پس از کودتای ۲۸ مرداد 13۳۲، یک کنسرسیوم نفتی، اختیاردار منابع نفتی ایران شد که در آن، شرکتهایی از هلند، فرانسه، آمریکا و انگلیس ایفای نقش میکردند. با تشکیل این کنسرسیوم، نه تنها سلطه انحصاری بریتانیا بر نفت ایران رو به افول رفت، بلکه بازیگران جدیدی با وجود عدم نقشآفرینی در کودتای ۲۸ مرداد، در منابع نفتی ایران سهیم شدند
ملی شدن نفت مهمترین دستاوردی بود که کودتای ۲۸ مرداد سال 13۳۲ آن را نشانه گرفت و تیر خلاص را بر پیکره آن وارد کرد و مانند برفی که زیر نور آفتاب اندک اندک آب میشود، ماجرای ملی شدن نفت نیز پس از کودتای ۲۸ مرداد با یک تنفس سیزدهماهه به دست فراموشی سپرده شد و این بار یک کنسرسیوم نفتی، با محوریت آمریکاییها، اختیاردار منابع نفتی ایران شد که شرکتهایی از هلند، فرانسه، آمریکا و انگلیس در آن ایفای نقش میکردند و مسئله مهم اولا این بود که سلطه انحصاری بریتانیا بر نفت ایران رو به افول رفت و ثانیا بازیگران جدیدی با وجود عدم نقشآفرینی در کودتای ۲۸ مرداد، در منابع نفتی ایران سهیم شده بودند. بازیگر اصلی شطرنج نفتی ایران بعد از کودتای ۲۸ مرداد، عملا آمریکاییها بودند و بسیاری از مهرهها با اراده آنها جابهجا شدند.
نخستین رگههای محو انگلیسیها
دولت زاهدی میراثدار کودتای ۲۸ مرداد بود، اما انگلیسیها از همان ابتدا نیز روی خوشی به دولت زاهدی، بهویژه در حوزه کمک مالی، نشان ندادند و در عوض، این آمریکاییها بودند که پا پیش گذاشتند و نقدا ۴۵ میلیون دلار به دولت زاهدی کمک کردند و حتی هندرسن، که سفیر وقت آمریکا در ایران بود، پیشنهاد کرد میزان این کمکها افزایش نیز پیدا کند.۱ از اینجا بود که آمریکاییها جای پای خود را در کنسرسیوم بعدی نفتی پررنگتر و نقش انگلیسیها را با وجود همکاری در کودتای ۲۸ مرداد کمرنگتر کردند. البته تمام اینها مانع از تجدید روابط ایران با انگلیس پس از کودتا و بازگشایی سفارت این کشور در ایران نشد.
آمریکا محور میشود
آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا، در برهه پس از کودتای ۲۸ مرداد، مسئله نفت ایران و کانال سوئز را جزء اولویتهای خود معرفی کرده بود؛ جزیره برمودا به محلی تبدیل شد که در آن آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیران انگلیس و فرانسه حضور یافتند تا برای نفت ایران چارهاندیشی شود؛ توافق نهایی درباره تشکیل کنسرسیوم نفت ایران خیلی زود حاصل شد و با پیشنهاد آمریکاییها، علاوه بر انگلیسیها، هلندیها و فرانسویها هم قرار شد پس از این سر سفره وسیع نفت ایران بنشینند. در تاریخ 16 دسامبر 1953م به عنوان مهمترین خروجی کنفرانس برمودا، نخستین اجلاس مشترک مقامات شرکت نفت انگلیس و ایران و پنج شرکت آمریکایی شامل استاندارد اویل نیوجرسی، شرکت نفت تگزاس، سوکونی واکیوم، استاندارد اویل کالیفرنیا و گلف اویل و البته شرکت هلندی ــ انگلیسی رویال داچ ــ شل و شرکت نفت فرانسه برای تهیه مقدمات تشکیل کنسرسیوم نفت ایران در لندن تشکیل شد.۲
اما طنز ماجرا این بود که در همان زمان زمزمه کنسرسیوم، پنج شرکت بزرگ نفتی آمریکایی به اتهام نقض قوانین ضد تراست تحت پیگرد قانونی بودند، بااینحال آمریکا تصمیمش را برای بازیگری پررنگ در ایران گرفته بود و مشکلات این شرکتها را برطرف و زمینه فعالیت آنها در ایران را فراهم کرد.۳
آزمون عملی هفت خواهر نفتی
کنسرسیوم نفتی برای نخستینبار هفت خواهر نفتی را بر سر خوان نفت ایران آورد؛ آمریکا از پشت پرده به روی پرده آمده بود و تلاش میکرد با وارد کردن متعمدانه شرکتهای هلندی و فرانسوی، اهداف عیان استعماری خود را مقداری پوشش دهد و از سوی دیگر نقش فعالانه انگلیسیها را به نقشی منفعلانه فروکاهد.
