«عدم توفیق دشمن در براندازی نظام اسلامی، در آینه نشانهشناسی و تحلیل» در گفتوشنود با دکتر مجتبی سلطانی؛
در سالی که آن را پشت سر میگذاریم، دشمن به ایجاد و هدایت جنگی ترکیبی دست زد، که تقریبا از تمام شیوههای رایج و امکانات خویش، برای به نتیجه رساندن آن مدد گرفته بود. بااینهمه این فرآیند، تا هماینک شکست خورده و به اغلب هدفهای خویش نرسیده است. در تحلیل این پدیده، با دکتر مجتبی سلطانی، تاریخپژوه و تحلیلگر مسائل سیاسی، به گفتوگو نشستهایم. مشروح این مصاحبه کوتاه، در پی میآید
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در سال 1401 شاهد جنگ ترکیبیِ تمامعیار و البته بیفرجام دشمنان، با نظام اسلامی بودیم. از دیدگاه شما و با سپری شدن 44 سال از پیروزی انقلاب اسلامی، مشکل آنان با این رویداد و تداوم آن چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مشکل اساسی دشمنان انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج، این است که قادر نیستند به لحاظ نظری و عملی، هیچ الگوی جانشین و برتری برای آن ارائه دهند. به لحاظ نظری، فراتر از مردمسالاری دینی، منطقا و عقلا هیچ عقیدهای امکانپذیر نیست. چون مردمسالاری دینی، همه مزایا و امتیازات ادعایی دموکراسی را دارد و از طرفی با فطرت و شریعت الهی پیوند میخورد و غنا و ارتقا و تکامل مییابد. بنابراین عالیترین الگوی نظری برای نظام سیاسی، مردمسالاری دینی است. به لحاظ نظری همه جریانهای ضد انقلاب، دچار بحران و انسداد ذهنی و فکری هستند و نمیتوانند یک پله بالاتر از این نظریه و الگوی کامل بروند. از لحاظ عملی هم نظام جمهوری اسلامی با همه مشکلات و ضعفهایش، بازهم هیچ آلترناتیو جایگزین محتمل و موجّهی ندارد. بهترین آلترناتیو، تداوم رشدیابنده و اصلاحمدار همین نظام، با رفع مشکلات، بهبودبخشیِ کارآمدی آن و تحول مستمر، تکمیل و تقویت انقلاب است. ورنه، ایدههایی که مبتنی بر براندازی نظام اسلامی است، بر همگان روشن است که جز به تجزیه، آنارشیسم، هرج و مرج و انحطاط منتهی نخواهد شد؛ یعنی به لحاظ عملی هم، هیچ کدام از جریانها نمیتوانند بگویند که ما یک رهبر باکفایت و لایق، یا کادر فکری و سیاسی توانمند، شورای انقلاب یا دولت موقت صالح و قدرتمند و مقبولی را داریم، آرمانها و اهدافمان چنین و چنان است، فردا روزی که کار نظام جمهوریاسلامی تمام شد، ما با این تیم خواهیم آمد. حتی خارجنشینان، علاوه بر فحاشی به یکدیگر و گیس و گیسکِشی همدیگر بر سر قدرت وهمی، به نوضدانقلابیون مدعی در داخل هم فحش میدهند، که شما خودتان جزء مجرمان نظام هستید و باید حساب اعمال و مناصب گذشته را پس دهید! یک سری دیگر هم میگویند: شما دروغگو، فرصتطلب و دنبال منافع شخصی خودتان هستید، هر زمان منافعتان اقتضا کند، حتی همین الان هم، طرفدار و جیرهخوار نظام جمهوریاسلامی میشوید! الان هم فقط دنبال منفعت و امتیاز جدید هستید و برایتان فرقی نمیکند که جیره و مواجب از کجا برسد! عدهای دیگر هم میگویند: اگر قرار بود ما به جریانی از درون انقلاب تن در دهیم که بحث سقوط نظام را مطرح نمیکردیم، به جای اصل سکولارهای غربساخته، که بَدَل برخاسته از بریدگان دین و نظام را ترجیح نمیدهیم! در این هیاهو، غوغا و اوضاع مغشوش، هیچ کدام از این جریانات مضحک ضدانقلاب خارج و داخل، قادر به ارائه یک الگوی نظری و عملی جدی برای تغییر نیستند و این پاشنه آشیل آنهاست.
