مسئله امتیاز نفت شمال ایران از زمان آغاز طرح آن در دوره ناصری تا زمان پهلوی دوم یکی از مسائل پرمناقشه میان ایران، روسها، انگلستان و بعدها آمریکا بود. این گفته محمدرضا پهلوی که «ما خود را به روبهروی یک پیشنهاد روسی دریافتیم که به اندازهای تند بود که به یک فرمان شباهت داشت» شدت این مناقشه را نشان میدهد.
مسئله امتیاز نفت شمال ایران از زمان آغاز طرح آن در زمان ناصرالدینشاه و واگذاری بخش محدودی از شمال ایران (تنکابن، کجور و کلارستاق مازندران) به محمدولیخان تنکابنی1 و واگذاری آن به توسط وی به خوشتاریای گرجیتبار، تا دوره مورد مطالعه این پژوهش، یعنی سالهای کشاکش جنگ جهانی دوم و پایان آن، یکی از مسائل پرمناقشه میان ایران، روسها و رقیب دیرینه آن، یعنی انگلستان، و بازیگر جدید عرصه داخلی ایران، یعنی آمریکا، بود.
اهداف پیدا و پنهان و نگاه راهبردی شوروی به نفت شمال ایران
مسئله نفت شمال ایران و طرح آن از سوی روس ها، در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و پس از آن، بیش از آنکه از دیدگاه اقتصادی مطرح باشد، از جنبه سیاسی و نیز در راستای رقابت شوروی با دولت انگلستان و نیز آمریکای تازهوارد قابل بررسی و ارزیابی است. به دیگر معنی اگر چه روسها، به نفت شمال ایران به لحاظ اقتصادی نیاز جدی نداشتند، در نظر داشتند از آن به عنوان «تضمینی جهت توازن قوا»2 و نیز تضمین منطقه نفوذ خود در شمال ایران در مقابله با قدرتهای رقیب بهرهبرداری نمایند.
بهرهبرداری انگلستان از نفت جنوب، همواره از سوی روسها با حساسیت دنبال میشد، اما تحولات مهم بینالمللی، ناشی از جنگ بینالمللی اول و انقلاب کمونیستی در شوروی و اهداف و تصمیمات انقلابی انقلابیون در تقبیح اهداف قراردادهای استعماری روسیه تزاری، و مشکلات پس آن، مجال اقدام عملی مهمی برای رقابت در این عرصه با انگلیس را به روسها نداد.
اقدام رضاشاه علیه دارسی، اگرچه امیدهایی برای شوروی بهوجود آورده بود، تمدید قرارداد دارسی با انگلستان پس از پنج سال چانهزنی دولتمردان ایران و تمدید شصتساله آن، روسها را در خشم و بهت فراوانی فرو برد و آنها را برای عملی کردن آمال نفتی خود در شمال ایران مشتاقتر کرد!
اشغال بخشهای شمالی ایران و آذربایجان توسط قوای شوروی در جنگ جهانی دوم این فرصت مهم را به استالین، صدر حاکمیت اتحاد شوروی، بخشید تا با طرح امتیاز نفت شمال ایران، آذربایجان و سمنان، حوزه نفوذ خود را در شمال ایران برای همیشه حفظ کند و از این طریق از واگذاری آن به آمریکا و انگلستان نیز جلوگیری نماید؛ چرا که استالین پیشبینی میکرد که در صورت تسلط آمریکا و انگلستان بر نفت شمال ایران، تحمل حضور این رقبای قدرتمند برای اتحاد شوروی دشوار و برای امنیت این کشور مخاطرهآمیز خواهد بود.
عتاب و شتاب شوروی برای امتیاز نفت شمال
هنگامی که در اسفندماه 1322، شرکتهای نفتی انگلیسی و آمریکایی «سوکونی ـ واکیوم»، «سینکلر آمریکایی» و نیز شرکت انگلیسی ـ هلندی داچشل، با ورود به تهران، امتیاز بهرهبرداری از نفت نواحی جنوب شرقی ایران را مطرح کردند و محرمانه با مقامهای بلندپایه دولتی از جمله ساعد، نخستوزیر وقت ایران، مذاکراتی را آغاز کردند،3 روسها نیز مانند نمایندگان مجلس ایران و نیز رجال وطنپرست و همچنین تودهایهای طرفدار شوروی در ایران به آن واکنش نشان دادند.
