«میرزا کوچکخان جنگلی و آغاز و انجام یک نهضت ضد استعماری» در گفتوشنود با جعفر مهرداد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین سؤال، نهضت جنگل با قیادت میرزا کوچکخان جنگلی، در چه شرایطی و چگونه شکل گرفت؟
به نام خدا؛ مرحوم میرزا کوچکخان جنگلی، طلبه مبارزی بود که در مبارزات مشروطهخواهی، با تشکیل انجمنی از طلاب به حمایت از مشروطهخواهان پرداخت و پس از صدور فرمان مشروطیت در سال 1285ش، در صف مشروطهخواهان جای گرفت. پس از انعقاد قراداد ننگین سال 1907، ایران به دو منطقه تحت تسلط روسها (در شمال) و انگلیسیها (در جنوب) تقسیم شد. محمدعلیشاه در تیر سال 1287، مجلس شورای ملی را به توپ بست و بسیاری از سران مشروطه را کشت و یا زندانی کرد. در بهمن همین سال، آزادیخواهان گیلان قیام و ادارات دولتی را به تصرف خود درآوردند و در فروردین سال 1288، به طرف تهران حرکت کردند و در 22 تیر با کمک مجاهدان بختیاری، سربازان حامی شاه و قوای قزاق را شکست دادند و وارد تهران شدند. محمدعلیشاه به سفارت روسیه پناه برد و بعد هم به روسیه رفت و احمدشاه زمام امور را در دست گرفتند. در سال 1290، مستشاران خارجی برای رفع بحران مالی ایران، به کشورمان آمدند. دولت روسیه تزاری در مخالفت با این اقدام، دو بار به دولت ایران اولتیماتوم داد، ولی با اینکه دولت ایران تقاضای آنها را پذیرفت، سپاهیان روسیه از تبریز و رشت وارد ایران شدند و به قتل و غارت آزادیخواهان پرداختند و در تبریز، ثقهالاسلام تبریزی و چند تن دیگر و در بندر انزلی عدهای از آزادیخواهان را به دار آویختند و گنبد حرم حضرت رضا(ع) را به توپ بستند و عدهای از زائران را کشتند. در تابستان سال 1293 جنگ جهانی شروع شد و شمال و جنوب ایران، کاملا به اشغال نیروهای روس و انگلیس درآمد. در این سالها دولت مرکزی بسیار ضعیف و کشور دچار فقر، ناامنی و فساد حاکمان بود.
در این دوره بود که میرزا کوچکخان در تهران، با چند تن از رجال دینی و ملی گفتوگو کرد و همگی به این نتیجه رسیدند که اگر در برابر این سیل خانمانبرانداز استعماری، مقاومت مسلحانهای صورت بگیرد، قطعا مردم فشار کمتری را احساس خواهند کرد. در واقع میتوان گفت که «
نهضت جنگل»، یک واکنش طبیعی در برابر دخالت دول روس و انگلیس، طی سالهای سال و نشانه مقاومت ملت ایران در برابر استعمار بود. میرزا سپس از راه مازندران و مخفیانه، به گیلان رفت و در اردیبهشت 1294 وارد رشت شد. در مرداد همین سال همراه دکتر حشمت طالقانی، یک نفر تفنگساز و چهار نفر مجاهد در جنگل توسم، در ضلع جنوبی مرداب انزلی، مستقر شد. این عده قلیل با روسها درگیر شدند و توانستند از آنها، سلاحها و تجهیزاتی به غنیمت بگیرند. مردم عادی اعم از روستایی، کسبه و تجار جزء، همگی پشتیبان میرزا بودند.
میرزا کوچکخان جنگلی، در دوره مشروطیت
نهضت جنگل چه مطالباتی را دنبال میکرد و برای احقاق آنها، چه شیوههایی را به کار برد؟
نهضت جنگل علاوه بر مبارزه با تجاوز بیگانگان، خواهان احیای مشروطیت، انعقاد مجلس با وکلای حقیقی ملت، تشکیل دولت ملی و اعزام حاکمان درستکار به گیلان بود. در زمینه مبارزه با بیگانگان، مجاهدان جنگل شبانه به پادگانهای نیروهای روس تزاری یورش بردند و عدهای از قزاقان روسی را خلع سلاح کردند. پیکار جنگلیها با روسهای تزاری و عوامل آنها در نقاط مختلف گیلان، همراه با ستیز و گریز و شکست و پیروزی بود. در آبان 1295ش، مفاخرالملک، عامل روسها و رئیس سابق نظمیه رشت، مأمور سرکوب جنگلیها شد. جنگلیها به بازار حمله بردند و آنجا را به آتش کشیدند و مفاخرالملک را دستگیر کردند و به قتل رساندند. پس از این واقعه، اعتبار جنگلیها زیاد شد. «
هیئت اتحاد اسلام» اداره شورای دفاعی و سیاسی جنگل را به عهده گرفت، کما مرکز اداره امور و گوراب زرمیخ مرکز تأسیسات نظامی جنگل شد.
