند تا به این وسیله بهانه را از نیروهای عثمانی بگیرد و آنها نیز به ترک ایران ترغیب شوند، اما این درخواست راه به جایی نبرد و ایران صحنه رویارویی این دو قدرت جهانی شد. حتی دامنه نفوذ عثمانی در این مقطع گستردهتر شد و تا گمشتپه و فراتر از آن کشیده امتداد یافت.[6]
بااینحال نخبگان محلی تلاش کردند موضع بیطرفی ایران حفظ شود؛ برای مثال، جمع کثیری از علما و متنفذین کرمانشاه در منزل امام جمعه گرد آمدند و نطقهای آتشینی علیه ورود نیروهای عثمانی به خاک ایران ایراد کردند. آنها از رهبران ایل کلهر خواستند همین موضع را در برابر قشون عثمانی حفظ کنند و تأکید کردند در صورت ورود لشکریان عثمانی به شهر، همه مسلح خواهند شد و در برابر آنها ایستادگی خواهند کرد. برخی دیگر از رهبران نیز اعلام کردند که قصد تعطیلی عمومی را دارند. این نخبگان با درک ناتوانی دولت در عملی کردن سیاست بیطرفی به دنبال راه حل بودند. یک نمونه دیگر نامههای سردار محی از کردستان به وزارت داخله در اعتراض به رفتار عثمانیها در تهییج مردم کردستان برای پیوستن به جهاد بود که خود گواه پایبندی نخبگان محلی به بیطرفی است.[7]
پیامدهای اجتماعی
تلاشهای دولت برای درامان ماندن مردم از بلایای اشغال چارهساز نشد. همانگونه که پیشبینی شده بود، دامنه تهاجم و تعرض به کردستان و کرمانشاه نیز کشیده شد. عملکرد عثمانی در غرب کشور به گونهای بود که حتی اعتراض متحد خود، یعنی آلمان، را نیز برانگیخت. آسیب دولت عثمانی به زندگی مردم در قالب تحمیل مالیات، ویرانی دهات و غارت اموال نمود پیدا کرد. در برخی از گزارشها به این موارد اشاره شده شده است؛ برای نمونه میتوان به تخریب و غارت چهارده قصبه اطراف قلعه سبزی و تقسیم غارتیها میان سربازان عثمانی یا غارت اموال تجار و فرار جمع کثیری از این تجار و نیز آتش زدن محصول سبز، قتل تعدادی از اهالی، رها کردن اهشام در سرمیل و خراب کردن برخی از خانهها اشاره کرد. [8]
در برخی از مناطق مانند کرند، میزان آسیب به اموال مردم از سوی نیروهای عثمانی تا دو کرور تخمین زده شد. حتی برخی از اولیای امور عثمانی خطای وارده از سوی این دولت در این مناطق را تصدیق و اذعان کردند که تلافی خسارت میکنند، اما کسی پیگیری نکرد و در نهایت منابع هدر رفت. در واقع در خوشبینانهترین حالت دولت عثمانی تنها خسارتهای واردشده را تأیید کرد، ولی هیچ عزم و ارادهای برای جبران آن وجود نداشت.[9]
تعرض عثمانی بر کمبود ارزاق نیز تأثیر میگذاشت و مشکلات معیشت و زندگی روزمره مردم را دو چندان میکرد. حضور نیروهای روس و عثمانی در سقز، کنگاور، کرمانشاه و صحنه، که خود کمبود غله داشت، به هراس از قحطی دامن زد؛ چنانکه حتی برای خوراک اهالی کنگاور جنس پیدا نمیشد. گفته شده است که در مقطعی نیروهای عثمانی قصد تخلیه کرمانشاه را داشتند. آنها در مسیر خود اسب، قاطر، الاغ، گندم، جو و ذرت اهالی سر راه را بهزور بردند و پلها و دهات بین همدان و قصر شیرین را خراب و احشام ایل چمبر را تاراج کردند. حال این وضعیت با تداوم جنگ جهانی بغرنجتر نیز شد. در یکی از اسناد اعتراض به کمبود نان و تلاش برای پیدا کردن راهکاری برای مقابله با آن در کرمانشاه انعکاس پیدا کرده است: موضوع نان در اینجا اهمیت پیدا کرده دیروز و امروز دستجاتی در شهر به واسطه سختی و کمی نان راه افتاده و یک جمع دوازدهنفره انتخاب کردند تا در جهت تأمین نان شهر تصمیمهای مقتضی را بگیرند.[10]
آنچه از مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت این است که تجاوز به خاک کشور و اشغال آن با واکنش منفی مردم روبهرو شد. این واکنش شامل نیروهای عثمانی نیز میشد به خصوص که آنان نیز مانند نیروهای روس و انگلستان نه تنها به تمامیت ارضی ایران تعرض کردند، بلکه با خود قتل، غارت و خرابی آوردند.
پینوشتها:
[1]. توران طولابی، «تهاجم عثمانی به غرب ایران در جنگ جهانی اول و پیامدهای آن: پژوهشی بر پایه اسناد»،
پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، دوره 17، ش 1 (بهار و تابستان 1402)، ص 251.
[2]. فریدون آدمیت،
ایران و امیرکبیر، تهران، انتشارات خوارزمی، 1362، صص 157-173.
[3]. احمد کسروی،
تاریخ هجدهساله آذربایجان، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1386، ص 482.
[5]. کاوه بیات،
ایران و جنگ جهانی اول، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، چ دوم، 1381، ص 167.
[6]. توران طولابی، همان، ص 255.
[7]. محمدتقی بهار،
تاریخچه سه و سال و نیم ما و جنگ روس و انگلیس، آلمان و عثمانی و ایران، به کوشش کاوه بیات، تهران، شیرازه، 1399، ص 179.
[8]. توران طولابی، همان، ص 257.