چاپ روزنامهها و گسترش اطلاعات در ایران باعث شد علمای نجف شرایط حاکم در ایران را بهتر درک کنند. مهمترین مسائلی که در آن برهه از زمان مردم ایران با آن درگیر بودند عبارت بود از: «شرایط بسیار اسفبار اقتصادی، استقراض از بانکهای خارجی برای بهبود اقتصاد کشور، تأسیس بانکهای انگلیسی، روسی و بلژیکی در ایران و به تبع آن افزایش نفوذ این کشورها در ایران و در نهایت استبداد بیش از اندازه حکام داخلی بر مردم و کسبه بازار.»
پس از اعلام رسمی شدن مذهب شیعه در ایران از سوی شاه اسماعیل صفوی، تحول بزرگی در جامعه ایران رخ داد. پیش از این، سه گروه به عنوان صاحبان قدرت مطرح بودند که یا با یکدیگر تعامل میکردند و یا برای تصاحب قدرت بیشتر باهم وارد مبارزه و تنش میشدند. این سه گروه عبارت بودند از شاه و دربار، نظامیان و در نهایت تجار و بازرگانان. اما پس از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، از آن پس روحانیون به عنوان یکی از مهمترین گروهها و جریانها در تمامی تحولات و تغییرات جامعه ایران تأثیر بسزایی ایفا کرد. از این پس تمامی مناسبات مردم، از خمس و زکات گرفته تا داوری و قضاوت و نماز و معاملات و ازدواج و ارث و غیره... زیر نظر روحانیون انجام میگرفت. از این رو در برخی شهرها از جمله قم و تهران، حوزههای علمیهای به مانند نجف که حوزه در آن بیش از هزار سال قدمت داشت، شکل گرفت. پس از این، مناسبات گستردهای میان حوزههای ایران و نجف ایجاد شد و بسیاری از روحانیون برای تکمیل فرایند تحصیل حوزوی خود به نجف مسافرت میکردند زیرا این حوزه به عنوان حوزه مرجع و مرکز شناخته میشد.
با شروع حکومت قاجار، نقش حوزه نجف در تحولات داخلی ایران نیز تأثیرگذار شد و علمای این حوزه، در تمامی کنشها و رویدادهای صورت گرفته در ایران نقش داشتند یا خود جریان سازی میکردند. بیشک انقلاب مشروطه بزگترین تحول دوران قاجار محسوب میشود و با توجه به اینکه روحانیون یک ضلع اصلی این انقلاب بودند، حوزه علمیه نجف و روحانیون ساکن در آنجا نگاه خاصی به این مسأله نشان دادند. در این یادداشت برآنیم، به طور گذرا نظر علمای سرشناس نجف در خصوص انقلاب مشروطه را مورد بررسی قرار دهیم.
فضای حاکم بر ایران و نگاه علمای نجف به آن در آستانه انقلاب مشروطه
نهضت تنباکو که در دوره ناصری روی داد، در کنار تمامی تأثیراتی که در آن دوران به ارمغان آورد؛ دو پیام مهم با خود به همراه داشت: نخست اینکه از آن پس روحانیون به عنوان یکی از پرچمداران اصلی در تمامی تحولات ایران نقش داشتند، دوم اینکه آشکار شد اگر مردم در کنار هم و تحت لوای مراجع حرکت کنند، میتوانند مانع از هرگونه قرارداد یکجانبه و ظلم بیگانهها و کشورهای استعمارگر علیه ایران شوند. با فوت میرزای شیرازی و خالی شدن حوزه علمیه در ایران و نجف از یک مجتهد سرشناس و عالی رتبه، نگاه علمای نجف به شرایط موجود در ایران با دقت و البته اختلاف بیشتری همراه بود. اوضاع حاکم بر ایران در ماههای منتهی به انقلاب مشروطه مناسب نبود؛ از طرفی ظلم و استبداد افرادی همچون محمدعلی شاه و امینالسلطان بر مردم و کسبه و از سوی دیگر نفوذ بیسابقه کشورهایی همچون انگلیس، بلژیک، پرتغال و روسیه در ایران باعث شد که نه خبری از مشروعه دینی باشد و نه مشروطه سلطنتی.
