بعد از تمام تمام فشارهای دولت فرانسه بر امام خمینی، مأموران دولت فرانسه هر بار با قاطعیت امام روبهرو میشدند، و امام به آنها پاسخ میداد: «ما فکر میکردیم اینجا عراق نیست. من هر جا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که در ایران چه میگذرد.».
مهاجرت امام خمینی به پاریس نقطه عطفی در تحولات 1357 بود. چراکه یکی از مهمترین نتایج آن امکان انعکاس صدای مردم ایران از زبان رهبر انقلاب آنان در سطح جهانی بود. به قول پارسونز سفیر انگلیس در ایران: «آیتالله خمینی در پاریس از تمام امکانات ارتباطی مدرن جهان برخوردار بود. خبرنگاران رسانههای خبری از چهارگوشه دنیا در آن حضور داشتند. پرشنوندهترین منبر خطابه جهان را در اختیار گرفت. منبری که هرگز در یک کشور اسلامی مانند سوریه و الجزایر در اختیار او قرار نمیگرفت».1 همین عوامل سبب شده بود شاه دست به تلاشهایی بزند تا دولت فرانسه را متقاعد به محدود کردن فعالیتهای امام خمینی بکند، اما پس از ناکام ماندن شاه در این زمینه دولت بختیار تمام همت خود را به کار گرفت تا حداقل مانع از ورود امام به کشور شد. در این نوشتار به بررسی تلاشهای شاه و دولت فرانسه در محدود کردن رهبر انقلاب اسلامی میپردازیم و اینکه بختیار چه اقداماتی برای جلوگیری از ورود امام خمینی انجام داد.
1. تلاشهای محمدرضاشاه و دولت فرانسه برای جلوگیری از فعالیت سیاسی امام
شاه در ابتدا تصور میکرد اگر امام خمینی در الجزایر یا لیبی یا سوریه باشد با کمک نیروهای فلسطینی دست به آموزش هزاران هوادار جوانش میزند و جنگ مسلحانه خطرناکی را علیه رژیم راهاندازی میکند. از طرف دیگر شاه نابخردانه میپنداشت دور بودن امام خمینی از مرزهای ایران به نفع وی خواهد بود. از همین رو پس از اخراج امام از عراق، شاه در یک دیدار حضوری از "دومرانش" رئیس سازمان اطلاعات فرانسه درخواست کرد: «فرانسه آیتالله را نگه دارد؛ چون اگر به سوریه یا لیبی برود خطرناکتر خواهد بود».2 اما پس گذشت مدتی شاه متوجه شد نوفللوشاتو از عراق یا سوریه به تهران بسیار نزدیکتر بود؛ زیرا تماس تلفنی و انتشار سخنرانیها، پیامها و دستورالعمل یا ارسال نوار توسط مسافران از پاریس بهمراتب راحتتر از کشورهای عراق، سوریه، لیبی و الجزایر دستبهدست میشد. در همین ارتباط شاه دستبهکار شد تا رئیسجمهور فرانسه را متقاعد به کنترل امام خمینی کند مگر بدین طریق مانع از فعالیتهای سیاسی ایشان در آنجا بشود. فرانسویها با درخواست شاه موافقت کردند. احسان نراقی از قول شاه چنین نقل میکند: «...سفیر ما تلگرامی ارسال کرد، مبنی بر اینکه کاخ الیزه پیامی از ریاست جمهوری فرانسه از طریق ژان فرانسوا یونسه دبیر کل ریاست جمهوری دریافت داشته است که خمینی بهعنوان یک توریست در فرانسه مانده و هیچ فعالیت سیاسی در این کشور نخواهد داشت».3 بر همین اساس دولت فرانسه بااینکه بعد از موافقت رژیم شاه با حضور امام خمینی در پاریس موافقت کرد اما سختگیری و فشار را در طول اقامت بر ایشان اعمال میکرد و بارها در پاریس، نمایندگان رئیسجمهور فرانسه از امام خواستند که علیه رژیم ایران موضعگیری نکند. بهعنوان نمونه خبرگزاری فرانسه در شنبه 15 مهر 1357 گزارش کرد: «دو مقام فرانسوی که خود را فرستاده کاخ ریاست جمهوری اعلام میداشتند به اطلاع آیتالله رساندند که باید از هر اقدام سیاسی خودداری کنند».4
خبر ممانعت دولت فرانسه از فعالت سیاسی امام خمینی توسط روزنامههای ایرانی منتشر شد. اطلاعات در شماره 17 مهر 1357 نوشت: «فرانسه از فعالیت سیاسی حضرت آیتاللهالعظمی خمینی جلوگیری کرد. خبرنگار مخصوص اطلاعات گزارش کرد خبرنگاران از سرتاسر جهان درخواست مصاحبه کردهاند؛ ولی به دلیل مخالفت دولت فرانسه کنفرانس مطبوعاتی امام خمینی برگزار نشد». فردای آن روز روزنامه کیهان نیز گزارش داد که «دولت فرانسه از طریق وزارت کشور به حضرت آیتاللهالعظمی خمینی اطلاع داده که حق فعالیت سیاسی ندارند و احتمالاً ایشان فرانسه را ترک خواهند کرد».5 اما بعد از تمام این فشارها، مأموران دولت فرانسه هر بار با قاطعیت امام روبهرو میشدند، و امام به آنها پاسخ میداد: «ما فکر میکردیم اینجا عراق نیست. من هر جا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که در ایران چه میگذرد».6منافع فرانسه در ارتباط با رژیم پهلوی اقتضا میکرد بر امام سختگیری کند؛ ولی منافع فرانسه تنها در روابط اقتصادی و نفتی خلاصه نمیشد؛ بلکه آبرو و حیثیت بینالمللی فرانسه نیز جزئی از منافع ملی او محسوب میشد که نمیبایست نسبت به آن بیتفاوت میبود. با انتشار خبر سختگیری دولت فرانسه واکنش سیاستمداران، احزاب، شخصیتها و مردم ایران، دولت فرانسه را در تنگنا قرارداد و بهمرور از شدت سختگیریهای دولت فرانسه کاسته شد و دیگر کاری از دست شاه نیز ساخته نبود، و امام راحتتر از قبل فعالیتهای سیاسی خود را در آنجا انجام میداد.
شاه در ابتدا تصور میکرد اگر امام خمینی در الجزایر یا لیبی یا سوریه باشد با کمک نیروهای فلسطینی دست به آموزش هزاران هوادار جوانش میزند و جنگ مسلحانه خطرناکی را علیه رژیم راهاندازی میکند. از طرف دیگر شاه نابخردانه میپنداشت دور بودن امام خمینی از مرزهای ایران به نفع وی خواهد بود. از همینرو پس از اخراج امام از عراق، شاه در یک دیدار حضوری از "دومرانش" رئیس سازمان اطلاعات فرانسه درخواست کرد: «فرانسه آیتالله را نگه دارد؛ چون اگر به سوریه یا لیبی برود خطرناکتر خواهد بود»
2. اقدامات شاپور بختیار برای جلوگیری از ورود امام به ایران
پس از گذشت مدتی که امام شرایط را مهیا دید تصمیم گفت به ایران بازگردد. پس از اطلاعرسانی رسمی، بختیار نخستوزیر وقت که از بازگشت امام خمینی بهشدت هراسیده بود، همه تلاش خود را به کاربرد امام خمینی را از این سفر بازدارد. حتی دوستان امام نیز بازگشت را در چنین موقعیتی مناسب نمیدیدند و از ایشان میخواستند سفرشان را به تأخیر بیندازند، اما امام همچنان مصمم به بازگشت بود7. بختیار که میدانست بهمحض ورود امام خمینی پایههای لرزان حکومتش فرومیریزد به فرماندههان نظامی تصریح کرد: «اگر دو ماه فرصت داشته باشد میتواند دولت خود را مستقر سازد؛ اما اگر آیتالله خمینی زودتر بازگردد فاجعهآمیز است».8 بختیار به ترتیب چند اقدام را برای ممانعت از ورود امام خمینی طراحی کرد که هرکدام به نحوی شکست خورد، شامل:
الف. درخواست از دولت فرانسه
یکی از اقدامات بختیار برای جلوگیری از بازگشت امام درخواست از دولت فرانسه بود. بختیار از سفیر فرانسه دعوت کرد و به او گفت :«لطفاً پس از ترک این جلسه از طریق وزارت امور خارجه فرانسوا پونسه از آقای ژیسکاردستن از طرف من تقاضا کنید که تمام امکانات را فراهم سازد تا از بازگشت آیتالله خمینی جلوگیری کند». فرانسویها که به دنبال وجهه بینالمللی خود بودند در سوم بهمن 1357 بهوسیله یکی از اعضای وزارت امور خارجهشان، اینچنین پاسخ بختیار را دادند که: «ما نمیخواهیم در امور داخلی ایران دخالت کنیم».9
ب. توطئه بر ضد امام خمینی
