برخی از اسناد باقی مانده از آن دوران حکایت از این دارد که مأمورین عراقی، محلّه به محلّه و خانه به خانه به جستوجوی مرد و زن و کودک ایرانی میپرداختند و هر کس را به چنگ میآوردند، بدون اینکه اجازه لباس پوشیدن به آنها بدهند، سوار کامیون میکردند و به محض پر شدن کامیون، آن را به سوی مرز اعزام میداشتند.
اگرچه جنگ تحمیلی میان ایران و عراق، کمتر از دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد، اما روابط این دو کشور از مدتها قبل متشنج و نامطلوب بود. در واقع، روابط ایران با کشور عراق در دوران محمدرضاشاه یکی از دوران پرالتهاب و خاص حکومت پهلوی دوم میباشد. اوج این اختلافات را میتوان دهه 1350 دانست که طی آن، اختلافها در مواردی حتی به تنشهای خشونتبار و مسلحانه نیز کشیده شد. تشریح روابط و رقابتهای دو کشور در این دوران و عوامل تأثیرگذار بر آن موضوع اصلی نوشته پیش رو است که در ادامه به بررسی آن پرداخته میشود.
اختلاف ایران و عراق از دوران عثمانی تا دهه 1350
روابط بسیاری از کشورهای جهان بعد از جنگ جهانی دوم تحت تاثیر فضای سیاسی حاکم بر دنیا و به عبارتی رقابتهای ایدئولوژیک میان دو بلوک شرق و غرب قرار داشت؛ با این حال، روابط ایران و عراق را میتوان جدای از مسائل ایدئولوژیکی، ناشی از اختلافات مرزی در اروندرود دانست که در دهه 1350 تشدید یافت و در نهایت با جهانی شدن اختلافات، دورانی از رقابت و اختلاف دائمی تا آرامش مقطعی را رقم زد. به طور کلی ریشه اختلافات دو کشور «به دوران سلطه امپراطوری عثمانی بر عراق برمیگردد. در این دوران، روابط مرزی دو کشور (ایران و عثمانی که بر عراق نیز حاکمیت داشت) طی عهدنامههای متعدد از جمله معاهده ذهاب، کردان، ارزروم و قرارداد 1226 تعیین گردید و در معاهده 1226 برای اولین بار از اروندرود هم نام برده شد، اما از حدود و مالکیت آن صحبتی به میان نیامد.»1 علاوه بر این معاهدات، در آستانه جنگ جهانی اول طی چند توافقنامه، اختلاف دو کشور در مدت کوتاهی پایان یافت، اما بعد از پایان یافتن جنگ، اختلافات مجددا آغاز شد. تنها تفاوت اختلافات دوره پس از پایان یافتن جنگ جهانی اول با دوره آغازین آن در این بود که با شکست عثمانی و تجزیه آن، اختلاف با عثمانی به اختلاف با عراق تبدیل گردید.
بعد از شکست عثمانی، مرزهای عراق توسط جامعه ملل و بر اساس معاهده سور تعیین شد و این کشور در سال 1299، تحت قیمومیت انگلستان شکل گرفت. با شکل گیری عراق، اختلافات مرزی همچنان تا سال 1316 ادامه داشت. اما در این سال در نهایت با انعقاد قرارداد 1316، میان رضاشاه و ملک فیصل، خطوط مرزی دو کشور تعیین شد. در سال 1337، با تشکیل جمهوری عراق پس از کودتای عبدالکریم قاسم، موضوع اختلاف دو کشور بر اروندرود مجدداً آغاز شد و حکومت جدید عنوان کرد که قرارداد 1316 را به رسمیت نمیشناسد. این موضوع تا اواخر دهه 1350 بر روابط فیمابین دو کشور حاکم بود، اما در اواخر سال 1347، با کودتای حزب بعث به صورت جدیتری مطرح شد و روابط دو کشور را در دهه 1350 تحتالشعاع خود قرار داد. این شرایط با طرح مسئله سه جزیره ابوموسی، تنب کوچک و بزرگ و ادعاهای دول عربی در این زمینه به تیرهترین وضعیت خود رسید، اما در نهایت با امضای قرارداد الجزایر، دو دوره متفاوت «اختلاف دائمی» و «آرامش مقطعی» بر روابط دو کشور حاکم گردید.
دوره اختلاف دائمی و چالش بر سر جزایر سه گانه
روابط دو کشور عراق و ایران در دهه 1350 متأثر از عوامل متعددی چون به قدرت رسیدن حزب بعث و اختلافات مربوط به اروندرود، همچنان تیره بود، اما این شرایط با تحقق مالکیت جزایر سهگانه توسط ایران پس از خروج انگلیسیها، به بدترین دوران خود رسید. جزایر سه گانه در سال 1350 با توافق ایران و بریتانیا به ایران بازگردانده شد. این جزایر که از نظر تاریخی متعلق به ایران بود، سالها در اختیار بریتانیا قرار داشت. البته بازگشت این جزایر به میهن، با جدایی بحرین از ایران همراه بود. اسدالله علم در این رابطه میگوید: «بعدازظهر با سفیر انگلیس ملاقات داشتم. در خصوص بحرین و جزایر خلیج فارس بود. خلاصه اینکه ما میگوییم اگر مسئله بحرین حل شود، باید جزایر ابوموسی و تنب که مال ماست به ما برگردد...».2
با دیدار جرالد فورد، رئیس جمهور آمریکا، و برژنف، در اول آذر 1353 در ولادی وستک و توافق آنها جهت پایان یافتن بحران عراق و ایران، اختلافات تا حدود زیادی کاهش یافت. با حصول این شرایط، مشخص شد که نظام بینالملل و روابط ایران و عراق با خارج، یکی از عوامل تأثیرگذار و مهم در پایان بخشیدن به این بحران است.
این تحولات همزمان با اعلام خروج نیروهای انگلیسی از خاورمیانه رخ میداد. تحقق مالکیت ایران بر جزایر سهگانه، بهرغم آنکه با استقلال بحرین از ایران همراه بود، اعتراض بسیاری از کشورهای عرب از جمله عراق را به دنبال داشت. «عراق روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد و اعلام نمود که سه جزیره متعلق به اعراب است.»3 البته خروج نیروهای انگلیس و اعطای نقش ژاندارمی به ایران نیز در بحرانی شدن این وضعیت بیتأثیر نبود. «در حقیقت چالش قدرت واقعی ایران در خلیج فارس به رقابتهای سنتی این دو کشور برای دستیابی به موقعیتی برتر در خلیج فارس و اروندرود منجر شد.»4 تیرگی روابط دو کشور، در ابتدا خود را به شکل درگیریهای مرزی و سپس اخراج ایرانیان از عراق نشان داد. بهانه عراق برای این اقدام، کمکهای نظامی شاه به مخالفان کرد بود. برخی از اسناد باقی مانده از آن دوران حکایت از این دارد که مأمورین، محلّه به محلّه و خانه به خانه به جستوجوی مرد و زن و کودک ایرانی میپرداختند و هر کس را به چنگ میآوردند، بدون اینکه اجازه لباس پوشیدن به آنها بدهند، سوار کامیون میکردند و به محض پر شدن کامیون، آن را به سوی مرز اعزام میداشتند.5
بعد از آن، در فروردین 1351، عراق در اقدامی که نشان از خصومت جدی این کشور با ایران داشت، به امضای پیمان پانزده ساله همکاری سیاسی و اقتصادی با شوروی مبادرت نمود و همین موضوع به تدریج جنگ قدرت میان دو کشور را جهانی کرد.6 البته روابط دو کشور عراق و شوروی پیش از آن و با روی کار آمدن ژنرال عبدالقاسم گرم شده و با ورود ناوگان شوروی به خلیج فارس، در 19 آوریل 1972م/ 20 فروردین 1350ش میان دو کشور عهدنامه دوستی منعقد گردیده بود.7 با این حال بعد از اقدام شوروی در دوستی با عراق، شاه نیز به تحکیم روابط خود با آمریکا پرداخت و به کمک این کشور، از قدرت بازدارندگی بالایی برخوردار گردید. بدین ترتیب «اختلاف بین دولت ایران و عراق که در واقع جبههگیری دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در مقابل هم بود، باعث وابستگی شدید دو کشور به دو جناح با افزایش قیمت نفت و خریدهای عظیم تسلیحاتی گردید.»8
علاوه بر این شرایط که هر کدام به نوعی اختلافات دو کشور را تشدید و بحرانی کرده بود، در سال 1352 اختلاف دیگری در مورد مرز خشکی که فاقد اهمیت مادی یا استراتژیک بود به موارد اختلاف دو کشور افزوده شد. این اختلاف که در واقع بهانهای برای آغاز درگیریهای مستقیم و کوتاه دو کشور بود، برخوردهای خشونت باری به همراه داشت. چنانکه در پایان سال 1352 «بر سر تصرف تپه 343 جنگ درگرفت و تلفاتی هم به طرفین وارد شد.»9 چند روز بعد از این وقایع، عراق به شورای امنیت شکایت نمود. بعد از طرح این موضوع در شورای امنیت میتوان گفت گامهای ابتدایی برای ورود به دوران آرامش نسبی دو کشور آغاز گردید.
دوران آرامش نسبی و مقطعی
پس از طرح شکایت عراق به سازمان ملل و اعزام بازرسانی از سوی این نهاد به مناطق درگیری، سازمان ملل قطعنامه 348 را صادر کرد. در این قطعنامه، دو طرف به رعایت آتش بس، عقبنشینی به مرزهای قانونی و جلوگیری از اقدامات بحرانزا دعوت گردیدند. بعد از این قطعنامه، روابط ایران و عراق از سر گرفته شد و در راستای اجرای قطعنامه 348، مذاکرات جهت حل اختلافات در مورد اروندرود در سال 1353 آغاز گردید، اما به نتایج مطلوب و مورد انتظار منتج نشد. در نهایت با دیدار جرالد فورد، رئیس جمهور آمریکا و برژنف، در اول آذر 1353 در ولادی وستک و توافق آنها جهت پایان یافتن بحران عراق و ایران، اختلافات تا حدود زیادی کاهش یافت. با حصول این شرایط، مشخص شد که نظام بینالملل و روابط ایران و عراق با خارج، یکی از عوامل تأثیرگذار و مهم در پایان بخشیدن به این بحران است.10 به فاصله کوتاهی بعد از این دیدار، توافقی موسوم به «الجزایر» نیز طی مذاکرات شاه و صدام حسین منتشر و ظاهراً اختلافات دو کشور در این زمینه پایان یافت. هر چند از آنجا که توافق مذکور ناشی از مداخله قدرتهای بزرگ بود، به زودی و با تغییر توازن قدرت و وقوع انقلاب اسلامی، از سوی عراق نقض و عملاً با شکست مواجه گردید.
نتیجهگیری
بررسی روابط عراق و ایران در دهه 1350 نشان داد که این روابط تحت تأثیر رقابتهای ارضی، تا چندین سال مملو از کشمکش و اختلاف بود و در موارد متعددی به درگیری و برخوردهای خشونت آمیز نیز منجر گردید. این رقابتها گرچه فارغ از روابط ایدئولوژیکی و فضای حاکم بر روابط بینالملل نیز میتوانست وجود داشته باشد، اما واقعیت آن است که اختلافات دو کشور، با جهانی کردن جنگ قدرت، آمریکا و شوروی را نیز وارد این رقابتها کرد و سبب شد دو ابرقدرت رقیب با استفاده از فضای حاکم، ضمن تقویت کشور عراق و ایران، با توافق خود تأثیر زیادی در پایان بخشیدن به اختلافات دو کشور و حاکم شدن دوره کوتاه و نسبی آرامش ایفا نمایند.
مذاکرات سه جانبه سران کشورهای ایران ، الجزایر و عراق درمورد اختلافات مرزی ایران و عراق ، در الجزایر
شماره آرشیو: 886-121پ
پی نوشت:
1. همایون الهی، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، نشر قومس، 1384، چاپ هشتم، ص 175.
2. اسدالله علم، یادداشتهای اسدالله علم، به کوشش علینقی عالیخانی، ج 1، تهران، انتشارات کتابسرا، 1371، ص 61.
3. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (1320- 1357)، تهران، نشر قومس، 1384، چاپ ششم، ص 406.
4. همان، ص 406.
5. علی احمدی، اخراج ایرانیان از عراق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، صص 67-68.
6. علیرضا ازغندی، همان، ص 406.
7. منوچهر محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، انتشارات دادگستر و میزان، 1372، چاپ دوم، ص 334.
8. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چاپ هفدهم، ص 231.
9. همان، ص 231.
10. علیرضا ازغندی، همان، ص 407.