هم زمان با روی کار آمدن مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت، روزنامههایی همچون ثریا، پرورش و حکمت مصر منتشر شدند و این مسأله باعث آگاهی مردم از شرایط جامعه و نیز مطلع شدن علمای نجف از شرایط حاکم بر ایران شد. چاپ روزنامهها و گسترش اطلاعات در ایران باعث شد علمای نجف شرایط حاکم در ایران را بهتر درک کنند. مهمترین مسائلی که در آن برهه از زمان مردم ایران با آن درگیر بودند عبارت بود از: «شرایط بسیار اسفبار اقتصادی، استقراض از بانکهای خارجی برای بهبود اقتصاد کشور، تأسیس بانکهای انگلیسی، روسی و بلژیکی در ایران و به تبع آن افزایش نفوذ این کشورها در ایران و در نهایت استبداد بیش از اندازه حکام داخلی بر مردم و کسبه بازار.»1
درک این چنینی از جامعه ایران از سوی علمای نجف در حالی صورت گرفت که هم زمان جریان روشنفکری در ایران شکل گرفته بود. این جریان که تحت عنوان فرنگ رفته یا منورالفکر معروف شده بودند، تنها راه برون رفت ایران از وضعیت موجود را تغییر و برقراری حکومت مشروطه میدانستند. با این حال علمای نجف، نگاه دو سویهای نسبت به تحولات موجود در ایران داشتند که در ادامه تلاش میکنیم به بررسی آن بپردازیم.
چرا علمای نجف از مشروطه حمایت کردند؟
پس از فوت میرزای شیرازی که به عنوان مجتهد مرکز در حوزه علمیه نجف و ایران شناخته میشد، اختلاف نظرهایی میان علما در ایران و نجف وجود داشت. در نجف با اختلاف زمان کوتاهی علمایی همچون آخوند خراسانی، علامه نائینی، شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی حضور داشتند. هم زمان در ایران نیز علمایی همچون شیخ فضل الله نوری، سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی زندگی میکردند.
در برهه مشروطه بخشی از علما با روشنفکران در خصوص چند مسئله نظرات کاملا یکسانی داشتند: 1. ایجاد تغییرات در ساختار داخلی حکومت و خلع امینالسلطان؛ 2. تأسیس عدالتخانه به عنوان نهادی که میتواند مقدمات ایجاد یک حکومت مشروطه و آزادیخواه را ایجاد کند؛ 3. ایجاد مجلس.
در این میان، دو نوع نگاه نسبت به تحولات در جامعه ایران وجود داشت: برخی همچون شیخ فضلالله و حاج میرزا ابوالقاسم مشکل اصلی کشور را نفوذ بیگانگان و استعمار کشور توسط غربیها میدانست و تنها راه برونرفت کشور از این شرایط را مشروعه سلطنتی یعنی اجرای فرامین اسلام برای مبارزه با غربیان، ذیل پرچم سلطنت عنوان میکردند. در سوی دیگر برخی از علمای سرشناس نجف از جمله علامه مرحوم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی مشروطه و مبارزه با استبداد داخلی را نخستین راه خروج از بحران میدانستند و بر این باور بودند اگر استبداد داخلی ریشه کن شود و کشور با رأی و نظر همه مردم تحت عنوان نهادی به نام مجلس اداره شود، استعمار غرب نیز نمیتواند بر اهداف خود نائل آید.2
از این رو نوع نگاه مشترکی میان علمای نجف و ایران با روشنفکران نسبت به پدیده مشروطیت به وجود آمد. برخی از علما از جمله علامه نائینی و شیخ عبدالله مازندرانی در این برهه نظرات تا حدی نزدیکی با روشنفکران داشتند و با ارج نهادن به آزادی، به شدت با استبداد داخلی مبارزه میکردند. از این رو این دو گروه در خصوص چند مسئله نظرات کاملا یکسانی داشتند: 1. ایجاد تغییرات در ساختار داخلی حکومت و خلع امین السلطان که به عنوان یکی از مستبدترین صدر اعظمهای قاجار شناخته میشود. این دو گروه معتقد بودند نخستین راه برای استقرار مشروطیت خلع فردی همچون امین السلطان است که در کنار استبداد ذاتی، شرایط را برای فعالیت استعمارگرانه افرادی همچون «نوز بلژیکی» فراهم میکرد. 2. تأسیس عدالتخانه به عنوان نهادی که میتواند مقدمات ایجاد یک حکومت مشروطه و آزادیخواه را ایجاد کند. 3. ایجاد مجلس. علمای نجف بر این باور بودند، مادامی که نهادی تحت عنوان مجلس شکل نگیرد تا به واسطه آن نمایندگان ملت نقش مستقیمی در تصمیم گیری و تصمیم سازیهای کشور نداشته باشند، استبداد تا ابد پابرجا خواهد بود و شرایط کشور روز به روز بدتر خواهد شد.3
