دوران 27 ماهه حکومت مصدق یکی از جنجالبرانگیزترین و حساسترین سالهای قرن اخیر در ایران بود. پیرامون وقایع این سالها کتب و مقالات متعددی نگاشته شده و میتوان گفت که از لحاظ کمی رتبه نخست را در تاریخ معاصر دارد. انگیزه نگارش این منابع بدون تردید اهمیت وقایع رخداده در طی این دوران بوده است. از میان وقایع مزبور قیام 30 تیر سال 1331 نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران به شمار میآید. با تصویب ملی شدن صنعت نفت توسط مجلس شانزدهم، برای چند سال سیاست داخلی و روابط خارجی ایران دستخوش تلاطمات شدیدی شد. کشمکش ایران و انگلستان بر سر نفت سرانجام به دادگاه بینالمللی لاهه ارائه شد...
دوران 27 ماهه حکومت مصدق یکی از جنجالبرانگیزترین و حساسترین سالهای قرن اخیر در ایران بود. پیرامون وقایع این سالها کتب و مقالات متعددی نگاشته شده و میتوان گفت که از لحاظ کمی رتبه نخست را در تاریخ معاصر دارد. انگیزه نگارش این منابع بدون تردید اهمیت وقایع رخداده در طی این دوران بوده است. از میان وقایع مزبور قیام 30 تیر سال 1331 نقطه عطفی در مبارزات مردم ایران به شمار میآید. با تصویب ملی شدن صنعت نفت توسط مجلس شانزدهم، برای چند سال سیاست داخلی و روابط خارجی ایران دستخوش تلاطمات شدیدی شد. کشمکش ایران و انگلستان بر سر نفت سرانجام به دادگاه بینالمللی لاهه ارائه شد.
در سفر خرداد 1331 هیئت نمایندگی ایران به لاهه، دکتر مصدق ریاست هیئت را برعهده داشت. دکتر کریم سنجابی به عنوان قاضی اختصاصی ایران و هانری رولن وکیل دادگستری تبعه بلژیک به عنوان مشاور حقوقی ایران معرفی گردید. در اولین جلسه دادگاه لاهه که روز 19 خرداد برای رسیدگی به شکایت انگلستان تشکیل جلسه داد دکتر مصدق نطق مستدل و بلیغ خود را ایراد نمود. وی از این تریبون برای افشای سیاستهای استعماری انگلستان و دفاع حقوقی از منابع ایران بهره برد و با اثبات عدم صلاحیت دیوان بینالمللی لاهه برای رسیدگی به اختلاف بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس، 180 سند در مورد دخالت انگلیس در ایران به دادگاه ارائه نمود.1 پس از نطق دکتر مصدق، پروفسور رولن از لحاظ قضائی و ماهوی به دفاع پرداخت. وقتی دکتر مصدق در 3 تیر 1331، پس از 26 روز غیبت از ایران و استظهار به موفقیت خویش در جلب نظر قضات دیوان دادگستری لاهه به تهران بازگشت، علی رغم ابراز احساسات شدید مردم، کشور را آشفته و آن را صحنهای از تحریکات سخت عمّال اجنبی بر ضد دولت ملی یافت.2 دکتر مصدق پس از برگزاری انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی، هنگامی که تعداد نمایندگان به حدی رسید که میتوانست مجلس را افتتاح نماید، برخلاف نص صریح قانون اساسی جریان انتخابات را در نیمی از حوزههای کشور تعطیل نمود، چرا که از قیام مجلس در مقابل دولت واهمه داشت.3
در 14 تیر 1331 پس از آنکه مجلس هفدهم شورای ملی آمادگی خود را اعلام نمود، دکتر مصدق با توجه به سنت پارلمانی زمان افتتاح مجلس، استعفا نمود. و ضمن آن پیامی برای ملت ایران فرستاد. در این شرایط رأی اعتماد مجدد به دکتر مصدق از نظر مصالح ملی حائز اهمیت بود و عدم اعتماد به معنی نارضایتی مجلس از کارکرد دولت در دیوان لاهه بود و میتوانست در رأی صادره دیوان تأثیر منفی برای ایران داشته باشد. در این زمان دکتر سید حسن امامی، وابسته