«حیات و مرگ رادیو بیبیسی فارسی، خوانشی از یک کارنامه پرماجرا» در گفتوشنود با عباس سلیمی نمین
از منظر شما رادیو بی بی سی، با چه انگیزههایی تأسیس شد و چه اهدافی را دنبال میکرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. علیالقاعده کشورهایی که سلطهگری را دنبال میکنند، از ابزارهای تبلیغاتی و رسانهای استفاده فراوانی به عمل میآورند تا بتوانند به حضور خودشان مشروعیت داده و عقبه کشورِ مورد سلطه را تحت کنترل خودشان دربیاورند. کشورهای سلطهگر ابتدا با برخوردهای نظامی یا کودتا، تسلط خودشان را در کشوری آغاز میکنند، اما برای تداوم آن سعی میکنند با کارهای تبیینی و تبلیغاتی در آن کشور، به گونهای به حضور خود رسمیت داده و یا مورد قبول مردم آن منطقه قرار گیرند؛ به عنوان نمونه انگلیسیها ابتدا با گسترش عقیده ارتباط با بیگانه و بعدها از طریق کودتا، بر ایران حاکم شدند و بعد برای تداوم سلطهشان، بهرهبرداری فراوانی از ابزارهای فرهنگی و تبلیغاتی به عمل آوردند، که بتواند به حضور خود استمرار بخشند؛ یعنی تلاش کردند تا افکار عمومی را با خودشان همراه کنند. امروز اصطلاحا به آن روش، دیپلماسی عمومی میگویند. اینکه شما بتوانید به صورت غیررسمی، در دل کشور دیگری برای خود، جایگاهی به هم زده و بخشی از افکار عمومی آن کشور را با خودتان همراه کنید. گرچه آن تسلط مشروعیت ندارد و از نظر نظامی رقم خورده، اما اگر بتوانید حتی قشر اندکی از مردم آن کشور را با خود همراه کنید، در آنجا پایگاهی پیدا خواهید کرد. این یعنی دیپلماسی عمومی، که امروز هزینه زیادی در مقابلش صورت میگیرد.
با این اوصاف، چرا بیبیسی فارسی در بدو تأسیس خویش، در راستای بیاعتبارکردن پهلوی اول گام برمیداشت؟
چون تنفر بسیار گستردهای نسبت به پهلوی اول شکل گرفته و لازم بود که از صحنه سیاسی کشور خارج شود. گرچه حاکمیت پهلوی اول، استقلال رأی نداشت و با هدایت انگلیسیها و از طریق شبکه
فراماسونری رقم خورده بود. طبیعتا بیبیسی میتوانست با خروج پهلوی اول، هویت مستقلی به انگلیسیها دهد و موقعیت پیشآمده در جنگ جهانی دوم را برای این کار مناسب میدید. بیبیسی فارسی برحسب ظاهر، میتوانست پیوند بین انگلیس و پهلوی اول را ــ که مطرود جامعه ایران بود و مردم نسبت به او موضع داشتند ــ به گونه دیگری تفسیر کند و این دو را از هم مستقل نشان دهد. نقش بیبیسی عمدتا این بود که به مردم ایران بگوید: انگلیسیها یک موضع داشتند و رضاخان هم یک موضع دیگر! برای آنکه میان تنفری که در جامعه نسبت به رضاخان و موقعیت خودشان در جامعه ایرانی شکل گرفته بود، فاصله ایجاد کنند. گرچه چنین چیزی عملی نبود، اما برای تحقق آن، تاکتیکهایی را بهکار گرفتند؛ مثلا انگلیسیها از طریق بیبیسی به جامعه ایران خط دادند، که باید دادگاهی برای رسیدگی به جنایات رضاخان تشکیل شود. لذا چند سالی بعد از شهریور 1320، مردم درپی تشکیل این دادگاه بودند. البته دادگاهی هم تشکیل شد و کسانی که از رضاخان ضربه خورده بودند و یا فردی از اعضای خانوادهشان را به واسطه خشونتهای او از دست داده بودند، طرح شکایت کردند، اما تشکیل این دادگاه فقط برای این بود که مقداری جامعه را آرام کنند و آن فضای نفرتی که شکل گرفته بود، قدری تعدیل شود؛ لذا بیبیسی در شکلگیری این فضا، نقش جدی داشت. دوباره تأکید میکنم آنچه که رضاخان به صورت کلان انجام میداد، چیزی غیر از رهنمودهای انگلیسیها، که از طریق شبکهای او را دربرگرفت، به وی القا میشد، نبود. در واقع رضاخان از سلطه انگلیسیها بر مردم ایران، صیانت کرده بود و این موضوع بسیار اهمیت داشت. رضاخان کسی بود که شرایط را برای سلطه انگلیسیها بر ایران فراهم کرد؛ چون آن چیزی که انگلیسیها از آن ضربه خورده بودند، هویت ملی مردم ایران بود. در واقع رضاخان در مسائل اساسی، بر مبنای خط و مشی آنها حرکت میکرد و طبیعتا چون چکمههای او توانسته بود بهصورت بسیار خشونتباری سیاست انگلیسیها را پی بگیرد، تنفر نسبت به رضاخان در ایران، تنفر گستردهای بود؛ لذا حتما بیبیسی در مجزا کردن رضاخان از سیاستهای انگلیس، برنامهریزی و تلاش جدی داشت، بهرغم اینکه پهلوی اول و انگلیس، هیچگاه از هم جدا نبودند. رضاخان با کودتای انگلیسیها روی کار آمد و همواره جهتگیریهای کلان آنها را حتی به قیمت نابودی و زیر پاگذاشتن منافع ملی در ایران، پاس داشت؛ لذا بیبیسی با دیپلماسی عمومیای که عرض کردم، توانست تا حدی این پیوند را با دستیازی به فریب و تبلیغات خلاف واقع بپوشاند.
آیا انگلستان، در شرایطی که بهظاهر بیبیسی فارسی علیه رضاخان به تبلیغ میپرداخت، واقعا به برکشیده خود پشت کرده بود؟
همانطور که عرض کردم، پس از خروج رضاخان از کشور، دادگاهی تشکیل دادند و حتی بیبیسی علیه او، موضعی اتخاذ کرد، اما در حقیقت انگلیسیها هرآنچه میتوانستند به نفع رضاخان انجام دهند انجام دادند و جان و اموالش را حفظ کردند؛ اموالی را که همه میدانستند از طریق تجاوز به حقوق عامه مردم ایران جمع شده است. انگلیسیها همه این ثروت را به محلهای امن منتقل کردند و تاج پادشاهی او را بر سر فرزندش گذاشتند. در واقع برخلاف آنچه بعضا تبلیغ میشود که رضاخان مغضوب انگلیسیها قرار گرفت، هیچ نشانی از غضب در این ماجرا دیده نمیشود! بلکه برعکس هر آنچه صورت دادند، به نفع رضاخان و خانواده او بود. هرچند که برخی خروج رضاخان از ایران را به نوعی مستند این ادعا نشان دادند؛ درحالیکه خود او در آن شرایط مایل بود هرچه سریعتر از ایران خارج شود. منکر این نیستم که انگلیسیها نسبت به خروج رضاخان تمایل داشتند، اما بیشتر از آنها، خود رضاخان مایل بود سریعا از ایران خارج شود! چون میدانست که با غوغای اتحاد جماهیر شوروی و آمریکاییها، محاکمه و دستگیری او جدی خواهد بود؛ لذا به دلیل ترس از محاکمه، سه بار قبل از اینکه انگلیسیها شرایط سفرش را فراهم کنند، از تهران فرار کرد! ولی بعد که به او گفتند حملهای در کار نیست و قوای روس و انگلیس هنوز با تهران فاصله زیادی دارند و به سوی تهران حرکت نکردند، دوباره به پایتخت بازگشت. در واقع محاکمه رضاخان، محاکمه انگلیسیها هم بود؛ بنابراین بحث و ادعایی که در گذشته و یا امروزه مطرح میشود که رضاخان مغضوب انگلیسیها قرار گرفت، درست نیست. تأکید میکنم که صیانت از اموال رضاخان و باقی ماندن سلطنت در خانواده او، اقداماتی بود که به نفع رضاخان انجام شد. اگر غضبی وجود داشت، باید حتما رضاخان را از سلطنتی که غصبی بود، برمیداشتند و مهمتر از آن، خانوادهاش را هم از سلطنت دور میکردند، ولی هرگز چنین کاری صورت نگرفت. حتی انگلیسیها در اقدام دیگری به رضاخان اجازه دادند تا بخشی از جواهرات سلطنتی را با خود از کشور خارج کند؛ درحالیکه انگلیسیها میتوانستند جلوی رضاخان را بگیرند و مانع از این کار شوند؛ چون همان زمان در مجلس مطرح شد که جلوی رضاخان ــ که در حال خارج کردن بخشی از جواهرات سلطنتی است ــ گرفته شود، اما شبکه انگلیسی بههیچوجه اجازه نداد که این کار انجام شود. در واقع نیروهایی که در مجلس طرفدار رضاخان بودند، گفتند که ما مسئله را رسیدگی میکنیم و اگر رضاخان آن جواهرات را با خود برده باشد، به کشور برمیگردانیم، اما بعدها نه تنها آن اموال به کشور برگشت داده نشد، بلکه حتی بخشی از آن را خود انگلیسیها تصاحب کردند! بنابراین بیبیسی فقط در محدوده ظاهر و تبلیغات، نسبت به رضاخان موضعگیریهایی کرد، که یک مقدار بین قدرت سلطهگر و دستنشاندهاش فاصلهنمایی شود. از نظر جایگاه سیاسی، بیبیسی همواره ابزاری در خدمت وزارت خارجه انگلیس بوده است. این مطلب کاملا عریان است و نیازی نیست که در این زمینه، خیلی پژوهش شود. بودجه، ارتباط و نوع انتخاب شورای سردبیری بیبیسی، دلالت بر این دارد که این رادیو یکی از ابزارهای دیپلماسی این کشور است؛ منتها همانطور که گفتم، بیبیسی ابزار دیپلماسی عمومی است.
با توجه به سیاستهای انگلیس در ایجاد فاصله با پهلویسم و مخفی نگه داشتن ارتباطاتش، چه شد برای انجام کودتای 28 مرداد 1332، از رادیو بیبیسی استفاده شد؟
طبیعتا گاهی مواقع انگلیسیها مجبور میشوند از این ابزار به صورت عریان استفاده کنند. همین اجبار هم موجب شد که از رادیو بیبیسی، بهصورت مستقیم در دفاع از کودتای 28 مرداد 1332 استفاده نمایند؛ چرا که دکتر
مصدق در آن مقطع، رابطه دربار را با خارج از کشور محدود کرده بود. البته خانواده دربار میتوانستند به خارج از کشور رفتوآمد داشته باشند، اما بهسختی! به همین خاطر پهلوی دوم، درصدد عزل دکتر مصدق بود. از سوی دیگر مشارکت انگلیس و آمریکا در ایجاد کودتا علیه دولت دکتر مصدق، نیاز به هماهنگی داشت. انگلیسیها از ابزارهای مختلفی برای هماهنگی نیروهایشان استفاده میکردند، در ماجرای کودتا علیه دولت دکتر مصدق هم، از طریق رادیو بیبیسی موافقتشان را اعلام کردند. البته استفاده از این چنین ابزارهایی، موجب میشود که ماهیت سلطهگران عریان شود؛ لذا آنان غالبا تلاش میکنند تا از طریق ابزارهای مختلف یا از طریق واسطهگریهایی، به صورت غیرمستقیم عمل کنند. هرچند گاهی هم مجبور میشوند در شرایط ویژهای، مستقیما به میدان بیایند. در قضایای کودتای 28 مردادماه سال 1332، انگلیسیها با استفاده از رادیو بیبیسی، هویت خویش را برای مردم کاملا عریان کردند. هرچند که این اقدام موجب شد این مهر بر پیشانیشان بخورد که ادعای استقلال کار رسانهای آنان بسیار سست است و پشت کار رسانهایشان، یک کار سیاسیِ کاملا سلطهگرانه است.
