پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ماجرای امتیاز لاتاری و تأثیر میرزا ملکمخان در آن، از وقایع جنجالی تاریخ قاجار است که پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد، و روشنفکری ایران برجا گذاشت. این رویداد با انگیزههای پنهان و ظاهری، بهویژه به دلیل استفاده از نفوذ و جایگاه سیاسی ملکم، چالشهای داخلی و بینالمللی بسیاری را برای دولت قاجار ایجاد کرد. این نوشتار، با نگاهی تحلیلی به بررسی سهم ملکم در ایجاد امتیاز لاتاری، دیدگاههای منتقدان و پیامدهای آن اختصاص یافته است.
میرزا ملکمخان و انگیزههای پشت پرده
میرزا ملکمخان، که از دیپلماتها و نخبگان تأثیرگذار در عصر ناصرالدینشاه بود، در سفر سوم ناصرالدینشاه به اروپا (۱۳۰۷-۱۳۰۶ق) سهم بهسزایی در اخذ امتیاز لاتاری برای ایران داشت. وی که مدت زیادی در مقام سفیر ایران در لندن فعالیت میکرد، از نزدیک با نظام اقتصادی و فرصتهای مالی اروپا آشنا بود و این اطلاعات را در ایجاد این امتیاز بهکار برد. انگیزه اصلی ملکم در این زمینه، علاوه بر کسب ثروت، کسب قدرت و نفوذ بیشتر در دربار ایران بود. او با ترغیب شاه به سرمایهگذاری در این قرارداد، از دیدگاه خود توانست او را متقاعد کند که این قرارداد میتواند منبع درآمدی برای دولت باشد. از سوی دیگر، ملکم برای پنهان کردن رد خود در این قرارداد، به جای آنکه آن را به نام خود امضا کند، فردی فرانسوی به نام بوزیک دوکاروال را مالک اصلی قرارداد معرفی کرد. این اقدامی فریبکارانه بود تا در صورت به وجود آمدن مشکل، نامی از ملکم به میان نیاید و مسئولیت حقوقی متوجه او نشود. استفاده از نام یک فرد خارجی همچنین به ملکم امکان داد که در صورت لغو امتیاز، از طریق این فرد درخواست غرامت کند، بدون اینکه نام خود را در این ماجرا بیاورد.[1]
ملکم در تلاش برای کسب رضایت ناصرالدینشاه، این امتیاز را نه نوعی قمار، بلکه بازی سادهای که با قوانین اسلامی مغایرتی ندارد معرفی کرد. او این قرارداد را به گونهای جلوه داد که صرفا نوعی بازی و قرعهکشی است و در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر نیز رواج دارد. این موضوع باعث شد شاه، که نگرانیهایی از مخالفتهای احتمالی علما و مردم داشت، متقاعد شود و قرارداد را امضا کند.[2] بااینحال، انگیزه واقعی ملکم در این قرارداد، نه خدمت به دولت و توسعه اقتصادی ایران، بلکه دستیابی به سود شخصی بود. او تلاش کرد با استفاده از جایگاه خود در دربار و موقعیت سیاسیاش، از منابع مالی و قدرت در جهت منافع شخصی بهرهبرداری کند. این طمع و جاهطلبیهای شخصی او، در نهایت به ضرر دولت ایران و بیاعتمادی جامعه جهانی به کشور منجر شد.[3]
![میرزا ملکمخان ناظمالدوله](/images/docs/000025/025802/images/Mirza-Malkam-Khan.jpg)
شماره آرشیو: 4821-۴ع
بازتابهای داخلی و خارجی امتیاز لاتاری
امتیاز لاتاری بلافاصله پس از انتشار خبر آن در ایران، موجب واکنشهای شدید جامعه مذهبی و نخبگان سیاسی شد. بسیاری از علما و مراجع تقلید این امتیاز را مخالف شرع و اصول اسلامی دانستند و خواستار لغو آن شدند. با توجه به حساسیتهای دینی جامعه، این مسئله به یک بحران سیاسی داخلی تبدیل شد که دولت ایران را به لغو امتیاز مجبور کرد. در حقیقت با توجه به مخالفتهای شدید داخلی و خارجی و نیز امتناع ملکم از پرداخت مبلغ سیهزار تومان، امینالسلطان در ۵ دسامبر ۱۸۸۹م تلگرافی به ملکم ارسال و لغو رسمی امتیاز را اعلام کرد. امینالسلطان از این فرصت استفاده کرد تا از نفوذ ملکم بکاهد و قدرت بیشتری بهدست آورد.[4]
در سطح بینالمللی، امتیاز لاتاری و اعتراضات به این قرارداد، بازتاب منفی گستردهای داشت. سرمایهگذاران خارجی، که به دنبال فرصتهای اقتصادی در ایران بودند، این اتفاق را نشانهای از بیثباتی و غیرقابل اعتماد بودن دولت ایران دانستند؛ همچنین، کشورهای رقیب مانند روسیه، از این ماجرا برای تضعیف وجهه ایران در مقابل انگلیس و دیگر قدرتها استفاده و تلاش کردند بر مشکلات داخلی ایران دامن زنند تا دست بالاتر را در صحنه دیپلماتیک داشته باشند.[5] وزیرمختار انگلیس، سر دراموند ولف، نیز به دلایل اجتماعی و مذهبی موجود در ایران، مخالفت خود را نسبت به ادامه این امتیاز اعلام کرد و از وزارت امور خارجه انگلیس خواست که برای حفظ منافع بلندمدت، ایران را به لغو قرارداد مجبور کند. این واکنش انگلیس نشان از آن داشت که آنها بیش از ایران نگران تأثیرات منفی این قرارداد بودند و نمیخواستند وجهه و منافع خود را به خاطر قراردادی مانند لاتاری به خطر بیندازند.[6]
لکه ننگ روشنفکری
تاریخنگاران بنام ماجرای امتیاز لاتاری را یکی از نقاط تاریک تاریخ روشنفکری ایران میدانند. از دیدگاه ماشالله آجودانی، این ماجرا نشاندهنده فریبکاری و خودخواهی بخشی از نخبگان آن زمان بود که با ادعای تجدد و توسعه، در پی منافع شخصی خود بودند. او از افرادی مانند ملکمخان انتقاد کرده و آنها را بهجای پیشروان توسعه، مایه رسوایی و ننگ روشنفکری دانسته است. این نگاه، بهویژه به دلیل انگیزههای شخصی ملکم در کسب این امتیاز، مورد توجه قرار گرفته است. این تاریخنگاران معتقدند که ملکم بهجای اینکه به دنبال ترقی واقعی کشور و رفع مشکلات مردم باشد، از موقعیت خود در دربار و نفوذش بر شاه استفاده کرد تا به منافع شخصی خود برسد.[7] او به جای پیگیری منافع ملی، به سودجویی فردی روی آورد و همین امر، نگاهی تردیدآمیز به نسلهای بعدی روشنفکران ایرانی برجای گذاشت. این رفتار ملکم از دید هما ناطق، آسیب بزرگی به اعتماد عمومی نسبت به روشنفکران و نخبگان آن دوران وارد کرد. علاوه بر این، هما ناطق اشاره کرده است که ماجرای لاتاری نهتنها به بیاعتباری دولت انجامید، بلکه باعث شد روشنفکران دیگر، که خواستار اصلاحات واقعی و بهبود شرایط کشور بودند، به واسطه رفتارهایی مشابه مورد قضاوت منفی قرار گیرند. این اتفاق، زمینه را برای بیاعتمادی مردم نسبت به روشنفکران فراهم کرد و «آنها را از ایدهها و اهداف اصلاحطلبانه فاصله داد». به این ترتیب، از دید هما ناطق، ماجرای لاتاری نمادی از خیانت به «ایدههای پیشرو» و ننگی برای جنبش روشنفکری ایران بهشمار میآید. او این ماجرا را شاهدی بر ضعف و فساد برخی روشنفکران دانسته است که با وجود آشنایی با «ارزشهای نوین»، به دنبال منافع فردی خود بودند و به «آرمانهای بلند روشنفکری» پشت کردند.
پیامدهای بلندمدت اجتماعی و سیاسی لاتاری
در سطح اجتماعی، این ماجرا به کاهش اعتبار نخبگان و روشنفکران نزد مردم انجامید. بسیاری از افراد جامعه، نخبگان آن زمان را به چشم افرادی منفعتطلب و بیتوجه به منافع ملی نگریستند؛ ازاینرو، اعتماد مردم به روشنفکران و نخبگانی که میتوانستند تغییرات مثبتی در کشور ایجاد کنند کاهش یافت. این مسئله همچنین موجب شد که نگاه مردم به اصلاحات و تغییرات سیاسی و اقتصادی با تردید و بدبینی همراه شود.[8]
در حوزه سیاسی، ماجرای لاتاری به تقویت مخالفتها با سیاستهای دولت و شاه انجامید. گروههای مخالف، از جمله عدهای از روحانیان و سیاستمداران، از این فرصت برای تشدید انتقادات خود نسبت به شاه و دربار استفاده کردند. این مخالفتها پایههای استبداد و خودکامگی قاجارها را بیشتر تضعیف کرد و زمینههای فکری جنبشهای بعدی برای تغییر ساختار حکومتی را فراهم کرد. به طور خاص روحانیان بر این نکته تأکید میکردند که چگونه حکومت بیتوجه به واقعیتهای اجتماعی و ارزشهایی که در میان مردم نهادینه شده است به اعطای امتیازاتی اقدام میکنند که با بافتار فرهنگی و مذهبی جامعه ایرانی همخوانی ندارد.
فشرده سخن
ماجرای لاتاری و نقش میرزا ملکمخان در اخذ این امتیاز، نقطهای تاریک در تاریخ سیاسی و روشنفکری ایران بهشمار میآید. ملکم با بهرهگیری از نفوذ خود در دربار و با انگیزههای مالی، قراردادی را به تصویب رساند که به دلیل مغایرت با اصول شرعی و ملی با واکنش شدید علما، جامعه و سیاستمداران روبهرو شد. لغو این امتیاز از یکسو باعث شد ایران در صحنه بینالمللی کشوری بیثبات و غیرقابل اعتماد شناخته شود، و از سوی دیگر به کاهش اعتبار و نفوذ روشنفکران در جامعه انجامید. در نهایت، این واقعه تا سالها پس از آن، آثار منفی بر اقتصاد و سیاست ایران برجای گذاشت و مانعی در مسیر اصلاحات و توسعه پایدار شد.
پینوشتها:
[1]. دنیس رایت،
ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمه کریم امامی، تهران، نشر نو با همکاری انتشارات زمینه، 1368، صص 304-307.
[2]. فیروز کاظمزاده،
روس و انگلیس در ایران 1864-1914، ترجمه منوچهر امیری، تهران، امیرکبیر، 1354، صص 225-228.
[3]. محمود محمود،
تاریخ روابط ایران و انگلیس، تهران، اقبال، 1345، ص 157.
[4]. دنیس رایت، همان، صص 305-306.
[5]. فریدون آدمیت،
امیرکبیر و ایران، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، 1361، صص 581-584.
[6]. علی بن محمد امینالدوله،
خاطرات سیاسی امینالدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، تهران، کتابهای ایران، 1341، صص 137-139.
[7]. ماشاءالله آجودانی،
مشروطه ایرانی، تهران، اختران، 1382، صص 304-305.