به دربار و سیاست انگلستان در صدر ریاست مجلس قرار گرفت که از طرف مردم تظاهرات شدیدی بر علیه او به راه افتاد. از طرفی موج حمایت مردمی در سرتاسر کشور برای نخستوزیری مجدد دکتر مصدق برپا شد. مردم ایران با گرد آوردن طومار، ایراد سخنرانی و ارسال تلگراف تجدید نخستوزیری وی را خواستار شدند. تظاهرات پی در پی و اعتصابات گسترده در تهران و شهرهای دیگر به عمل آمد. با فشار افکار عمومی در 15 تیر و با حمایت نمایندگان جبهه ملی، دکتر مصدق مجدداً به نخستوزیری انتخاب شد، اما مجلس سنا ابراز تمایل خود را در این خصوص به نظر شاه موکول نمود و با ذکر این نکته که پس از تشکیل دولت و ارائه برنامه آن تصمیم نهایی خود را اعلام میکند، نارضایتی خود را برملا ساخت. با موضعگیری دکتر مصدق و سیل طومار و تلگرافها از سراسر کشور، نهایتاً مجلس سنا به تأیید نخستوزیری وی رأی داد. در میان حمایتهای مردمی از سراسر کشور پشتیبانی شخصیتهای مذهبی چون آیتالله خوانساری و آیتالله کاشانی بسیار مؤثر بود. کما اینکه آیتالله کاشانی اصناف و پیشهوران را در حمایت از دولت مصدق به اعتصاب فراخوانده بود، اما حزب توده مخالفت قاطعانه خود را با مصدق ادامه میداد.
در 19 تیر ماه با صدور فرمان نخستوزیری مصدق وی اهم سیاست خود را اصلاحات داخلی اعلام نمود و بر این اساس تقاضای تصویب «لایحه اختیارات» به مدت 6 ماه را نمود. جناح وابسته به دربار اخذ اختیارات را مترادف با دیکتاتوری خواند و در این بین حزب توده نیز با اخذ اختیارات موافق نبود.4 از طرفی وکلای جبهه ملی و آیتالله کاشانی از لایحه مزبور حمایت کردند، اما دکتر مصدق هنگام معرفی کابینه به مانور خطرناکی دست زد و اعلام نمود که پست وزارت جنگ را خود به عهده خواهد گرفت و به این ترتیب موجب تصادم شدید شاه و دولت گردید و چون این خواسته با مخالفت شاه روبه رو شد، مصدق در 26 تیر ماه 1331 بدون مشورت با یارانش استعفا کرد.5 این امر در زمانی که دادگاه بینالمللی لاهه در مرحله رأی دادن به مسئله نفت بود ریسک بزرگی به شمار میرفت. با استعفای مصدق همه سنگرهای مستحکم ملت از کنترل او خارج شد و رادیو و تبلیغات، مجامع و جراید، شهربانی، ژاندارمری و ارتش همه از اختیار ملت بیرون رفت.6 انعکاس کنارهگیری مصدق باعث شد که بعدازظهر روز 26 تیر ماه بیشتر مغازهها و بازار تعطیل شود. در آن روز فرمانداری نظامی با تانک و زرهپوش به خیابانها ریختند و مناطق مهم پایتخت مانند بازار، دانشگاه و میدان بهارستان را زیرنظر گرفتند. روزهای 26 و 27 تیر ماه اعتراضات قشرهای مختلف مردم به کنارهگیری دکتر مصدق افزایش یافت و شهر تهران را ناآرامی فرا گرفت، اما تظاهرات منحصر به تهران نبود و موج اعتراض سراسر کشور را فرا گرفت.7
احمد قوام که مورد حمایت دربار و رئیس مجلس بود در ملاقاتی با هندرسن سفیر آمریکا در ایران قول دریافت کمک بلاعوض برای ترمیم کسر بودجه را گرفته بود.8 سفارت انگلستان هم با آن که قوام را تنها شخصی میدانست که میتوانست از پس اوضاع برآید، از قبول استعفای مصدق توسط شاه حمایت نکرد. شاه تا 25 تیر ماه که قضیه پست وزارت جنگ مطرح شد مایل به برکناری مصدق و یا نخستوزیری قوام یا سیدضیاء که انگلیسیها و آمریکاییها طرفدار آن بودند، نبود و میخواست کار نفت به دست مصدق حل و فصل شود، چرا که از محبوبیت فوقالعاده مصدق نزد مردم آگاه بود.
