کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«روایتی از بسترهای سیاسی تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد حبیب‌الله عسگراولادی

با بیانات امام، به گذشته خود برگشتیم و آن را بررسی کردیم

8 مرداد 1401 ساعت 15:20

تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی با نیروهایی جوان و پرانگیزه در اوایل دهه 1340، از فصول شاخص نهضت امام خمینی است. در گفت‌وشنود پی‌آمده، زنده‌یاد حبیب‌الله عسگراولادی با بازگویی خاطرات خویش دراین‌باره، به تبیین بسترها و پیامدهای این رویداد تاریخی پرداخته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی را مفید و مقبول آید


 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
پس از کودتای 28 مرداد1332، شما و دوستانتان که در فرآیندهای مربوط به نهضت ملی حضور داشتید، چگونه به فعالیت‌های خود ادامه می‌دادید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با طلب علو درجات برای امام راحل (رضوان‌الله تعالی علیه) و شهدای انقلاب اسلامی و عرض سلام و ادب به محضر ولی امر مسلمین(دام ظله العالی)، در پاسخ به شما باید عرض کنم که در آن دوره، مسائل سیاسی کشور بسیار حاد شده بودند. ما به‌ناچار و گاهی دور هم جمع می‌شدیم، ولی این جلسات هیچ وقت به صورت جدی ادامه پیدا نمی‌کردند. علت اصلی کنار کشیدن ما هم، شکست برنامه‌های جبهه ملی و اختلافات داخلی بین رهبران آن بود. از قضا در آن دوره، موضع ما در قبال جبهه ملی کاملا بی‌طرفانه بود و مسائل این تشکل را بدون هیچ تعصبی بررسی می‌کردیم. ما در آن شرایط، با هیچ سازمان و گروه دیگری همکاری نداشتیم و به دلیل کناره‌گیری نسبی از مسائل سیاسی، در تهران هیئتی به نام مؤید را با حدود پنجاه عضو تشکیل دادیم، تا به فعالیت‌های دینی، خیریه و اجتماعی بپردازیم. برای رسیدن به این هدف، شرکت مؤید و صندوق خیریه‌ای را تشکیل دادیم تا بتواند پشتوانه این هیئت باشد.
 
حبیب‌الله عسگراولادی

طبعا بازگشت مجدد شما به عرصه سیاست، با آغاز نهضت امام خمینی در سال 1341 انجام شد. این فعالیت‌ها چگونه آغاز شدند؟
جریان انجمن‌های ایالتی و ولایتی که پیش آمد، حضرت امام(رضوان‌الله تعالی علیه) در یک دعوت عام، ما را به قم دعوت کردند. نحوه دعوت هم به این شکل بود که شبی در یکی از جلسات درس تفسیر قرآن شرکت کرده بودیم، که شخصی از قم آمد و از طرف حضرت امام پیام آورد: «چرا در شرایط استثنائی کنونی، تماس شما با قم مرتب و منظم نیست؟ ممکن است شما در تهران اطلاعاتی داشته باشید که ما بی‌اطلاع باشیم و یا ما در قم اطلاعاتی داشته باشیم که شما باید از آنها مطلع نباشید...». آن شخص گفت که باید این پیام امام را به هیئت‌های دینی مختلف برساند. وقتی او رفت، من تا آخر جلسه ذهنم مشغول بود، که واقعا چرا ارتباط منظمی را با قم برقرار نکرده بودیم؟ قرار شد در اولین جمعه، خدمت حضرت امام برویم و من از طرف گروه مؤید، مطالبی را خدمت ایشان عرض کنم. قبل از اینکه من چیزی بگویم، حضرت امام فرمودند: «ظاهرا به دنبال دعوتی که از گروه‌ها و هیئت‌ها شده، تشریف آورده‌اید. ابتدا سؤالاتی را مطرح می‌کنم و با دقت گوش بدهید. مهم‌ترین سؤال این است که آیا تاکنون دقت کرده‌اید که چرا در رساله‌های عملیه، اثری از امر به معروف و نهی از منکر و جهاد وجود ندارد؟ از اجرای این احکام، چه کسانی ضرر می‌کنند؟ اجرای امر به معروف و نهی از منکر وقتی میسر است که ملت اسلام قدرت آمره و قدرت ناهیه داشته باشد؛ لذا با کمی تفکر معلوم می‌شود که چرا اینها حذف شده‌اند...». ما تا آن زمان تصور می‌کردیم که با کارهایی که به آن مشغول هستیم، واقعا داریم وظایفمان را به درستی و کمال انجام می‌دهیم، اما بیانات حضرت امام در آن جلسه، تلنگری بود که برگردیم و گذشته‌مان را بررسی کنیم.
در آن جلسه گروه‌های دیگری هم حضور داشتند. وقتی سخنان حضرت امام تمام شد، نماینده یکی از گروه‌ها با شوق و ذوق گفت: «حضرت آیت‌الله! به شما قول می‌دهیم که تا آخرین نفر و آخرین نفس، در راه اجرای اهداف شما تلاش کنیم...». برادری که نماینده گروه ما بود، گفت: «اینجا جای شعار، حقه و کلک نیست! از این حرف‌ها به آیت‌الله کاشانی هم زیاد زدند و ایشان را وسط میدان کشاندند و بعد هم به سراغ کارهای خودشان رفتند!...». طرف مقابل قدری عصبانی شد و گفت: «چرا توهین می‌کنید؟ از کجا معلوم که من هم مثل آنها باشم؟...». نماینده ما گفت: «شما تا به حال یک سیلی برای اسلام خورده‌ای که می‌گویی تا آخرین قطره خون؟ شما با این حرف‌ها آقا را مغرور می‌کنید!...». خلاصه بحث داغی درگرفت و حضرت امام هم، بسیار آرام و متین گوش می‌دادند. بالاخره فرمودند: «لابد نوبت به من هم می‌رسد که حرف بزنم! در بحث‌های اجتماعی، باید دنبال حق‌جویی بود؛ بنابراین تحقیر و توهین معنا ندارد. برای بیان یک حرف حق، از الفاظی استفاده نکنید که حرفتان باطل شود. تصور نکنید حق را به هر صورتی و هر جا که منعکس کردید، باز هم حق است. اما اینکه گفتید با این حرف‌ها مرا مغرور می‌کنید، درست است. من هم بشر هستم و با شما فرقی ندارم؛ لذا امکان اینکه من هم مغرور بشوم، وجود دارد. این تذکر هم که تاکنون برای اسلام، حتی یک سیلی هم نخورده‌ایم، درست است. به خدا پناه می‌بریم که بی‌جهت مغرور نشویم و روی نیروهایی بیهوده تکیه نکنیم...».
از منزل حضرت امام که بیرون آمدیم، کلا معنی مبارزه، وظیفه و تعهد، در ذهن همه ما تغییر کرده بود. حرف‌های حضرت امام ضربه محکمی به درک اجتماعی و نحوه برخورد ما با مسائل اجتماعی زد و زمینه‌ساز تحولی دراین‌باره شد.
 
