زندان باستیل یکی از نمادهای استبداد در تاریخ فرانسه است که ابتدا بهعنوان یک قلعه نظامی ساخته شد، اما در اوایل قرن هفدهم به زندانی برای دشمنان پادشاه یا کسانی که به خیانت متهم بودند، تبدیل شد. در ایران دوره پهلوی دوم نیز در املاک سیدضیاءالدین طباطبائی، زندانی ساخته شد که یکی از مخوفترین زندانهای جهان بهشمار میآمد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در دوره پهلوی دوم و بهطور مشخص پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، محمدرضا پهلوی به متمرکزترین نوع قدرت، یعنی قدرت مطلقه رسید. در همین دوره بود که دوباره زندان و شکنجه از کلمات آشنا برای معرفی حکومت پهلوی شد. ابتدا فرمانداری نظامی و سپس از سال 1336ش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) مسئول زندانها و شکنجه هزاران تن از منتقدان و مخالفان دولت شدند. در این مدت زندان و شکنجهگاههای ساواک و کمیته مشترک ضد خرابکاری بسیار فعال بودند و کسی را یارای کوچکترین اعتراض به مأموران و نهادهای امنیتی حکومت نبود. اینک ساواک شاه و زندانهای او شهرتی بینالمللی پیدا کرده بودند. در این میان، از دهه 1340ش به بعد، زندان اوین تهران، بهعنوان مهمترین و معروفترین زندان تحت مدیریت ساواک، میزبان بسیاری از منتقدان و مخالفان دولت بود. نوشتار پیشرو، چگونگی تأسیس زندان اوین، اهمیت آن برای حکومت پهلوی و نیز وضعیت زندانیها در این زندان را بررسی کرده است.
از منزل نخستوزیر کودتا تا محبس مخالفان حکومت
در منابع تاریخی مکتوب، زمان افتتاح رسمی زندان اوین را سال۱۳۵۰ش ذکر کردهاند، اما زندان اوین عمری طولانی دارد. این زندان در دهکدهای به نام سعادتآباد واقع است. ده سعادتآباد از املاک سیدضیاءالدین طباطبائی، نخستوزیر کودتا، بود که وی ساختمان منزل خود را در آنجا بنا کرده بود و در همان زمان کودتای اسفند 1299ش، این ساختمان به زندانِ جمعی از دستگیرشدگان تبدیل شد. در دوره پهلوی دوم، ساخت زندان اوین در زمینی به وسعت 43 هکتار از دهه 1340ش آغاز و در سال 1350ش افتتاح شد. بر اساس اسناد تاریخی، زمینی که در آن زندان اوین ــ یکی از مخوفترین زندانهای جهان ــ ساخته شد، همان خانه سابق سیدضیاءالدین طباطبائی بود.[1]
صرفنظر از این پیشینه تاریخی، سرتیپ منوچهر هاشمی، رئیس اداره ضد جاسوسی ساواک (اداره کل هشتم)، در سالهای 1342 تا 1357ش، درباره بنای ساختمان اوین مدعی است که او اولین سنگ بنای این زندان را گذاشته است. وی نخستین بار باغ اوین را بهعنوان اقامتگاه موقت اتباع بیگانه و پناهندگان و آن دسته از مظنونین که نگهداری آنها در مراحل بازجویی در زندانهای موجود کشور، مناسب حال آنها نبود، انتخاب کرد. این باغ دارای چند اتاق باغبانی و انبارهای قدیمی بود که پیش از آن برای نگهداری موقت اسلحه و تجهیزات ساواک استفاده میشد. با نظارت و مدیریت اداره هشتم، در گوشهای از باغ اوین، ساختمانی مرکب از چند اتاق انفرادی، یک سالن عمومی، قسمت اداری، با امکاناتی از قبیل حمام و غیره ساخته شد و پس از اتمام، در اختیار اداره ضدجاسوسی قرار گرفت. از بناهای موجود هم به صورت گاراژ و انبار استفاده شد. در نیمههای دهه 1340ش، با محدود شدن بازداشتهای اداره ضد جاسوسی و حل شدن مشکل پناهندگان، اوین خالی و بدون استفاده ماند.[2]
بخشی از این بنا در نیمههای دهه 1340ش، به دلیل استفاده نشدن از ظرفیتهای موجودش، در اختیار اداره امنیت داخلی قرار گرفت، اما بهتدریج، تمامی ساختمان به اشتغال اداره کل سوم درآمد.[3] در سالهای بعد با افزایش چشمگیر تعداد زندانیان سیاسی، حکومت تصمیم گرفت بندها و سلولهای جدیدی در اوین بسازد. این زندان برای زندانیان دائم سیاسی در نظر گرفته شده بود. نقشه این زندان را شخصی بهنام مهندس شریعتزاده تهیه کرد و در ساختن آن علاوه بر استفاده از دانش غرب در زمینه زندان و شکنجهگاه از ابتکارهای شخصی نیز استفاده شد.[4] با بهرهبرداری از ساختمان جدید اوین در سال 1349ش[5] زندان اوین به جای زندان قصر، به باستیل ایران شهرت یافت.
زندان در زندان
ساختمان اولیه زندان اوین شامل بیست سلول انفرادی و دو بند عمومی فقط برای 320 زندانی طراحی شده بود،[6] اما در سالهای بعد چند بار به ساختمانهای زندان اضافه شد؛ به طوریکه در دهه 1350ش تعداد سلولهای انفرادی تا پنج برابر (یعنی یکصد سلول انفرادی) افزایش یافت. یک حیاط اعدام، یک دادگاه، و بندهای جداگانه برای زنان و زندانیان عادی هم ساخته شدند. رژیم پهلوی، علاوه بر تجهیز زندان به بندها و سلولهای جدید، به تعبیه وسایل و ابزارهای جدید و روزآمد شکنجه نیز اقدام کرد و همگام با افزایش چشمگیر تعداد زندانیان سیاسی، بندهای بیشتری برای این گروه در نظر گرفته شد.
نمایی از زندان اوین در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷
فضای داخل بند شامل سلولهای انفرادی و عمومی میشد؛ مساحت سلولهای زندان اوین 210 در 120 سانتیمتر بود و تنها منفذ سلول، پنجره کوچکی به ابعاد 20 در 30 سانتیمتر بود که در قسمت انتهای دیوار و چسبیده به سقف قرار داشت و با توریهای محکمی محصور شده بود. درِ سلولها، آهنی بود و دارای روزنهای به ابعاد 7 ـ 8 هشت سانتیمتر بود که مأموران زندان با یک چشم داخل سلول را نگاه میکردند که ببینند زندانی چه میکند. البته همین در، دریچهای کوچک نیز داشت که غذای زندانی را از طریق آن دریچه به او میدادند.[7]
مجموع این ساختمانها دارای ظرفیت اسمی بالای 1500 نفر بودند، اما تعداد زندانیان اوین بیش از دو برابر این ظرفیت اسمی بود. گنجایش جمعیت هر سلول بسته به شرایط و تعداد زندانیان سیاسی متغیر بود. معمولا سلولهای انفرادی یک نفری بود، اما هنگامی که تعداد زندانیان فزونی میگرفت، در همین سلولها چهار یا پنج نفر هم جا میدادند، به طوریکه افراد به نوبت میتوانستند بخوابند. وسایل داخل سلول انفرادی، تنها شامل یک زیلوی چرک، خونی، کهنه و فرسوده و دو تخته پتو بود. این سلولها کثیف و مرطوب بودند. در زندان اوین توالت در درون همان سلول بود، نور خورشید به سلولها راه نداشت و هوا نیز بهسختی در آن جریان داشت. هوای داخل سلول در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد بود. گاه زندانی ماهها و سالها در این سلول میماند و تنهایی سلامت روح و روان وی را تهدید میکرد؛[8] این وضعیت در واقع زندان در زندان بود. با این شرایط، زندگی در بخشهای عمومی، بهتر از سلولهای انفرادی بود. زندانهای عمومی اوین از بیرون دوطبقه به نظر میرسید، درحالیکه از داخل، تعداد طبقات ساختمان، پنج طبقه بود. هر طبقه چندین اتاق بیستنفره داشت و به عنوان بند عمومی از آن استفاده میشد.[9]
شکنجهگاه اختصاصی ساواک و سرنوشت خونین زندانیان
از منظر تاریخی، پیش از آنکه زندانهای ویژه زندانیان سیاسی مانند اوین تأسیس شود، بندهایی از زندان عادی به محکومین سیاسی اختصاص داشت و به آن «بند سیاسی» میگفتند. در اوین بندهای سیاسی مقررات مخصوص به خود داشتند. در وهله نخست، نوعی تقسیمبندی داخل بند، بین خود زندانیان رواج داشت. هنگامی که فردی وارد بند میشد بر مبنای رویکردهای فکری، سیاسی و عقیدتی، به گروههای مذهبی یا غیر مذهبی و مارکسیستها جذب میگردید. حزب توده و گروههای چپ، نهضت آزادی ایران، جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، علما و روحانیون و گروههای سیاسی و مذهبی دیگر در زندان اوین محبوس بودند. بند یک زندان اوین، معروفترین بندی بود که زندانیان سیاسی در آن نگهداری میشدند. ترکیب اعضای بند یک زندان اوین را چنین گزارش کردهاند: «... به دلیل اختلاف عقیدتی میان زندانیان مسلمان و زندانیان چپ و مارکسیست صفبندی میانشان علنی و محل زندگی آنان در زندان نیز از هم جدا شده بود...».[10]
سلولهای عمومی بندهای سیاسی به شکل کاملا بسته و با مقرراتی خشک اداره میشد؛ زندانیان حق نداشتند از اتاق خارج شوند و تنها برای رفتن به توالت آن هم به همراه یک نگهبان از اتاق خارج میشدند. مسئله دیگر این بود که ملاقات در بندهای سیاسی انفرادی ممنوع بود، اما در بندهای سیاسی عمومی تنها افراد نَسَبیِ درجه یک، حق دیدار داشتند. ملاقات از پشت میلهها و تورها انجام میشد. افزون بر این، کیفیت بسیار بد و نامطلوب غذا، وضعیت بهداشتی و درمانی نامناسب زندان و محدودیتهای مختلف دیگر از جمله شرایطی بود که گهگاه به اعتصاب زندانیان منجر میشد. این اعتصابها گاه نتیجهبخش بود و سازمان زندان را به عقبنشینی از موضع خود مجبور میکرد و آنها را وادار میساخت که شرایط غذایی و بهداشتی و اموری مانند ورود کتاب به زندان را بهبود بخشند.[11]
نمایی از سرکشی پرویز ثابتی به محل ملاقات زندانیان کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
بهرغم شرایط سخت و تحملناپذیر محیط بندهای سیاسی، شرایط زندان اوین از نظر سختگیری نسبت به زندانیان به مراتب بدتر از زندانهای بزرگ دیگر ایران بود؛ چرا که تمامی زندانیانی که به اوین منتقل میشدند، از نظر ساواک جزء خطرناکترین افراد سیاسی بهشمار میآمدند و لازم بود با استفاده از وسایل و شیوههای گوناگون آزار ببینند و اذیت و شکنجه شوند تا زبان به اعتراف بگشایند و دیگر همرزمان خود را معرفی کنند؛ ازاینرو بازجویان و شکنجهگران معروف و خشن ساواک، مثل محمدعلی شعبانی (حسینی)، کمانگر (دکتر کمالی)، بهمن قادریپور (تهرانی) و ...، همگی در این زندان گرد آمده بودند. شکنجه برای اقرارگیری مانند کشیدن ناخنها، ضربههای کابل بر بدن، سوزاندن بدن، استفاده از دستگاه آپولو، شوکهای الکتریکی، فشارهای روحی و روانی و در نهایت قتل (برای نمونه اصغر بدیعزادگان) و اعدام (از جمله اعدام نُه نفر در تپههای اوین در سال 1353ش)، جزء برنامههای زندان اوین بهشمار میآمد؛ به طوریکه وضعیت نگهداری زندانیان سیاسی و چگونگی رفتار رژیم پهلوی با آنها بهویژه در اوین، همواره یکی از موضوعات خبری روزنامهها و مجلات اروپایی بود. به گفته مهین دولتشاه فیروز، همسر مظفر فیروز «آژانهای ساواک با ادواتی که از آمریکا برای شکنجه دادن وارد میشد زندانیان سیاسی را اگر به سوی مرگ نمیفرستادند بدون تردید برای همیشه لذت زندگی را در آنها میکشتند و بسیاری از بین آنها زمینگیر و فلج، به نام زندگی نفس میکشیدند».[12]
نمایی از صندلی داغ که برای اعترافگیری از متهمان، در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک از آن استفاده میشد
فرجام سخن
کالبد و فضای محیطی زندان اوین بهعلاوه وضعیت نگهداری و چگونگی رفتار ساواک ــ بهعنوان گرداننده اصلی این زندان ــ با زندانیان سیاسی، بیانگر اتخاذ نوعی روش سیستماتیک و حسابشده از سوی حکومت و دستگاههای امنیتی آن برای ایجاد وحشت در میان مخالفان، تخلیه اطلاعاتی زندانیان و درهم کوبیدن مقاومت مبارزین علیه نظام پهلوی است. اعمال روشهای غیر انسانی و غیرقانونی علیه زندانیان سیاسی در اوین بهقدری گسترده و غیرمعمول بود که بهرغم مخالفتهای شاه، در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ش پای چند هیئت بازرسی از مجامع حقوق بشری کشورهای اروپایی به منظور بازدید از زندانها و بهویژه زندان اوین به ایران باز شد.
پینوشتها:
[1]. اسکندر دلدم،
اسرار زندان اوین، تهران، بهروز، بیتا، ص 37.
[2]. منوچهر هاشمی،
داوری: سخنی در کارنامه ساواک، لندن، ارس، 1373، صص 523-527.
[4]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،
دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1401، ص 431-432.
[5]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی،
خاطرات جواد منصوری، تهران، سوره مهر، 1376، ص 119.
[6]. یرواند آبراهامیان،
اعترافات شکنجهشدگان اوین: زندانها و ابراز ندامتهای علنی در ایران نوین، ترجمه رضا شریفها، سوئد، باران، 2003، ص 151.
[7]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، همان، صص 432-433.
[12]. مهین دولتشاه فیروز،
شاهزاده مظفرالدینمیرزا فیروز بر پایه یادداشتها، پاریس، بینا، بیتا، ص ۴۷۰.