«جستاری در خصال علمی و عملی علامه امینی» در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق موسوی شیرازی
حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق موسوی شیرازی از محققان و پژوهشگرانی است که 28 سال به منظور گردآوری مجموعه کامل سخنان، نامهها و خطبههای حضرت امیرالمومنین علی(ع) تلاش کرد و حاصل این تلاش کتابی با عنوان «تمام نهجالبلاغه» است. با او که خود با مشکلات و مشقات تحقیق آشناست، درباره علامه امینی، مؤلف کتاب گرانسنگ الغدیر، که در 12 تیر 1349 جهان فانی را وداع گفت، گفتوگو کردهایم.
علامه امینى براساس کدام ضرورت تاریخی موضوع تحقیق در بحث الغدیر را انتخاب کرد؟
موضوع غدیر یک رویداد معمولى در تاریخ اسلام نبوده که بتوان با آن گذرا برخورد نمود، بلکه بر حسب نص قرآنى «و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته» همه زحمات ٢٣ ساله رسول اکرم(ص) در این واقعه خلاصه مىگردد؛ حتی با جرئت مىتوان گفت که هدف از برگزارى مراسم غدیر نتیجهگیرى از تلاشهاى همه پیامبران الهى براى هدایت انسانها بوده؛ ازاینرو که رسولالله(ص) خاتمالنبیین بودهاند و دین اسلام نیز خاتمالأدیان الهى است و خداوند متعال با مبعوث کردن حضرت محمد بن عبدالله(ص) به ارسال رُسُل از سوى خود براى ارشاد انسانها پایان داد، و شریعت اسلام که ناسخ جمله شرایع گذشته است نیز آخرین راهنماى هدایت آسمانى براى سعادت دنیوى و اخروى بشریت تا پایان هستى مىباشد. بر این اساس واقعه غدیر را باید بهرهگیرى از زحمات 124هزار پیامبر از آدم تا خاتم دانست؛ لذا مىبینیم که رسول اکرم(ص) از سوى خداوند متعال مأموریت ویژهاى یافت تا مقدمات مراسمى ویژه و استثنایى را برگزار نماید، و آن حضرت نیز در راستاى اجراى امر الهى زمینهسازى مفصلى را براى تحقق فرمان خداوند متعال انجام دادند.
رسولالله(ص) در مرحله نخست با نزدیک شدن به موسم حج و در روزهاى نخست ماه ذیالقعده یک فراخوان عمومى در سرزمین اسلامى آن دوران براى شرکت در مراسم حج آن سال با حضور شخص خود اعلام نمودند و بر این اساس تک تک مسلمانان انگیزه خاصى براى مشارکت در این فریضه پیدا کردند، و از سوى دیگر ایشان با گفتار و رفتارشان به همگان نزدیک شدن زمان رحلت خود را گوشزد میکردند، و به همین علت هرکس از مرد و زن با هر توانى که داشت براى مشارکت در انجام آخرین فریضه حج در رکاب پیامبر اکرم(ص) به سوى مکه مکرمه رهسپار شد، تا جایى که مورخان تعداد حاجیان را تا بیش از 124هزار نفر نیز گفتهاند، و همه آنان در کنار انجام فریضه الهى آرزوى رسیدن به خدمت پیامبر اکرم(ص) و دیدار از نزدیک با حضرتش براى آخرین بار را در دل داشتند، و تک تک مشتاقان براى دیدن جمال روى خاتمالنبیین در موسم حج لحظهشمارى مىکردند.
با این مقدمه صحنه بسیار زیبایی از عظمت اسلام و مسلمین که در رأس آن شخص پیامبر اکرم(ص) بودند بهوجود آمده و در حساسترین زمان و هموارترین سرزمین، یعنى پس از اقامه نماز ظهر و عصر در روز عرفه ایشان به ایراد سخنرانى پرداختند و در ضمن آن مردم را آماده کردند که زمان رحلت ایشان نزدیک است و سال آینده مسلمانان ایشان را در میان خود نخواهند دید. با اعلام این خبر تمام حضار از یکسو در اندوه فرو رفتند، ولى از سوى دیگر فرصت را غنیمت شمرده و جهت حداکثر بهرهگیرى از محضر ایشان لحظهشمارى میکردند، و ایشان نیز توصیههاى مهمى را در ضمن آن سخنرانى به مسلمانان نمودند که «خطبه الوداع» نامیده شده است.