شوروی که همواره از فعالیت شرکتهای غربی در خاک ایران نگران بود، پس از آنکه از طریق عوامل خود در ایران، در جریان مذاکرات دولت ایران با شرکتهای چندملیتی قرار گرفت، در شهریور 1323ش سرگئی کافتارادزه، معاون گرجیتبار وزارت خارجه شوروی، را برای دریافت امتیاز نفت شمال به تهران گسیل کرد. کافتارادزه، که مردی سختگیر و تند برای صیانت از منافع شوروی در ایران بود، پس از بررسی مناطق شمالی کشور، از دولت ایران درخواست کرد که امتیاز استخراج نفت برخی از استانهای شمالی را به شوروی واگذار نماید.4
برخورد نماینده شوروی با ایران بسیار آمرانه بود؛ چرا که خاک مناطق شمالی کشور و آذربایجان در گرو آنها بود و روسها در نظر داشتند تخلیه آن را بهرغم توافق با سران متفق وجهالمصالحه این امتیازخواهی قرار دهند. خطر توسعه نفوذ شرکت نفت انگلیس و نیز پررنگتر شدن حضور و نفوذ آمریکا در ایران، حساسیت روسها را برانگیخته و آنها را به برخوردهای شدید و خارج از عرف واداشته بود! شدت برخورد شوروی به نمایندگی کافتارادزه به حدّی بود که شاه بعدها اذعان کرد: «ما خود را به روبهروی یک پیشنهاد روسی دریافتیم که به اندازهای تند بود که به یک فرمان شباهت داشت».5
اشتیاق و شتاب روسها برای امتیاز نفت شمال را از برنامهریزی برای سفر هیئت کمیسیون اقتصادی اتحاد شوروی بدون اطلاع ایران و نیز سطح نماینده دیپلماتیک تقاضاکننده، یعنی معاون وزارت خارجه و نقشآفرینی استالین، میتوان دریافت. آنها پیش از سفر و بدون مطالعه جدی، «پروژه معاهده نفت و پروتکلهای آن» را از پیش آماده کرده بودند. در همین راستا «طی یادداشتی تقاضای اعطای امتیاز تجسّس و استخراج نفت مناطق سمنان، گرگان، مازندران، گیلان و آذربایجان را مطرح کردند».6
واکنشهای دولت ایران
دولتهای ایران از همان زمان مطرح شدن مسئله نفت در ایران، بهخصوص نفت شمال و با تجربهای که شرکت نفت انگلیس در ایران برجای گذاشته بود، مخالف گسترش حوزه نفوذ انگلیس در ایران بودند و از سویی واگذاری نفت شمال به روسها را نیز موجب تشدید رقابتها و گسترش سلطه سیاسی و فرهنگی آنها در ایران قلمداد میکردند.
در همین راستا در سالهای پایانی حکومت قاجار، برای جلوگیری از گسترش نفوذ انگلیس و کنترل تقاضای روسها به دنبال وارد کردن یک «نیروی سوم» به طور مشخص آمریکا به ماجرای نفت بودند. فعالیت قوام در سال 1299ش یا 1920م برای عقد قرارداد با شرکتهای آمریکایی بهویژه شرکت استاندارد ـ اویل نیوجرسی آمریکا از شاخصترین این تلاشهاست که با دخالت شرکت نفت انگلیس و ایران و نیز همدلی آمریکاییها با آنها ــ در بحبوحه بحران مالی قوام ــ ناکام ماند.7
شرایط بینالمللی و حساسیت مردم ایران به واگذاری امتیاز به بیگانه بهخصوص روسها و تنفری که از اشغال ایران در میان مردم، مجلس و نیز افکار عمومی وجود داشت، ساعد نخستوزیر ایران را واداشت بهرغم برخی مماشات اولیه با کافتارادزه، پس از مدتی وقفه، سکوت و چارهاندیشی در یک جلسه خصوصی در مجلس اعلام کند: «هیئت دولت تصمیم گرفته است که موضوع اعطای امتیاز نفت، تا خاتمه جنگ جهانی و معلوم شدن وضعیت اقتصادی جهان مسکوت ماند».8
ساعد سپس در موضعگیریهای بعدی بر عدم واگذاری امتیاز جدیدی به کشورهای انگلیس، آمریکا و شوروی تأکید کرد و آن را در راستای حفظ منافع عالی کشور در حال و آینده ارزیابی کرد. وی تأکید کرد که دولت ایران معتقد است تا پیش از روشن شدن اوضاع سیاسی، اقتصادی و مالی دنیا و استقرار صلح عمومی مطالعه اعطای هیچگونه امتیاز خارجی را ضروری نمیداند.9
کافتارادزه با وجود همگانی بودن این ممنوعیت اقدام ایران را اقدامی علیه شوروی تلقی و هدف آن را در راستای تیرگی روابط دو کشور ارزیابی کرد. وی طی برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی در محل سفارت شوروی آمرانه برخواستههای خود تأکید و اظهار کرد: «دولت اتحاد جماهیر شوروی، مصمم است امتیاز نواحی آذربایجان، شمالی، گیلان، مازندران و قسمتی از ناحیه سمنان و نیز بخشهایی از خراسان شمالی را تحصیل نماید».10
اشتیاق و شتاب روسها برای امتیاز نفت شمال را از برنامهریزی برای سفر هیئت کمیسیون اقتصادی اتحاد شوروی بدون اطلاع ایران و نیز سطح نماینده دیپلماتیک تقاضاکننده، یعنی معاون وزارت خارجه، و نقشآفرینی استالین میتوان دریافت. آنها پیش از سفر و بدون مطالعه جدی، «پروژه معاهده نفت و پروتکلهای آن» را از پیش آماده کرده بودند
ملاقات وی با محمدرضا پهلوی نیز بهرغم ربط دادن ادامه روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور به اعطای امتیاز نفت شمال نتیجه نداد؛ چرا که شاه از پاسخ صریح شانه خالی کرد و مجلس و دولت را مرجع تصمیمگیری درباره قراردادها معرفی نمود. ساعد پس از مخالفت با اعطای امتیاز از سوی مخالفان بهخصوص تودهایها تحت فشار شدید قرار گرفت و بر اثر فشارهای داخلی و خارجی روسها مجبور به استعفا گردید.
نقش مجلس و مصدق
مردم و مجلس ایران، با توجه به اشغال کشور به خوبی درک میکردند که در این شرایط و عدم تثبیت شرایط بین المللی، ایران در وضعیت مناسبی از لحاظ استقلال نیست که تن به عقد قراردادی جدید، به ویژه قراردادهای پیچیده نفت با انگلیس یا شوروی دهد.
تحریک عواطف و احساسات وطنپرستانه ناشی از اشغال کشور و فجایع انسانی و مالی حاصل از آن نیز، احساسات مردم و نمایندگان مجلس را علیه سلطه انگلستان بر نفت جنوب برانگیخته بود و آنها مترصد فرصتی برای قطع دست انگلیس از جنوب ایران بودند چه رسد به اینکه به دنبال اعطای امتیاز جدیدی به این کشور یا شوروی باشند. از سوی دیگر مردم و مجلس ایران از جمله مصدق، آیتالله کاشانی (که در آن هنگام در زندان بود) و برخی وطنپرستان به خوبی درک میکردند که شوروی از جهت رقابت با انگلیس و جلوگیری از نفوذ فزاینده آمریکا به دنبال گرفتن امتیاز و تثبیت نفوذ خود پس از خروج از ایران، نفت شمال را دستاویز قرار داده است.
همین اهمیت راهبردی بود که مجلس را واداشت تا بهرغم علاقه به ورود نیروی سوم ــ که در آن زمان آمریکا مصداق آن بود ــ دولتمردان ایران را با تصویب قانونی در مجلس از هر گونه مذاکره و عقد قرارداد جهت اعطای امتیاز جدید منع کنند؛ به گونهای که دولت تنها میتوانست جهت فروش نفت و آن هم با آگاهی مجلس اقدام نماید. مجلس طی همین قانون دادستان را موظف کرد حتی بدون اجازه مجلس، متخلفان را مجازات نماید.11
این اقدام مجلس، فشار را از روی دولت ایران برداشت و آمریکا نیز برای جلوگیری از سلطه شوروی بر نفت ایران، با آن همراهی کرد. مصدق علاوه بر آن برای کاستن از خشم یا حساسیت شوروی که نفت را وجهالمصالحه تخلیه آذربایجان قرار داده بود، پیشنهاد کرد که قانونی تصویب شود که مازاد نفت شمال به قیمتهای جهانی به همسایه شمالی ایران فروخته شود.12
بهرغم پیشنهادهای وسوسهانگیز روسها، از جمله «تضمین پرداختهای حداقل امتیازی» و نیز تأمین نیازهای «دولت و اهالی ایران»، در آن روزگار بزرگترین دغدغه مجلس حفظ استقلال ایران بود و شرایط جهانی نیز فرصت لازم را برای قطع کردن دست قدرتهای جهانی فراهم کرده بود. مردم ایران نیز در پی قطع ید قدرتهایی بودند که سابقه رقابت آنها در ایران عامل بسیاری از شوربختیهای مردم و کشور محسوب میگردید.
نقش حزب توده
یکی از نکات عبرتآموز تاریخ معاصر ایران، همراهی حزب توده و موافقت آنها با اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بود. سران حزب توده که تا قبل از آن مخالف اعطای هر گونه امتیازی به بیگانگان بودند، به توجیه فواید اعطای امتیاز به شوروی مشغول شدند. احسان طبری، نظریهپرداز حزب توده، عدم واگذاری امتیاز نفت به روسها را «حرکت غلط» و «یکطرفه» ارزیابی میکند.13
آنها در اظهارات خود بهصراحت بیان میکردند: «همانگونه که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائل هستیم و بر علیه آن صحبت نمیکنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد».14 در مجلس، نمایندگان حزب موافق اعطای امتیاز درخواستی شوروی بودند. در عرصه میدانی نیز حزب توده در 5 آبان 1323، تحت حمایت سربازان شوروی، جلساتی را تشکیل دادند و ضمن بررسی دلایل علاقه خود به اعطای امتیاز نفت شمال به روسها تظاهراتی را نیز علیه نخستوزیر، ساعد مراغهای، در تهران و شهرهای بزرگ به راه انداختند.15 فراکسیون توده در مجلس معتقد بود که شرکت شوروی در استخراج نفت سبب گسترش آزادی و دموکراسی است و از نفود کمپانی نفت انگلیس میکاهد؛ ضمن اینکه دولت شوروی را دولتی استعماری نمیدانست.16
فرجام سخن
پاسخ منفی مجلس به رهبری مصدق به امتیازخواهی روسها در شمال ایران و مخالفت دولت ایران و عدم همراهی حاکمیت، شوروی را که در نظر داشت از طریق دستاویزی به نام نفت شمال ایران را به منطقه امن خود بدل نماید، به خشم آورد، به گونهای که باید حمایت آشکار شوروی از گرایشهای تجزیهطلبانه در آذربایجان و کردستان را محصول همین اتفاق قلمداد کرد.
