تقیزاده معتقد بود که ایران برای پیشرفت و توسعه باید بهطور کامل از غرب الگوبرداری کند. او بر این باور بود که تقلید بیچون و چرا از غرب یگانه تنها راه نجات ایران است و تمامی جنبههای زندگی ایرانی از جمله فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حتی سبک زندگی باید به الگوی غربی نزدیک شود، اما دلالتهای تاریخی و مفهومی وی در طرح این ایده چه بود؟
مقدمه
یکی از چهرههای شاخص روشنفکری و سیاست ایران در دوره پهلوی که ایدههای نوآورانه و گاه جنجالی بسیاری را مطرح کرد، سیدحسن تقیزاده بود. یکی از مشهورترین ایدههای این شخص، «سر تا پا غربی شدن ایران» بود که در آن زمان و حتی امروزه از طرف برخی روشنفکران سکولار نیز بحثبرانگیز است. تقیزاده معتقد بود که ایران برای پیشرفت و توسعه باید بهطور کامل از غرب الگوبرداری کند. او بر این باور بود که تمامی جنبههای زندگی ایرانی از جمله فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حتی سبک زندگی باید به الگوی غربی نزدیک شود. این ایده در واقع یک نوع «ناسیونالیسم غربیگرا» بود که در آن، تقلید بیچون و چرا از غرب یگانه تنها راه نجات ایران معرفی میشد. این جستار به بررسی درونمایهها و دلالتهای این ایده و انتقاداتی که به آن وارد میشود اختصاص یافته و شاخصهای غربی شدن و پیامدهای آن در جامعه ایران را برشمرده است.
دلالتهای تاریخی و مفهومی تقیزاده در ایده تقلید از غرب
چهارچوب ذهنی تقیزاده نسبت به دوگانه پیشرفت و پسرفت؛ دوگانه سنّت و مدرن و عدم پایبندی به سنتها و پذیرش نوآوریها، برگرفته از مدرنیته و زیست پیوسته وی از کشورهای غربی است. او با اشاره به پیشرفت سریع کشورهای غربی در زمینههای مختلف، بر لزوم الگوبرداری از آنها و چشمانداز توسعه در ایران تأکید میکرد. برنامه او در این زمینه ضرورت تغییرات بنیادین و تقلید همهجانبه از تمدن غرب و فرهنگ غربی است. از آن هنگام که مواجهه سنّت و مدرنیته، بهعنوان چالش بزرگ فضای فکری در جامعه ایران مطرح گردید، حوزههای متعدد جامعه، چه روشنفکران و چه عالمان دینی، به تحلیل ریشههای شکاف پدیدآمده، برکنار از آنچه آن را امر مطلوب و نامطلوب بنامند، پرداختند و دغدغه بیداری و نقشه راه نجات را داشتند.
نقشه نجات و رهایی از بند اسارت عقبماندگی از منظر روشنفکران و عالمان دینی متفاوت بود، اما با برآمدن رضاشاه و حلقه سیاستگذاران درباری، پارادایم «مدرن» بر فضای روشنفکری غلبه پیدا کرد و اندیشههای «ترقی» و توهم «غربگرایی» پدیدار شد. یکی از این افراد شاخص در حوزه غربگرایی، سیدحسن تقیزاده است که راهبرد غربیشدن و الگوگیری از تمدن غرب را پایه گذاشت. وی در «مجله کاوه» به انتشار سلسله مقالاتی دست زد که برآمده از چهارچوب ذهنی غربی بود. نقشه او برای توسعه ایران چنین است: «ایران باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس».[1] هرچند که او بعدها نظر خود را تعدیل کرد، تقلید ظاهری از غرب و کردارهای نامطلوب آن تأثیر خود را بر جامعه گذاشت و سطحینگری را گسترش داد؛[2] ازاینرو، انتقادات متعددی به این ایده وارد است که در ادامه آنها را شرح خواهیم داد.
