چریکهای فدایی خلق در اولین اقدام خود در روز جمعه 19 بهمنماه 1349ش، به پاسگاه ژاندارمری «سیاهکل» در استان گیلان حمله و آن را خلع سلاح کردند. این حمله، بعدها در تاریخ جنبش نوین چپ کمونیستی نماد مبارزه با حکومت پهلوی شد، اما عمر این مبارزه دیری نپایید. دلایل این شکست را میتوان به چند عامل اصلی تقسیم کرد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مبارزات سیاهکل و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در دهه ۱۳۵۰ش یکی از نمادهای مهم مبارزه چپ در ایران شناخته میشوند. این مبارزات، که آغازگر مبارزات مسلحانه در برابر حکومت پهلوی بود، با الهام از مبارزات ضد استعماری و انقلابی جهانی مانند کوبا، ویتنام و الجزایر، قصد داشت با مبارزه مسلحانه به سرنگونی حکومت شاه بپردازد، اما این جنبش نتوانست اهداف خود را به ثمر برساند و در نهایت شکست خورد. دلایل این شکست را میتوان به چند عامل اصلی تقسیم کرد که در ادامه از آنها سخن خواهیم گفت.
چشمانداز انسداد سیاسی دهه 1350؛ زبان گلوله
پس از قیام 15 خردادماه 1342 و عملکرد رژیم در انسداد سیاسی و اتخاذ رویکرد «وابستگی» در سیاست خارجی، بهویژه در مورد آمریکا، راهبرد مبارزه گروههای سیاسیِ مخالف دولت به سمتوسوی «رادیکالیسم» و «خشونت سیاسی» کشیده شد. از طرف دیگر، مبارزات ضد استعماری «ملت عرب» و جنگهای رهاییبخش در آسیا، آمریکای لاتین، بهویژه الگوگیری از ویتنام، کوبا و الجزایر، زمینه را برای مشی چریکی در ایران آماده کرد؛ بهگونهای که در قطعنامه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور در کنگره سوم لندن در دیماه 1342، از وقایع 15 خرداد بهعنوان «یک انقلاب بزرگ» یاد کردند و یادآور شدند که «زبان شاه زبان گلولههاست و باید با همان زبان با او سخن گفت».[1] ازاینرو، «براندازی سلطنت» استراتژی گروههای سیاسی قرار گرفت. چریکهای فدایی خلق نیز، بهعنوان یک نیروی «چپ جدید»، برخلاف حزب محافظهکار توده، رویکرد «عملگرایی» را در پیش گرفتند و در اولین اقدام خود در روز جمعه 19 بهمنماه 1349ش، به پاسگاه ژاندارمری «سیاهکل» در استان گیلان حمله و آن را خلع سلاح کردند.[2] این حمله، بعدها در تاریخ جنبش نوین چپ کمونیستی نماد مبارزه با حکومت پهلوی شد، اما عمر این مبارزه دیری نپایید؛ چراکه ساواک و نیروهای ویژه ضدخرابکاری در جنگهای خیابانی یا شکنجه و زندان، آنها را خنثی یا فعالیتهایشان را محدود کردند؛ ازاینرو، میتوان بخشی از شکست سیاهکل را در چند مؤلفه به شرحی که در ادامه خواهد آمد تبیین کرد.
سرکوب شدید توسط ساواک و شهربانی؛ تجهیزات لجستیکی و اطلاعاتی
یکی از عوامل اصلی شکست سیاهکل، سرکوب شدید حکومت پهلوی، بهویژه از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود. ساواک، با دسترسی گسترده به اطلاعات و استفاده از روشهای اطلاعاتی پیچیده، بسیاری از اعضای چریکها را دستگیر کرد یا به قتل رساند. این رخداد در همان آغاز حرکت مبارزه، یعنی از 19 بهمن تا 3 اسفندماه 1349، که «گروه جنگل» تلاش میکرد منطقه را تحت تأثیر خود قرار دهد، اتفاق افتاد و بخشی از آنها در رویارویی با ژاندارمری و نیروهای اعزامی از تهران دستگیر و تعدادی دیگر کشته شدند.[3] گروه بازمانده، که شامل حمید اشرف و سایر اعضا میشد، در درگیریهای خیابانی کشته یا با لو رفتن خانههای تیمی، دستگیر، زندانی یا اعدام شدند. ضربات وارده در واقع، توانایی ساواک را در نفوذ به شبکههای چریکی نشان میدهد، که پیامد آن تضعیف مبارزه و بیاثر شدن آن در سالهای 1355 و 1356 است. از طرف دیگر، ساواک و شهربانی در برخوردهای مسلحانه با چریکها از سلاحها و تجهیزات بسیار پیشرفتهتری نسبت به چریکها برخوردار بود که به سرکوب نظامی آنها کمک میکرد. این کمکها شامل تجهیزات الکترونیکی و آموزشهای فنی ـ اطلاعاتی مشترک با سازمانهای «سیا» و «موساد» است که آنها را پیروز میدان کرد.