اما نخستوزیری دیگر بار قوام و بازی رندانه وی در عرصه داخلی از جمله همراهی ظاهری با تودهایها از طریق ورود سه نفر از متمایلان به حزب توده به کابینه و متعاقب آن سفر به شوروی و مذاکره با استالین، روسها را که در پی فشار جامعه بینالمللی و آمریکا در پی خروج آبرومندانه از ایران بودند، با بازی شطرنج خود همراه کرد. قوام کوشید در ملاقات با استالین و مولوتوف وزیرخارجه شوروی، خود را همسو با خواستههای روسها، درخصوص امتیاز نفت شمال ایران نشان دهد. در پی مذاکرات طولانی، اعلامیهای صادر شد که در آن مقرر گردید یک شرکت مشترک از سوی ایران و شوروی برای استخراج نفت شمال تشکیل شود. شوروی نیز متعهد شد ظرف مدت شش هفته خاک ایران را تخلیه نماید.17
همچنین قرار شد مذاکرات نفت توسط سادچیکف، سفیر شوروی، با قوام در تهران ادامه یابد. سرانجام پس از این مذاکرات قراردادی در 15 فروردین 1325ش به امضا رسید که در آن تخلیه ایران ظرف شش هفته، تشکیل شرکت نفت مختلف با عواید پنجاه ـ پنجاه و نیز حل قضیه آذربایجان پیشبینی شده بود. این قرارداد به قرارداد قوام ـ سادچیکف موسوم گردید. نکته جالب توجه این قرارداد این بود که ایران تعهدات خود را به پس از خروج روسها از ایران و تصویب مجلس منوط کرده بود.18
قوام، که عملا برای به چالش کشیدن قرارداد، آن را به برپایی مجلس پانزدهم موکول کرده بود، در همان مجلس هنگام بررسی قرارداد طی چرخش آشکاری از آن انتقاد کرد و برهمین اساس مجلس نیز با تأکید بر حسن نیّت قوام در طول مذاکرات با شوروی و با درک شرایط وی در آن تنگنا، مذاکرات و موافقتنامه وی با شوروی را کان لم یکن تلقی کرد.
با این اقدام و بهرغم شکایت روسها از ایران، با توجه به شرایط جهانی و همکاری جامعه بینالملل با ایران و نیز رقابتهای جدید غرب به رهبری آمریکا با شوروی، آذربایجان با ورود قوای مسلح به تبریز از دست تجزبهطلبان خارج شد و دست شوروی برای همیشه از نفت شمال ایران دور ماند. در کنار عوامل داخلی، آنچه بیش از همه به موفقیت ایران کمک کرد بهرهبرداری ایرانیان از چالشهای بینالمللی و نیز تعارضات منافع قدرتهای خارجی بود که با آغاز جنگ سرد به اوج خود رسیده بود.
امضای موافقتنامه بین ایران و شوروی توسط احمد قوام، نخستوزیر، وایوان سادچیکف سفیر شوروی در ایران
شماره آرشیو: 5333-4ع
پی نوشت:
1. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، نشر پیام، 1358، ص 326؛ ناصرالدینشاه در بهمنماه 1274ش، با صدور فرمانی استخراج نفت را در سه منطقه تنکابن، کجور و کلارستاق مازندران به محمدولیخان تنکابنی (سپهسالار اعظم) وزیر خزانه و گمرک وقت اعطا کرد. این فرمان به مدت بیست سال به دلیل کمبود امکانات حفاری معطل ماند تا اینکه در سال 1294 توسط صاحب امتیاز به مدت 99 سال به خوشتاریای گرجیتبار واگذار گردید؛ امتیازی که سالها دولتهای مشروطه ایران را به چالش کشید.
2. حمید شوکت، در تیررس حادثه، تهران، اختران، 1385، ص 212.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران، 1357- 1300، تهران، البرز، 1347، چ دوم، ص 92.
4. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، تهران، نشر مرکزی، 1377؛ نیز رک: جمیل حسنلی، فراز و فرود حزب دموکرات آذربایجان به استناد آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی، ترجمه منصور همامی، نشر نی، 1382، ص 44.
5 . http://pahlaViha.pchi.lv/show.php?page=contents&id=7351
6. جمیل حسنلی، همان، ص42.
7. بنگرید به: علیاصغر زرگر، تاریخ روابط ایران و انگلیس از دوره رضاشاه، تهران، نشر پروین و معینی، 1372، ص 101.
8. ناصر نجمی، دولتهای ایران از کودتای 1299 تا آذرماه 1358، ج 1، ص 663.
9. همان، ص 665.
10. رحیم زهتابفرد، خاطرات در خطرات، تهران، ویستار، 1373، صص 144-145.
11. حمید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، چ دوم، ج 1، ص 144.
12. ناصر نجمی، همان، ص 668.
13. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، نیلوفر، 1371، ص 221.
14. همان، ص 219.
15. رحیم زهتاب، همان، صص 144-145.
16. جامی، همان، ص 219.
17. هوشنگ مهدوی، همان، ص 427.
18. جامی، همان، صص 228-239.