قحطی بزرگ ایران در بحبوحه جنگ جهانی اول، یکی از فاجعهبارترین وقایع تاریخ ایران بهشمار میآید. بر اساس برخی روایتها حتی حدود هشت تا ده میلیون نفر ایرانی، بر اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوءتغذیه از میان رفتند. این در حالی است که شمار تلفات نظامی همه طرفهای درگیر در جنگ جهانی اول حدود هشت تا نُه میلیون نفر بوده است. درباره علل این تلفات و قحطی تحلیلهای مختلفی وجود دارد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ قحطی بزرگ ایران در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹م (1296 تا 1298ش) همزمان با جنگ جهانی اول، یکی از فاجعهبارترین وقایع تاریخ ایران بهشمار میآید. این قحطی، که به مرگ میلیونها ایرانی منجر شد، همواره موضوع بحث و بررسیهای تاریخی بوده و تحلیلهای گوناگونی درباره علل و عوامل آن ارائه شده است. در این میان، نیروهای خارجی و بهویژه تأثیرات مخرب حضور قدرتهای استعماری در ایران، از جمله محورهای اصلی این تحلیلهاست. در ادامه، این تحلیلها و سهم عوامل خارجی در قحطی بزرگ بررسی شده است.
اعلام بیطرفی و تحلیلهای مختلف درباره «قحطی بزرگ ایران»
بهرغم اعلام بیطرفی ایران که احمدشاه قاجار در 1 نوامبر 1914م برابر با 9 آبان 1293ش، با صدور اطلاعیهای آن را اعلان کرد[1] و علاءالسلطنه، وزیر خارجه، در یک یادداشت دیپلماتیک در 2 نوامبر 1914م، رسما هیئتهای نمایندگی طرفهای درگیر در جنگ را از بیطرفی مطلع ساخت، نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد خاک ایران شدند. روسها تا قزوین پیش رفتند و مردم محلی جنوب در چند نوبت با قوای انگلیس درگیر شدند، اما در نهایت بهدلیل ضعف حکومت مرکزی و فقدان نیروی لجستیکی و فنی، ایران به اشغال سیل عظیم نیروهای متخاصم درآمد. تهیه آذوقه برای سربازان متجاوز و خشکسالی محصولات کشاورزی، به قحطی بزرگی تبدیل شد که بر اساس برخی روایتها حتی «حدود هشت تا ده میلیون نفر، یعنی 40 تا 50 درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرضهای ناشی از آن و سوءتغذیه از میان رفتند».[2]

فقرا و بیماران جذامی سال قحطی در آذربایجان
شماره آرشیو: 78-1-8145ع
برای مقایسه، در نظر داشته باشید که شمار تلفات نظامی همه طرفهای درگیر در جنگ جهانی اول حدود هشت تا نُه میلیون نفر بوده است؛ یعنی تلفات ایران، دستکم، بهاندازه کل تلفات همه طرفهای درگیر و بیش از همه کسانی است که در جبهههای «جنگ بزرگ» کشته شدند.[3] تحلیلهای مختلفی درباره این تلفات و قحطی وجود دارد که میتوان آن را به چند دسته کلی تقسیم کرد:
الف) تحلیل مبتنی بر عوامل طبیعی و انسانی
این دسته از تحلیلها، خشکسالیهای پیدرپی و کاهش بارندگی را عامل اصلی قحطی معرفی میکنند. بر این اساس، کمبود بارش باعث کاهش تولید محصولات کشاورزی و در نتیجه کمبود مواد غذایی و بروز قحطی شده است. اولین قحطی در تابستان 1277ق در سراسر ولایات مرکزی ایران پدید آمد و قحطی نان و گرسنگی همه جا را فرا گرفت.[4] در دوره مظفرالدینشاه نیز خشکسالی و قحطی ادامه داشت. توصیف نظامالسلطنه مافی در سال 1321ق تصویر گویایی از تأثیر عوامل طبیعی در برخی قحطیهای دوره مظفری است: «خشکسالی و ناله زارع و فلاح فقیر، هول قیامت را آشکار کرده؛ حساب روز و ماه از دست رفته است».[5] در دوره احمدشاه نیز، خود شاه به عامل احتکار و گرانفروشی تبدیل شد و به بخشی از افزایش قیمت و قحطی دامن زد.[6]