انتقادات وارده بر ایده تکبُعدی و سادهانگارانه «سر تا پا غربی شدن» تقیزاده
ایده تقیزاده از همان ابتدا با انتقادات بسیاری مواجه شد. مهمترین انتقادهای وارده بر این ایده عبارت بودند از:
الف) تکبُعدی بودن: منتقدان این ایده را تکبُعدی و سادهانگارانه میدانستند. آنها معتقد بودند که نمیتوان صرفا با تقلید از غرب به توسعه رسید و باید به ویژگیهای خاص تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ایران نیز توجه کرد. اگرچه ایران و غرب هر دو دارای تمدنهای غنی و کهن هستند، اما ریشههای تاریخی آنها متفاوت است. تمدن ایران، بر پایه دین بنا شده و همو نقش مهمی در شکلگیری هویت فرهنگی و اجتماعی آن دارد. تهی کردن دین از کارکرد و جایگاه اجتماعیاش ساختار خانواده و ارزشهای خانوادگی را در برابر فردگرایی و ارزشهای لیبرالیسم بیدفاع میسازد و آن را به نابودی میکشاند.
ب) نادیده گرفتن هویت ملی: برخی از منتقدان بر این باور بودند که ایده تقیزاده به معنای انکار هویت ملی و فرهنگی ایران است. آنها معتقد بودند که توسعه باید با حفظ هویت ملی همراه باشد. بخشی از هویت ملی وابسته به «زبان» و ادبیات غنی آن است. اسطورهها، تاریخ گذشته و پیوستگی و استمرار آن در شکلگیری ارزشها و باورهای مردم سهم داشته است، اما تقیزاده ابتدا آنچنان شیفته غرب شد که «در مورد خط فارسی معتقد به تغییر آن بود و این اقدام را مقدمه تعلیم عمومی میدانست».[3] افزون بر این، وی درباره مواد و محتوای تعلیم عمومی در مدارس و اینکه چه چیزهایی به وسیله مدارس ابتدایی و تعلیمات اجباری باید آموخته شود اشاره میکند که باید «به ترویج تدریجی خط لاتینی برای زبان فارسی»[4] پرداخت؛ ازاینرو، ایده وی به نابودی هویت ملی میانجامید.
ج) وابستگی به غرب: منتقدان این ایده را نوعی وابستگی به غرب و تسلیم شدن در برابر فرهنگ غربی میدانستند. آنها معتقد بودند که این ایده میتواند به از دست رفتن استقلال فرهنگی و سیاسی ایران منجر شود. راهبرد اندیشگانی تقیزاده از همان شماره نخست «مجله کاوه» ترسیم شده است. وی هدف خود را اینگونه تبیین میکند: «ترویج تمدن اروپایی در ایران، جهاد بر ضد تعصب و سایر چیزهاست».[5] وی در ادامه دوباره تأکید میکند: «سه چیز حدّ اعلا برای ایران لازم است که اولین آن نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز زبان) است».[6]
د) بومیسازی نکردن فناوری: منتقدان معتقد بودند که تنها وارد کردن و اخذ فناوریهای غربی کافی نیست و باید این فناوریها را با توجه به شرایط و نیازهای ایران «بومیسازی» کرد؛ ازاینرو، نشر علوم فرنگ و تأسیس مدارس و تشویق عموم مردم به آن، بدون بررسی و تعدیل محتوای علوم انسانی و فلسفی، به تمدن ایرانی لطمه جبرانناپذیری وارد خواهد ساخت. تجربه تاریخی از اعزام محصلان ایرانی به خارج از کشور (آنچه تقیزاده همواره بر آن تأکید میکرد)، سوغاتی جز «ایسم»های مختلف و نظریههای غیربومی فلسفی و اجتماعی به بار نیاورد؛ همچنانکه کتاب «غربزدگی» جلال آلاحمد، تلنگری بر چیرگی فرهنگی بیگانه و مبارزه با این بیماری اجتماعی بود.[7]
ه) تغییر سبک زندگی: بنا بر اعتقاد تقیزاده، شرط تغییر سبک زندگی و اخذ تمدن از غرب، وابستگی تنگاتنگی با تعلیم و تربیت زنان و اصلاح آن دارد. بهگونهای که وی معتقد بود بدون این مقدمه محال است مقصود کامل (یعنی ترقی) حاصل شود. اگرچه او میگوید: «ما نمیخواهیم به این زودی مملکت ما به مادام کوری و ژاندارک برسد، لکن میل داریم اقلا یک قدم بهسوی روشنایی و ترقی [گام] برداریم».[8] وی معتقد است خانمهای ایرانی باید از عادات و خرافات جاهلیت خلاص شوند و زنان ممالک آمریکا و اروپا را الگوی خود قرار دهند. دربرابر این نگاه، بسیاری از منتقدان با تغییر سریع و بنیادین سبک زندگی ایرانی مخالف و معتقد بودند که این تغییرات میتواند به فروپاشی خانواده و جامعه منجر شود.
