«عنصر اخلاص در اندیشه و عملِ شهید آیتالله محمد صدوقی» در گفتوشنود با آیتالله محمدرضا ناصری
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شاید بهتر باشد که پرسشهای خود را از این نکته آغاز کنیم که کدامیک از ویژگیهای شهید آیتالله صدوقی، از نظر شما برجستهتر بودند؟
بسمالله الرحمن الرحیم. با درود به روح امام امت، رهبر کبیر انقلاب اسلامی و نیز ارواح شهدای انقلاب و شهدای عزیز محراب، بهویژه شهید بزرگوار و مجاهد، حضرت آیتالله صدوقی (رضوانالله تعالی علیه). مردان خدا، همواره جمیع فضایل انسانی و اخلاقی هستند و سخن گفتن درباره یک یا چند وجه از شخصیت آنها، کار سادهای نیست. شهید آیتالله صدوقی، شخصیت ذوابعادی داشتند و انصافا در جمیع جهات، انسان برجستهای بودند. تا آنجا که من اطلاع دارم و خودم میدیدم، ایشان همواره در کارهایشان، خدا را مدنظر داشتند و جز در مسیر خدا و برای خدا، قدمی برنمیداشتند. همیشه آرزو میکردند شهید شوند و این را بارها تکرار کرده بودند. آن بزرگوار وقتی میشنیدند که ایشان را به ترور تهدید کردهاند، میفرمودند: «به فرض که مرا ترور کردید؛ چه میشود؟ مرغابی را از آب میترسانید؟» بسیار شجاع بودند و از هیچکس و هیچ چیز، جز خدا ترس به دل راه نمیدادند.
ارزیابی شما از جایگاه علمی شهید آیتالله صدوقی چیست؟
آیتالله صدوقی از نظر علمی، از مدرسین برجسته حوزه علمیه قم قلمداد میشدند و اکثر اساتید نامدار این حوزه، در زمره شاگردان ایشان بودند. هنگامی هم که به یزد تشریف آوردند، حوزه علمیه یزد رونق پیدا کرد و این، به برکت جایگاه علمی و البته تلاشهای فراوان ایشان بود.
آیتالله صدوقی در زمره روحانیانی بودند که در کنار پرداختن به مسائل دینی و معنوی، بسیار به امور عمرانی، اجتماعی و اقتصادی اهتمام داشتند. از این وجه از شخصیت ایشان، چه تحلیلی دارید؟
همینطور است. ایشان در کنار رسیدگی به امور حوزه و تربیت طلاب، بیش از هر چیز وقت خود را صرف رسیدگی به کار مردم و گرهگشایی از امور آنان میکردند. دربِ خانه ایشان، همواره به روی مردم باز بود و آنها بدون رودربایستی و ملاحظهای، میآمدند و مشکلاتشان را مطرح میکردند و ایشان هم با روی گشاده، آنان را میپذیرفتند. به قدری خوشبرخورد و خوشاخلاق بودند که اغلب در همان جلسه اول، به ایشان علاقه پیدا میکردند. با وجود بیماری دیابت ــ که گاهی اسباب خستگی و ضعف میشود ــ ایشان ابدا اظهار خستگی نمیکردند، که نکند اطرافیان احساس کنند که ایشان خسته هستند و باید بروند و کارها روی زمین بماند!
ظاهرا مهماننوازی ایشان، شهره خاص و عام بوده است. اینطور نیست؟
همینطور است. ایشان به مهماننوازی شهره بودند و هر طلبهای که به یزد میآمد و ایشان متوجه میشدند، نمیگذاشتند به مسافرخانه برود و از او در خانه خودشان، پذیرایی میکردند تا کارهایش را انجام بدهد و به شهرش برگردد! یادم هست یک وقت قرار بود
شهید آیتالله بهشتی به یزد تشریف بیاورند. شهید صدوقی از ساعتها قبل، انتظار و بیخوابی کشیدند و مرتبا سراغ ایشان را گرفتند تا بالاخره ایشان وارد یزد شدند.
در زمینه مسائل اقتصادی، فوقالعاده مدیر و مدبر بودند و کارخانجات صنعتی زیادی که در شرف تعطیلی بودند، با تدبیر و کمکهای مالی ایشان، مجددا راهاندازی شدند. توسعه نهادهای فرهنگی و عمران و آبادی مراکز آموزشی و علمی، بهقدری برای ایشان مهم بود که حتی در مناطق صعبالعبور هم، مدارس و مراکز علمی ساخته بودند. ایشان به توسعه و عمران مساجد، حوزههای علمیه و دانشگاهها علاقه زیادی داشتند و گاهی در ساختن مساجد، به کارگران کمک میکردند و این کار ایشان، موجب ترغیب و مشارکت جوانان در توسعه و آبادانی و رونق این گونه مراکز عامالمنفعه میشد.
