«دکتر حشمت جنگلی طالقانی، زندگی و فرجام» در گفتوشنود با زندهیاد سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
یکی از چهرههای برجسته نهضت جنگل، زندهیاد دکتر حشمت جنگلی طالقانی است، که درباره سرانجام او، بسا اعتقاد دارند که وی به بیفرجام بودن نهضت جنگل پی برد؛ لذا خود را تسلیم کرد! شما بهعنوان فردی که درباره زندگی دکتر حشمت، پژوهشهای جامعی داشتهاید، در این زمینه چه تحلیلی دارید؟
به نام خدا. کسانی درباره این شخصیت و دیگر افراد
نهضت جنگل از واژه «تسلیم» استفاده میکنند، که یا در آن نهضت نقشی نداشتند و نمیدانستند بر سر فعالان آن نهضت چه آمد، یا از دور دستی بر آتش داشتهاند؛ درحالیکه افرادی چون مرحوم فخرائی یا اسماعیل جنگلی ــ که در نهضت حضور فعال داشتند ــ هیچگاه از واژه «تسلیم» استفاده نکردند و همواره از کلمه «دستگیری» استفاده کردند، که از نظر من صحیحتر است. شاید اگر خاطرات میراحمد زمانی و صادقخان کوچکپور منتشر نمیشدند، خود من هم همین گونه تصور میکردم که دکتر حشمت خسته و درمانده شد و خود را تسلیم کرد! صادقخان با میرزا در محاصره افتاد و در خاطراتش صراحتا نوشت که «نقشهای در کار بود که میرزا، دکتر حشمت و همه جنگلیها محاصره شوند. در آن محاصره، بیستهزار قزاق جنگلیها را احاطه کردند و هواپیماهای انگلیسی هم، به کمکشان آمدند و بهمحض اینکه آنها از جنگل بیرون آمدند، آنها را به گلوله بستند...».
پس از نظر شما، چرا دکتر حشمت جنگلی از میرزا کوچکخان جنگلی جدا شد و تصمیم گرفت تا به زندگی روزمره خود بازگردد؟
آنها حدود هفتاد مجروح داده بودند! میرزا کوچکخان جنگلی نمیخواست پیشنهاد دکتر حشمت را قبول کند، اما میدانست ماندن جنگلیها در محاصره همان و قتل عام یا دستگیریشان همان! بنابراین رفت و دکتر حشمت ماند تا هم به مجروحان رسیدگی کند و هم به این امید که میرزا محمدخان تمیمی ــ که روزگاری همدرس و دوست او و همکار وثوقالدوله بود ــ به او کمک کند. دکتر حشمت در کنار مجروحان ماند و بعد از 48 ساعت، که مطمئن شد میرزا از حلقه محاصره بیرون رفته و خالو قربان هم خط محاصره را شکسته، باز هم تسلیم نشد و به درمان مجروحان و پرستاری از آنها ادامه داد. او پزشک مردمدوستی بود و در بین افراد بانفوذ منطقه هم، دوستانی داشت. مردم رشت هم دکتر حشمت را دوست داشتند و دلشان میخواست که او از این وضعیت نجات پیدا کند.
دکتر حشمت جنگلی در کنار دکتر سیدعبدالکریم کاشی
با این اوصاف علت دستگیری و فرجامی که برای دکتر حشمت رقم خورد، چه بود؟
عوامل زیادی در این مسئله تأثیر داشتند. زمینداران، سرمایهداران، سیاستمداران و دولتیها، هر کدام برای مخالفت با میرزا کوچکخان و دکتر حشمت دلایلی داشتند. در بین دولتیها،
تیمورتاش و افسری روسی به نام استاروسلسکی ــ که از طرف حکومت مرکزی برای سرکوب جنگلیها، اختیار تام داشت و میخواست مثل سایر زمامداران و دولتیها، برای آینده نامعلوم خود مالاندوزی کند ــ از همه بیشتر به آن دو کینه میورزیدند. او در اعدام دکتر حشمت، نقش مهم و مرموزی داشت.