ارزیابی کلی ایده «سر تا پا غربی شدن»
ایده «سر تا پا غربی شدن» تقیزاده، اگرچه با انگیزه پیشرفت و توسعه ایران مطرح شد، به دلایل مختلف با انتقادات جدی مواجه گشت. این ایده، بهخصوص در بلندمدت به دلیل بیتوجهی به ویژگیهای خاص ایرانی و وابستگی بیش از حد به غرب، نتوانست به اهداف خود برسد. امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که توسعه باید بر اساس یک رویکرد «جامع» و «متوازن» صورت گیرد. این رویکرد باید با توجه به ویژگیهای خاص هر کشور و با استفاده از تجربیات سایر کشورها، به دنبال ایجاد یک مدل توسعه بومی باشد؛ ازاینرو، ایده غربیشدن تقیزاده تأثیرات زیانباری در حوزه توسعه آموزش و پرورش، و جایگاه مدارس و دانشگاهها و همچنین فرایند مدرنیزاسیون و تغییر سبک زندگی مردم آن زمان برجای گذاشت. این دگرگونیها، تأثیرات مخربی بر سنّتها، آداب و رسوم تحمیل کرد و نیز به تضعیف نهاد خانواده انجامید؛ تا آنجا که جامعه برای اصلاح آن هزینههای اجتماعی و فرهنگی زیادی را متحمل شد.
نتیجه
ایده «سر تا پا غربی شدن» تقیزاده، اگرچه با انگیزه پیشرفت و توسعه ایران مطرح شد، به دلیل یکسویه بودن و بیتوجهی به ویژگیهای خاص ایرانی، نتوانست به اهداف خود برسد. امروزه بسیاری از کارشناسان معتقدند که توسعه باید بر اساس یک رویکرد جامع و متوازن صورت گیرد. این رویکرد باید با توجه به ویژگیهای خاص هر کشور و با استفاده از تجربیات سایر کشورها، به دنبال ایجاد یک مدل توسعه بومی باشد؛ ازاینرو، هجمه به پوشش و آموزههای اسلامی و ترویج باستانگرایی و زرتشتیگری و الگوگیری زنان ایران از زنان آمریکایی و اروپایی، اقدامی نابهجا، نسنجیده و نادرست است. در نهایت، باید گفت که ایده تقیزاده، اگرچه در زمان خود تأثیرگذار بود، امروزه یک ایده «ناکارآمد» و «منسوخشده»، هم در زمینه تعلیم و تربیت و هم در زمینه سبک زندگی و آموزههای اجتماعی، تلقی میشود.
پینوشتها:
[1]. حسن تقیزاده،
مقالات تقیزاده، سرمقالههای کاوه 1916-1922، ج 16، زیرنظر ایرج افشار، تهران، توس، ص 165.
[2]. علی بیگدلی و حسین پندار، «تقیزاده، از تجددگرایی تا فرنگیمآبی»،
پژوهشهای تاریخی، ش 2 (تابستان 1392)، ص 6.
[3]. ناصح ناطق، «درباره تقیزاده...»، در:
یادنامهی تقیزاده به مناسبت سالروز درگذشت آن شادروان، به اهتمام حبیب یغمائی، تهران، انتشارات انجمن آثار ملی، 1349، ص 179.
[4]. حسن تقیزاده، همان، ج 17، ص 108.
[7]. مهرزاد بروجردی،
روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه جمشید شیرزادی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چ پنجم، 1387، صص 110-111.
[8]. حسن تقیزاده، همان، ج 17، ص 72.