گفته میشود رادیو بیبیسی در دوران جدایی بحرین از ایران نیز، تبلیغات وسیعی انجام داده است. ارزیابی شما دراینباره چیست؟
البته همانطور که میدانید برای جدایی بحرین از ایران، هیچ رفراندمی برگزار نشد. در واقع برای نظرسنجی، به بعضی از تشکلهای وابسته به انگلیس رجوع و نظر همانها هم اعلام شد. نظرخواهی عمومی از آحاد شهروندان اصیل این منطقه، صورت نگرفت. انگلیسیها در بسیاری از مواردی که میخواستند منطقهای را ترک کنند، درصدد ایجاد پایگاه تعیینکنندهای برمیآمدند که هزینههایش هم کم باشد؛ چون وقتی شما یک پایگاه ثابت را از دست میدهید، طبیعتا دیگر به ناوگان و نیروهای نظامی که در آنجا مستقر شوند، نیازی ندارید. طبیعتا حذف این موارد، هزینهها را خیلی کم میکند. بحرین هم پایگاه بسیار مهمی بود و از لحاظ سوقالجیشی، در خلیج فارس اهمیت ویژهای داشت؛ لذا انگلیسیها برنامهشان این بود که این پایگاه را بعد از خروجشان از منطقه، همچنان در اختیار داشته باشند؛ لذا بحرین را از ایران جدا کردند که بتوانند در آنجا با هزینه بسیار کمتر، حضور خودشان را تثبیت کنند؛ لذا ما نباید انتظار میداشتیم که رادیو بیبیسی، در آن ماجرا به گونهای دیگر عمل کند؛ چرا که او به عنوان رسانه موظف است که عملکرد دولتش را توجیه کند؛ دولتی که بودجهاش را تأمین میکند و متصدی سیاستگذاری این رسانه است؛ لذا علیالقاعده در آن مقطع هم، رادیو بیبیسی نقش چشمگیری در توجیه مسئله انتزاع بحرین از ایران داشته است.
برخی مدعی هستند که بیبیسی فارسی با پوشش اخبار انقلاب اسلامی ایران، از این حرکت عملا حمایت و به آن کمک کرده است. درباره این ادعا، چه عیارسنجیای دارید؟
این ادعا بسیار سست است. رادیو بیبیسی هرگز به نفع انقلاب اسلامی ایران عمل نکرد و هیچ سندی را در اثبات این مسئله، نمیتوانید پیدا کنید. برخی میگویند چون رادیو بیبیسی برخی اخبار ایران را پوشش میداد، به معنی این است که از انقلاب ایران هم حمایت میکرد! اما این مسئله خلاف واقع است. واقعیت این است که رادیو بیبیسی یا هر رسانه دیگری، نمیتوانست از تظاهرات چهارمیلیونی در تهران چشمپوشی کند؛ چرا که در آن سالهای خفقان، هیچ تجمع سیاسی دو نفرهای هم در کشور انجام نمیگرفت، چه برسد به اینکه چهارمیلیون نفر به خیابان بیایند و این یک پدیده بهشمار میرفت. علاوه بر این رادیو بیبیسی، تنها رسانه موجود نبود. رسانههای دیگر هم این خبر را پخش میکردند و مگر بیبیسی میتوانست چنین چیزی را ــ که یک پدیده نادر است ــ نبیند؟ بااینهمه و در آرشیوها، اخباری که بیبیسی در آن دوران پخش کرده، وجود دارد و نشان میدهد که اخبار بیبیسی کاملا جهتدار بوده است. کتابی از برنامههای دوران انقلاب رادیو بیبیسی نیز، توسط چند نفر گردآوری شده که نشاندهنده همین مسئله است. در واقع رادیو بیبیسی در آن دوران سعی میکرد رهبری انقلاب اسلامی به جریاناتی داده شود که گرایشات مثبتی نسبت به غرب داشتند. به تعبیر دیگر بیبیسی سعی میکرد که انقلاب را در مسیری قرار دهد که رهبریاش در دست آدمهای خوشباوری نسبت به غرب باشد. رادیو بیبیسی بسیار آشکار، در این قضیه میخواهد با خبررسانی خودش، در رهبری این نهضت تأثیر بگذارد و آن را متوجه جریانات بهاصطلاح خودشان «میانهرو» قرار دهد؛ نتیجتا این ادعا که بیبیسی اخبار انقلاب ایران را منعکس میکرد، به این دلیلی که بدان گرایش داشت، سخن ناروایی است، اما به لحاظ حرفهای، به هیچ وجه رادیو بیبیسی نمیتوانست اخبار ایران را پوشش ندهد؛ چون دیگران آن اخبار را پوشش میدادند و این به لحاظ سیاسی، برای رادیو بیبیسی فاجعه بود؛ چون انقلاب اسلامی ایران، یک تحول بزرگ و نادر در تاریخ بشریت بهشمار میآمد؛ به همین خاطر این رادیو نمیتوانست انقلاب اسلامی مردم ایران را نادیده بگیرد؛ چون یک جمعیتی به میدان آمده بود که نمونه آن در تاریخ بشر سابقه نداشته است!
کارنامه رادیو بیبیسی فارسی، در دوران 43 ساله برقراری نظام اسلامی را چگونه میبینید؟
بیبیسی هیچگاه بیطرف نبوده است! هرچه زمان میگذرد، جهتدار بودن رسانه دولت انگلستان عریانتر میشود. به عبارت دیگر هرچه غرب در سرمایهگذاریاش برای نفی استقلال ملت ایران ناکامتر میشود، جهتدار عمل کردن این رادیو هم بیشتر خود را نشان میدهد. این مسئله هم خیلی خیلی آشکار شده است؛ مثلا در همین حادثه زاهدان در روزهای اخیر، گروههای مسلحی که کار تروریستی میکنند، به چند کلانتری حمله و شلیک کردند. در همه جهان به کسانی که حملاتی با سلاح انجام میدهند، تروریست میگویند. هیچگاه این افراد، مخالف یا معترض نامیده نمیشوند؛ چون هرکسی که سلاح بردارد و به خیابانها بیاید و حرکت مسلحانهای را دنبال کند، تروریست است. این مسئله تعریف شده و جزء قوانین بینالمللی است؛ حال گروههای تروریستیای چون ریگی، که حتی موارد آدمربایی هم بهکرات در پروندهشان موجود است. بااینهمه بیبیسی، رسما این افراد را به عنوان معترض معرفی میکند؛ درحالیکه کسی که سلاح به دست گرفته و به روی مردم یا نهادهای حکومتی آتش میگشاید، تروریست است. این تعریف بیبیسی از تروریستها، نشان از جهتدار عمل کردن آنهاست. به عقیده من هرچه زمان میگذرد، ناکامی این بنگاهها در توقف استقلال ایران، بیشتر میشود و این جهتدار بودن عملکردشان هم، آشکارتر خواهد شد.