ب) تحلیل مبتنی بر عوامل اقتصادی
این تحلیلها، نابهسامانیهای اقتصادی، کمبود زیرساختهای حملو نقل و توزیع نامناسب مواد غذایی را از عوامل اصلی قحطی میدانند. جنگ جهانی اول و اختلال در تجارت و اقتصاد جهانی نیز از جمله عواملی هستند که در این تحلیلها بدانها توجه میشود؛ ازاینرو، نابهسامانیهای اقتصادی به تورم شدید، رکود اقتصادی، بیکاری گسترده و کاهش ارزش پول ملی منجر شد. به علاوه این عوامل به کاهش قدرت خرید مردم و ناتوانی آنها در تأمین مواد غذایی منتهی شد؛ همچنین، دو عامل پیشرو وضعیت را وخیمتر کرد: الف) انگلیسیها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بینالنهرین به ایران شدند. برای نمونه جان لورنس کالدول، وزیرمختار آمریکا در ایران، گزارش داده است: نیروی تازهتأسیس پلیس جنوب و معاون کنسول انگلیس محموله شکر یک شرکت آمریکایی را پنج یا شش ماه در بندرعباس نگه داشت، اما در عینحال، بارهای شکر هندیها و انگلیسیها برای ورود به بندر مجاز بودند.[7] ب) در زمان قحطی بزرگ، انگلیسیها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند؛ مبلغی که میتوانست جان بسیاری را از قحطی نجات دهد.[8] تردیدی نیست که انگلیسیها قحطی را بهعنوان یک اقدام عامدانه جنگی برای تسلط بر ایران به کار گرفته بودند.
ج) تحلیل مبتنی بر عوامل سیاسی و نظامی
این دسته از تحلیلها، جنگ جهانی اول و حضور نیروهای بیگانه در ایران را عامل اصلی قحطی میدانند. در این تحلیلها، بر عواملی همچون اشغال بخشهایی از ایران توسط نیروهای روسیه و انگلیس، سیاستهای این نیروها در غارت منابع غذایی و ایجاد اختلال در تولید و توزیع مواد غذایی تأکید میشود. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، دست انگلیسیها را برای اشغال مناطقی که پیشتر در اختیار روسیه بود، باز کرد. انگلیسیها افزون بر اشغال کرمانشاه، همدان و قزوین، بلافاصله پس از اشغال گیلان، اقدام به خرید برنج و دیگر مواد غذایی مردم کردند تا از این طریق، ارتش انگلیس مستقر در باکو و نیز مردم گرسنه آن شهر را تأمین غذا کنند. به دیگر سخن، مردم گیلان گرسنگی کشیدند تا مردم باکو تغذیه شوند؛[9] ازاینرو، نقش انگلیس در بروز قحطی و تلفات سنگین مردم ایران کاملا مشخص و نمایان است.
نقش عوامل خارجی در قحطی بزرگ
در میان تحلیلهای مختلف، سهم عوامل خارجی و بهویژه تأثیرات مخرب حضور قدرتهای استعماری در ایران، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در جنگ جهانی اول، ایران به صحنه رقابت و کشمکش بین قدرتهای بزرگ تبدیل شده بود. نیروهای روسیه و انگلیس بخشهایی از ایران را اشغال کرده و به غارت منابع این کشور میپرداختند. این حضور نظامی و سیاستهای استعماری، تأثیرات مخربی بر اقتصاد و وضعیت غذایی ایران داشت.
الف) اشغال و غارت منابع
نیروهای بیگانه با اشغال بخشهایی از ایران، به غارت منابع این کشور، از جمله محصولات کشاورزی و مواد غذایی، پرداختند. این امر باعث کمبود مواد غذایی در بازار و افزایش قیمتها شد و وضعیت معیشتی مردم را وخیمتر کرد. علاوه بر ارتشهای عثمانی، روسیه و انگلیس حجم زیادی از آذوقه و علوفه را سهم افراد و چارپایان خود کرده بودند. جنگ باعث شده بود واردات از روسیه از مسیر دریای خزر متوقف شود. ملاکان و تجار ثروتمند هم نهتنها محصول خود را به بازار نیاوردند، بلکه آنچه به دستشان رسیده بود خریدند و انبار کردند. از طرف دیگر، زمینهای مزروعی بهوسیله ارتشهای مهاجم آتش زده شد و کشاورزان را مجبور میکردند تا روی پروژههای نظامی کار کنند.[10]
ب) ایجاد اختلال در تولید و توزیع
جنگ و حضور نیروهای بیگانه تولید و توزیع مواد غذایی را مختل کرد. ناامنی راهها، کمبود نیروی کار و اختلال در سیستم حملونقل، از جمله عواملی بودند که باعث کاهش تولید و توزیع مواد غذایی شدند. افزون بر این، انگلیسیها ارزاق مردم را میگرفتند و برای خود و قشون خود انبار میکردند. حتی دولت انگلیس به «بانک شاهنشاهی» حُکم کرد که به خرید غله اقدام و آنها را انبار کند.[11]بدتر از آن، انگلیسیها مخفیانه جلوی هر تماس حکومتی میان تهران و مراکز ولایات در غرب ایران را گرفته بودند تا دستور دولت ایران مبنی بر ممنوعیت فروش غله به انگلیسیها مشاهده نشود.
ج) سیاستهای استعماری
قدرتهای استعماری با اجرای سیاستهایی از جمله تأسیس «اداره منابع محلی بینالنهرین»، به وخیمتر شدن قحطی در این منطقه دامن زدند. گزارشهای دیپلماتیک آمریکا نشان میدهد که این اداره، با ریاست سرهنگ انگلیسی، دیکسون، و با حضور ژنرال دنسترویل و سرگرد داناهو، در مدت هجده ماه فعالیت خود، پانصدهزار تُن مواد غذایی تهیه کرد. این اقدام، یعنی خرید حجم بالای مواد غذایی، به افزایش قیمتها منجر شد و هرگونه کمبودِ بیشتر، به معنای مرگ تعداد بیشتری از مردم بود؛ همچنین ژنرال دیکسون به ادیسون ئی. ساثرد، کنسول آمریکا در ایران گزارش داده است: «در طول یک سال و نیم گذشته (یعنی فوریه 1917 تا اوت 1918)، حدود یکونیم میلیون تن ارزاق تهیه کرده است که در غیر این صورت میباید از هندوستان و دیگر نقاط آورده میشدند و این کار باعث شد ظرفیت کشتیها به مقدار قابل توجهی برای حمل و نقل در اقیانوس اطلس در سال جاری حفظ شود».[12] این آزاد شدن، به قربانی شدن جان میلیونها ایرانی انجامید.
نتیجه
قحطی بزرگ ایران در سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹، نتیجه ترکیبی از عوامل مختلف طبیعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بود. در این میان، سهم عوامل خارجی و بهویژه تأثیرات مخرب حضور قدرتهای استعماری در ایران، از اهمیت ویژهای برخوردار است. اشغال و غارت منابع، ایجاد اختلال در تولید و توزیع، سیاستهای استعماری انگلیس و بیتوجهی به وضعیت مردم، از جمله عواملی بودند که باعث تشدید قحطی و افزایش تلفات انسانی شدند. این فاجعه، یکی از نقاط تاریک تاریخ ایران است که یادآوری آن، ضرورت توجه به استقلال و حاکمیت ملی و مقابله با هرگونه مداخله خارجی را یادآور میشود.
پینوشتها:
[1]. محمدجواد شیخالاسلامی،
سیمای احمدشاه قاجار، کتاب یکم، تهران، نشر ماهی، 1392، ص 58.
[2]. محمدقلی مجد،
قحطی بزرگ؛ نسلکشی ایرانیان در جنگ جهانی اول (1298-1296ش/ 1919-1917م)، ترجمه محمد کریمی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ویراست دوم، 1394، ص 16.
[4]. عباس امانت،
قبلهی عالم؛ ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313)، ترجمه حسن کامشاد، تهران، کارنامه، چ پنجم، 1393، صص 498-499.
[5].
خاطرات و اسناد حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، ج 3، بهکوشش معصومه مافی، منصوره اتحادیه و دیگران، تهران، نشر تاریخ ایران، چ دوم، 1362، ص 569.
[6]. محمدجواد شیخالاسلامی، همان، صص 32-33.
[7]. محمدقلی مجد، همان، صص 204-205.
[10]. نیکی آر. کدی،
ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، قلم، 1369، ص 129.
[11]. قهرمان میرزا سالور،
روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ج 6، بهکوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1378، ص 4904.
[12]. محمدقلی مجد، همان، ص 175.