کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«با علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی، از بازگشت به ایران تا رحلت-4» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام حسین معصومی

حیرت می‌کردیم که چگونه در زندان افغانستان، سی سال دوام آورده است!

18 مرداد 1401 ساعت 14:13

بازگشت زنده‌‎یاد علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی به ایران، در پی تحمل سی سال زندان در کشور افغانستان و چند سال اقامت در کشورهای مصر و عراق، گمانه‌ها و ذهنیت‌هایی را در میان بخش‌هایی از جامعه ایجاد کرد. در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام شیخ حسین معصومی درباره این شایعات و ایضا واقعیت ماجرا سخن گفته است


پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شما از چه مقطعی و چگونه با زنده‌یاد علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی آشنا شدید و این آشنایی، چگونه به‌مرور توسعه و تعمیم یافت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم آقای بهلول (رحمه‌الله)، در سال 1352 از زندان افغانستان آزاد شد و بعد از مدتی که در مصر و عراق زندگی کرد، به ایران بازگشت بنده در همان دوره، با ایشان آشنا شدم. من تازه وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی شده بودم و می‌دانستم که ایشان در قضیه مسجد گوهرشاد، نقش داشته و بعد هم سی سال در افغانستان زندانی بوده و خلاصه مصائب زیادی را در راه مبارزه متحمل شده است. در همان حدود بود که شنیدم ایشان در مسجد قدیمی گناباد منبر می‌رود. ظاهر قضیه این بود که ایشان با رژیم شاه کنار آمده و لذا به ما دستور داده بودند که به هیچ‌وجه در جلساتی که ایشان شرکت دارد، شرکت نکنیم! اما کنجکاوی و روحیه جست‌وجوگری باعث شد به‌رغم این دستور، در جلسات ایشان شرکت کنم. جالب اینجا بود که ایشان در منبر، علل مخالفتش با رضاخان را تشریح می‌کرد و بعد هم بحث را به مسائل داخلی می‌کشاند. مثال جالبی هم می‌زد و می‌گفت: «ملت ما حکم یک خانواده را دارند، تا وقتی که دزد به آنها نزده، با هم جنگ و دعوا دارند، ولی همین که دزدی به آنها زد، همدل و همراه می‌شوند...». منظورش این بود که ما دشمنان بیرونی زیادی داریم که می‌خواهند به ما حمله کنند؛ پس بهتر است که دست از اختلافات برداریم و با یکدیگر متحد شویم! من آن روز از منبر ایشان برداشت خاصی کردم و دیگر در جلساتشان شرکت نکردم، ولی بعدها موقعی که به فساد دربار اشاره کرد، فهمیدم که آن حرف‌ها را از باب تقیه زده تا بتواند حرف‌های اصلی‌اش را بزند.
 
حسین معصومی

نهایتا هنگامی که زنده‌یاد بهلول به ایران بازگشت، چقدر سیاسی بود؟
طبیعی است کسی که آن زندان‌های طولانی و شکنجه و حبس را از سر گذرانده باشد، در مواجهه با شرایط جدید، جانب احتیاط را نگه دارد و دیگر با صراحت سابق اظهار نظر نکند. آقای بهلول وقتی از شرایط زندان افغانستان، غذا و رفتار زندانبان‌ها می‌گفت، حقیقتا حیرت می‌کردیم که چگونه سی سال دوام آورده است! اوایل که خیلی با شرایط کشور آشنا نبود، در بیان برخی نکات احتیاط می‌کرد، ولی هر چه به سال‌های انقلاب نزدیک‌تر می‌شدیم، او هم بیشتر به مسائل سیاسی می‌پرداخت. قبل از انقلاب، بیشتر در محافل خصوصی صحبت می‌کرد و یا حداقل درباره سخنان مگو و اسرارش، در این جلسات صحبت می‌کرد.
 
سیاست ساواک درباره زنده‌یاد بهلول، در دوره‌ای که ایشان به کشور بازگشت، چه بود؟
رژیم می‌خواست آقای بهلول را از چشم مردم بیندازد، ولی مردم به لحاظ سابقه و سبک تبلیغی‌ای که آن بزرگوار داشت، استقبال باشکوهی از ایشان کردند و منبرهایش هم، همیشه پر از جمعیت بود. خاطرم هست که ایشان، در یزد زیاد منبر می‌رفت. من هم چون باید به کرمان می‌رفتم، گاهی همسفر می‌شدیم و در راه، با هم صحبت می‌کردیم.
 
مردم گناباد نسبت به ایشان، چه نگاهی داشتند؟
مردم عادی، به آقای بهلول بسیار علاقه داشتند و مسجد گناباد همواره هنگام سخنرانی ایشان، مملو از جمعیت مشتاقی بود که برای شنیدن حرف‌های ایشان جمع می‌شدند. گنابادی ها نوعا، تحت تأثیر رفتارهای ساواک درباره آقای بهلول قرار نمی‌گرفتند و دیدگاه مستقل خود را داشتند. همین هم موجب شده بود که جایگاه ایشان محفوظ بماند.
 
این مربوط به چه سالی است؟
سال 1352. اما همان‌طور که عرض کردم، سیاسیون به آقای بهلول مشکوک بودند و حتی می‌گفتند: با رژیم کنار آمده است، وگرنه چطور به او کاری ندارند؟ درحالی‌که این فرض هم قوی بود که اساسا ساواک این بازی را برای ایجاد بدبینی به ایشان طراحی کرده بود، که نهایتا هم معلوم شد همین‌طور است.
 
دلیل اعتماد عامه مردم به علامه بهلول چه بود؟
مردم به خاطر زهد، صداقت و بی‌ریایی بی‌نظیرش، به او اعتماد کامل داشتند. بخشی از آنها معتقد بودند که ایشان از کراماتی برخوردار است؛ چون گاه می‌شد که در فاصله بسیار کوتاهی، در جاهای بسیار دور از هم حاضر می‌شد! اغلب هم بیشتر راه‌ها را پیاده می‌رفت!
 
علامه بهلول در منبر، از چه سبکی استفاده می‌کرد؟
منبر رفتنش با همه فرق می‌کرد! اول می‌رفت و روی منبر مستقر می‌شد. کمی که می‌گذشت، عمامه‌اش را برمی‌داشت! کمی بعد عبا و سپس قبا را درمی‌آورد و با پیراهن سخنرانی می‌کرد! خیلی هم پرهیجان و پرشور حرف می‌زد. جوری هم مطالب را بیان می‌کرد که مخاطب خیلی زود متوجه می‌شد که منظورش از مفسدین، چه کسانی هستند. تمام مدت سعی می‌کرد توجه مخاطبان را به خدا و معارف معصومین(ع) متوجه کند و این نقطه عطف منبرش بود.
 
در شخصیت علامه بهلول، چه ویژگی‌هایی برجسته می‌نمود؟
خودسازی و کف نفس. تسلط عجیبی بر امیال و غرایزش داشت. همیشه هم سعی می‌کرد مردم را به تقوا، زهد و خودسازی تشویق کند و ازآنجاکه به آنچه که می‌گفت، عمل می‌کرد و در واقع حرف و عملش یکی بود، حرفش تأثیر می‌کرد و توانست بسیاری را به راه بیاورد. از جمله روحانیانی است که در عصر حاضر، تبلیغ بسیار موفق و پرثمری داشت.
 
از حافظه عجیب ایشان، داستان‌های فراوانی نقل کرده‌اند. شما دراین‌باره، چه خاطراتی دارید؟
بله، می‌گفت: در زندان افغانستان، حدود دوازده‌هزار بیت شعر گفته است، اما بعد دیده که فایده‌ای ندارد و بیهوده حافظه‌اش را پر کرده و بعد همه آنها را از ذهنش پاک کرده است! سابقه ندارد که کسی بتواند محفوظاتی به این حجم را از حافظه‌اش پاک کند و این توانایی ایشان، چیز بسیار عجیب و غریبی بود! می‌گفت: چیزهایی را که فایده ندارند و بیهوده حافظه را اشغال می‌کنند، باید پاک کرد. کلا انسان عجیبی بود! می‌گفت: وقتی تصمیم گرفتم علیه بی‌حجابی رضاخانی مبارزه کنم، برای اینکه همسرم آزار و اذیت نبیند، او را طلاق دادم و موجبات ازدواج مجدد او را فراهم کردم و وقتی خیالم راحت شد که برای کس دیگری غیر از خودم مشکلی پیش نخواهد آمد، وارد میدان مبارزه شدم. عادت داشت که بار خودش را خود بر دوش بکشد و این خصلت ارزشمندی بود.


کد مطلب: 24034

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/24034/حیرت-می-کردیم-چگونه-زندان-افغانستان-سی-سال-دوام-آورده

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir