پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیتالله مرتضی مطهری متفکر، فیلسوف و از شخصیتهای فکری و سیاسی و از یاران مبارز امام خمینی(ره) بود که با سخنرانیها و آثار علمی و اعتقادی خود در برابر انحرافهای عقیدتی جوانان مبارز ایستاد و به عنوان پشتوانهای ارزشمند برای حوزههای دینی و علمی کشور شناخته شد.
جریانات مذهبی که مبارزاتشان با استمداد از شخصیتهای تراز اول به بار نشست، در شکلگیری، رشد و پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی را ایفا کردند. آیتالله مرتضی مطهری به عنوان یکی از معتمدین اصلی امام خمینی، در زمره این شخصیتها بود که برای پیروزی نهضت اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزید. او قبل از انقلاب اسلامی، استاد دانشگاه تهران بود و پس از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. امام خمینی علاقه زیادی به او داشت تا آنجا که بعد از شهادتش گفت: «فرزند عزیزی را که پاره تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم».
در ادبیات جمهوری اسلامی ایران از شهید مطهری با عنوان «معلم شهید» یاد میشود.
مهمترین استادان و چهرههای تأثیرگذار بر استاد مرتضی مطهری عبارت بودند از: امام خمینی، علامه طباطبائی، آیتالله بروجردی و میرزا علی آقای شیرازی. شهید مطهری، حضور در درس اخلاق امام خمینی را موجب بهجت میدانست، علامه طباطبائی را از خدمتگزاران معزز و مکرم اسلام معرفی میکرد و میرزا علی آقای شیرازی را نهجالبلاغه مجسم برمیشمرد.
درباره ابعاد شخصیتی شهید مطهری با علی کردی، تاریخپژوه و نویسنده دهها مقاله علمی در فصلنامهها و مجلات علمی و صاحب منشوارت گوناگون، گفتوگو کردهایم.
برخی از آثار او عبارتند از: «گروههای سیاسی و آیتالله طالقانی»، «کتاب ۳ جلدی شریعتی به روایت اسناد ساواک»، «اتحادیه کمونیستها و واقعه آمل»، «استاد مطهری و اسناد ساواک»، «زمانه بنیانگذار»، «عبور از بحرانها و تهدیدهای امنیتی»، «گروه فرقان»، «جامعه روحانیت مبارز از آغاز تا انشعاب» و «دفتر تحکیم وحدت از شکلگیری تا انشعاب».
به نظر شما علت اینکه گروهک فرقان در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی استاد مطهری را به عنوان نخستین چهره از روحانیون بزرگ برای ترور انتخاب کرد، چه بود؟
ضمن تبریک روز معلم به همه اساتید و معلمان کشور که بهحق در مسیر تمدنسازی اسلامی حرکت میکنند، یاد و خاطره معلم بزرگ استاد شهید مرتضی مطهری را گرامی میدارم. برای همه جریانات مبارز در رژیم شاه، استاد مطهری چهره کاملا شناختهشدهای بود. این جریانات، ایشان را به منزله متفکری متعهد و انقلابی و از یاران برجسته امام میشناختند؛ درنتیجه وقتی ضد انقلاب، بهویژه سازمان منافقین، به دست گرفتن سکان انقلاب را در دستور کار خود قرار داد و راهکار خود را بر حذف یاران امام بنا نهاد، طبیعتا استاد مطهری آماج نخستین حملات این جریان انحرافی قرار گرفت.
شهید مطهری شخصیتی جامع و ذوابعاد، از جمله استاد دانشگاه، نویسنده، خطیب و اهل منبر بودند. به نظر جنابعالی کدام یک از ابعاد شخصیت ایشان بیش از بقیه جلوه کرده است؟
شهید مطهری از نظر اشراف بر معارف دینی و فلسفه اسلامی در اوج بود و رسیدن به قله دانش ایشان حقیقتا مستلزم صرف وقت زیادی است. ایشان به منزله یک بحر عمیق و به دلیل این وسعت علمی در هر قلمرویی که وارد میشد، حرف درست و نهایی را میزد. من در نگاه اول ایشان را یک دانشمند و متفکر اسلامی با قرائت دینی کاملا منطبق بر دین مبین اسلام میدانم و این مقام علمی بزرگی است که در اثر مطالعه فراوان و تهذیب نفس و صفای باطن حاصل میشود.
