به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تاریخ فرانسه در دوران مدرن با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده است. شاید انقلابهای متعدد و شکلگیری رژیمهای ناپایدار و جنگهای متعدد در این کشور از ویژگیهای آن در دوران مدرن است، اما بیشک یکی از مقاطعی که در تاریخ فرانسه اثرگذار بوده دوران ناپلئون بناپارت است. حکومت ناپلئون، که از دل انقلاب فرانسه برآمد و به دنبال تثبیت و تقویت جایگاه فرانسه در اروپا و جهان بود، تأثیر بسیاری بر مناسبات بینالمللی گذاشت. در واقع، آنچه از دوران ناپلئون بناپارت میدانیم بیشتر مربوط به جنگهایی است که این کشور در قاره اروپا با رقبای اروپایی خود و برای بهبود جایگاه بینالمللی فرانسه انجام داد، اما آنچه کمتر موضوع بحث قرار گرفته فعالیتهای استعماری ناپلئون است؛ بهویژه تحرکاتی که این کشور در سایر قارهها و قاره آفریقا انجام داده است. بر این اساس تلاش خواهد شد در سطور زیر این موضوع بررسی و ابعاد و زوایای آن واکاوی شود.
فرانسه در اروپا
فرانسه از سال 1792م، که بستر برای روی کار آمدن ناپلئون فراهم شد تا سقوط او در سال 1815م، پیوسته درگیر جنگ بود. این جنگها برای توسعه نفوذ فرانسه در اروپا و خارج از آن بود. هدف اول توسعهطلبی و لشکرکشی اتریش بود. این جنگ در سال 1792م آغاز شد و بهتدریج به سایر مناطق نیز گسترش پیدا کرد.[1] ساختار نظام بینالملل در این مقطع چند قطبی بود و فرانسه میکوشید خود را به عنوان یکی از قطبها مطرح سازد. علاوه بر این، روابط بینالملل هنوز اروپایی بود و سایر قارهها همچون آمریکا و آسیا وارد رقابت قدرتهای بزرگ نشده بودند.
ناپلئون در آفریقا
اولین کشوری که در خارج از اروپا در کانون توجه فرانسه قرار گرفت مصر بود. مصر، که در شمال قاره آفریقا قرار داشت، هدف نزدیکی برای فرانسه دوران ناپلئون بهشمار میآمد؛ بهویژه که ناپلئون هنوز قدرت را کاملا قبضه نکرده بود و در چهارچوب یک هیئتمدیره فرانسه را رهبری میکرد. این نبرد در سال 1798م رخ داد و نتیجه آن پیروزی و غلبه ناپلئون بر مصر بود. در پی پیروزی در این نبرد و پیروزی بر ایتالیا در سال پیش از آن بود که ناپلئون توانست خود را از شر هیئتمدیره رها کند و به عنوان کنسول اول فرانسه با اختیاراتی بیش از یک رئیسجمهور یا پادشاه مشروطه در رأس هرم قدرت مستقر شود.[2]
ناپلئون از این حمله یک هدف راهبردی داشت و آن هم کنترل مسیرهای تجاری و ضربه به نفوذ انگلستان در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و در نهایت راههای ارتباطی به هند بود. مصر ازآنجاکه از یک طرف در غرب به دریای سرخ و از طرف دیگر در جنوب به دریای مدیترانه راه داشت، اهمیت دو چندانی پیدا کرده بود. این دو دریا از طریق کانال سوئز به یکدیگر میپیوستند و مصر را به لحاظ موقعیت دریایی در وضعیت بینظیری قرار میدادند. در حقیقت ناپلئون میخواست با کنترل مصر و کانال سوئز، مسیر انگلستان به مستعمرات آسیایی را قطع کند و از این طریق، نفوذ فرانسه را در خاورمیانه و شمال آفریقا افزایش دهد. علاوه بر این، بهزعم برخی، موقعیت مصر به شکلی است که سه قاره آفریقا، آسیا و اروپا را به هم پیوند میدهد و میتواند در معادلات جهانی اثرگذاری بالایی داشته باشد.[3]
«ابوالهول؛ چشم در چشم ناپلئون» (نام تابلویی از لشکرکشی ناپلئون به مصر)