جنابعالی در یزد سمت قضایی داشتید. از کمکهای آیتالله صدوقی به این حوزه، چه خاطراتی دارید؟
آیتالله صدوقی، فوقالعاده قاطع و سختکوش و مرد اراده و عمل بودند. ایشان در امر قضا، پشتوانه استوار و محکمی برای ما بودند و ما هر کار دشواری را که میخواستیم انجام بدهیم از تجارب گرانسنگ و مشورتهای ارزشمند ایشان استفاده میکردیم. ایشان هم به اسلامیت احکام قضایی و معطل نشدن مردم در این حوزه، تأکید زیادی داشتند.
از مبارزات آیتالله صدوقی علیه رژیم شاه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با منافقین و عناصر ضدانقلاب، برایمان بگویید.
ایشان در مبارزه با طاغوت و طاغوتیان، ذرهای تردید و عقبنشینی به خود راه ندادند! پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم، با ارادهای آهنین و عزمی قاطع، چنان محکم و قوی عمل میکردند که منحرفین و ضدانقلاب در یزد نمیتوانستند سر بلند کنند! ایشان در دورانی که بنیصدر به اتکای یازدهمیلیون رأی ترکتازی میکرد و کمتر کسی جرئت مخالفت با او را داشت، در برابرش ایستادند و او را افشا کردند! قدری پیشتر از آن هم، موضعگیریهای بهموقع و قاطع ایشان، در قبال دولت موقت و منافقین و گروهکهای چپ، از فرازهای مهم و تأثیرگذار زندگی ایشان و در نگاه کلیتر، تاریخ انقلاب اسلامی هستند.
ارتباط ایشان با امام خمینی را چگونه دیدید؟ با توجه به اینکه در نجف و نوفل لوشاتو، با ایشان همراه بودید.
آیتالله صدوقی، از دوستان قدیمی حضرت امام و از پیروان راستین خط امام بودند. ایشان برای نظرات امام، فوقالعاده احترام قائل بودند و هر وقت دچار مشکلی میشدند، از ایشان کمک میگرفتند و کسب تکلیف میکردند. آن شهید بزرگوار در جریان انقلاب هم، هرگز امام را تنها نگذاشتند و به دستور ایشان فرامین و اعلامیههای امام ــ که از عراق یا پاریس، پشت تلفن خوانده میشدند ــ تایپ، چاپ و بلافاصله پخش و به شهرهای دیگر ارسال میشدند.
شهید صدوقی به حضرت امام، علاقه زیادی داشتند و شبها پس از خواندن نماز، همیشه برای ایشان دعا و از درگاه احدیت، سلامتی و طول عمر برای ایشان را درخواست میکردند. آخرین کلمات ایشان در آخرین نماز جمعه و روز حادثه هم، این بود که «امام را دعا کنید!».
چرا مسائل امنیتی و حفاظتی، آنگونه که باید، در مورد آیتالله صدوقی رعایت نشدند؟
به دلیل محبوبیت فوقالعاده ایشان در بین مردم یزد و خصوصیات خُلقی این مردم و آرامش شهر، همه آنجا را مکان امنی میدانستند و خیالشان از این بابت، راحت بود! دشمن هم از همین وضعیت، سوءاستفاده کرد! ایشان بدترین ساعات عمرشان را لحظاتی میدانستند که از مردم جدا و دور باشند و در چنین اوقاتی، واقعا احساس میکردند که در زندان هستند! لذا در برابر مسائل حفاظتی و امنیتی مقاومت میکردند. البته ترور افرادی که همیشه در جمع مردم هستند، کار دشواری نیست و فرمول پیچیدهای ندارد!
و سخن آخر؟
منافقین تصور میکردند که با این ترورها، به انقلاب اسلامی ضربه میزنند، درحالیکه اینگونه نیست و شهادت این بزرگان، حرکت نظام اسلامی را تسریع کرد. کما اینکه با شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی، انقلاب به نقطه عطفی رسید که پیش از آن نرسیده بود! نظام با شهادت این مردان بزرگ تثبیت شد و انشاءالله به قیام حضرت حجت(عج) خواهد انجامید.