پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شهید سپهبد قرنی را بیشتر با چه ویژگیهایی به یاد میآورید؟
ایشان افسری بسیار خوشفکر، موقعشناس، باهوش، مبتکر و نسبت به زیردستانش مهربان و صمیمی و به آداب مذهبی، سخت پایبند بود و همه دوستان و نزدیکانش، او را فردی وطنپرست، پاکدامن و منظم میدانستند. در ارتش هر کسی که به مقام تیمساری میرسید، برای خودش زندگی پر و پیمانی را تدارک میدید، اما ایشان فوقالعاده سادهزیست بود و حتی یک اتومبیل پیکان ارزانقیمت، که میشد آن را قسطی خرید را هم، نمیتوانست بخرد! در فاصله سالهای 1336 تا 1356 هم، که دائما تحت کنترل شدید ساواک بود.
شهید سپهبد قرنی در ابتدا، در زمره حامیان کودتای 28 مرداد بود. از نظر شما بسترهای تبدیل ایشان، به یک افسر مخالف رژیم پهلوی چه بود؟
از سال 1335، در طرز فکر ایشان تحول و تغییر اساسی بهوجود آمد و گرایش محسوسی، به افسران ملیگرا و ضدرژیم شاهنشاهی پیدا کرد و رابطهاش با آنها را هم، تا پیروزی انقلاب حفظ کرد. در دوران ریاست ستاد مشترک ارتش، کاملا معلوم بود که میخواهد در بازسازی ارتش نوین و انقلابی، از کمکهای آنها بهره ببرد.
شما از چه سالی و چگونه با سپهبد قرنی آشنا شدید؟
آشنایی من با ایشان، به سال 1319 برمیگردد. در آن موقع ستاد ارتش، سه افسر توپخانه را برای تدریس به عدهای از افسران ذخیره ارتش، انتخاب کرد که من و مرحوم قرنی، جزء آن سه تن بودیم و چند ماهی با هم همکاری کردیم. من به طرفداری از نهضت ملی فعالیت میکردم و ایشان در جبهه مخالف و در کنار طرفداران شاه بود؛ به همین دلیل هم بعد از پیروزی کودتای 28 مرداد، به عنوان رئیس رکن 2 ارتش انتخاب شد. من هم به دلیل فعالیتهایم، به زاهدان تبعید شدم. در آنجا شنیدم که تبعید من، به دستور ایشان صورت گرفته است و به همین دلیل، بهشدت از ایشان مکدر بودم! در سال 1334، برای معالجه به تهران آمدم و از ایشان پیامی به من دادند، که باید فورا به دیدنش بروم. بدیهی است که سرپیچی از حکم رئیس رکن2 ممکن نبود، مخصوصا برای من که تحت نظر و تبعیدی بودم. وقتی به دیدن مرحوم قرنی رفتم، ایشان برخورد بسیار دوستانهای با من داشت و سعی میکرد تا سوءظنی را که به ایشان داشتم، برطرف کند و به من بقبولاند که تبعید من، به دستور شخص شاه بوده و او در این قضیه نقشی نداشته است. بعد هم از من خواست که برای اطمینان از حرفهایش، پروندهام را که روی میزش بود، مطالعه کنم که من امتناع کردم! بعد هم قول داد که نهایت سعی خود را، در لغو حکم تبعید من خواهد کرد، که انصافا این کار را هم کرد و من خیلی زود به تهران برگشتم.
بهرغم اینکه بعدها، گروه شما و گروه سپهبد قرنی، هر دو یک هدف داشتید و آن هم تقابل با رژیم پهلوی بود، چه شد که ائتلاف نکردید و هرکدام جداگانه به فعالیت ادامه دادید؟
درست است که هدف ما مشترک بود، اما دیدگاههایمان فرق میکرد! من و دوستانم مخالف کل رژیم کودتا بودیم و اعتقاد داشتیم که شاه مجری خواستهای انگلیس و آمریکاست و تا وقتی که او سر کار است، چیزی تغییر نمیکند و حرف زدن از آزادی و دموکراسی و ایجاد تحول و اصلاحات اجتماعی، امری ناممکن و بیهوده است، اما گروه سپهبد قرنی معتقد بودند که با برخورداری از حمایت آمریکا، میتوانند دولت مورد نظر خود را سر کار بیاورند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند و با نهاد سلطنت مخالفتی نداشتند! در گروه سپهبد قرنی، افرادی چون سرلشکر حسن اخوی، احمد آرامش، علیاکبر مهتدی و سپهبد اسماعیل ریاحی، با سیدضیاءالدین طباطبائی ارتباط داشتند و از مهرههای وابسته به انگلیس و از فعالان کودتای 28 مرداد بودند. آنها کلا با ما سنخیت فکری نداشتند و حتی سرلشکر حسن اخوی، حاضر به ملاقات و مذاکره با ما هم نشده بود و طبعا نمیتوانستیم با آنها همکاری کنیم.
