از همان زمانی که کارتر کاندیدای ریاستجمهوری شد و پس از آن، در روزهای اولیه حکومتش، کشورهایی که وابسته و متحد آمریکا بودند و درعینحال سابقه خوبی در زمینه حقوقِ بشر نداشتند، نگران شدند. شاه ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود
تناقضهای کارتر در اجرای سیاست حقوق بشر؛
وقتی که ستون سیاست خارجی کارتر لرزید
6 بهمن 1398 ساعت 19:13
مولف : سیدمرتضی حافظی
از همان زمانی که کارتر کاندیدای ریاستجمهوری شد و پس از آن، در روزهای اولیه حکومتش، کشورهایی که وابسته و متحد آمریکا بودند و درعینحال سابقه خوبی در زمینه حقوقِ بشر نداشتند، نگران شدند. شاه ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود
جیمی کارتر، از ابتدایِ آغاز تبلیغاتِ کاندیداتوری در آمریکا، بر ایده «پیشبرد دموکراسی» و گسترش حقوقِ بشر تأکید میکرد. این مسئله زمینهسازِ ایجاد هراس در رژیمهای موردحمایت این کشور بهویژه در آسیا و آفریقا شده بود؛ رژیمهایی که تا پیش از آن از حمایتِ تمام و کمال آمریکا برخوردار بودند. نظام سیاسیِ پهلوی که در دورانِ حکومت جمهوریخواهان از پشتیبانیِ رؤسایِ جمهورِ ایالات متحده برخوردار بود، با پیروزیِ کارتر مجبور به تغییر سیاستهای داخلی و منطقهای شد. این در حالی است که سیاست خارجی کارتر، در مواجهه با ایران، مجبور به ایجادِ رویهای متناقض شده بود. از یکسو ایرانِ انقلابی را جزیره ثبات و آرامش میخواند و شاه را به حمایت همهجانبه خود دلگرم میساخت و از سویِ دیگر در برابرِ صدایِ مردمی که آزادی و برابری را در سایه حکومتِ اسلامی میخواستند، سکوت و بیاعتنایی پیشه میساخت. این نوشتار، درنگی کوتاه بر این سیاستهایِ متناقض است.
کارتر؛ پشتیبانِ ستونِ استبداد
از همان زمانی که کارتر کاندیدای ریاستجمهوری شد و پس از آن، در روزهای اولیه حکومتش، کشورهایی که وابسته و متحد آمریکا بودند و درعینحال سابقه خوبی در زمینه حقوقِ بشر نداشتند، نگران شدند. شاه ایران نیز از این قاعده مستثنا نبود و نگران آن بود که آمریکا بر سر او معامله کند.1 صراحتی که کارتر در ابتدای روی کار آمدن در دفاع از حقوق بشر از خود نشان داد و مصمم بودنِ او در به اجرا درآوردن آن و اعلام اینکه از حکومتهای ناقض حقوقِ بشر، حمایت و پشتیبانی نخواهد کرد بر نگرانی محمدرضا پهلوی افزود.
پیروزی کارتر در انتخاباتِ ریاستجمهوری، تأثیر مستقیمی بر نظامِ سیاسیِ پهلوی گذاشت. محمدرضا پهلوی که با تکیه بر دکترین نیکسون، حوزه فعالیتهایِ حکومتِ خود را از مرزهای کشور فراتر برده و نقش ژاندارم منطقه را برعهده گرفته بود، با این پشتوانه هر صدایی را در داخل خفه میکرد. با به قدرت رسیدن کارتر، شاه با رئیسجمهوری مواجه شد که بنا بر شعارهای انتخاباتی خود قصد داشت به دولتهای بیاعتنا به حقوقِ بشر اسلحه نفروشد و آنها را به رعایت سیاستهایِ حقوقِ بشری در کشورهایشان ملزم کند.2
اظهارنظرهای صریح کارتر درباره مسائل مربوط به حقوقِ بشر در کشورهایِ جهان سوم از جمله ایران و تأکید او بر لزوم کاهش صدور اسلحه از آمریکا، بر بیم و نگرانی شاه از روش رئیسجمهور جدید آمریکا میافزود. در حقیقت پیروزی کارتر یک دوران عدم اطمینان و بلاتکلیفی را در روابط ایران و آمریکا به دنبال داشت.3 در آغاز زمامداری کارتر، بهرغم مطرح ساختن شعارهای دموکراتمآبانه، دو عامل موجب ثباتِ نسبیِ سیاست آمریکا نسبت به ایران شد: نخست اینکه آمریکا از گذشته تعهدات زیادی نسبت به ایران در زمینههای سیاسی و نظامی و تسلیحاتی داشت که نمیتوانست آنها را بهیکباره کنار بگذارد. اهمیت موقعیت استراتژیک ایران حتی برای کسانی که خواهانِ تغییراتی در روابط آمریکا با ایران بودند قابلانکار نبود. سیاست آمریکا حفظ ایرانی باثبات، مستقل، غیرکمونیست و سربهراه بود که توان و تمایل مقاومت در برابر تهاجم شوروی را چه مستقیم و چه غیرمستقیم، داشته باشد و در جهت حفظِ ثبات در خلیج فارس، خاورمیانه و جنوب آسیا به ایفایِ نقش خود ادامه دهد.4 بهعلاوه استراتژی سیاسی و نظامی آمریکا شبیه کشتی بزرگ و سنگینی بود که تغییر جهت دادن آن با یک حرکت امکانپذیر نبود. دومین عامل رکود سیاست آمریکا در ایران در اوایل حکومت کارتر، عدم درک عمیقِ بحرانِ ایران تا اواخر سال 1978 بود.