بختیار که از دولت فرانسه ناامید شده بود، تصمیم گرفت هواپیمای امام را از آسمان ایران برباید. به گزارش گریسیک مشاور امنیتی کاخ سفید، طرح بختیار این بود «که هواپیمای آیتالله خمینی را به جزیره قشم انتقال داده، وی و همراهانش را در آن جزیره در بازداشت نگه دارد».10 سرانجام بختیار به نتیجه رسید که این توطئه مشکل او را حل نخواهد کرد به روایت خودش: «بردنش به جزیره کیش یا به شهر دیگری هم مسائل مهمی را مطرح میکرد که اطمینان نداشتم. بهتر بود که تهران بیاید که قوای انتظامی بالأخره متمرکز بودند. ازاینجهت گفتم هر بلایی هست بیاید نزدیک خود من».11
ج. بستن فرودگاههای کشور
آخرین طرح و اقدام بختیار در به تأخیر انداختن بازگشت امام خمینی، بستن فرودگاههای سرتاسر کشور بود. به دنبال بستن فرودگاهها بار دیگر ایران دستخوش ناآرامی قرار گرفت و تظاهرات خونینی در سرتاسر کشور شکل گرفت. در این تظاهرات دهها نفر شهید و مجروح شدند. روز هشتم، درگیری خونینی تهران را به میدان نبرد تبدیل کرد که در آن حدود سی نفر به شهادت رسیدند و صدها نفر مجروح شدند. این درگیریها در شهرستانها نیز به اوج خود رسید. سرانجام کارکنان اعتصابی هواپیمایی ملی ایران(هما) در سوم بهمن با صدور اعلامیهای اعلام کردند که «دیدگاه مشتاق ملت ایران و میلیونها آزادیخواه جهان در انتظار گامهای رهبر عالیقدر اسلامی حضرت امام خمینی بر سرزمین ماست... بدینوسیله از طبقات مختلف مردم مجاهد ایران دعوت میشود تا روز چهارشنبه 14 بهمن 1357 ساعت ده صبح در فرودگاه مهرآباد شرکت نموده تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت ایران پرواز انقلاب از مبدأ پاریس در حضور مردم ایران انجام گیرد».12به دنبال این اقدام، بختیار تصمیم به اشغال فرودگاه مهرآباد گرفت و سپهبد ربیعی نیز مسئول اجرای بستن فرودگاه شد و فردای آن روز باند فرودگاه را با کامیونهای نظامی و تانک مسدود نمودند.
فرجام
بعد از اشغال نظامی فرودگاه مهرآباد و با همه اخطارها بیش از پنجاههزار نفر از مردم تهران بهسوی فرودگاه حرکت کردند و بختیار خیلی زود فهمید که بستن فرودگاه بر روی امام خمینی کار آسانی نیست و ممکن است سقوط حکومتش تسریع شود. سرانجام در 9 بهمن بازگشایی فرودگاهها را اعلام کرد و با باز شدن فرودگاهها برنامه بازگشت امام برای صبح روز 12 بهمن قطعی شد.
12بهمن 57. خیابانهای منتهی به فرودگاه مهرآباد تهران، خودرو حامل امام خمینی در میان مردم
پی نوشت:
1. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه پاشا شریفی، تهران، انتشارات راه نو، 1363، ص 136.
2. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1371، ص22.
3. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، موسسه رسا، 1372، ص 70.
4. روحالله حسینیان، یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، 502.
5. روحالله حسینیان، همان، ص 501.
6. امیررضا ستوده ، پا به پای آفتاب، ج1، تهران، نشر پنجره، 1381، ص 95.
7. صحیفه امام، ج 5، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379، ص 528.
8. رابرت هایزر، ماموریت در تهران، ترجمه ع-رشیدی، تهران، موسسه اطلاعات، 1365، ص 106.
9.ا براهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، تهران، انتشارات قلم، 1363، ص 147.
10. گری سیک، همه چیز فرومیریزد، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 225.
11. شاپور بختیار، سی و هفت روز پس از سی و هفت سال، ص 82.
12. روحالله حسینیان، همان، ص 908-909.