کودتای سپهبد قرنی، چرا به آسانی کشف و خنثی شد؟ با آنکه ایشان ریاست رکن 2 ارتش را برعهده داشت و طبعا به شیوه اختفای اطلاعات و عملیات آشنایی داشت؟
بسیاری از ناظران و مطلعین رکن 2، کشف کودتا را در درجه اول، نتیجه سادهانگاری خود مرحوم قرنی میدانستند! ایشان به امید جلب حمایت مقامات انگلیسی، طرح کودتا را به سفیر وقت انگلیس به نام سِر دنیس رایت، اطلاع داده بود و او هم جریان را به شاه خبر داد! در نتیجه قرنی در اواخر 1336 دستگیر و در دادگاه نظامی محاکمه شد. سرلشکر حسین آزموده، دادستان آن دادگاه هم، قضیه را به این شکل مطرح کرد که هدف قرنی خلع دولت دکتر اقبال و تشکیل دولت جدید بوده و به این ترتیب، برخلاف احکام بیرحمانهای که پس از کودتای 28 مرداد علیه متهمین سیاسی و نظامی صادر میشد، قرنی به سه سال زندان و اخراج از ارتش محکوم شد!
به نظر شما چرا برای جرمی مثل کودتا، چنین مجازاتی درنظر گرفته شد؟
به دلیل مصلحتاندیشی مقامات سفارت انگلیس، که میخواستند وجود آمریکا و حمایت آن از کودتا را کمرنگ جلوه بدهند! برخی میگفتند که انگلیسیها با این کارشان، میخواستند وانمود کنند که آنها اصلا این کودتای آمریکایی را افشا نکردهاند!
سپهبد قرنی پس از آزادی، چگونه به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد؟
ایشان شش ماه قبل از اتمام محکومیت سهساله، در اواخر پاییز 1339 از زندان آزاد شد و اینبار با افراد خوشنام ملی مذهبی: مثل آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله سیدرضا زنجانی، مهندس مهدی بازرگان و... ارتباط برقرار کرد، که موجب دستگیری مجدد او در دی 1342 شد. در زندان قصر هم با فعالان نهضت آزادی، از جمله آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزتالله سحابی و... همبند بود و تحتتأثیر تفکر و شیوه مبارزاتی آنها قرار گرفت. شاید در همین دوره بود، که متوجه شد مبارزه با رژیم پهلوی، جز با پشتیبانی مردم ممکن نیست و با کمک افرادی مثل: اخوی، ریاحی، آرامش و... ــ که از عاملان کودتای 28 مرداد بودند ــ نمیشود علیه رژیم شاه قیام کرد.
بههرحال قرنی در آذر 1345، از زندان آزاد شد و تا اواسط سال 1357، بهشدت تحت کنترل ساواک بود و ازآنجاکه منبع درآمدی هم نداشت، از نظر معیشت بهشدت به زحمت افتاد! طبعا در این دوره به افسران ملیگرا و ضدرژیم گرایش پیدا کرد و تا پیروزی انقلاب هم، ارتباط خود با آنها را حفظ کرد. او امیدوار بود که برای بازسازی یک ارتش نوین و انقلابی در آینده، بتواند از کمک آنها استفاده کند. من در این زمینه، با او مذاکراتی داشتم و متوجه شدم که تمایل ندارد به شکل تشکیلاتی، با افسران ضد رژیم شاه و ملیگرا همکاری کند. قرنی نظریه مرا مبنی بر لزوم یکپارچه کردن گروههای نظامی ضد رژیم قبول داشت، ولی زیر بار تعهد تشکیلاتی نمیرفت و میگفت: در فعالیتهای سیاسی مخفی، باید نام اعضای هر سازمان مکتوم بماند، چون در غیر این صورت، افراد ناصالح نفوذ خواهند کرد و نهایتا دشمن همه سازمانها را از بین میبرد! او معتقد بود که هر گروه و سازمانی، باید فعالیت ضداستعماری و ضداستبدادی خود را به شکل مستقل، ولی هماهنگ با سایر گروهها ادامه بدهد.
پذیرش ریاست ستاد مشترک ارتش توسط سپهبد قرنی، در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را، چگونه تحلیل میکنید؟
ایشان با توجه به صلاحیت و حسن شهرتش انتخاب شد و همه محافل نظامی، غیر از امرای سطح بالای ارتش، این انتصاب را قبول داشتند. سپهبد قرنی در شرایط بسیار دشواری این مسئولیت را قبول کرد. او باید ارتشی را که همه یگانهایش متلاشی و اسلحه و مهماتش غارت شده بودند، سازماندهی و نظم و امنیت را در مناطق آشوبزده کشور، مخصوصا کردستان برقرار میکرد. در عین حال باید با تحریکات افسران ارشد ارتش، که یکشبه انقلابی شده بودند و پست و مقام میخواستند، مبارزه و بسیاری از این افسران و درجهداران ارشد را، که پستهای کلیدی ارتش را هم دراختیار داشتند، از کار برکنار میکرد. طبعا انجام این همه، دشواریهای فراوانی داشت.
دلیل اختلاف سپهبد قرنی با دولت موقت، در غائله کردستان چه بود؟
ایشان معتقد بود که نباید تسلیم کسانی شد که دست به قتل و غارت و هجوم به پادگان زدهاند، درحالیکه دولت موقت سعی میکرد تا با مذاکره مسئله کردستان را حل کند. به همین دلیل هم در 6 فروردین 1358، ایشان را برکنار کردند. بعد هم که در 3 اردیبهشت، در منزلش ترور شد.