پس از این جلسه و برای انجام تکالیف جدید مبارزاتی، چه اقداماتی را انجام دادید و نتیجه آنها چه بود؟
بعد از ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی و شکست دولت اسدالله علم در آن، به این نتیجه رسیدم که باید از بین پنجاه نفری که با هم کار می‌کنیم، تعدادی را انتخاب کنیم، که رازدار باشند و آمادگی‌شان هم برای کارهای اجتماعی، بیش از دیگران باشد. خاطرم هست در اولین جلسه‌ای که این عده جمع شدند، به همه گفتم: «تا به حال در کنار شما بودم، ولی می‌‌‌خواهم از همه کارهایی که تا به حال می‌‌کردم، استعفا بدهم و در گذشته‌ام تجدیدنظر کنم!...». در پایان جلسه، برادران عهد کردند که از این گفت‌وگو، با کسی حرفی نزنند و هفته‌ای یکی دو ساعت جمع بشوند و برای عزت اسلام و مسلمین، هر چه را که به ذهنشان می‌رسد، مطرح کنند. ضمنا قرار شد مبلغی هرچند ناچیز را به صندوق هیئت بریزند که وقتی اعلامیه‌ای توسط حضرت امام یا مراجع دیگر صادر می‌شود، به‌سرعت چاپ و تکثیر کنیم. نهایتا هم قرار شد دو نفر به عنوان نماینده جمع، خدمت ایشان بروند و امکانات و توانایی‌های گروه را به محضرشان اعلام کنند. به این ترتیب نطفه اولیه گروهی که حاضر بودند در صورت لزوم، حتی سیاه‌چال‌ها و شکنجه‌گاه‌های رژیم را هم تحمل کنند، بسته شد. بعد هم که به فرمان حضرت امام، با گروه‌های دیگری چون گروه اصفهانی‌ها و هیئت مسجد شیخ‌علی و گروه مسجد امین‌الدوله، هیئت‌های مؤتلفه اسلامی شکل گرفت.
 