شهید مطهری را میتوان به دیدهبان جبهه اعتقادی اسلام تشبیه کرد. کار یک دیدهبان این است که خطرها را زودتر از دیگران میبیند و تشخیص میدهد. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
شهید مطهری به عنوان یک نظریهپرداز، بسیار زودتر از دیگران متوجه کجرویها و انحرافات میشد. هنگامی که در زمان تجدید حیات اسلامی، مبارزات اسلامی گسترش پیدا کردند، هر گروهی با پسوند اسلامی در پی سهمخواهی بود. در این برهه، شهید مطهری با درایت فراوان و آشنایی ژرفی که با متون دینی داشت، به مقابله با انحرافات پرداخت. در این زمان راهبرد بسیاری از گروهها وحدت مبارزاتی بود، ولی شهید مطهری معتقد بود نباید اجازه داد از اسلام هزینه شود و هر بیسوادی خود را به دین بچسباند.
شهید مطهری به عنوان یک نظریهپرداز، بسیار زودتر از دیگران متوجه کجرویها و انحرافات میشد. هنگامی که در زمان تجدید حیات اسلامی، مبارزات اسلامی گسترش پیدا کردند، هر گروهی با پسوند اسلامی در پی سهمخواهی بود. در این برهه، شهید مطهری با درایت فراوان و آشنایی ژرفی که با متون دینی داشت، به مقابله با انحرافات پرداخت. در این زمان راهبرد بسیاری از گروهها وحدت مبارزاتی بود، ولی شهید مطهری معتقد بود نباید اجازه داد از اسلام هزینه شود و هر بیسوادی خود را به دین بچسباند
شهید مطهری بهقدری نسبت به قرائتهای انحرافی از دین حساس بود که وقتی جزوات و نوشتههای فرقان را در سالهای قبل از انقلاب در حضور دوستان میخواند، از فرط ناراحتی و احساس مسئولیت میلرزید و به کجروی آنان آشکارا اعتراض و انتقاد میکرد. جریانهای انحرافی مانند فرقان، علامه طباطبائی را یکی از مظاهر تزویر معرفی میکردند و به تخریب چهره وی میپرداختند. سرانجام هم استاد مطهری به دست این جوانان منحرف به شهادت رسید.
استاد مطهری از نخستین متفکران انقلاب اسلامی بود که واژه منافقین را برای سازمان مجاهدین خلق بهکار برد. قبل از ورود امام به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ و در جریان مراسمی که در بهشت زهرا برگزار شد، ایشان متوجه آرم بزرگ سازمان در میان جمعیت شد و به اطرافیان دستور داد تا آرم را پایین بکشند. اطرافیان گفتند: «آقا! الان وقت این کارها نیست و باید وحدت را حفظ کرد»، ولی شهید مطهری گفت: «نخیر. ما با منافقین هیچ وحدتی نداریم». وقتی ایشان اصرار کرد، اطرافیان گفتند: «آقا! آرم در بین خانمهاست و نمیشود به آنجا رفت». استاد گفت: «پس خودم میروم و آرم را پایین میکشم». بالاخره اطرافیان با مشاهده اصرار استاد رفتند و آرم سازمان را پایین کشیدند.
استاد مطهری با شناخت دقیق از تفکرات و اندیشههای جریانهای مدعی میخواست اعتماد نیروهای اصیل اسلامی را از این اندیشهها سلب کند تا تنها به راه و مرام امام اعتماد داشته باشند. همانگونه که اشاره کردید، ایشان واقعا دیدهبان بود و چون جلوتر از دیگران حرکت میکرد، همه یاران امام، پیشتازی فکری و تعهد اسلامی ایشان را پذیرفته بودند.
شهید مطهری قبل از انقلاب در نشریات مختلفی یادداشتهای علمی و تبیینی مینوشتند. در آن زمان ورود یک فرد حوزوی برای درج مطلب در برخی از مجلات، از جمله «زن روز» کمی نامتعارف بود. این مسئله تا چه اندازه بر آشنایی هرچه بیشتر مردم با روحانیت اصیل شیعی تأثیر داشت؟
شهید مطهری هنگامی که به دلیل مشکلات پیشآمده تنها و دور از خانواده راهی تهران شد و قم را ترک کرد، با محافل مختلف اجتماعی ارتباط پیدا کرد. ایشان در کانونهای متعدد دینی و سیاسی سخنرانی و روشنگری میکرد و حتی مدتی در رادیوی رژیم شاه به جای استاد راشد سخنرانی کرد.
در سالهای بعد، مدتی مدیر بخش فلسفه دانشگاه تهران شد. این درجه علمی برای روحانیت شیعه یک افتخار محسوب میشد. با وجود این، همگان ظرفیت درک دانش عمیق دینی استاد را نداشتند، تا اینکه با کمک چند تن از دوستان حسینیه ارشاد را تأسیس کرد و در آنجا نبوغ ذاتی و استعداد درخشان خود را در تبیین دین و مکتب جامع اسلام نشان داد. تلاشهای علمی ایشان موجب شناساندن هر چه بیشتر دین و مذهب پرافتخار تشیع به جوامع اسلامی شد.