از دیدگاه شما به عنوان یک پژوهشگر نهضت جنگل، کدام دوره از این حرکت از برجستگی ویژه برخوردار است و چرا؟
سال 1296 را میتوان درخشانترین و پرافتخارترین ایام نهضت جنگل دانست. در سالگرد سومین سال تأسیس نهضت جنگل، «روزنامه جنگل» منتشر شد. در آبان این سال، حکومت تزار روس پس از دو قرن فشار و ظلم به ملت ایران، توسط بلشویکها سرنگون شد. هیئت اتحاد اسلام به تأسیس مدارس به سبک جدید و تأسیس دبیرستان نظام، احداث راهها و تشکیل محاکم صالح قضائی دست زد. در دیماه همین سال، دستور خروج قشون روس از ایران صادر شد و هزاران سرباز روسی، به سوی روسیه روان شدند و سر راهشان از هیچ قتل و غارتی دریغ نکردند! هیئت اتحاد اسلام در این میان توانست با فداکاری و درایت، شرایطی را ایجاد کند که این سربازان، طبق قرارداد رجعت قشون روسها از گیلان، از آنجا عبور کنند.
انگلیسیها در سرکوب نهضت جنگل، از چه شیوههایی استفاده کردند؟
در خرداد 1297، ژنرال دنسترویل، فرمانده قوای انگلیس در ایران، با قشون و تجهیزات کافی، با وجود مقابله مجاهدان جنگل و گروهی از آنها، توانست با گلولهباران شهرها و روستاهای گیلان، وارد رشت شود و از مرداد تا مهر 1297 آنجا را اشغال کند. جنگلیها با جنگ و گریز کاری از پیش نبردند و انگلیسیها هم از ادامه فشار به جنگلیها، نتیجهای نگرفتند. سرانجام با روی کار آمدن وثوقالدوله در مرداد 1297، دنسترویل با قوای خود به سوی بادکوبه به راه افتاد و در اسفند 1297،
تیمورتاش بهعنوان حکمران و با اختیارات کامل، برای سرکوبی نهضت جنگل به گیلان اعزام شد. در خرداد 1298، وثوقالدوله
قراداد 1919 را با انگلستان منعقد کرد که طبق آن، اختیار همه امور نظامی و مالی و گمرکی کشور، به انگلیسیها داده میشد و ایران تحت حمایت بریتانیا قرار میگرفت. جنگلیها بهشدت با این قرارداد مخالفت کردند و نام آن را «سند فروش ایران» گذاشتند. وثوقالدوله درصدد برآمد مردم را فریب بدهد و با جنگلیها سازش کند و بهجای تیمورتاش، میرزا احمدخان آذر را به کفالت حکومت گیلان منصوب کرد. میرزا کوچکخان در ملاقات با میرزا احمدخان، صراحتا اعلام کرد: «عاقد قرارداد 1919، صلاحیت مداخله در امور کشور را ندارد!». در روزنامه جنگل و اعلامیههای «هیئت اتحاد اسلام» و بیانیههای میرزا کوچکخان، همواره تصریح شده است که مقاصد جنگلیها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، استقلال مملکت، محو ظلم و استبداد و حفظ وطن در برابر تعرض بیگانگان است.
موضعگیری بلشویکها در قبال نهضت جنگل هم، محل تحلیلها و گمانههای مختلف است. ارزیابی شما دراینباره چیست؟
بلشویکها در اردیبهشت 1299، ناگهان و بیخبر در بندر انزلی نیرو پیاده کردند. احمدخان اشتری، که بهجای احمدخان آذری حاکم گیلان شده بود، همراه چند تن از معاریف رشت، برای دیدن میرزا کوچکخان به فومن رفتند و تحت عنوان صیانت اهالی، از میرزا خواستند به رشت بیاید. در همین ایام عدهای از ملّیون و آزادیخواهان تهران هم، برای میرزا نامه فرستادند که همکاری با بلشویکها به نفع ملت است و باعث لغو قرارداد 1919 خواهد شد. سرانجام این اظهار نظرها باعث شد میرزا به انزلی برود و با بلشویکها مذاکره کند.
حاصل این مذاکرات، به چه توافقی منجر شد؟
قرار شد یک جمهوری انقلابی موقتی، بهشرط عدم اجرای اصول کمونیسم، منع تبلیغات کمونیستی و ضبط و مصادره نکردن اموال مردم و عدم الغای مالکیت و نهایتا سپردن مقررات انقلاب به دست این حکومت موقت و عدم مداخله روسها تأسیس شود. در ماده سوم قرارداد میرزا با بلشویکها آمده بود که پس از تأسیس مجلس مبعوثان، هر نوع حکومتی که نمایندگان مردم بپذیرند، به رسمیت شناخته شود. با توجه به سقوط حکومت اشغالگر تزاری و حسن ظن فراگیری که نسبت به مواضع بلشویک نهتنها در ایران، که در سراسر دنیا ایجاد شده بود، میرزا کوچکخان هم قول و قرار آنها را باور کرد و در جمعه 14 خرداد 1299، همچون فاتحان بزرگ جنگ و در میان استقبال باشکوه مردم گیلان وارد رشت شد و در 16 خرداد با تأکید بر ایرانیت و اسلامیت، تأسیس جمهوری موقتی را اعلام کرد و بلافاصله به تنظیم امور و تحویل گرفتن ادارات اقدام کرد، ولی هنوز کارها به سامان نرسیده بودند که تندرویها و بلشویکبازیها شروع شدند! میرزا تلاش کرد به اوضاع سروسامان بدهد، اما مصلحتاندیشیهای او کارساز نشدند و حدود یک ماه بعد به نشانه اعتراض به رفتار بلشویکها، از رشت به فومن رفت. سرانجام در اوایل سال 1299، بلشویکها با کودتای سرخ زمام امور را در دست گرفتند و با هدایت و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی در گیلان، طرفداران میرزا را دستگیر و بازداشت کردند و دولت دستنشانده خود را روی کار آوردند.
میرزا کوچکخان جنگلی، در دوره نهضت جنگل
حکومت دستنشانده بلشویکها، تا چه حد توانست بدون حضور میرزا کوچکخان جنگلی، به کار خود ادامه دهد؟
حکومت کودتاچیان دستنشانده بلشویکها نتوانست کاری از پیش ببرد و همین امر موجب شد آنها توسط احسانالله خان و خالو قربان در آبان 1299، بار دیگر دست همکاری به طرف جنگلیها دراز کنند. میرزا در پاسخ، پرسشهای صریحی را مطرح و در آن به نقض عهد بلشویکها اشاره کرد. با اصرار خالو قربان و احسانالله خان، سرانجام توافقی بین آنها و میرزا انجام و اعلامیه مشترکی به نام «کمیته انقلاب ایران» صادر شد. پس از امضای این قرارداد، قشون روس ایران را تخلیه کردند. پس از خروج آنها جنگهای داخلی خونینی بین نیروهای وابسته به «کمیته انقلاب ایران»، مجاهدان جنگلی و طرفداران بلشویکها به راه افتاد. سرانجام با اعزام رضاخان سردار سپه و خیانت امثال خالو قربان و احسانالله خان ــ که پس از خوشخدمتی به رضاخان، به سردوشیهای سرهنگی و سایر درجات نظامی مفتخر شدند ــ نهضت جنگل نابود شد و میرزا سر به کوههای خلخال گذاشت و در دامنه کوههای گیلان، در میان طوفان برف از پا درآمد. دشمنان قسمخورده او، سر از تنش جدا کردند و خالو قربان با آوردن سر میرزا برای رضاخان، خوشخدمتی خود را تکمیل کرد. البته خود او پس از مدتی در جنگ، با همولایتیهای کردش کشته شد. احسانالله خان هم که به باکو مهاجرت کرده بود، در آنجا به دست بلشویکها در سال 1317 هـ.ش اعدام شد.