جدای از این مسائل، حریت و آزادی یکی از مهمترین مسائلی بود که علمای نجف بر آن اصرار داشتند و معتقد بودند بدون مشروطیت نمیتوان شاهد برقراری آزادی در جامعه بود. البته باید به این مسأله توجه کرد که در تعریف «حریت و آزادی» تفاوت اساسی میان علمای نجف و روشنفکران ایرانی وجود داشت؛ علما منظور از حریت را آزادی افراد از بندگی سلاطین مستبد جامعه میدانستند و معتقد بودند تا انسان از استبداد سلاطین آزاد نشود، نمیتواند شرع اسلام را درک کند. این در حالی است که روشنفکران آزادی را را به حوزه آزادی بیان و قلم و مطبوعات و نوع زیستن بسط میدادند.4
دلایل مخالفت علمای نجف با مشروطیت
پیش از آنکه به همراهی نکردن علمای نجف با مشروطه اشاره کنیم، ذکر این نکته حائز اهمیت است که هیچگاه اختلاف تام و تمامی میان ایشان و شخصی همچون شیخ فضلالله در خصوص انقلاب مشروطه وجود نداشت. اگرچه اختلاف نظرهایی میان علمای نجف که عمدتا طرفدار مشروطه بودند با شیخ فضل الله ایجاد شده بود ولی همگی به اتفاق موافق گنجاندن متممی در قانون اساسی که از سوی شیخ فضل الله مطرح شد، بودند. بر اساس این متمم، 5 تن از فقها بر مصوبات مجلس نظارت میکنند و چنانچه مصوبات با شرع اسلام مغایرت داشته باشد، آن مصوبه تأیید نخواهد شد.
با این حال پس از انحراف مشروطه خواهان از مسیر واقعی خود که منجر به اعدام شیخ فضلالله، ترور آیتالله بهبهانی و گرایش به سمت غربی شدن بود، علمای نجف که مقبولیت بسیار زیادی نزد مردم ایران داشتند، حمایت خود از مشروطه را برداشتند. در این زمان، افرادی همچون شیخ عبدالله مازندرانی که از حامیان اصلی مشروطه و تأسیس مجلس بود، با سید کاظم یزدی که از آغاز با مشروطیت مخالف بود همراه شد و انحرافات صورت گرفته را به شدت نقد کرد.5
یکی دیگر از مواردی که علمای نجف با مخالفین مشروطه همراه شدند، موضوع استقلال محاکم شرع از محاکم عرف بود. همانطور که گفته شد پس از دوران صفویه، بسیاری از امور مردم با حضور روحانیون انجام میشد. یکی از مهمترین این موارد، قضاوت بود و روحانیون همواره بر آن بودند تا قضاوت بر مبنای شریعت اسلام انجام شود، از این رو علمای طرفدار مشروطه نجف همسو با علمای مخالف مشروطه قضاوت غیر اسلامی را مجاز نمیدانستند.6
در نهایت باید گفت که اگرچه اکثر علمای نجف از جمله شیخ عبدالله مازندرانی، از جمله طرفداران سرسخت انقلاب مشروطه و برپایی مجلس شورای ملی بودند و در مسیر پیروزی انقلاب و استقرار مجلس چه پیش از به توب بستن مجلس و چه پس از آن، اهتمام زیادی ورزیدند ولی با ایجاد انحراف مشروطه خواهان از مسیر راستین خود، باب نقد را گشوده و از همراهی با آن برائت جستند. وی طی نامهای به ناصرالملک از نمایندگان مجلس دوم شورای ملی، به شدت از عملکرد سران مشروطیت انتقاد میکند و یادآور میشود که اگر مشروطه خواهان در مسیر راستین و اسلامی قرار نگیرند، استبدادی به مراتب بدتر از استبداد قاجاری گریبان مردم را فرا خواهد گرفت.
مظفرالدینشاه در مراسم گشایش اولین دوره مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: 1-2476-1ع
پی نوشت:
1. مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، نشر سخن، 1383، صص 245_255.
2. حسین آبادیان، مبانی نظری حکومت مشروطه و مشروعه، چ اول، تهران، نشر نی، 1374، صص 54_56.
3. فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، تهران، نشر خوارزمی، 1340، ص 173.
4. همان، ص 177.
5. مهدی ملکزاده، همان، ص 512.
6. یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران، نشر عطار، ج 2، 1382، ص 109.