بهرغمِ هراس محمدرضا پهلوی از به قدرت رسیدن کارتر و شعارهای او، باید اشاره کرد که تعهد مطلق کارتر به حقوق بشر به خاطر اهمیتی که او برای منافع سرمایهداری و جنگ سرد قائل بود، متناقض و گزینشی وصف شده است؛ تا جایی که سایروس ونس، وزیر امور خارجه آمریکا، اعتقاد داشت: «حقوق بشر تا جایی مورد توجه ما میباشد که به امنیت ما لطمه نزند».5 «کارتر در طول دوران ریاستجمهوریاش بارها نشان داده بود که برای بهدست آوردن منافع ژئوپلتیک و استراتژیک بهراحتی اخلاق را زیر پا میگذارد».6 بااینهمه سیاستهای متناقضِ حقوقِ بشری او با نادیده انگاشتنِ صدایِ انقلابی همراه شد که ثبات و آرامش را برخلافِ آنچه کارتر گفته بود، از ایران سلب کرده بود.
در آغاز زمامداری کارتر، بهرغم مطرح ساختن شعارهای دموکراتمآبانه، دو عامل موجب ثباتِ نسبیِ سیاست آمریکا نسبت به ایران شد
بحران، در سایه سکوت
کارتر اعلام کرده بود آمریکا دیگر به خاطر ترس مفرط از کمونیسم از دیکتاتورها حمایت نخواهد کرد، اما علیرغم این اظهارنظر کارتر در دفاع از حقوقِ بشر، موقعیت استراتژیک ایران باعث شد کارتر نقض حقوقِ بشر در ایران را نادیده بگیرد و آن را زیر پا بگذارد.7 سیاستِ رسمیِ دولت کارتر در مورد رعایت حقوقِ بشر در ایران احتیاطآمیز بود. با توجه تغییر اوضاع در ایران و گزارشهای وزارت خارجه درباره شرایط حقوقِ بشر، سیاستهایِ متناقض کارتر ادامه یافت. وی درحالیکه شاه را نسبت به حمایتهایِ خود دلگرم میساخت، لحن انتقادآمیز خود را درباره عدم رعایت حقوقِ بشر در ایران شدت بخشید. کارتر تأکید میکرد رشد سیاسی در ایران متناسب با پیشرفتهای اقتصادی و روند مدرنیزاسیون نبوده و به جای ایجاد نهادهایِ سیاسیِ متناسب با رشد اقتصادی جامعه، بیشتر به قدرت نیروهایِ امنیتی تکیه شده و نقض حقوقِ بشر در جهت جلوگیری از ابراز آزادنه عقاید و افکار امری عادی بوده است.