خبر کشتهشدن حمید اشرف در روزنامه اطلاعات
محروم بودن از حمایت عمومی؛ تناقض میان خواستههای عینی و ذهنی
چریکهای فدایی خلق و مبارزان سیاهکل تا حد زیادی در جلب حمایت مردم موفق نبودند. بیشتر مردم از طبقات روستایی و کارگری بودند و عمدتا به خواستههای ملموستری مانند بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی فکر میکردند. افزون بر این، با اجرای بهاصطلاح اصلاحات ارضی و جنبههای عمرانی و رفاهی آن در دهه 1340، گرایش اندکی به طرحهای انقلابی و دهقانی و رویکردهای نظامی میان ارباب و بنده وجود داشت و تا حدی مبارزه طبقاتی و بسیج طبقه دهقان و کارگر را بیمعنا کرده بود؛[4] همچنین، نگرش چپ افراطی چریکها با فرهنگ مذهبی جامعه آن زمان تضاد داشت؛ ازاینرو، چریکها نتوانستند به حمایت مردمی گسترده دست یابند و تنها به هواداران محدود خود متکی بودند.
روی دیگر این شکست، درک سازمانهای کمونیستی از مارکسیسم جزماندیشانه، قالبی و همراه با الگوبرداری سادهاندیشانه از روایتهای دیگران (مثلا روایت روسی یا چینی) از آن بود؛ ازاینرو، فقر فلسفه و شناخت سطحی آنها از جامعه ایران، راه را برای قهرمانیگری رمانتیک باز کرد. در آستانه انقلاب هم کادرهای باسابقه و مجرب درباره مشی مسلحانه دچار تردید شدند و همین امر با انشعابهای پیدرپی، توان این گروه را مضمحل کرد.[5]
نبود استراتژی سیاسی منسجم؛ چه نباید کرد؟
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بیشتر به یک دیدگاه انقلابی و نظامی پایبند بود و استراتژی سیاسی منسجمی برای پس از سرنگونی حکومت نداشت. اعضای این سازمان با تمرکز بر حملات مسلحانه و چریکی به حکومت، کمتر به تدارک بسترهای اجتماعی و سیاسی برای جایگزینی ساختار حکومت دست زدند؛ به همین دلیل، این سازمان و مبارزات آن دچار پراکندگی و بیثباتی شد و نتوانست در درازمدت برنامهای مشخص برای آینده ارائه دهد. همین امر باعث شکلگیری دووجهی عمیق میان رهبران سازمان شد و شکافی بین «نظریه» و «عمل» پدید آورد. عدم انسجام ایدئولوژیکی و بها دادن به وضعیت فکری افراد گروه، چه در شاخه شهر و چه در شاخه جنگل، تئوری «جنبش مسلحانه پیشتاز» را با مشکل روبهرو کرد و همین امر نقدهایی را از سوی مصطفی شعاعیان متوجه نظریه مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان نمود.[6]
این نقدهای درونگروهی باعث جدایی شعاعیان از چریکها گردید و در آخرین ملاقات وی با حمید اشرف در تاریخ 18 شهریورماه 1353، اشرف به وی گفت: «نظر رفقا این است که ما نمیتوانیم با هم در یک سازمان جای گیریم؛ ضمنا دشمن فوری یکدیگر هم نیستیم؛ البته اگر در جامعه کار به درگیری برسد، که روزش بهناچار خواهد رسید، آنگاه رودرروی هم میایستیم».[7]

مصطفی شعاعیان در کنار جلال آل احمد (اسالم خلخال)
ایدئولوژی چپ افراطی؛ لنینیسیم فدایی