انگلیسیها از مواضع شاه در جریان ملی کردن صنعت نفت به شدت خشمگین بودند و اعتقاد داشتند که شاه میخواهد به آمریکا و انگلیس نشان دهد که با نخستوزیریِ یک مرد قوی مخالف نیست، اما اراده مردم آشکارا پشتیبان مصدق است. البته شکی نبود که شاه از روز نخست از دکتر مصدق پشتیبانی میکرد و علیرغم آنکه اظهار میداشت از حکومت مصدق خسته شده و خواهان تغییر اوست، لیکن کردار او مخالف سخنانش بود.9 سفارت آمریکا که قوام را تنها مهره مناسب میدانست10 موجبات روی کار آمدن وی را فراهم نمود و شاه را که نسبت به قوام خوشبین نبود مجاب نمود، در صورت بروز رخدادی نگرانکننده به صدارت وی رضایت دهد.11 به این ترتیب روز بعد از کنارهگیری مصدق و با اعلام قبول استعفای وی از طرف شاه توسط علاء وزیر دربار، با مانوری سریع قوام جایگزین مصدق شد. و علاء از طرف شاه رأی تمایل مجلس شورای ملی را نسبت به نخستوزیر آینده خواستار شد.
روز 28 تیر ماه با اشاره شاه، جلسه سری مجلس با حضور 42 نماینده و در غیاب نمایندگان فراکسیون ملی، به زمامداری قوام رأی داد و شاه نیز در حین صدور فرمان نخستوزیری او لقب «جناب اشرف» را که قبلاً به مناسبت مخالفت وی در مجلس مؤسسان با تغییر قانون اساسی از او گرفته بود به او بازگرداند.12
تظاهرات مردم از 28 تیر ماه با شدت بیشتری گسترش یافت. قوام بلافاصله بیانیه شدیداللحنی منتشر کرد که به بیانیه «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» مشهور شد.13 و مضمون آن ایجاد رابطه با انگلیس، قلع و قمع گروههای سیاسی، توقف طرحهای اصلاحی مالی ، تهدید گروههای اسلامی، ایجاد دادگاههای انقلابی و اعدام افراد و پایان دوران خودسری بود. این اعلامیه اثر سوئی در افکار عمومی به جای گذارد. کلیدیترین نقش در مقاومت مردم در برابر توطئه برکناری مصدق که از روز 26 تیر با صدور اطلاعیههایی آغاز شده بود برعهده آیتالله کاشانی بود،14زیرا افراد جبهه ملی غالباً مرد عمل نبودند و بعد از تشکیل فراکسیون نهضت ملی به درخواست فرمانداری نظامی اعلامیهای مبنی بر دعوت مردم به سکوت و آرامش صادر نمودند که بارها از رادیو پخش شد. بنابر این همه امیدها و نگاهها متوجه آیتالله کاشانی شد و او هم بی درنگ منزل دامادش را به ستاد حمایت از مصدق تبدیل کرد و با استفاده از خط تلفن همسایهها ارتباط گستردهای با مردم کشور برقرار نمود و توانست مردم را در حالی که خانه مزبور در محاصره تانکها بود به صحنه بیاورد. وی در مصاحبههای متعددی که انجام داد تهدید نمود که اگر قوام تا 48 ساعت دیگر نرود کفن میپوشد و به خیابان میآید. قوام حکم کتبی دستگیری آیتالله کاشانی را صادر میکند. با این حال آیتالله کاشانی حزب توده را که همگام با ارتجاع به مصدق و نهضت ملی مظنون بود و به آن فحاشی میکرد، به وسیله خدابنده و لنکرانی به مبارزه علیه قوام دعوت نمود.15 به طوری که عدهای از اعضای جوان حزب توده که مخالف سرسخت مصدق و نهضت ملی بودند، به ابتکار خود به پشتیبانی از مصدق برخاستند. به این ترتیب مردم بار دیگر برای عقب راندن عوامل ارتجاع و دفاع از دستاوردهای جنبش به صحنه آمدند و همبستگی خود را با رهبران نهضت اعلام کردند. در 28 تیر اعلامیهای از جانب فراکسیون نهضت ملی صادر شد که روز 30 تیر را تعطیل عمومی اعلام کرد. تهران و دیگر شهرها دچار تشنج و ناامنی شدند و طبقات مختلف مردم به تظاهرات پرداختند بازار تهران تعطیل و زد و خورد در خیابانها بین تظاهرکنندگان و پلیس آغاز شد. در 29 تیر شهر تهران به حالت تعطیل درآمد و مردم به تظاهرات ادامه دادند.16