پس از پایان اعمال حج، مسلمانان هر کدام عازم شهر و دیار خود مىگشتند و رسولالله(ص) نیز به همراه اهل مدینه به سوى آن شهر در حال حرکت بودند که جبرئیل امین نازل شده و از سوى خداوند سبحان دستور اکید آورد که حتما قبل از متفرق شدن حجاج و در نقطهاى که ظرفیت تجمع همگان را دارد مسلمانان را جمعآورى کرده و آنان را که سبقت گرفتهاند برگدانند و براى حاجیانى که کمى تأخیر داشتهاند انتظار کشند تا کسى از حضور محروم نماند و رسول خدا یک دستور مؤکد آسمانى را به آنان ابلاغ نماید. اهمیت آن دستور به قدرى زیاد است که اگر پیامبر اکرم(ص) از ابلاغ آن دریغ کند یا انجام تکلیف خداوند را (نعوذ بالله) به تعویق بیندازد یعنى تمام وظیفه رسالت الهى را انجام نداده و همه تلاشهاى دوران رسالت وى به هدر رفته است، و خداوند متعال با این پیام قاطع تکلیف صریح و قطعى و بىچون و چرا براى رسول خود را به آن حضرت اعلام کرد، و از سوى دیگر به دغدغههاى پیامبر در پیامد واکنشهاى احتمالى در مقابل اعلام آن پیام از سوى کسانى که در ظاهر خود را از نزدیکان ایشان مىنمایانند اما در حقیقت و در درون به اینکه هر آنچه از سوى رسول خدا صادر مىگردد همان وحى الهى، و طبق آیه قرآنى «ما ینطق عن الهوى إن هو إلاّ وحی یوحى» مىباشد اعتقادى ندارند، بلکه در زمانى نیز جرئت پیدا کردند تا با وقاحت تمام «ان الرجل لیهجر» را هم به زبان بیاورند، ولى از سوى پروردگار عالم به قطع ابلاغ شد که هرگونه واکنش اعتراضى را خداوند متعال خود پاسخ فورى خواهد داد و جمله «والله یعصمک من الناس» بهترین تضمین براى کنترل واکنشهاى احتمالى بود، و در تحقق این تضمین الهى نیز خداوند متعال در همان لحظهاى که شخصى زبان به اعتراض گشوده و «اللهم إن کان هذا هو الحق من عندک فأمطر علینا حجاره من السماء او ائتنا بعذاب الیم» را بر زبان جارى نمود خداوند متعال فورا و درجا گزینه اول او را پاسخ داد و سنگریزهاى از آسمان به فرق سر او اصابت نمود و تا منتها الیه پیکر او رفت و در جلوى چشمان همه مردم به هلاکت مىرسد که این واقعه خود درس عبرتى گشت براى دیگرانى که آمادگى براى ابراز اعتراض به ابلاغ امر الهى داشتند.
پس از ابلاغ رسولالله(ص) و معرفی امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان جانشین خویش و نصب خیمهاى جهت گرفتن بیعت از تک تک مسلمانان، از سوى باری تعالى اول آیه «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم» نازل گردید که نقش حیاتى تعیین على بن ابى طالب علیهالسلام در مأیوس گشتن دشمنان اسلام و کافران از ضربه زدن به کیان اسلام پس از رحلت رسولالله(ص) را بهوضوح بیان نمود، و جمله «فلا تخشوهم و اخشونِ» پیامد آن یأس و ناامیدى که همانا قدرتمند ماندن مسلمانان است را تضمین کرده، و از این رو خواستار اطمینان کامل و عدم ترس و واهمه آنان شده، و خود نیز عدم موفقیت هرگونه توطئهاى از سوى دشمنان اسلام را با صراحت تمام تضمین مىنماید، و در دنباله همان آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الإسلام دینا» آمده که خداوند متعال در آن با صریحترین عبارت ممکن اهمیت حیاتى تعیین امیرالمؤمنین علیهالسلام به جانشینى رسولالله را بیان مىنماید که کلمه أول «الیوم» اشارهاى است به روز ١٨ ذىالحجه و آنچه در منطقه «خُم» که داراى یک حوضچه آبى برآمده از چشمه کوچک است و عرب آن را «غدیر» نامیده، و با جمله «اکملت لکم دینکم» به تمامى مسلمانان اعلام نمود که دین مبین اسلام تا به امروز و بدون پایبندى به آنچه در آن روز میمون انجام گرفت ناقص است و کامل شدن آن آیین آسمانى تنها با پذیرفتن قلبى و عملى «مولا» بودن على همزمان با ایمان «مولا» بودن نبى محقق مىگردد و با «و اتممت علیکم نعمتى» تمام کردن نعمت نازلشده از سوى خداوند را با وضوح هر چه تمامتر اعلام کرده، که متنعم بودن به نعمات الهى خواسته همه مسلمانان بلکه تمامى بندگان خدا است و استعمال پیاپى دو کلمه «اکملتُ» و «اتممتُ»، که در لغت با هم اختلاف دارند اما در اذهان عموم عبارت دیگر هم شناخته مىشوند، نیز براى تأکید بر اهمیت ویژه دو جمله پیرو آن دو کلمه آمده است، اما با بیان «و رضیت لکم الإسلام دینا» خداوند با صراحت هرچه تمامتر و بدون ذرهاى ابهام رضایت خود از هر مسلمانى را مشروط به تسلیم در مقابل خلیفه راستین رسولالله(ص)، یعنى حضرت على بن ابىطالب نموده، که اگر مسلمانى در پذیرفتن ولایت آن حضرت از اعماق دل شک و تردیدى داشته باشد، او حتما از نایل شدن به رضایت خداوند محروم خواهد گشت، و در نتیجه محروم گشتن از رضایت الهى مىتوان گفت که آنچه به عنوان عبادات توسط غیر موالیان و نواصب کینهتوز و دشمنان عنید اهلالبیت انجام مىگیرد مرضى پروردگار نمىشود و در نتیجه مورد قبول او نیز نخواهد شد.
اکنون که اهمیت ویژه واقعه غدیر و تأثیر آن در اسلام به طور بسیار مختصر بیان شد، مىتوان به نقش علامه امینى رضوانالله علیه در اثبات حدوث این واقعه از منابع مخالفانى که براى پوشش بر انحرافات پیشینیان خود در طول تاریخ تلاش فراوانى نمودند اشاره کرد، که گاهى اصل وقوع واقعه را به طور کلى انکار مىکنند و نزول آیات قرآنى را به مناسبتى دیگر منتسب مىنمایند، و اگر انکار اصل رخداد برایشان ممکن نگشت آن وقت کوشش کرده تا ابعاد اهمیت آن تا آخرین حد ممکن کمرنگ شود، و متن صریح و گویاى «من کنت مولاه فهذا على مولاه» را از محتوایش خالى کنند، و اگر در این زمینه نیز با شکست روبهرو شدند در نهایت جمله «الأمر یحدث من بعده الأمر» را در پاسخ به پرسشهاى انبوه بیعتکنندگان روز غدیر گفته تا که به آنان القا کنند پس از آن رخداد بسیار عظیم و غیر قابل انکار تحولاتى نوین بهوجود آمده که آن دستور سابق را باطل نموده است و عموم مسلمانان از آن بىخبر ماندهاند.
کتاب «الغدیر» علامه امینى در این سه میدان نقش اساسى را ایفا نموده که اولا اصل واقعه را با استناد به منابع مورد وثوق مخالفان ثابت نموده، و در مرحله دوم نیز با استناد به آیات محکمات قرآنى و تفاسیر مفسران بزرگ غیر شیعى، و همچنین احادیث از زبان صحابه رسولالله(ص) اهمیت ویژه رخداد را ثابت کرده و از درون منابع تاریخى و تألیفات دانشمندان مورد وثوق و اعتماد مذاهب چهارگانه نیز متن کامل خطبه روز غدیر را درآورده و تفسیر واقعى «من کنت مولاه فهذا على مولاه» را از زبان وابستگان به حکومتهاى غاصب ثبت کرده، و نیز شهادت و گواهىهاى نثرى و شعرى فراوانى که در طول تاریخ از رخداد غدیر سخن گفته یا به آن اشاره کرده جمعآورى نموده، و در نهایت عدم حدوث هرگونه تحول و تغییرى در فاصله دو ماه و اندى که میان رخداد غدیر و رحلت پیامبر اکرم(ص) بوده را ثابت کرده است.
