«دورنمایی از شخصیت زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی» در گفتوشنود با آیتالله سیدنورالدین شریعتمدار جزایری
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
نحوه آشنایی خود با زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی و نیز شمهای از مکانت علمی و اخلاقی ایشان را برای خوانندگان تشریح کنید.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین، وَ صَلَیالله عَلی سَیِّدنا وَ نَبیّنا اَبیالقاسِم محمد(ص) وَ عَلی آلِهِ الطّاهِرین(ع). به نظر بنده مرحوم آیتالله العظمی آقای علوی گرگانی(رضوانالله تعالی علیه)، بهویژه در زمینه خصائل اخلاقی برجسته و ممتاز، در زمانه ما نظیر نداشتند! یکی از برجستگیهای خُلق و خوی ایشان، تواضع کمنظیرشان بود. هر کسی در هر طبقهای که بود، بدون مانع و تشریفات میتوانست با ایشان صحبت کند و ایشان هم با کمال خوشرویی، به سؤالات و درخواستهای افراد جواب میدادند. در نجف مرحوم آیتالله حکیم، مرحوم آیتالله شاهرودی، مرحوم آیتالله خویی و دیگران، در دفترشان مینشستند و مردم خیلی راحت، میتوانستند به آنها مراجعه و درخواستهایشان را مطرح کنند، ولی من در قم غیر از مرحوم آیتالله علوی، کمتر کسی را با این خصوصیت دیدهام، که هیچ مانع، رادع و تشریفاتی بین خودش با مردم نداشته باشد! روش مراجع نجف در قم، فقط و فقط مخصوص ایشان بود! ایشان با اینکه مرجع بزرگواری بودند، رفتارشان با مردم عادی، بسیار بیتکلف و عاری از تشریفات بود. تلفنها را هم خودشان جواب میدادند، که باز در رفتار آقایان دیگر ندیدهام که این کار را بکنند. اینها مواردی هستند که اکنون، واقعا معنای «إذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلْمهٌ لا یسُدُّها شیءٌ...» را برای ما روشن می کند. در ساختمان اسلام شکاف و نقصی پیدا میشود که قابل جبران نیست، و الا در سابق میگفتیم: این حدیث یعنی چه؟ این مرجع که میرود، مرجع دیگری به جایش میآید، ولی واقعا اینطور نیست. معلوم میشود که این حدیث در مورد هر کسی صادق نیست، اما در مورد ایشان و امثالشان صادق است. اینگونه شخصیتها با خصایصی که به آن اشاره کردم، مثل و مانند ندارند!
یکی از ویژگیهای بسیار مهم ایشان، اهتمام به منبر و تبلیغ بود! ایشان تا قبل از شیوع کرونا، در شبهای ماه رمضان و برخی مناسبتهای دیگر، در شهر گرگان منبر میرفتند و گاهی منبر رفتن ایشان، دو ساعت طول میکشید! الان کدام مرجع هست که منبر برود؟ پیشتر تنها بزرگواری که منبر میرفتند، مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی حائری بودند. ایشان در شبهای شنبه، بعد از نماز صحبت میکردند و در ایام فاطمیه هم منبر میرفتند.
خیلی مهم است که یک مرجع منبر برود، تا روضهخوانها و مداحان معمولی این جایگاه مهم را در اختیار داشته باشند، که خیلی چیزها را از دهان هم میگیرند و مطالب سست و سطحی و ضعیف را بیان میکنند و گاهی هم چیزهایی را میگویند که واقعا شنیدنشان حرام است! حتی بعضی از کسانی که واعظ و منبری هستند، نمیروند چهار تا حدیث یا روایت بخوانند و به جای آن، کرامات عجیب و غریب را به افراد نسبت میدهند و گاه مطالب سطحی و سخیفی را بیان میکنند، که دین را به چالش میکشد! آیتالله علوی منبرهای پرمحتوا و قابل استفادهای داشتند، که از خصوصیات بسیار برجسته ایشان بود.
دیگر ویژگی ایشان، توسل و محبتشان به ائمه اطهار(ع) بود، که واقعا بینظیر و مخصوص به خودشان مینمود. دعاهایشان ساده و روان بود و به دل مردم مینشست. نه دعاهای قلنبه و سلنبهای که هیچکسی نمیفهمد! ساده سخن گفتن، خصوصیت و منزلتی است که هر کسی ندارد. خداوند به معدودی این توانایی را میدهد که میتوانند غامضترین مسائل فلسفی را حتی به یک کودک هم بفهمانند و ایشان اینگونه بود. هم احادیثی که ایشان در منبر بیان میفرمودند، هم آیاتی که تفسیر میکردند و هم دعاهایی را که میخواندند، برای مردم قابل فهم بود.