سازمان چریکهای فدایی خلق بهشدت به ایدئولوژی چپ افراطی پایبند و به اندیشههای مارکسیستی و انقلابی بهطور کامل معتقد بود. این تفکر نهتنها همچون سدی از برقراری پیوند میان آن و دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی جامعه جلوگیری کرد، بلکه بهنوعی سبب بیگانگی از مردم عادی شد. چریکها کمتر به گفتوگو و تعامل با سایر جریانهای فکری و نیروهای مذهبی جامعه تمایل داشتند و به نوعی در یک فضای محدود و بسته فعالیت میکردند. در همین زمینه شعاعیان نقدهای تندی به نقدناپذیری و تعصب یکجانبه چریکهای فدایی نسبت به ایدئولوژی لنینیسم کرده و گفته است: «فدائیان که از یکسو چارچنگولی به لنینیسم خودشان، که تازه چندان ربطی هم به لنینیسم ندارد، چسبیدهاند و از سوی دیگر ورشکستگی ایدئولوژیکی خود را در برابر انقلاب آشکارا مینگریستند، چارهای نداشتند جز اینکه برخورد ایدئولوژیک را به پروندهسازیهای شخصی بدل کنند».[8]
دایره بسته هسته فدائیان و رویکرد استالینیستی سفتوسخت آن پس از ضربههای ساواک در تیرماه 1355، جای چندانی برای دموکراسی درونی نگذاشت. بدتر از آن این بود که با تثبیت استالینیسم که با حمید مؤمنی گسترش پیدا کرد، هرگونه مخالفت، جدایی یا جداسری از سازمان، با پاکسازی خونین و اعدام اعضا مواجه شد؛[9] البته بنا بر اطلاعات در دسترس، سیاست حذف اعضا حتی در زمان رهبری حمید اشرف و قائممقامش، علیاکبر جعفری، هم اجرا میشد. این موضوع نخستینبار در سال 1354 و هنگامی برملا شد که پلیس آلمان غربی بهخاطر مسائل دیگری به خانه اشرف دهقانی هجوم بُرد. در این یورش، پلیس آلمان میکروفیلمهای مهمی را ضبط کرد و در اختیار ساواک قرار داد که محتوای برخی از آنها، ازجمله مدرک تصفیهها، انتشار یافت.
در یکی از اسناد، نامه جعفری به محمد حرمتیپور، از گردانندگان فعالیت فدائیان در خارج از کشور، آمده است که بر اعدام سه عضو سازمان به خاطر عدم وفاداری و تقاضایشان برای خروج از سازمان صحه گذاشته است؛[10] ازاینرو، سازمان ماهیتا نمیتوانست بهتنهایی «موتور جامعه» را به حرکت درآورد و این مهم بهدست نیروهای مذهبی اتفاق افتاد.
نتیجه
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در نهایت به دلیل سرکوب شدید ساواک، نداشتن پایگاه مردمی، فقدان استراتژی سیاسی منسجم، ایدئولوژی چپ افراطی و چالشهای عملیاتی در مناطق کوهستانی و جنگلی شکست خوردند. این مبارزات بهرغم تأثیرگذاریهای نمادینش، نتوانست به یک نیروی تحولساز و مؤثر در مقابله با حکومت پهلوی تبدیل شود و بهمرور با انشعابات گسترده و عقاید متضاد درونگروهی، از صحنه سیاسی کنار رفت.
پینوشتها:
[1].
نامه پارسی، ارگان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، ص 34، به نقل از: افشین متین،
کنفدراسیون تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور 1332-57، ترجمه ارسطو آذری، تهران، مؤسسه نشر و پژوهش شیرازه، 1378، ص 181.
[2].
حماسه سیاهکل/ حمید اشرف، بهکوشش انوش صالحی، تهران، نگاه، 1398، ص 111.
[3]. انوش صالحی،
اسم شب، سیاهکل: جنبش چریکهای فدایی خلق از آغاز تا اسفند 1349، تهران، نگاه، 1395، صص 380-388.
[4]. مازیار بهروز،
شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ترجمه مهدی پرتوی، تهران، ققنوس، 1380، ص 12.
[5]. محمود نادری،
چریکهای فدایی خلق، ج 1: از نخستین کنشها تا بهمن 1357، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چ سوم، 1388، ص 826.
[6]. رک: مصطفی شعاعیان،
چند خردهگیری ناب، خرداد 1350؛
چه نباید کرد؟، تیر 1350.
[7]. مصطفی شعاعیان،
هشت نامه به چریکهای فدایی خلق؛ نقد یک منش فکری، به همت خسرو شاکری، تهران، نی، 1386، ص 75.
[9]. مازیار بهروز، همان، ص 126.