ملاقات جمعی از نمایندگان جبهه ملی با شاه و اعتراض به غیرقانونی بودن انتخاب قوام هم بینتیجه بود. بنابر این 28 نماینده مجلس طی اعلامیهای متذکر شدند برای ادامه نهضت ملی جز زمامداری دکتر مصدق با شخص دیگری موافقت نخواهند کرد. قوام که با موج گسترده مخالفت مردم روبه رو بود برای اعاده امنیت از شاه درخواست اختیارات فوقالعاده و انحلال مجلسین را نمود و تهدید کرد در غیر این صورت استعفا میدهد، اما شاه با قول مساعد انحلال مجلسین در صورت وخامت اوضاع، تنها دستور استفاده از نیروی انتظامی در جهت برقراری نظم را صادر نمود.17
از سپیده دم روز 30 تیر ماه پیش از طلوع آفتاب تانکها و زرهپوشها در نقاط مختلف شهر مستقر شده بودند. صبح همان روز در حالی که شهر یکپارچه تعطیل بود مردم در دستههای مختلف شعار میدادند و به طرف خیابانهای مرکز شهر و میدان بهارستان حرکت میکردند. تیراندازی در ساعت 7 بامداد در بازار تهران آغاز شد که چند نفر مجروح شدند. جمعیت هر چه به سمت میدان بهارستان میرفت فشردهتر میشد و در آنجا مأموران پلیس اقدام به شلیک گلوله و افکندن گاز اشکآور نمودند که چندین نفر شهید شدند. فرمان قتلعام مردم از طرف حکومت نظامی صادر شد، از زمین و آسمان خون میبارید. هزاران نفر در این زد و خورد مقتول و مجروح شدند. در شهرستانها هم تظاهرات مردم خونین شد و بین پلیس و مردم درگیری ادامه داشت.18 در ساعت 11 صبح رهبران حزب توده اعلامیهای مبنی بر شرکت در تظاهرات صادر کردند. درگیریها تا ساعت 2 بعد ازظهر ادامه داشت. مردم ساعت 4 بعدازظهر مجدداً به خیابانها آمدند، اما در ساعت 5 بعد ازظهر سپاهیان و تانکها و خودروها میدان شهر را به دستور دربار ترک کردند.19 وقتی عدهای از نمایندگان مجلس با شاه ملاقات نموده خطر سقوط رژیم را اعلام کردند، وی قوام را از نخستوزیری معزول نمود و علاء وزیر دربار به مجلس رفت و خبر استعفای قوام را به اطلاع مجلس رساند.20
شاه همراه با پذیرش خواستهای جنبش ملی به مجلس پیغام داد که «من مصدق را عزل نکردم خودش استعفا داد. بنابر این یکی را از جبهه ملی معرفی کنید.» دکتر شایگان و عبدالله معظمی میخواستند کاندیدای نخستوزیری شوند که با نطق دکتر بقایی در مجلس منصرف شدند و کاشانی افرادی را به سرعت به شهرستانها فرستاد تا میتینگهای متعددی برپا شود و علاء وزیر دربار را تهدید نمود که اگر دکتر مصدق به نخستوزیری برنگردد با جلوداری شخص خودم دهانه تیز انقلاب را به جانب دربار رهبری میکنم.21 بالاخره از 64 نماینده حاضر در مجلس 61 نفر به زمامداری دکتر مصدق رأی دادند و سرانجام بعد از کشمکشهای فراوان و زد و خوردهایی که صورت گرفت تظاهرات مردم نتیجه داد. به این ترتیب مصدق یک بار دیگر با اختیارات تام و در دست داشتن وزارت دفاع زمام امور را در دست گرفت. دکتر مصدق و آیتالله کاشانی با انتشار اعلامیههایی از مردم خواستند از حمله و ضرب و جرح نظامیان و مأمورین پلیس خودداری نمایند،22 چرا که نقش سازمان افسران ناسیونالیست در خنثی کردن کشتار مردم توسط نیروی زمینی و هوایی ارتش و امتناع فرماندهان واحدهای زمینی مستقر در بهارستان از تیراندازی کردن به مردم در این روز قابل توجه بود.23 در حالی که فرمان نخستوزیری مجدد مصدق صادر شده بود دکتر سیدحسن امامی رئیس مجلس شورای ملی از سمت خود استعفا داد.24 به مناسبت این پیروزی بزرگ گردهمایی عظیمی با شرکت همه احزاب و گروههای سیاسی تشکیل شد که در آن دهها هزار نفر شرکت داشتند. 25
قیام 30 تیر زوال دولت مستعجلی را همراه داشت که بیش از 3 روز از تشکیل آن نمیگذشت. احساساتی که مردم ظرف چهار روز پس از استعفای دکتر مصدق نشان دادند و پیروزی آنها در واقعه 30 تیر بازتاب وسیعی در سراسر خاورمیانه داشت. اگرچه در داخل ایران بهرهبرداری مطلوبی از آن نشد، اما در خارج واکنش فوری آن کودتای افسران آزاد در مصر و خلع ملک فاروق بود که در کمتر از یک هفته پس از آن رخ داد.26 قیام مزبور در مطبوعات جهان به خصوص در اروپا و آمریکا به عنوان پیروزی بزرگ ملت ایران و دکتر مصدق مورد بحث و بررسی قرار گرفت، چرا که بازگشت دکتر مصدق لطمه جدی به منافع بریتانیا وارد ساخته بود. قوام ظاهراً فراری و پنهان شده بود هر چند که بیشتر مردم تهران از محل اقامت وی مطلع بودند.27 دکتر مصدق نیر علیرغم درخواستهای مکرر مردم تهران و شهرستانها، حاضر نشد قوام را به مجازات برساند و از عاملین فاجعه 30 تیر انتقام بگیرد، چون از جانشینی قوام به جای خود ناراضی نبود.28
روز بعد از قیام 30 تیر در 9 ژوئن 1952 دیوان داوری بینالمللی لاهه با اکثریت 9 رأی در مقابل 5 رأی به این نتیجه رسید که صلاحیت رسیدگی به دعوای دولت بریتانیا علیه ایران را ندارد.29 در این رسیدگی قاضی انگلیسی نیز رأی خود را به نفع ایران داد که در نتیجه دفاع شجاعانه پروفسور هانری رولن بود. به این ترتیب در دو روز متوالی، حق و عدالت پیروز شد و دو شکست پیاپی یکی در تهران و دیگری در لاهه به سیاست استعماری انگلیس در ایران وارد گردید.30 و در محافل سیاسی انگلیس قیام 30 تیر و رأی دیوان دادگستری بینالمللی به نشانه شکست امپراطوری بریتانیا در ایران و خاورمیانه تلقی گشت.31 طی مرداد 1331 شاه از موضع ضعف بیشتر اختیاراتی را که دکتر مصدق طلب میکرد به او اعطا نمود. اصلاحات با اختیارات ویژه اعطایی به دولت مردمی، شتاب بیشتری گرفت و دولت مقتدر کلیه روابط خود را با دولت انگلیس در ماههای بعد قطع نمود.32 پس از کسب دو پیروزی، دکتر مصدق در پیامی از مشارکت مردم سپاسگزاری نمود و با درود به شهدا خواستار حفظ نظم و امنیت شد. پس از رأی اعتماد مجلس به دکتر مصدق و اعطای حق انتخاب وزیر دفاع از سوی شاه به نخستوزیر، مراسم سوگواری شهدای 30 تیر برگزار شد و با تصویب مجلس روز 30 تیر به عنوان روز قیام ملی نامگذاری شد.33
----------------------------------------------------
1. «سیاست خارجی ایران در دوران زمامداری مصدق»، دکتر محسن مدیر شانهچی، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 132-131، سال دوازدهم، شماره یازدهم و دوازدهم، مرداد و شهریور 1377. ص 88 .
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تاریخ روابط خارجی ایران. تهران، امیرکبیر، 1349. ص 73 .
3. «30 تیر، روز شکست نهضت ملی ایران»، دکتر حسن سالمی، کیهان فرهنگی، تیر 1378. شماره 153، ص 80 .
4. «30 تیر روز ایستادگی ست»، مهندس وحید میرزاده، نشریه ایران فردا، سال هفتم، شماره 45، مرداد 1377، ص 27 و 28 .
5. اسناد شماره 8 و 3 و 2 .
6. دکتر حسن سالمی. همان منبع، ص 80 .
7. «کالبدشکافی یک کودتا، از 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332»، مهدی مازندی، روزنامه نسیم صبا، شماره 128، 1 شهریور 1382، ص 7. و سند شماره 7 .
8. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28 .
9. «قیام 30 تیر، سه سند محرمانه»، دکتر انور خامهای، نشریه ایران فردا، سال هفتم، شماره 45، مرداد 1377، ص 17 .
10. سند شماره 9 .
11. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28 .
12. دکتر حسن سالمی. همان منبع، ص 81. و سند شماره 6 .
13. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28 .
14. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 29. سند شماره 10 و 5 .
15. دکتر حسن سالمی. همان منبع، ص 81 .
16. مهدی مازندی. همان منبع، ص 7. و اسناد شماره 15 و 12 و 11 .
17. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28. و اسناد شماره 14 و 13 .
18. دکتر باقر عاقلی. روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی. تهران، نشر گفتار، 1372. ص 468. سند شماره 16 .
19. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28 .
20. دکتر باقر عاقلی. همان منبع، ص 468 .
21. دکتر حسن سالمی. همان منبع، ص 81 .
22. دکتر باقر عاقلی. همان منبع، ص 468 .
23. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 28 .
24. دکتر باقر عاقلی. همان منبع، ص 468 .
25. دکتر باقر عاقلی. همان منبع، ص 469 .
26. عبدالرضا هوشنگ مهدوی. همان منبع، ص 90-89 .
27. س. ام. وودهاوس. «اسرار کودتای 28 مرداد شرح عملیات چکمه (آجاکس)»، نشر راهنما، چاپ اول، 1363. ص 49 .
28. دکتر حسن سالمی. همان منبع، ص 81 .
29. دکتر ایرج ذوقی. «مسائل سیاسی ـ اقتصادی نفت ایران»، انتشارات پاژنگ، چاپ سوم، سال 1375. ص 283-282 .
30. عبدالرضا هوشنگ مهدوی. همان منبع، ص 74. و سند شماره 17 .
31. مهدی مازندی. همان منبع، ص 7 .
32. «قیام 30 تیر، تجلی وحدت ملی»، حسین عبدلی. روزنامه نسیم صبا، شماره 99، 29 تیر 1382. ص 7 .
33. مهندس وحید میرزاده. همان منبع، ص 29.