این عمل تحقیقى بسیار ارزشمند علامه امینى رضوانالله علیه در زمان خود بسیار ضرورى بود، چون در آن زمان جامعه شیعى فاقد امکانات مادى بود و تازه از زیر بمباران تبلیغاتى عثمانىها بیرون آمده بود. آنها که سلطه خود را سالیان سال بر بیشتر سرزمینهای اسلامى گسترده بودند و با کشتار بىرحمانه شیعیان ثابت بر ولایت اهل بیت علیهمالسلام و حاکم نمودن فضاى رعب و وحشت سبب شده بودند بسیارى از شیعیان مجبور شوند مذهب خود را به یکى از مذاهب چهارگانه تغییر دهند و یا حتى ادعاى پیوستن به مسیحیت نموده تا که تحتالحمایه دو قدرت بزرگ آن زمان، یعنى انگلیس و فرانسه، قرار گرفته و جان خود را حفظ نمایند. امروز خانوادههاى بسیارى وجود دارند که اجداد آنان شیعه و حتى از سادات بودهاند ولى از ترس جنایتکاران عثمانى تغییر مذهب و در مواردى تغییر دین دادهاند.
در این برهه و در این شرایط سخت لازم بود کسى داراى همت بلند و با تحمل سختىهاى کمرشکن در راستاى مقابله با تلاشهاى دشمنان اهل بیت(ع) در جهت سست نمودن ریشههاى اعتقادى موالیان حرکت کند و توطئه آنان را خنثى نماید، که در صورت تقویت ریشههاى اعتقادى ثبات در مقابل انواع فشارها قابل تحمل مىگردد، بهخصوص که سلطه استعمار انگلیس بعد از شکست استعمار مستقیمش کسى را از مزدوران خود بر عراق گمارده بود که منتسب به خاندان نبوت بوده ولى مکتب اهل بیت را رها نموده و در مسیر منحرفین قرار گرفته و مروّج مذاهب بیگانه گردیده که این دقیقا همان خواسته استعمارگران روباهصفت است که از این روش پس از شکست مفتضحانه در مقابل جهادگران ازجانگذشته استفاده کرد؛ بهخصوص که در رأس آن فدائیان ازجانگذشته مراجع بزرگ شیعه قرار داشتند و از این رو مقاومت شجاعانه ملت عراق را در مقابل خود برآمده از مفاهیم مکتب تشیع مىدانستند.
به همین علت علامه امینى رضوانالله علیه براى خلع سلاح دشمنان بیش از دو ثلث مقدمه خود در کتاب «الغدیر» را اختصاص داده به تقدیر و تمجید فراوان از ملک فیصل دوم و ولیعهدش عبدالله و دیگر اعضاى آن خاندان تا که از انتساب آنان به خاندان نبوت براى پوشش نشر و توزیع کتاب خود بهرهگیرى کند، و حال آنکه علامه امینى خود از چهرههاى مجاهد و در فعالیتهاى مبارزه پیشقدم بوده، ولى شرایط بسیار سخت آن دوران و عراق آن زمان ایشان را مجبور به دست زدن به چنین اقدامى نمود.
اینجانب که سالیانى را در میدان تحقیق گذراندهام و به کشورهاى گوناگون جهت دسترسى به منابع مورد وثوق و اعتماد مذاهب مختلف اسلامى سفر کردهام و سختىهاى فراوانى را که در راستاى عمل تحقیقى که نتیجهاش کتاب «تمام نهجالبلاغه» است کشیدهام به خوبى رنجهایى را که علامه امینى رضوانالله علیه در آن دوران کشیده و با امکانات مادى بسیار ناچیز نسبت به امروز و سختى انتقال از این کشور به آن کشور به نسبت امروز متحمل شده را درک مىکنم.
علامه امینی از چه ابعاد شخصیتیای برخوردار بود و برجستهترین ویژگی ایشان کدام است؟
علامه امینى رضوانالله علیه خود یک مجتهد و فقیه در حوزه نجف اشرف که آن زمان به عنوان مرکز فقاهت شیعه شناخته مىشد بود، و نیز دانشمند محققى بود که تألیفات ارزشمندى در موضوعات مختلف به رشته تحریر درآورد، اما مشهورترین آنها کتاب «الغدیر» است که نام ایشان با این اثر گرانسنگ آمیخته گشته، و ایشان براى تألیف این اثر بسیار ارزشمند صحت و سلامت و حتى زندگى خود را وقف نموده و تمامى امکانات بسیار محدود خود را در جهت این اثر علمى هزینه کرده، و با تحمل سختىهاى فراوان و سفر به کشورهاى دوردست با وسایل نقلیه ابتدایى آن دوران و با مواجه شدن با بسیارى از متعصبان که منابع ارزشمندى را از دسترس عموم دور کرده و نزد خود حبس نموده و مانعتراشى براى استفاده علامه امینى از آنها مىکردند، و مسائل مختلفى که در شرح حال ایشان آمده است، بحمدالله توانست این اثر جاودانه را از خود به یادگار بگذارد که شیعه با افتخار تا به امروز هم با استناد به این اثر مىتواند به مقابله با مخالفان مکتب اهل بیت رفته و ادعاهاى واهى آنان نقض و حقانیت تشیع را به اثبات برساند.
بسیاری از بزرگان یکى از ویژگى علامه امینى را گفتوگو عنوان کردهاند، اما از قرار معلوم علامه با نواب درباره حذف کسروى همنظر بود؟
همانطور که عرض کردم علامه امینیى رضوانالله علیه خود سرشار از روحیه جهادى بود، ولى حرکت علمى ایشان منافاتى با روحیه جهادىشان نداشته است. همانگونه که شما اشاره کردید، در شرایطى که احساس نمود توسط یک انسان خودفروخته مکتب اهل بیت علیهمالسلام مورد تهدید قرار مىگیرد و مطمئن میشود که او به هیچ وجه اهل منطق نیست بلکه مطیع بىچون و چراى دستورات بیگانگان است و دیگر استفاده از منطق و استدلال معنایى نخواهد داشت، و حتما باید نفوذى دشمنان را از میان برداشت، این حرکت انقلابی را تأیید و پشتیبانى نمود، که این حرکت انقلابى شهید نواب صفوى پیامى به مستکبران بود مبنى بر اینکه اگر کسى دیگر را هم مثل احمد کسروى براى تعرض به مکتب پویاى اهل بیت علیهمالسلام اجیر نمایید، ما هم او را همانند کسروى به درک جهنم خواهیم فرستاد. فتواى امام خمینى رضوانالله علیه درباره سلمان رشدى ملعون به علت اهانت او به پیامبر اکرم(ص) هم در همان راستاست، که هر مزدور سرسپردهاى نتواند به مقدسات مسلمین یا اصول ثابت مکتب اهل بیت(ع) بىاحترامى کند و اهداف استعمارگران را در پوچ کردن جامعه و بیگانه نمودن مسلمانان با فرهنگ اصیل خود و ریشههاى اعتقادى آنان محقق نماید، که نتیجه آن فریفته شدن نسل جوان به فرهنگ غربى و تسلیم شدن آنان در مقابل القائات دیکتهشده از سوى بوقهاى تبلیغاتى و حرکت بر وفق خواسته آنان خواهد بود.
علامه شیخ عبدالحسین امینی در حال سخنرانی در جمع برخی شیعیان کشور هند
علامه امینى فقیه، محدث، مرجع یا مصلح بود ؟
قبلا هم اشاره کردم که علامه امینى خود یک مجتهد در امور فقه بوده و مستقلا احکام شرعیه را از منابع فقهى استخراج مىنمود و به علت صرف سالیانى از عمرش در میان منابع حدیثى و روایى و کسب تخصص در استخراج و شناسایى انواع احادیث پیامبر(ص) و روایات ائمه معصومین(ع) نیز از جمله محدثین به شمار مىآید؛ البته به دلیل بهرهمندی از روحیه جهادى و نگاه اصلاحى، محدود به روش کلاسیک حوزه آن دوران، که منحصر به غور در کتابهاى فقه و اصول بود، نشد و براى دسترسى به منابع مورد احتیاجش تا به هندوستان هم رسید و در آن راستا با طرز تفکرهاى مختلف برخورد نمود. این آشنایىها در رشد فکرى و توسعهبخشى به نگاه او بىشک تأثیر فراوان داشته و از این رو او یک مصلح واقعى هم به شمار مىآید.
امروز پنجاه سال از رحلت جسمانى ایشان گذشته ولى یادگار گرانسنگ ایشان «الغدیر» هنوز تازه و همواره مورد بهرهبردارى طالبان حقیقت و نیز زینتبخش کتابخانههاى دانشمندان اهل تحقیق است، و بدین جهت علامه امینى رضوانالله علیه هنوز زنده است و تا ابد نیز جاودان خواهد ماند انشاءالله تعالى.