در نهایت قرارداد بین ایران و کنسرسیوم نفت 31 اوت سال 1954 بین علی امینی و هوارد پیچ امضا شد و طنز یا تراژدی تاریخ برای ایران پس از ملی شدن صنعت نفت این بود که هفت خواهران نفتی حتی حاضر نشدند درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران بگذارند.۴ تراژیکتر این بود که شرکتها و دولتهای مختلف حاضر در کنسرسیوم و به طور بسیار اخص دولت ایران مجبور شدند به «بریتیش پترولیوم» به عنوان جبران خسارت، بالغ بر ششصدمیلیون دلار هم پرداخت کنند۵ تا شرکت سابق نفت ایران و انگلیس دیگر خاطره بدی از نفت ایران نداشته باشد!
ضرورت حمایت بینالمللی از نفت
تجربه ملی شدن نفت ایران برای بسیاری از کشورهایی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از عواید نفتی ایران بهره میگرفتند بسیار گران تمام شده بود و کنسرسیوم نفتی باید تمهیداتی فراهم میکرد تا چتر حمایت و یا به عبارت بهتر چتر هجمه بینالمللی نسبت به نفت ایران نسبت به اوضاع قبل از کودتای ۲۸ مرداد وسیعتر میشد و به همین دلیل بهتر بود که چند شرکت غیرآمریکایی و انگلیسی نیز وارد این کنسرسیوم میشدند.
دولت زاهدی میراثدار کودتای ۲۸ مرداد بود، اما انگلیسیها از همان ابتدا نیز روی خوشی به دولت زاهدی، بهویژه در حوزه کمک مالی، نشان ندادند
کنسرسیوم برای آمریکا بازی دوسر برد بود؛ هم اندکی اهداف استعماریاش را در لفافه دنبال میکرد و هم اینکه حمایت بینالمللی از امتیازات نفتی موجود در منطقه محتملتر میشد و بهتر بود که چند شرکت دیگر هم وارد ماجرای نفت ایران شوند؛ هرچند که قطعا تمام این مسائل بازی و طراحی آمریکا به عنوان بازیگر جدید صحنه بینالملل بود و با تأسیس کنسرسیوم ایران نیز، ایالات متحده آمریکا به بازیگر عمده در صحنه نفت و سیاست متغیر در خاورمیانه تبدیل شد و شرکت نفت ایران و انگلیس از آشوب ایران برنده بیرون آمد.۶
همچنان کمونیسمهراسی
اقتصاد اروپا در برهه انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفتی ایران چندان مساعد نبود و بسیاری از کشورهای اروپایی با اقتصادی فلج، ورشکسته و دست به عصا روبهرو بودند و حضور در میادین جدید اقتصادی بهویژه اگر که این عرصهها بوی نفت نیز میدادند برای بسیاری از این کشورها در حکم یک تجدید حیات یا آغاز بهار اقتصادی بود. از سوی دیگر آمریکاییها به عنوان بازیگر پرقدرتتر نظام دوقطبی جهانی در این شرایط، همچنان و به صورتی دیرینه از شبح قدیمی کمونیسم و نفود و بسط آن در میان کشورهای اروپایی هراسان بودند؛ به ویژه که شرایط نامساعد اقتصادی این کشورها میتوانست زمینه کشت و باروری کمونیسم در اذهان شهروندان این کشورها را راحتتر کند؛ بنابراین آمریکا بار دیگر با دخیل کردن آگاهانه شرکتهای هلندی و فرانسوی در کنسرسیوم نفتی ایران دو هدف را به صورت توأمان دنبال میکرد؛ از سویی به رشد اقتصادی این کشورها در راستای اهداف خودش کمک و از سوی دیگر زمینه مناسبی برای مقابله با کمونیسم فراهم میکرد.
