«شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم، در قامت رهبر یک تشکل فراگیر» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین احمد سالک
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
طبعا آغازین سؤال ما در این گفتوشنود، درباره زمان و کیفیت آشنایی شما با شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم است.
بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی من با خانواده
آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، به بعد از ارتحال مرحوم
آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی برمیگردد. پدرم که در انتخاب مرجع تقلید تخصص داشت، پس از ارتحال ایشان، آیتالله سیدمحسن حکیم را به عنوان مرجع تقلید جامعالشرایط معرفی کرد. من حدود یکسال از ایشان تقلید کردم و با شروع نهضت امام خمینی، به تقلید از حضرت ایشان روی آوردم. در آن ایام شرح مبارزات خاندان حکیم را از پدرم میشنیدم. بههرحال سالها گذشت تا اینکه در سال 1364، به دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی ــ که در آن موقع رئیسجمهور بودند ــ مسئولیت بررسی مسائل عراق، به عهده من گذاشته شد و از آنجا بود که با شهید آیتالله سیدمحمدباقر حکیم، که رئیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی بودند، از نزدیک آشنا شدم و تا روز شهادتشان، با ایشان ارتباط مستمر و گاهی شبانهروزی داشتم و در جلسات رسمی مجلس اعلی، در کنار دیگر برادران، مسائل عراق را پیگیری میکردیم.
هدف از تشکیل مجلس اعلای انقلاب اسلامی چه بود و برای مردم عراق چه دستاوردهایی داشت؟
اولین هدف این مجلس، مبارزه علیه رژیم بعث و پایهریزی یک حرکت سیاسی ـ نظامی بود. به همین دلیل هم
سپاه بدر تشکیل شد، که شامل چند تیپ و لشکر بود. امروز بسیاری از مسئولان و فرماندهان سپاه بدر، در موقعیتهای کلیدی دولت عراق قرار دارند. دومین هدف مجلس اعلی که تلاش میکرد تا دربرگیرنده گروههای معارض عراقی باشد، عرضاندام کردن در برابر حکومت صدام بود. هدف سوم، دفاع از حقوق مردم عراق بود. مجلس اعلی در فرانسه شعبه داشت و در آنجا موضوع دفاع از حقوق شهدا، جانبازان و اسیران عراقی و قربانیان بمباران شیمیایی حلبچه را دنبال میکرد. این شعبه اسناد جنایات صدام را جمعآوری میکرد و در اختیار سازمان ملل متحد قرار میداد. هدف چهارم مجلس اعلی، فعالیتهای فرهنگی بود. افرادی که به ایران آمده بودند، گرایشهای فرهنگی متنوعی داشتند. مجلس اعلی تلاش میکرد در پرتو انقلاب و نظام اسلامی، نوعی هماهنگی بین این فرهنگها بهوجود آورد. براساس این ایده، نشریات زیادی توسط مجلس اعلی منتشر و توزیع شدند. علمای برجسته زیادی که از عراق رانده شده بودند، در تهران و قم نشستهایی را برگزار میکردند و ابعاد مختلف مبارزات مجلس را برای مردم عراق توضیح میدادند. مجلس اعلی در واقع، محوریت جامعه عراقیها را در ایران تشکیل میداد. مجلس اعلی علاوه بر نقشهای سیاسی، نظامی، فرهنگی و حقوقی، میکوشید با ایجاد ارتباط با نهادها و دستگاههای جمهوری اسلامی، نیازهای آوارگان و مهاجران عراقی را تأمین و مشکلات اشتغال، درمان و آموزش آنان را مرتفع کند.
در این فرآیند طولانی با چه مسائل و مشکلاتی مواجه بودید؟
یکی از مشکلات، ایجاد هماهنگی و همدلی بین گروههای مبارز با صدام بود. اختلافنظر و سلیقه میان این گروهها، کارِ هماهنگی و انسجام را بسیار دشوار میکرد. مشکل دیگر نفوذ عوامل وابسته به صدام در این گروهها بود، که سعی میکردند از طریق محافل عراقی فعال در جمهوری اسلامی، به منابع خبری و اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند و متأسفانه بعضی از افراد شایسته عراقی را به همین دلیل از دست دادیم! موضوع حراست از شخصیتهای مهم عراقی در داخل کشور هم، مسئله مهم و حساسی بود. مشکل دیگر حضور دو میلیون پناهنده عراقی به ایران بود، که نیاز به رسیدگی داشتند و چشم امیدشان به مجلس اعلای انقلاب اسلامی بود. برآوردن نیازهای این دو میلیون نفر، مخصوصا در شرایطی که درگیر جنگ و با مشکلات اقتصادی دست به گریبان بودیم، کار بسیار دشواری بود.
در آن دوره غیر از جمهوری اسلامی ایران، کدام کشورها، نهادها یا شخصیتهای بینالمللی، مجلس اعلا را به رسمیت شناختند؟
حافظ اسد، رئیسجمهور سوریه، نبیه بری، رئیس پارلمان لبنان، رئیسجمهور لبنان، شهید سیدعباس موسوی دبیرکل حزبالله، و بعضی از دولتهای شیخنشین خلیجفارس به دلیل سابقه مرجعیت آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم، از تشکیل این جریان استقبال کردند.
بهرغم جایگاه و نفوذ شهید آیتالله حکیم و نیز بسترهای مساعد موجود در آن دوره، چرا جمهوری اسلامی نتوانست همه آنان را تحت لوای مجلس اعلا گرد آورد؟
دراینباره مشکلات زیادی وجود داشتند؛ از جمله اینکه جریانات سیاسی معارض در عراق، بسیار زیاد بودند. حدود 21 گروه در عراق فعالیت میکردند و هرکدام هم، اساسنامه و مرامنامه خودشان را داشتند. آنها چون از عراق اخراج شده بودند و در ایران اقامت داشتند، ناچار بودند بر مبنای مصلحت و راهکارهای جمهوری اسلامی ایران عمل کنند. هرکدام هم ادعاهایی داشتند. بعضی از گروهها و احزاب معارض هم، برایشان دشوار بود که زیر پرچم یک گروه یا شخصیت جمع شوند و به همین دلیل، گاهی اتهام انحصارطلبی به شهید آیتالله حکیم میزدند، درحالیکه بههیچوجه اینگونه نبود. مشکل دیگر انشعابهایی بود که در این گروهها اتفاق میافتاد؛ مثلا در حزبالدعوه چند بار دچار انشعاب شد، که روی مبارزات مردم عراق آثار منفی به جا گذاشت. درگیریهای درونی گروههای عراق باعث میشد که در عرصه مبارزه و پیکار، انسجام لازم را نداشته باشند و صدمه ببینند.
از دیدگاه شما، ویژگیهای شخصیتی شهید آیتالله حکیم کداماند؟
من ایشان را مردی عالم، فاضل، مجاهد، دلسوز، مردمی و متخلق به اخلاق اسلامی و الهی میدانستم و میدانم. خانواده حکیم تا کنون، بیش از 64 شهید در راه اسلام داده است! ایشان واقعا تجلی مجموعه ارزشهایی بود که این شهدا آفریدند. شهید آیتالله حکیم، هرگز بین خانوادههای شهدای عراقی تبعیض قائل نمیشد و عدالت را نسبت به همه خانوادههای شهدا رعایت میکرد. حرکت شهید براساس خداباوری و دینشناسی بود. ایشان به آداب دین و فقه آلمحمد(ص)، بسیار مؤمن و پایبند بود.
آن بزرگوار در میان مردم عراق، پایگاه اجتماعی مناسبی داشت و از محبوبیت مردمی خوبی برخوردار بود. مردم عراق در دوران سخت و حساس، به خاندان حکیم عشق میورزیدند. هر شهروند عراقیای که از عراق اخراج میشد، به محض رسیدن به ایران، به دفتر ایشان در تهران یا قم مراجعه میکرد و در واقع ایشان، پناهگاه مردمی بود که بر اثر ظلم رژیم بعث، خانه و کاشانه خود را از دست داده بودند.
آیتالله حکیم در اداره مجلس اعلا، از چه شیوههایی بهره میگرفت؟
آیتالله حکیم انسان مدبر و ورزیدهای بود و تلاش پیگیر و ارتباط با محافل فرهنگی، نظامی و شخصیتهای سیاسی، از ایشان انسانی منظم و تشکیلاتی ساخته بود. ایشان در عین حال که یک روحانی بود، آدم تشکیلاتیای هم بود. حقوق دیگران را رعایت میکرد و از برخوردهای جناحی و گروهی، بهشدت پرهیز داشت. ایشان هنگام ورود به ایران، این تواناییهای تشکیلاتی را نداشت. در واقع تأسیس مجلس اعلی، از ایشان فردی دارای فکر تشکیلاتی ساخت. آیتالله حکیم از زمانی که وارد ایران شد تا مقطع تأسیس مجلس اعلا و ریاست آن و تا سرنگونی رژیم حزب بعث، آزمونهای گوناگونی را پشت سر گذاشت. کنگرهها و همایشهای متعددی برای بررسی راههای سرنگونی صدام تشکیل داد، که بنده در برگزاری چند مورد از آنها شرکت داشتم. یک کنگره در شهر آزادشده فاو برگزار شد و کنگره دیگری در شهر صلاحالدین در منطقه کردستان عراق برگزار گردید. همه این کنگرهها و فعالیتهای سیاسی، اثرگذاریهای مثبت خود را داشته است. منتها روحیه عراقیها، با روحیه شیعیان کشورهای ایران و لبنان متفاوت است. عراقیها سخت و دیرپذیر هستند؛ لذا کار و تلاش در کنار عراقیها، به شیوهها و شگردهای خاصی نیاز دارد. اگر کسی عراقیها را نمیشناخت، از طرز سخن گفتنشان احساس میکرد دارند دعوا میکنند، یا عصبانی هستند!
آیتالله حکیم از امام امت و رهبر معظم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشتساله ایران و شهدای آن، درسهای زیادی آموخت و فردی تشکیلاتی و سیاستمدار شد. ایشان به دلیل برخورداری از استعدادها و توانمندیهای فراوان و قدرت پذیرش مسائل گوناگون، در داخل و خارج ایران به محور حرکت مهمی تبدیل شده بود؛ بهطوری که دولتهای همسایه و حتی آمریکا، روی ایشان حساب خاصی باز کرده بودند. من خود شاهد بودم که ایشان سختترین مشکلات را هم تحمل میکرد.
ایشان در طول ایفای نقش سیاسی خویش، با چه موانع و مشکلاتی مواجه بودند؟
رژیم عراق، برخی از گروههای معارض عراقی و بعضی از محافل بینالمللی؛ زیرا همه میدانستند که در آن مقطع، تصمیمگیرنده نهایی درباره نظام سیاسی آینده عراق، ایشان است، اما ایشان به دلیل خداباوری و توجه و ارتباطی که با امام حسین(ع) داشت، هرگز متزلزل نمیشد و دست و پایش را گم نمیکرد و تا آخر ثابتقدم و استوار باقی ماند. ایشان اهل عشق به ساحت ربوبی و شوق به وصال معشوق و مناجات و اشک ریختن در محضر خدا بود. جنبه عبادی و عرفانی شخصیت آن بزرگوار، به طور جداگانه در خور بررسی است.