دیگر ویژگی ایشان، احترام به همه، مخصوصا بزرگان بود. خود من به جایگاه علمی بعضی از آقایان اعتقاد ندارم، اما ایشان همواره با احترام از آنان یاد میکردند و حتی به بعضیها، لقب استاد میدادند، درحالیکه آنها در برابر مقام علمی خودِ ایشان، واقعا شاگرد محسوب میشدند! بعضی از آقایان در احترام نسبت به افاضل معاصر، حساسیت دارند. من این ویژگیِ احترام و تکریمِ افاضل معاصر را غیر از مرحوم آیتالله علوی گرگانی، درباره مرحوم آیتالله آقا سیداحمد خوانساری هم شنیدهام.
شما چگونه به عضویت هیئت استفتای آیتالله علوی گرگانی درآمدید؟
ایشان در سالهای 1350 و 1351، در مسجد اعظم مکاسب درس میدادند...
به عنوان جمله معترضه، آیا شما در درس ایشان شرکت کرده بودید؟
خیر؛ اما وقتی رساله عملیهشان منتشر شد و وارد عرصه مرجعیت شدند، مایل بودم که با ایشان ارتباط داشته باشم. ایشان در روزهای پنجشنبه، روضه داشتند و من در آن شرکت میکردم. این مجلس در زیرزمین خانهشان برگزار میشد، هنوز دفتر نداشتند. من عادت به پرسشگری داشتم و در آنجا هم چند سؤال پرسیدم و ایشان پسندیدند. بعد از آن به آقای شیخ ناصرالدین انصاری قمی گفته بودند که بنده به جلسات استفتائیهشان بروم. گفتم: اگر برای شخص خودم قابل استفاده باشد، قطعا میآیم. قبل از اینکه به این جلسات هم بروم، با خود ایشان ملاقات و گفتوگویی داشتم. بعد که رفتم، دیدم بسیار قابل استفاده است؛ چون ایشان در طرح مسائل، خیلی دقیق بودند و بسیار هم همت داشتند که مسئله با دقت و کامل بررسی بشود. مکرر میفرمودند: «در جواب مسائل دقیق باشید و واضح جواب بدهید، که مدیون مردم نشویم!...». بحث که میشد، بهدقت گوش میدادند و مبانی را بیان میکردند و وارد جزئیات مسئله میشدند. وقتی هم کسی صحبت میکرد، ایشان دقیق گوش میدادند و ابدا خودرأی نبودند. جلسه استفتاء یعنی همین، که آرای مختلف شنیده و دربارهشان بحث بشود. در نجف هم همینطور بود و در جلسات استفتا، بحث میشد. کسانی هم که در جلسات استفتا شرکت میکردند، آدمهای قویای بودند؛ مثلا در نجف یکی از اعضای هیئت استفتای مرحوم آیتالله حکیم، مرحوم آیتالله آشیخ حسین حلی بود، که برخی میگفتند: از خود آقای حکیم اعلم است! بههرحال در جلسات استفتای آقای علوی، مبانی مطرح و آرای آقایانِ دیگر نیز گفته میشد و ایشان بدشان نمیآمد که چرا اقوال دیگران را میگویید، بلکه استقبال هم میکردند.
موردی بود که نظر شما، مخالف با نظر ایشان باشد و بحث و استدلال کنید؟
بله؛ ایشان کلا پذیرای چنین چیزی بودند. گاهی اوقات، حتی مثل دو طلبهای که با هم مباحثه میکنند، بحث میکردیم؛ به همین دلیل من دیدم که شرکت در این جلسات، برایم فایده دارد؛ چون درباره بسیاری از فروع، به طور جدی بحث میشد.
ارزیابی شما از میزان تسلط آیتالله علوی گرگانی، به فقه و فروع آن چیست؟
قطعا تسلط بسیار خوبی داشتند. اساسا از سالها قبل، درس فقه بسیار شلوغی داشتند. تا دورهای که سرحال بودند، فقه درس میدادند، ولی این اواخر که بیمار و ضعیف شده بودند، کمتر مجال پیدا میکردند.
از اساتید خود در نجف، چه خاطراتی را برای شما نقل میکردند؟
میگفتند: در نجف کسی در درس آیتالله خویی اشکال نمیکرد، ولی من وقتی رفتم و اشکال کردم. ایشان هم جواب دادند و خیلی هم خوششان آمد. ظاهرا آقای خویی بعد از مطالعه درباره اشکال ایشان، دوباره درس را تقریر کرده بودند! این ماجرا را بسیاری از ایشان شنیدهاند.
از مشی اجتماعی و سیاسی آیتالله علوی گرگانی، چه برداشتی دارید؟
اجتماعی بودنشان را که عرض کردم، بسیار مردمی و متواضع بودند. در بحث سیاسی، با انقلاب و نظام اسلامی همراه بودند و در محضر ایشان، حرف ضدانقلابی زده نمیشد. چه در زمان حیات مرحوم امام و چه در زمان حال، رهبری انقلاب را تکریم میکردند. انقلابی بودند، ولی با حفظ مبانی اصلی خودشان.