جایگزینها نباید در حد انگلیس باشند
آمریکا در این برهه قصد دارد به حضور منفعلانه و یکی در میان خود در عرصه جهانی پایان دهد و قرار است به بازیگر درجه اول جهانی تبدیل شود؛ آنها شاهد بودند که قدرت قدیمی انگلیسیها روز به روز در حال افول است؛ نشان به این نشان که رشد روزافزون جنبشهای استقلالطلبی در مستعمرات، ضعف قدرت و کاهش سلطه انگلستان را روز به روز بیشتر نمایان میکرد.۷
بنابراین در این برهه در عمل آمریکا بود که ایفاگر نقش اصلی بود و انگلیسیها جایگاه سنتی خود را به دلایل داخلی و تحولات نظام بینالملل در خطر میدیدند؛ تجربه این شرایط به آمریکاییها ثابت کرده بود که باید در عمل تنها خود ابرقدرت باشند و برای ظاهرسازی، چند قدرت دیگر در عرصه بینالمللی را صرفا در عرصه اقتصادی و با نظارت مستقیم خود در پیمانهای مشارکتی وارد عرصه کنند و از این رو شاید این مهم نیز دلیل دیگری برای علت ورود کمپانیهای غیرانگلیسی در کنسرسیوم نفتی ایران باشد هرچند که در این برهه انگلیسیها خود نیز در چندین مورد از مواضع خود در مقابل آمریکاییها کوتاه آمده یا امتیازاتی را به آنها واگذار کرده و در نهایت هم در قضیه کنسرسیوم به کاهش 60 درصدی سهام نفتی خود تن داده بودند.
فرجام سخن
کودتای ۲۸ مرداد تمامی آمالها و اهداف و آرزوها در مورد ملی شدن نفت ایران را به باد داد؛ کنسرسیوم نفتی فرزند مشروع و تنی کودتای ۲۸ مرداد بود و از مدتها قبل برای زایمان طبیعی این نوباوه کودتای ۲۸ مرداد برنامهریزی شده بود و اتاق فکر اصلی در این حوزه این بار برخلاف تجارب قبلی، آمریکاییها بودند.
تجارب قبلی و البته شرایط متلاطم و دائما در حال دگرگونی نظام بینالملل در برهه انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفتی به آمریکاییها ثابت کرده بود که باید ظاهر نظام دوقطبی را نگاه دارند و در مقابل خود را در لفافه تنها ابرقدرت دنیا سازند؛ برای مشروعیتبخشی و البته برای کمک به اقتصاد ورشکسته برخی کشورهای همپیمان و مقابله با فوبیای همیشگی کمونیسم بهتر بود که چند کشور و کمپانی دیگر را نیز بر سر خوان نفتی ایران میآوردند و «ژست تکخوری» خود را نیز میپوشاندند. انگلیسیها نیز در بازی انجامشده قرار گرفته بودند و به دلیل ضعف روزافزون در این برهه، به حداقلها در مقابل آمریکا تن دادند.
هفت خواهران نفتی حتی حاضر نشدند درصدی از نفت صادراتی را برای فروش مستقیم در اختیار ایران بگذارند
علی امینی، وزیر دارایی و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کنسرسیوم نفت، هنگام بازکردن شیر نفت
شماره آرشیو: 132-84451آ
پی نوشت:
1. مصطفی علم، نفت؛ قدرت و اصول، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۱، ص ۴۸۴.
2. محمود طلوعی، بازی قدرت؛ جنگ نفت در خاورمیانه، تهران، نشر علم، ۱۳۷۱، ص ۲۱۶.
3. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، تهران، قومس، 1376، ص 250.
4. محمود طلوعی، همان، ص ۲۱۸.
5. شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، عطائی، 1380، ص 3۳۷.
6. دانیل یرگین، غنیمت، حماسه نفت، ترجمه اکبر تبریزی، تهران، علمی و فرهنگی، 1380، ص 536.
7. چارلز دبلیو کگلی، روابط بینالمللی آمریکا پس از جنگ جهانی اول، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، 1388، ص 220.