چرا افراد بانفوذ و علاقهمند به دکتر حشمت، برای جلوگیری از اعدام او اقدامی نکردند؟
البته باید گفت که تا حدودی این کار را کردند، اما استاروسلسکی تصمیم گرفته بود که در همان روز دستگیری، دکتر حشمت را محاکمه و اعدام کند. در اسنادی که بعدها بهدست آمد، مشخص شد که او قصد داشت گیلان را از ایران جدا و بهعنوان حکومتی مستقل ضمیمه آذربایجان و گرجستان کند، که اگر افسران ارتش تزار در جنگ با بلشویکها پیروز شدند، آن حکومت را به آنان تقدیم کند! او اگر دستش میرسید، میرزا کوچکخان را هم سریع اعدام میکرد! استاروسلسکی معتقد بود که با مرگ میرزا و دکتر حشمت، نهضت جنگل از بین میرود. البته او بیشتر روی میرزا متمرکز بود، ولی میرزا موقعی که به ارتفاعات تنکابن و بعد به لاهیجان رسید، دیگر دست استاروسلسکی به او نمیرسید و لذا بدرفتاری با دکتر حشمت را شروع و به او و همراهانش اهانت کرد. اینجا بود که دکتر حشمت متوجه شد که دیگر راه نجاتی وجود ندارد. میرزا همین که شنید دکتر و همراهانش را به لاهیجان برده و مأموران به آنها توهین کردهاند، دانست که کار از دست شده و دکتر حشمت را از بین خواهند برد!
دادگاه دکتر حشمت به چه شکل و ترتیب برگزار شد؟
دکتر حشمت و همراهانش را درحالیکه طنابپیچشان کرده بودند، از لاهیجان با درشکه به رشت میبرند! بازجویی از آنها، سه دقیقه هم طول نمیکشد! کاملا مشخص است که حکم دکتر حشمت، از قبل صادر شده بود. در دادگاه سعی داشتند که از زبان او، علیه میرزا کوچکخان و نهضت جنگل مطالبی را بیرون بکشند، که ناکام ماندند و او دراینباره سخنی نگفت.
به استنادِ چه اتهاماتی، دکتر حشمت را به اعدام محکوم کردند؟
یکی از اتهامات او، همکاری با جنگلیهایی بود که علیه دولت مرکزی قیام کرده بودند: پناه دادن به میرزا کوچکخان و اتهام تجزیهطلبی و یاغی بودن و آگاهانه دست به اسلحه بردن. همان اتهاماتی که متوجه میرزا هم میکردند.
واکنش دکتر حشمت، به صدور رأی اعدام خویش چه بود؟
تنها درخواستی که داشت این بود که یک روحانی بیاید و برای او دعا بخواند. حکم در ساعت 2:30 بعد از ظهر صادر و در ساعت 5 بعد از ظهر، در حضور دوهزار نفر که در میدان جمع شده بودند، اجرا شد! با اجرای حکم، صدای شیون و ناله زنان برخاست و قزاقها با تفنگ، آنها را تهدید کردند که ساکت بشوند.
در اسناد آمده است که دکتر حشمت، با قدرت روحی بالا و دلاوری، تا لحظه آخر ذرهای ترس از خود نشان نداد. شرط کرده بود در صورتی حکم اعدامش را امضا خواهد کرد که در موقع اعدام دست
هایش را نبندند. با متانت پای دار رفت و حکم اعدام را که خواندند، با آرامش شال از دوش برگرفت و آن را به جلاد داد! سپس عینکش را برداشت و روی چهارپایه ایستاد و خودش ریسمان را از جلاد گرفت و به گردن انداخت و موهای سر و صورتش را از زیر طناب رد کرد! آنگاه به جلاد گفت که چهارپایه را از زیر پایش بکشد. چهرهاش در لحظه مرگ، موقر، متین، خونسرد و بیاعتنا به زندگی بود و کمترین اضطراب و تشویشی در آن دیده نمیشد. در لحظه آخر هم قرآن کوچکی را که در دستمالی ابریشمی پیچیده و در جیبش گذاشته بود، درآورد و به روحانیای که نزد او ایستاده بود، داد و گفت که آن را به مادرش بدهد. عینک قاب طلایی خود را هم به جلاد داد و گفت: «این هم مزد زحمتی که برای کشیدن طناب دار من میکشی!». به این ترتیب دکتر حشمت در 4 اردیبهشت 1298، همچون سروی ایستاده جهان را ترک کرد. کاس آقا حسام، معروف به خیاط، از آزادیخواهان قدیمی رشت، پیکر او را تحویل گرفت و در گورستان مسجدِ محله چلهخانه رشت به خاک سپرد.
ظاهرا میرزا کوچکخان جنگلی، اولین سالگرد شهادت دکتر حشمت را در رشت، با شکوه و جلال خاصی برگزار کرد. تواریخ دراینباره چه میگویند؟
بله؛ میرزا کوچکخان و گروهی از همراهانش، در خرداد 1299 به رشت رفتند و با استقبال باشکوه مردم روبهرو شدند. میرزا در کنار درخت کهنسال حیاط مسجد چلهخانه ایستاد و سخنرانی خود را با آیه: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتا بَلْ أَحْیاء عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ» (آل عمران/ 169) شروع و به خیانتهای دولتمردان در باره دکتر حشمت اشاره کرد و گفت: هنوز کمرش از این ضایعه سنگین راست نشده است!
قدری هم به گرایشهای فکری دکتر حشمت جنگلی بپردازیم. آیا در آثار و مآثر نهضت جنگل و چهرههایی چون میرزا کوچکخان و دکتر حشمت، رد پایی از جداییطلبی و میل به انتزاع از ایران میتوان یافت؟
خیر؛ متأسفانه پس از هشتاد و چند سال که از نهضت جنگل میگذرد، هنوز گروه یا افرادی به بررسی دقیق مطالب کتابها و اسناد مربوط به این نهضت بزرگ نپرداخته و حرفهای مربوط و نامربوط را به شیوهای علمی از هم تفکیک نکردهاند. واقعیت این است که عدهای برای دستیابی به مقاصد خود، به شکل ماهرانهای تاریخ را تحریف میکنند؛ بنابراین تا هنوز بیشتر از این نهضت نگرفتهایم، که تحقیق درباره آن مشکل شود و دیگر نتوانیم به افراد و اسناد معتبر دسترسی پیدا کنیم، شایسته است که در این زمینه اقدامات لازم صورت بگیرند. یکی از تحریفهای تأسفبرانگیز، همین شبههای است که درباره تجزیهطلبی دکتر حشمت مطرح میشود، که همانطور که اشاره کردم، بیاساس است.
برخی معتقدند که نهضت جنگل، به دلیل ضعفهایی که در رهبری میرزا کوچکخان جنگلی وجود داشت، شکست خورد. دراینباره چه دیدگاهی دارید؟
میرزا قطعا مثل هر انسان دیگری اشتباهاتی داشت، ولی او انسان صادق، پاک و خدمتگزاری بود که گاهی رفتارها و فرامینش برخلاف مصالح سیاسی بودند. خیلیها اشتباهات میرزا را ناشی از عطوفت و دلسوزی او میدانند.
دکتر حشمت جنگلی در کنار چند تن از دوستان
در پایان به ویژگیهای شخصیتی و اجتماعی دکتر حشمت جنگلی هم، اشارهای داشته باشید.
گفتهاند که دکتر بسیار سحرخیز بود و همیشه صبحها، به مطالعه آثار پزشکی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی میپرداخت. در مجموع به تاریخ ایران باستان و شاهنامه علاقه زیادی داشت و اشعار زیادی از حافظ و سعدی را از حفظ بود. کم حرف میزد و زیاد کار میکرد. بسیار کنجکاو بود و تا پاسخ سؤالش را نمیگرفت، آرام نمینشست. بسیار صبور بود و با آنکه از پرحرفی بدش میآمد، اما به درد دل بیمارانش گوش میکرد و یادداشت برمیداشت. به موسیقی و مطالعه زندگینامه بزرگان علاقه داشت. خوراکش متنوع نبود، اما دوست داشت که مثل سایر جنبههای زندگیاش، منظم و مرتب باشد. افراد حتی اگر بیپول هم بودند، در مراجعه به او تردید به خود راه نمیدادند. از مصنوعات غیر ایرانی استفاده نمیکرد و وقتی جنگلیها در گیلان کارگاههای ریسندگی به راه انداختند، تنها از پارچههای ایرانی استفاده میکرد. هم دکتر و هم میرزا میدانستند سرانجام کارشان چه خواهد شد! به همین دلیل زن و فرزند نداشتند. متأسفانه درباره خصوصیتهای برجسته دکتر حشمت، حتی برادرهایش هم حرف نزدهاند! در مجموع دکتر حشمت بسیار مظلوم است. به قول مرحوم فخرائی، باز گلی به جمال زارعین لاهیجان، که هر وقت محصول برنجشان را که از آب حشمترود مشروب میشود، برمیدارند، بخشی را برای شادی روح دکتر حشمت خیرات میکنند.