کارتر با اینکه محمدرضا پهلوی را نسبت به حمایتهای خود مطمئن میساخت نسبت به نیروهای انقلابی خود را همدل نشان میداد و چنین وانمود میکرد که آمریکا نگرش خود را در برابر ایران تغییر داده و در زمینههای حقوق مدنی و حقوقِ بشر کمی شاه را تنبیه کرده است.8 کارتر میکوشید تا با گفتوگو، شاه را نسبت به باز کردن فضای سیاسی ترغیب کند.9 بااینهمه در هیچکدام از صورت مذاکرات کارتر و شاه، که کاخ سفید آن را انتشار داد، اثری از حقوقِ بشر دیده نشد. «بدینسان، مذاکرات واشنگتن، بیآنکه شاه در مورد مسئله حقوق بشر در ایران تعهدی به عهده بگیرد، پایان یافت.»10
در سفر محمدرضا پهلوی به آمریکا، مخالفان، تظاهراتی علیه شاه ترتیب دادند که به برخورد بین پلیس و تظاهرکنندگان انجامید. شاه، بیشتر مخالفان را مارکسیست هرجومرجطلب خواند. تسامح آمریکا در برگزاری تظاهرات ضد شاه در آمریکا، شاه را دچار سردرگمی نمود و گمان برد این احساسات از سوی آمریکا حمایت میشود.11
کارتر، علیرغم شعارهایِ انتخاباتیاش، نسبت به این اعتراضها، واکنشی نشان نداد. باوجود تلاش شاه مبنی بر اینکه روند افزایش فضای باز آرام صورت گیرد، اعتراضِ مردم سرعت بیشتری به خود گرفت. «سیاست حقوق بشر کارتر این تصور را در داخل ایران رواج بخشید که رویه گذشته واشنگتن مبنی بر حمایت بیقیدوشرط از شاه تغییر کرده و کارتر، شاه را برای انجام اصلاحات در ساختار سیاسی زیر فشار قرار داده است.»12 اما این اتفاق نشان داد که کارتر نسبت به گفتههای حقوقِِ بشرخواهانهاش صادق نبوده با سردرگمی درباره ایران به سیاستهای متناقض خود ادامه میدهد. بااینهمه، مردم انقلابی و بهویژه امام خمینی هرگز گفتمانِ حقوق بشرخواهانه کارتر را باور نکرده و نسبت به آن امیدوار نبودند، تا جایی که امام خمینی در مصاحبه روزنامه لبنانی «السفیر»، آمریکا را استعمارگر و کارتر را انسان بیارزشی خطاب کرده بود. شاید بتوان این ادعا را مطرح کرد که سیاست خارجی مبتنی بر حقوقِ بشر کارتر، با توجه به اینکه بهگونهای متناقض در روزهایِ پرآشوب ایران در جریان بود، نه توانست محمدرضا پهلوی را بهطور تمام و کمال راضی کند و نه مردم انقلابی را به حمایت و شنیده شدن صدایشان توسط آمریکا دلگرم نماید.
فرجامِ سخن
کارتر با طرحِ ادعای حمایت از حقوقِ بشر، لرزه بر اندامِ سیاستهای کهنِ شاهنشاهی و مستبدانه درمیان متحدانش انداخت. نظام سیاسی پهلوی که متحدِ درجه یک آمریکا در خاورمیانه بهحساب میآمد، با اتخاذِ سیاستهای استبدادی و حذفی در قبالِ مخالفانش که روزبهروز بر تعدادِ آنها افزوده میشد، در معرضِ بیشترین انتقادات قرار گرفته بود، اما آمریکا بهراحتی نمیتوانست چشم بر روی منافع و مزایایِ نفوذ در ایران ببندد و با پیگیری شعارهای حقوق بشری، به حمایت از عمومِ مردم که صدای نارضایتیشان جهانگیر شده بود، بپردازد. این مسئله سبب تناقضهای جدی در پیگیریِ سیاست خارجی آمریکا در قبالِ ایران شد؛ اگرچه که یک بام و دوهوایِ سیاست خارجی آمریکا برایِ هیچکدام از دو رئیسِ کشورهای ایران و آمریکا، پیامدهای مطلوبی برجای نگذاشت.
25 آبانماه 1357؛ کارتر عنوان نمود: خواهان ایران نیرومند تحت رهبری شاه هستم، آمریکا نیازهای نظامی ایران را تأمین میسازد، اتحاد نظامی ایران و آمریکا خللناپذیر است
شماره آرشیو: 1-2558-11ع
پی نوشت:
1. بیتا عظیمینژادان، شاه در آیینه شاه، بررسی مصاحبههای مطبوعاتی شاه 1320-157، تهران، نشر نگاه معاصر، 1388، ص 327.
2. منوچهر محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران دوره پهلوی، تهران، دادگستر، 1377، ص 130.
3. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر: اسراری از سقوط شاه و نقش آمریکا و انگلیس در انقلاب ایران، ترجمه محمود طلوعی، تهران، نشر علم، 1376، ص 319.
4. کریستین اِمری، سیاست خارجی آمریکا و انقلاب ایران، ترجمه محمد شمسالدین عبداللهینژاد، تهران، ققنوس، 1397، ص 64.
5. جواد منصوری، 25 سال حاکمیت آمریکا در ایران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1364، ص 160.
6. Kaufman, scot, plans unravelled: The Foreign Policy of the Crter Administration, University Press, 2008, p. 4.
7. سیدصدرالدین موسوی جشنی، «دکترین کارتر: دفاع از حقوق بشر یا حمایت از دیکتاتوری؟»، جستارهای سیاسی معاصر، سال نهم، ش 3 (پاییز 1397)، ص 151.
8. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، 1397، ص 84.
9. فراز چمنی، سیاست حقوق بشر کارتر و انقلاب اسلامی ایران، تهران، انتشارات مرکز اسناد اسلامی، 1383، ص 114.
10. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 2، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1375، ص 54.
11. مایکل لدین و ویلیام لوئیس، کارتر و سقوط شاه: روایت دستاول، ترجمه ناصر ایرانی، تهران، امیرکبیر، 1363، ص 28.
12. محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی (از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی)، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، گام نو، چ پنجم، 1387، ص 206.
کد مطلب: 8557