برخی معتقدند مبارزه شهید مطهری در رژیم شاه، جنبه فرهنگی داشت و سیاسی نبود؟
شهید مطهری در رژیم سابق دو بار دستگیر و زندانی شد. تلفن منزل ایشان دائما تحت کنترل بود و در گزارشهای ساواک از ایشان به عنوان یک روحانی افراطی و طرفدار امام خمینی یاد میشد. با وجود این، مبارزات استاد بیش از اینکه جنبه سیاسی داشته باشد، صبغه فرهنگی و علمی داشت و ایشان از طریق تربیت انسانهای مکتبی و انقلابی، به کادرسازی مشغول بود؛ لذا در آستانه پیروزی انقلاب و زمانی که امام تصمیم گرفتند شورای انقلاب را تشکیل بدهند، از میان همه شخصیتهای انقلابی، ایشان را به عنوان رئیس شورای انقلاب برگزیدند. این انتخاب، دقت امام و اعتماد به ایشان را بهعنوان مروج اسلام ناب محمدی نشان میداد.
یکی از موضوعات چالشبرانگیز، رابطه شهید مطهری با دکتر شریعتی است. دراینباره توضیح دهید.
پس از بازگشت دکتر شریعتی از فرانسه به ایران، وی مدتی در دبیرستانهای مشهد و سپس دانشگاه فردوسی مشهد مشغول تدریس شد. با شناختی که استاد مطهری از دکتر شریعتی داشت، او را به حسینیه ارشاد دعوت کرد و در معرفی او به هیئت امنا گفت که او معرکه صحبت میکند. با شکوفایی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد و اقبال نسل جوان به وی، ساواک درصدد برآمد در حسینیه ارشاد شکاف و اختلاف ایجاد کند؛ ازاینرو در پی تضعیف جایگاه استاد مطهری بر آمد تا جایی که ایشان بهعنوان مؤسس حسینیه ارشاد، نقش خود را از دست داد و حتی بدون اجازه و اطلاع ایشان، از سخنرانان دعوت میشد. استاد به این موضوع اعتراض کرد و سپس از حسینیه استعفا داد و در مسجد الجواد مشغول فعالیت شد.
دکتر شریعتی بسیار ناراحت شد و حتی گفت که با رفتن مطهری، روح حسینیه ارشاد هم رفته است و تصمیم گرفت از آنجا برود، ولی مخالفان شهید مطهری این گونه استدلال کردند که اگر او هم برود، حسینیه ارشاد ضربه میخورد و مانع از جدا شدن دکتر شریعتی از آنجا شدند. البته استاد مطهری به برخی از دیدگاههای شریعتی نقد داشت و میگفت: من با جریان روشنفکری موافق مشروط هستم و مباحث اینها باید تصحیح شود.
از طرف دیگر روحانیت بیرون از حسینیه ارشاد که مخالف شریعتی بودند، به شهید مطهری میتاختند و میگفتند: ایشان که آدم فاضل و عالمی است، چرا اجازه میدهد چنین بحثهایی در حسینیه ارشاد مطرح شوند؟ بههرحال ساواک توانست نهایتا حسینیه ارشاد را با اختلافپراکنی از حیز انتفاع بیندازد و سپس آن را تعطیل کند.
شهید مطهری به اسلامشناسی مهندس بازرگان نقد داشتند، ولی در عین حال پیشنهاد پست نخستوزیری ایشان را به امام دادند. آیا این تناقض نیست؟
درست است که استاد مطهری به اندیشههای مهندس بازرگان نقد عالمانه داشت، ولی باید شرایط سال اول انقلاب را هم در نظر گرفت. روحانیت فاقد تشکیلات قوی بود و آدم اجرایی نداشت؛ درحالیکه مهندس بازرگان به عنوان یک فرد متدین و مذهبی، هم سابقه کار اجرایی داشت و هم آدم تشکیلاتی بود. وی ظرفیتهای لازم برای تشکیل یک دولت موقت انتقالی را داشت و از او انتظار بیشتری هم نمیرفت، اما در ادامه، پا را از این فراتر گذاشت و در ملاقات با برژینسکی، مشاور امنیتی کاخ سفید، نشان داد که تنها مسئول یک دولت انتقالی نیست و با کمک لیبرالهای همسو با آمریکا در دولت، قصد عادیسازی رابطه با آمریکا را دارد. او حتی در جملهای راهبردی گفت: «فرق من با آیتالله خمینی این است که ایشان ایران را برای اسلام میخواهد و من اسلام را برای ایران.» و این نظری بود که شهید مطهری در مورد بازرگان حتی تصورش را هم نمیکرد.