در سال‌های اخیر، عده‌ای درباره اصل تشکیل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی به دستور امام خمینی، تشکیک کرده‌اند. شما که خود از نزدیک شاهد این رویداد بوده‌اید، تفصیل آن را نقل کنید.
البته شهود این واقعه، متعددند و برخی هم در قید حیات. به همین دلیل تشکیک دراین‌باره بی‌ثمر است. ماجرا به این شکل بود که در یکی از روزهایی که به قم رفتیم و خدمت حضرت امام مشرف شدیم، ایشان به چند نفر دیگر هم اشاره کردند، که از اتاق دیگری بیایند. ما بعضی از آن افراد را می‌شناختیم، ولی نمی‌دانستیم که آنها هم در خط امام و مبارزات فعالیت می‌کنند. حضرت امام پس از اظهار لطف فرمودند: «شما همه دارید برای خدا و در راه خدا کار می‌کنید، پس چرا از هم جدا هستید؟ با هم ائتلاف کنید و خیلی جدی‌تر به کار ادامه بدهید...». پس از آن معارفه و توصیه حضرت امام، جلساتی با حضور گروه مسجد امین‌الدوله برگزار شد و نهایتا به این نتیجه رسیدیم که بهتر است فقط رابطین این گروه‌ها یکدیگر را بشناسند، اما بقیه افراد حتی برای هم شناخته نشوند، تا تحقیقات بیشتری انجام شود.
 
برای تقویت بنیه اعتقادی و علمی این گروه نوظهور، چه اقداماتی انجام شدند؟
برای این کار روحانیان عالم، متعهد و علاقه‌مند به امام را برای سخنرانی دعوت می‌کردیم. از جمله جلسات بسیار مؤثر و مفید، مباحث بسیار مهم «انسان و سرنوشتِ» شهید آیت‌الله مطهری، با موضوع مهم قضا و قدر بود. سؤال مهم این بود که اگر اعتقاد به قضا و قدر، سبب رکود و جمود فرد یا اجتماع می‌شود، پس چرا مسلمانان صدر اسلام این‌طور نبودند؟ در آن روزها افراد زیادی بودند که اعتقاد داشتند آنچه خداوند مقدر کرده، همان می‌شود و به همین دلیل هم، دست به اقدام و حرکتی نمی‌زدند و با برداشت غلط از مسئله مقدرات الهی، به شرایطی که در آن بودند، تن داده بودند. البته ابتدا شهید دکتر محمدجواد باهنر با استفاده از کتاب شهید مطهری، دریچه‌های تازه‌ای را به روی ذهن افرادی که با این باور غلط تسلیم شده بودند، گشود و مطرح شدن این بحث سازنده، که سال‌ها راکد مانده بود، شور و امید آفرید. این آموزش‌های اعتقادی، چون با نظارت و مسئولیت اسلام‌شناسان متعهد و آگاه انجام می‌شد، باعث شد مؤتلفه اسلامی از هرگونه انحراف اعتقادی، اعم از شرق‌زدگی و غرب‌زدگی و تفسیرها و تأویل‌های شخصی مصون بماند و عناصر اصلی آن در طول مبارزات، مقیّد به ضوابط مکتبی و رعایت حدودالله باقی بمانند. در سال‌های بعد هم اعضای اصلی هیئت‌های مؤتلفه، چه در زندان و چه بیرون از آن، به خاطر برخورداری از مایه‌های اصیل تفکر اسلامی، در برابر انحرافات و کج‌روی‌ها ایستادند و همه تهمت‌ها و برچسب‌های گوناگون را به جان خریدند و تا حد ممکن نگذاشتند که اذهان پاک جوانان، آلوده به افکار شرق و غرب شود.
 
حبیب‌الله عسگراولادی

شکل اداره هیئت‌های مؤتلفه اسلامی در بدو آن و نیز در سال‌های بعد، چگونه بود؟ در جلسات و مباحث جاری، اقناع اعضا چگونه صورت می‌گرفت؟
براساس آیه مبارکه «وَ أَمْرُهُمْ شُورى‌ بَینَهُمْ»، در مؤتلفه اکثریت باید اقلیت را قانع می‌کرد و نه ساکت و مجبور! بنابراین هدف، رسیدن به اتفاق‌نظر بود. مرحله اجرا هم که پیش می‌آمد، اگر مشورت لازم بود، تا زمانی که حضرت امام تبعید نشده بودند، از ایشان سؤال می‌کردیم و پس از آن هم، به شورای روحانیت، که از سوی امام تعیین شده بودند، مراجعه می‌کردیم. البته بعد از تشکیل جناح نظامی، مؤتلفه مبارزات خود را با دو دسته و با نام‌های مستعار مثبت و منفی شروع کرد. ازآنجاکه مبارزه مسلحانه نیازمند مخفی‌کاری بود، فقط عده محدودی از اعضای هیئت مرکزی از آن اطلاع داشتند. در خود گروه مسلح هم، نهایت احتیاط و رعایت اصول تقیه انجام می‌شدند، تا کارها به شکل مطلوبی پیش برود.


کد مطلب: 24007

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/24007/بیانات-امام-گذشته-خود-برگشتیم-بررسی-کردیم

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir