مهدی جنگروی
کلنل محمدتقی خان پسیان فرزند یاور محمدخان پسیان (عنایتالسلطان) در سال 1309 قمری برابر با سال 1271 خورشیدی در تبریز متولد شد. دوران تحصیلات ابتدائی خود را در تبریز تا سال 1323 قمری به پایان رسانید و سپس در سال 1324 قمری برای تکمیل تحصیلات خود به تهران رفت و وارد مؤسسه نظام شد. در سال 1329 قمری در سن 20 سالگی با درجه نایب دومی (ستوان دوم) وارد خدمت شد و به تدریج با درجه سلطانی (سروان) پیش رفت. در سال 1331 قمری وارد مدرسه صاحبمنصبان ژاندارمری شد و تا 11 ربیعالثانی 1332 قمری در مدرسه مزبور مشغول تحصیل بود. پس از آن در حالی که هنوز یک ماه از پایان دوره تحصیلی وی باقی مانده بود، به ریاست یک اسکادران صاحبمنصب جزء به مأموریت بروجرد رفت و طی جنگی که بین قوای او با الوار پیش آمد، در تاریخ 23 ربیعالثانی 1332 قمری روی تپهای مجروح شد و به علت شرکت در این جنگ به درجه یاوری (سرگرد) رسید. در 20 رجب 1332 قمری به ریاست ” باطالیان“ (گردان) همدان منصوب شد و تا 14 محرم 1334 قمری در این سمت باقی ماند. هنگام جنگ جهانی اول و تجاوز قوای بیگانه به ایران، در اثر ” جنگ مصّلا“ شهرت شجاعتش در همه جا پیچید. در ششم شعبان 1335 قمری راهی کشور آلمان شد و در آنجا در قسمت هوانوردی به کارآموزی پرداخت. در سوم جمادیالاول 1338 قمری وارد تهران شد و پس از مدتی در ششم ذیالحجه 1338 قمری با سمت ریاست ژاندارمری خراسان، راهی آن دیار شد. پس از کودتای سوم اسفند سال 1299 خورشیدی و روی کار آمدن دولت سیدضیاءالدین طباطبایی، کلنل پسیان طبق دستور رئیس دولت، در سیزدهم فروردین ماه 1300 خورشیدی اقدام به دستگیری احمد قوام (قوامالسلطنه) والی خراسان کرد و پس از مصادره اموال وی، او را تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود کفالت استانداری خراسان را به عهده گرفت.
به دنبال سقوط حکومت صد روزه سیدضیاءالدین، قوامالسلطنه از زندان خارج شد و در کاخ فرحآباد فرمان رئیسالوزرائی خود را از احمدشاه قاجار دریافت کرد. با روی کار آمدن قوام، تلگرافی به مشهد مخابره شد و کلنل از کفالت ایالت خراسان برکنار گردید و شخصی به نام نجدالسلطنه به کفالت استانداری برگزیده شد. نجدالسلطنه در اداره ایالتی حضور یافت و به انجام وظایف خود مشغول گردید. کلنل پسیان چون از حکومت قوامالسلطنه بیمناک شده بود به فکر طغیان افتاد و مصمم گردید که خود زمام امور خراسان را در دست گیرد. هنوز چندی از کفالت نجدالسلطنه نگذشته بود که پسیان شخص نامبرده را توقیف کرد و خود اداره حکومتی را در دست گرفت. پس از آن دولت، نجفقلی خان صمصامالسلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد. صمصامالسلطنه نیز برای دلجویی یا فریب کلنل پسیان، وی را طی حکمی در نهم مرداد 1300 خورشیدی به کفالت ایالت خراسان منصوب کرد.
برخورد شدید کلنل با قوامالسلطنه از اواخر مرداد 1300 خورشیدی رنگ دیگری به خود گرفت. دولت با تطمیع کلنل پسیان به وی پیشنهاد داد تا با دریافت حقوق دو ساله خود به همراه مهدی خان معتصمالسلطنه فرخ (کارگزار خراسان) و ماژور اسمعیل خان بهادر (مأمور اجرای فرمان دستگیری قوام) به اروپا مسافرت کند و امور ایالت را به تولیت آستان قدس واگذار نماید. اما کلنل با این پیشنهاد مخالفت کرد و آن را نپذیرفت. قوامالسلطنه طی ارسال تلگرافهایی که به حاکمان و خوانین منطقه میفرستاد، کلنل را یاغی و متمرّد معرفی میکرد و آنان را علیه وی برمیانگیخت.
محمدابراهیم خان شوکتالملک علم والی قائنات که از طرف قوامالسلطنه دستور سرکوبی کلنل را داشت، نماینده خود محمدولی خان اسدی را به مشهد فرستاد تا قرار ملاقاتی را با کلنل ترتیب دهد. محمدتقی خان پسیان تصمیم گرفت هنگامی که برای سرکشی به اردوی ژاندارم به گناباد میرود، در آن شهر ملاقاتی با شوکتالملک داشته باشد. اما با شنیدن خبر شورش کردهای قوچان، بدون ملاقات با شوکتالملک گناباد را ترک کرد و به مشهد رفت. کلنل برای سرکوبی شورش، از مشهد راهی قوچان شد و در جعفرآباد در دو فرسنگی قوچان جنگ سختی بین قوای کلنل و کردهای قوچان درگرفت. این جنگ که در روز دوشنبه نهم مهر ماه 1300 خورشیدی اتفاق افتاد به شکست نیروهای ژاندارم منتهی شد و کلنل در حالی که یکه و تنها مانده بود، کشته شد و پس از مرگ، قوای اکراد قوچان سرش را از بدن جدا کردند.
روز پانزدهم مهر 1300 خورشیدی جنازه و سر کلنل محمدتقی خان پسیان با تجلیل و احترامات نظامی به مشهد وارد و با حضور عدهای از صاحب منصبان و افراد ژاندارم و جمعی از اهالی شهر و هواداران کلنل تشییع شد و در همان روز در محل آرامگاه نادرشاه واقع در باغ نادری مشهد به خاک سپرده شد.
کلنل پسیان مردی رشید بود و به هنگام مرگ بیش از سی سال از عمرش نگذشته بود. به زبان و ادبیات فارسی و موسیقی ایران نیز دلبستگی داشت و گاهی شعر میسرود. از وی چند ترجمه و مقاله به یادگار باقی مانده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مأخذ:
1. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، 1369. ج 2.
2. محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، 1357. ج 1.
3. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتارـ علم، 1380. ج 1.
4. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، تهران، گفتار، 1372. ج 1.