ناپلئون بعد از تصرف مصر، نظام آموزشی و اداری جدیدی در این کشور برقرار کرد و با توجه به تاریخی بودن این کشور باستانشناسان بسیاری را برای انجام دادن تحقیقات و کاوشهای علمی با خود به مصر آورد. کشف سنگنبشته روزتا توسط این دانشمندان در مصر، زمینهساز رمزگشایی زبان هیروگلیف شد که دستاورد بزرگی برای علوم باستانشناسی بود.[4]
نبرد نیل
سلطه ناپلئون بر مصر چندان به درازا نکشید؛ زیرا انگلستان به دلیل اهمیت هند و سایر مستعمرات خود، نیروی دریاییاش را راهی مصر کرد. انگلستان در نبرد تاریخی نیل فرانسه را شکست داد و موقعیت این کشور را در مصر به خطر انداخت. رهبری نیروهای دریایی انگلستان را دریادار هوراتیو نلسون برعهده داشت. در نهایت ناپلئون مجبور شد مصر را ترک کند و دست امپراتور فرانسه از این کشور مهم کوتاه شد. با خروج فرانسه از مصر امپراتوری عثمانی و انگلستان دوباره در این کشور نفوذ کردند.[5]
سایر مناطق قاره آفریقا
فعالیت استعماری فرانسه در دوران ناپلئون در قاره آفریقا به مصر محدود نماند و فرانسه در این دوره در برخی مناطق دیگر شمال آفریقا مانند الجزایر و تونس نیز صاحب نفوذ و اقتدار بود. بااینحال، این نفوذ بیشتر به شکل روابط تجاری و نظامی معنا پیدا میکرد تا اینکه استعمار و سلطه چهره خود را به صورت عریان نشان دهد. البته نفوذ فرانسه در شمال آفریقا به سالها پیش از حضور ناپلئون بازمیگشت؛ یعنی هنگامی که در سال 1560م یک بازرگان اهل مارسی منطقهای به نام لاکال در نزدیکی مرز تونس را به تصرف خود درآورد. به معنای دقیق کلمه، این نفوذ به دوران پیش از ناپلئون باز میگشت و در دوران او نیز تداوم پیدا کرد؛ برای مثال، هنگامی که ناپلئون به مصر حمله کرد برای تهیه آذوقه نیروهای خود، به الجزایر متوسل شد. ناپلئون آذوقه مورد نیاز را از الجزایر خرید، اما از پرداخت مبلغ آن سر باز زد. دولت الجزایر نیز نتوانست کاری از پیش برد.[6]
ناپلئون بسیار علاقهمند بود که سلطه فرانسه را در شمال آفریقا گسترش دهد، اما به دلیل تمرکز بر جنگهای اروپا و مشکلات پشتیبانی، این برنامه به صورت کامل عملی نشد. در عوض، فرانسه در دوران بعد از ناپلئون و بهویژه در نیمه دوم قرن نوزدهم، تلاشهای گستردهتری برای استعمار شمال آفریقا انجام داد که به استعمار الجزایر، تونس و مراکش منجر شد.[7]
ناپلئون در سایر نقاط جهان
البته استعمار فرانسه به قاره آفریقا محدود نماند و سایر قارهها نیز از اقدامات ناپلئون تأثیر پذیرفتند. هائیتی از کشورهایی است که استعمار فرانسه دامنش را گرفت. این سرزمین از اواخر سده پانزدهم میلادی به تصرف اسپانیا درآمد، اما بهتدریج با افزایش قدرت فرانسه در نیمه دوم قرن هفدهم، این کشور نیز وارد درگیریهای استعماری با اسپانیا در هائیتی شد. نبرد این دو قدرت اروپایی در نهایت باعث شد دو کشور به تقسیم قدرت در این منطقه در سال 1697م تن دهند. بخش غربی این جزیره در اختیار فرانسویها قرار گرفت و این کشور بیش از صد سال این منطقه را در اختیار داشت. هائیتی یکی از مستعمرات مهم فرانسه بهشمار میآمد و اقتصاد آن به دلیل تولید شکر و قهوه بر پایه کار بردگان از رونق خاصی برخوردار بود.[8]
پس از وقوع انقلاب فرانسه بود که برخی مناطق تحت سلطه این کشور سر به شورش برداشتند. در سال ۱۷۹۱م بردگان هائیتی به رهبری توسن لوورتور، یکی از رهبران این کشور، قیام کردند و این قیام به یکی از انقلابهای بزرگ بردگان تاریخ تبدیل شد. ناپلئون تلاش کرد سلطه فرانسه را بر هائیتی بازگرداند و نیروی نظامی به آنجا فرستاد؛ بااینحال، ارتش فرانسه با مقاومت شدید روبهرو شد و همچنین بسیاری از سربازان این کشور به بیماریهای گرمسیری مانند تب زرد مبتلا شدند و در نهایت، این قدرت نتوانست قیام هائیتی را سرکوب کند و هائیتی در سال ۱۸۰۴م استقلال خود را از فرانسه اعلام کرد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که فرانسه خود درگیر جنگ در اروپا بود و نمیتوانست بر مستعمرات خود به طور کامل متمرکز شود. بااینحال، هائیتی اولین کشوری بود که با قیام بردگان آزاد شد و شکست فرانسه در هائیتی یک ضربه جدی به نفوذ استعماری آن در منطقه بود.[9]
فروش لوئیزیانا به آمریکا
جالب اینجاست که فعالیت توسعهطلبانه و استعماری فرانسه در اروپا و سایر نقاط جهان سبب شد این کشور برخی از مناطق تحت سلطه را به دیگر کشورها بفروشد. در حقیقت، ازآنجاکه ناپلئون از زمان روی کار آمدن تقریبا بیشتر اوقات درگیر جنگ با دیگر کشورها در اروپا و خارج از آن بود نیازهای مالی و اقتصادی برای ماشین جنگ میطلبید که پاریس بخشی از سرزمینهای تحت استعمار را بفروشد.
یکی از این موارد فروش سرزمین لوئیزیانا به ایالات متحده در سال ۱۸۰۳م بود. این سرزمین پهناور که از رودخانه میسیسیپی تا رشتهکوههای راکی امتداد داشت، به قیمت پانزدهمیلیون دلار به ایالات متحده آمریکا فروخته شد. البته این سرزمین پیش از آن یک بار میان فرانسه و اسپانیا دست به دست شده بود؛ بااینحال، در دوران ناپلئون این منطقه تحت سلطه استعمار فرانسه بود. ناپلئون تصمیم به فروش این منطقه گرفت تا از یک سو منابع مالی لازم برای جنگهای اروپایی خود را تأمین کند و از سوی دیگر از بار مدیریت آن به خاطر مشکلاتی که فرانسه در کنترل این منطقه با آن روبهرو بود، رهایی پیدا کند. این معامله به گسترش سریع قلمرو ایالات متحده آمریکا و کاهش نفوذ فرانسه در قاره آمریکا منجر شد که خود پیامدهایی برای قدرت و نفوذ فرانسه در سطح بینالمللی داشت.[10]
در مجموع، فعالیت استعماری ناپلئون در خارج از قاره اروپا کمتر بود. در واقع تمرکز ناپلئون بیشتر بر قاره اروپا و تثبیت جایگاه فرانسه به عنوان یکی از قدرتهای اروپایی بود. این امر در مورد قاره آفریقا نیز صدق میکرد؛ بااینحال، تلاشهای ناپلئون در آفریقا، بهویژه در مصر و برخی مناطق شمال آفریقا، تأثیراتی در تاریخ استعمارگری فرانسه و آینده قاره آفریقا گذاشت.
پینوشتها:
[1]. احمد نقیبزاده، تاریخ دیپلماسی و روابط بینالملل، تهران، نشر قومس، 1388، ص 47.
[3]. حمید عنایت،
سیری در اندیشه سیاسی عرب، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1391، صص 17-30.
[5]. Sam Willis,
The Battle of Nile: Ladybird Expert Series, Kindle Edition, 2019, p.40-56
[6]. فریده علوی و زینب رضوانطلب، «تحلیل جامعهشناختی جنگ استقلال الجزایر و بازنمایی آن در آینه ادبیات»، فصلنامه مطالعات جهان، ش 2 (بهمن 1392)، صص 236-237.
[8]. سجاد رضازاده،
هائیتی، تهران، وزارت امور خارجه، 1395، صص 19-40.
[9]. محمود فاضلی، «روز جهانی لغو بردهداری»،
اعتماد، ش 5372 (19 آذر 1401).
[10]. «فروش لوئیزیانا به 15 میلیون دلار»،
دنیای اقتصاد، ش 3377 (4 دی 1393).