پیش از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم (1320ش)، انگلیس قدرت اصلی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران بهشمار میآمد. شرکت نفت ایران ـ انگلیس نماد نفوذ اقتصادی این کشور بود و شیخ خزعل و کودتای اسفند 1299 نماد نفوذ سیاسی آن؛ بااینحال، جنگ جهانی دوم و ورود آمریکا به صحنه سیاسی و اقتصادی ایران، زمینه را برای رقابت بین این دو قدرت فراهم کرد
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رقابتهای آمریکا و انگلیس در دوره پهلوی تأثیر عمیقی بر تحولات سیاسی و اقتصادی کشور نهاد. در این دوره، دو قدرت بزرگ جهانی با هدف تثبیت جایگاه خود در ایران، وارد رقابتی گسترده شدند که پیامدهای آن تا دههها در روابط بینالمللی ایران مشهود بود. این نوشتار به بررسی ابعاد این رقابتها اختصاص یافته است.
رقابتهای اقتصادی
پیش از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم (1320ش)، انگلیس قدرت اصلی اقتصادی در ایران بهشمار میآمد. شرکت نفت ایران ـ انگلیس، که بخش عمدهای از منابع انرژی ایران را در اختیار داشت، نماد نفوذ اقتصادی این کشور بود. انگلیس همچنین در بخشهای تجاری، بانکداری، و گمرک حضور فعالی داشت. این کشور از طریق قراردادهایی مانند قرارداد دارسی و همچنین حمایت از حکام محلی و دربار قاجار و پهلوی اول، توانسته بود سلطه اقتصادی خود را تحکیم کند. بااینحال، آغاز جنگ جهانی دوم و ورود آمریکا به صحنه سیاسی و اقتصادی ایران، زمینه را برای رقابت بین این دو کشور فراهم کرد.[1]

بازدید محمدرضا پهلوی و همسرش فوزیه از اردوگاه نظامیان آمریکایی در ایام جنگ جهانی دوم در تهران
شماره آرشیو: 662-۱۲۱پ
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و سقوط رضاشاه، حضور آمریکا در عرصه اقتصادی ایران بهطور چشمگیری افزایش یافت. آمریکا از طریق اعطای کمکهای اقتصادی و اجرای طرحهای توسعهای، نفوذ خود را در ایران گسترش داد. طرحهایی مانند برنامه اصل چهار ترومن و همکاری با دولت ایران برای اجرای پروژههای زیربنایی، سهم مهمی در ورود آمریکا به اقتصاد ایران داشت. در این دوره، شرکتهای آمریکایی توانستند قراردادهای مهمی در زمینه احداث زیرساختها، استخراج معادن و کشاورزی بهدست آورند. این اقدامات، رقابت با انگلیس را وارد مرحله جدیدی کرد؛ زیرا انگلیس بهتدریج شاهد کاهش قدرت اقتصادی خود بود.[2]
ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1329 نقطه دگرگونسازی در سیر رقابت اقتصادی بین آمریکا و انگلیس بود. انگلیس که کنترل کامل بر صنعت نفت ایران داشت، تلاش کرد از طریق تحریمها و فشارهای سیاسی این نهضت را متوقف کند. در مقابل، آمریکا که منافع اقتصادی و استراتژیک خود را در حفظ ثبات ایران میدید، در ابتدا موضعی میانجیگرانه اتخاذ کرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت، آمریکا حضور بیشتری در صنعت نفت ایران پیدا کرد. کنسرسیوم جدید نفتی، که با مشارکت شرکتهای آمریکایی و انگلیسی تشکیل شد، نشاندهنده تقسیم قدرت اقتصادی بین این دو کشور بود؛ بااینحال، سهم آمریکا در این کنسرسیوم بهوضوح بیشتر از انگلیس بود و همین عامل موقعیت اقتصادی این کشور را تقویت کرد و در دهه 1340، با اجرای برنامههای توسعهای نظیر انقلاب سفید، حضور آمریکا در اقتصاد ایران بیش از پیش افزایش یافت.[3]
رقابتهای سیاسی
رقابتهای سیاسی میان آمریکا و انگلیس در ایران، بهویژه پس از اشغال کشور در جنگ جهانی دوم (1320ش)، وارد مرحلهای جدید شد. انگلیس که پیش از این قدرت اصلی سیاسی در ایران بود، تلاش کرد نفوذ خود را با حمایت از محمدرضا پهلوی و نهادهای حکومتی حفظ کند. در مقابل، آمریکا که بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و مقابله با نفوذ شوروی علاقهمند به تثبیت وضعیت ایران بود، بهعنوان یک بازیگر جدید وارد عرصه سیاسی ایران شد. در این دوره، آمریکا سهم بهسزایی در حمایت از دولت مرکزی و تقویت نهادهای مدرن داشت؛ درحالیکه انگلیس همچنان به استفاده از شبکههای سنتی خود و نفوذ در دربار پهلوی ادامه میداد.[4]
بحران آذربایجان در سالهای 1324 و 1325، یکی از رویدادهای مهم در سیر رقابت سیاسی آمریکا و انگلیس بود. انگلیس، که درگیر مشکلات داخلی و مستعمراتی خود بود، نتوانست از دولت ایران در برابر شوروی حمایت مؤثری کند. در مقابل، آمریکا با اتخاذ موضعی قاطع علیه شوروی و فشار دیپلماتیک بر این کشور، سهم مهمی در خروج نیروهای شوروی از آذربایجان و بازگشت این منطقه به کنترل دولت مرکزی ایران داشت. این اقدام، جایگاه آمریکا را بهعنوان یک متحد سیاسی مورد اعتماد برای شاه تقویت کرد و گام اول در مسیر کاهش نفوذ انگلیس در ایران برداشته شد. از این زمان به بعد، آمریکا بهتدریج به شریک اصلی ایران در مسائل سیاسی و امنیتی تبدیل شد. کودتای 28 مرداد 1332 اوج رقابتهای سیاسی میان آمریکا و انگلیس در ایران بود؛ درحالیکه هر دو کشور بهطور مشترک در طراحی و اجرای کودتا دست داشتند، نتایج آن به نفع آمریکا رقم خورد.[5]
پس از بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت، آمریکا توانست حضور بیشتری در سیاست داخلی و خارجی ایران پیدا کند. این کشور با کمکهای اقتصادی و حمایت از اصلاحات شاه، نفوذ خود را گسترش داد. در مقابل، انگلیس که پیشتر قدرت اصلی سیاسی در ایران بود، بهتدریج شاهد کاهش نفوذ خود شد. از این دوره به بعد، سیاستهای کلان ایران، بهویژه در حوزههای اقتصادی و نظامی، بیشتر تحت تأثیر آمریکا بود و انگلیس در حاشیه قرار گرفته بود.
رقابت فرهنگی
در سالهای پیش از جنگ جهانی دوم، انگلیس با تأکید بر نفوذ فرهنگی در ایران، سهم مهمی در شکلگیری نظام آموزشی و فرهنگی داشت. تأسیس مدارس انگلیسی، مانند مدرسه البرز و ترویج زبان و ادبیات انگلیسی، از جمله تلاشهای این کشور برای گسترش ارزشهای فرهنگی خود بود؛ همچنین، شبکههای اجتماعی و مذهبی مرتبط با انگلیس، مانند کلیساهای پروتستان در جنوب ایران، سهم بسیاری در ایجاد روابط فرهنگی و اجتماعی مدنظر انگلیس داشتند؛ بااینحال، ورود آمریکا به صحنه ایران در دهه 1320، زمینهساز رقابتی جدید شد که بهتدریج شبکههای سنتی انگلیس را به چالش کشید.[6]
پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم، آمریکا با استفاده از ابزارهای فرهنگی و آموزشی، تلاش کرد نفوذ خود را در ایران گسترش دهد. تأسیس مراکز فرهنگی آمریکایی در شهرهای بزرگ ایران، ارائه بورسیههای تحصیلی به دانشجویان ایرانی، و حمایت از تأسیس دانشگاههایی مانند دانشگاه پهلوی (شیراز)، بخشی از این سیاستها بود. آمریکا از طریق برنامههایی مانند اصل چهار ترومن، با آموزش متخصصان ایرانی و ترویج الگوهای زندگی مدرن آمریکایی، به تقویت جایگاه فرهنگی خود با هدف دستیابی به سلطه فرهنگی پرداخت.[7]
نفت؛ منفعتی بیپایان برای سلطه
نفت، این گنجینه ارزشمند زیرزمینی، در قرن بیستم و بیستویکم به ابزاری برای نفوذ و سلطه قدرتهای جهانی تبدیل شد. در کشورهایی همچون ایران، نفت نه تنها عامل رشد اقتصادی نبود، بلکه زمینهساز مداخلات خارجی و وابستگیهای سیاسی شد. بررسی قرارداد کنسرسیوم 1333، یکی از نمونههای شاخص این پدیده، نشان میدهد که چگونه منافع نفتی قدرتهای خارجی باعث زیر پا گذاشتن استقلال و حق حاکمیت ملی ایران شد. این قرارداد، که پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق منعقد شد، الگویی آشکار از سلطه اقتصادی بر منابع ملی است. اگرچه ظاهر این قرارداد بر «احترام به مالکیت ملی» تأکید داشت، محتوای آن نشاندهنده انتقال عملی کنترل منابع نفتی ایران به قدرتهای خارجی بود. در این معاهده، شرکتهای نفتی غربی، بهویژه انگلستان و آمریکا، به بخش عمدهای از درآمدهای نفتی ایران دست یافتند، درحالیکه سهم ایران از این ثروت طبیعی خود بسیار محدود بود.[8]
نفت، برای قدرتهای غربی، تنها یک منبع انرژی نبود، بلکه ابزاری راهبردی برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی بهشمار میآمد. کنترل بر منابع نفتی ایران، نه فقط برای تأمین انرژی صنایع اروپا و آمریکا، بلکه به منظور حفظ نفوذ سیاسی بر خاورمیانه حیاتی بود. در این میان، دولتهای غربی با حمایت از رژیم پهلوی، سیاستهایی را به اجرا گذاشتند که همسو با منافع خودشان بود. این سیاستها شامل جلوگیری از ملیسازی کامل نفت و مهار هرگونه حرکت ملیگرایانهای بود که میتوانست سلطه آنان را تهدید کند. درحالیکه کشورهای نفتخیز میتوانستند با مدیریت مستقل منابع خود به توسعه اقتصادی و سیاسی دست یابند، قراردادهای استعماری مانند کنسرسیوم 1333، راه پیشرفت را مسدود کردند. وابستگی ایران به شرکتهای خارجی برای استخراج و فروش نفت، به ایجاد چرخهای از وابستگی مالی و کاهش قدرت چانهزنی ملی منجر شد. این چرخه، یکی از موانع مهم استقلال اقتصادی ایران و عامل اصلی رقابل قدرتهای بزرگ برای کسب منافع در دوره پهلوی بهشمار میآمد.[9]
فشرده سخن
رقابتهای آمریکا و انگلیس در ایران دوره پهلوی، بهویژه بین سالهای 1320 تا 1345، در سه حوزه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ادامه داشت و همین رقابتها تأثیر گستردهای بر سیاستها و ساختار اجتماعی ایران برجای گذاشت. در نهایت، آمریکا با بهرهگیری از ابزارهای مدرن اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی توانست جایگاه غالب را در ایران بهدست آورد و نفوذ سنتی انگلیس را کاهش دهد. این رقابتها علاوه بر تغییرات عمده در سیاست داخلی و خارجی ایران، موجب تحولاتی در سبک زندگی، ساختار طبقاتی و نگرشهای اجتماعی شد. این رقابتها زمینه وابستگی ایران به قدرتهای خارجی را فراهم کرد. نتیجه نهایی، شکلگیری نوعی نظم جدید بود که آمریکا در آن دست بالا را داشت.
پینوشتها:
[1]. علیرضا ازغندی،
روابط خارجی ایران: 1357-1320، تهران، نشر قومس، 1388، صص 61-70.
[2]. ابراهیم متقی،
تحولات سیاست خارجی آمریکا: مداخلهگرایی و گسترش، 1945-1997، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 20-34.
[3]. منصور مهدوی،
تاریخ نهضت ملی نفت، تهران، اشراق حکمت، 1396، صص 10-17.
[4]. حمیدرضا ملکمحمدی،
نگاهی به روابط ایران و آمریکا در دوره پهلوی دوم، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 84.
[5]. وحید سینائی
، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران از 1299 تا 1357، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1396، صص 367-377.
[6]. محمدرضا سوداگر،
رشد روابط سرمایهداری در ایران 1357-1342 ش، تهران، شعله اندیشه، صص 508-510.
[7]. حسن محبوبی اردکانی،
تاریخ تحول دانشگاه تهران و موسسات عالی آموزشی ایران در عصر پهلوی، تهران، دانشگاه تهران، 1350، ص 485.
[8]. جعفر مهدینیا،
زندگی سیاسی علی امینی، تهران، پاسارگاد، پانویس، 1368، صص 56-58.
[9]. مایکل کوئنتین مورتون،
امپراتوریها و آنارشیها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه، ترجمه قدیر گلکاریان، تهران، نگاه، 1401، صص 23-30.