چرا جریانات خارجنشین، قادر به تغییر نظام جمهوری اسلامی نیستند؟ نقطه ضعف یا نقاط اصلی ضعف آنها، در کجاست؟
چون جمهوری اسلامی نهایت تحول مطلوب و ممکن مردم ایران را تقریر و تبیین کرده است. البته در تحقق بسیاری از اهداف آن، هنوز راه بسیار طولانی در پیش است. اما در شناخت، تبیین و تقویت اعتقادی و استدلالی، و گامهای عملی و پیشرفتهای گسترده و متنوع و متعدد، دستاوردهایی بهدست آمده که موجب شده روز به روز استحکام نظری مردمسالاری دینی و نظام جمهوری اسلامی، بیشتر شود و با عبور از بحرانها و موانعی که دشمنان ایجاد کردهاند، به لحاظ عملی هم قویتر شود. پس دشمنان ایران با نظامی روبهرو هستند که به لحاظ تئوریک، کوچکترین منفذ و نقص نظری ندارد و به لحاظ عملی هم، دائما هم در حال قدرتمندتر شدن است. اگر چهل سال، یا سی سال، یا بیست سال پیش، حتی فرصتی یا احتمالی و شانسی واقعی برای اسقاط نظام وجود داشت، الان بعد از 44 سال در عرصه عملی، حتی آن نقاط ضعف مهم هم از بین رفته است. به رغم اینکه مشکلات در کشور زیاد شده و دشمنان، هوشمندترین و بیرحمانهترین تحریمهای اقتصادی تاریخ بشر را بر ملت ایران اِعمال کردهاند! بهرغم اینکه اولین جنگ جهانی پسامدرن در فضای مجازی را علیه ملت ایران با رسانههای فوق مدرن و هوش مصنوعی به مردم تحمیل کردند، بهرغم اینکه شدیدترین محاصره دیپلماتیک و سیاسی تاریخ معاصر را علیه ملت ایران و جریان مقاومت ایجاد کردند، بهرغم همه فشارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و هشت سال جنگ آشکار و تداوم آن در قالب جنگهای امنیتی، جاسوسی، اطلاعاتی و اقتصادی... بهرغم همه اینها، نظام جمهوریاسلامی در اوج توانایی خود قرار دارد. بنابراین طبیعی است که ضدانقلاب و جریانهای مدعی اپوزیسیون، دائم در یک باتلاق خودساخته دست و پا بزنند و ادعاهای فاقد مبنا و دور از واقعیت و غیرعملی مطرح کنند. از جمله آن جریان تجدیدنظرطلبی که در داخل کشور ادعا دارد که میخواهد شعارهای انقلاب، نظام و مردم را بهدست گرفته و احیا کند! آیا با پیوستن به طرحها و برنامههای آمریکا، انگلیس و اسرائیل، میخواهند این کار را انجام دهند؟ جالب است که همینها میگویند: جمهوری اسلامی به روسیه و چین وابسته است! در حالی که اتحاد جماهیر شورویِ حامی اسرائیل و صدام، بعد از سقوط دو دهه متحد غرب شد و علیه ملت ایران مشکلسازی کرد! اما بعدها به خاطر منافعش، ناگزیر عقبنشینی کرده و امروز مجبور شده با برخی از منافع ملت ایران، همگرایی کند. رابطه متوازنی که نظام جمهوری اسلامی با دو دولت قدرتمند روسیه و چین برقرار کرده، در اوج اقتدار نظامی و ژئوپولیتیک ایران، براساس منافع متقابل، امنیت ملی، عزت و حکمت و مصلحت است. اما ضدانقلاب خارج و مدعیان داخل، این رابطه را مشابه وابستگی رژیم کودتایی پهلوی به انگلیس و آمریکا مطرح کرده و میگویند: نظام، روسوفیل شده است! یعنی آلترناتیو آنان این است که نظام ایران انگلوفیل و آمریکوفیل و صهیونوفیل باشد، ولی چون جمهوری اسلامی روسوفیل شده باید براندازی شود! در حالی که روسیه کنونی به مراتب، کوچکتر و ناتوانتر از آمریکاست، که نتوانست بر نظام انقلابی نفوذ، سلطه و سیطره پیدا کند. ملت ایران با هویت اسلامی و انقلابی خود، در ارتباط با همه قدرتهای جهان، فقط منافع ملیاش را جذب و هضم میکند. انقلاب اسلامی از آغاز پیدایش خود، داعیه تفکر و نظام نوین در مقابل همه شرق و غرب، از جمله چین و روسیه داشته است. ایران کنونی از چین و روسیه الگو نمیگیرد، بلکه روسیه و چین هستند که به خاطر منافع خود به ایران، بیشتر نیازمند هستند. البته طبعا ایران هم نیاز متقابل متعارف دارد، اما جمهوری اسلامی هیچ وقت به خاطر نیاز، اصول و مبانی خود را زیرپا نگذاشته است. ایران اگر میخواست از اصول و اقتدار خود صرف نظر کند، در برابر آمریکا و انگلیس و اسرائیل عقبنشینی میکرد.
فرآیند سیال همپیمانیابی نظام جمهوری اسلامی، چگونه قابل ارزیابی و تحلیل است؟
اساسا جمهوری اسلامی مسیر مستقل خود را پیش میبَرَد و در این مسیر، بالطبع دوستان و دشمنانی دارد و مییابد. برخی از دشمنانش شکست میخورند و بهمرور تبدیل به بیطرف و بعضا دوست میشوند. بعضی از دوستانش هم تبدیل به بیطرف، یا در دوستی خودشان پایدار میمانند. بنابراین در این رابطه مستمر و متغیر دوستی و دشمنی سیاسی در عرصه جهانی، این نظام مردمی جمهوری اسلامی است که تعیین کننده است و بر مبنای ارزشها، منافع، اقتضائات و شرایط، رابطه خود را تنظیم میکند. امروز هم چون نظام اسلامی در مقابل ظلم و باجخواهی و سلطهگری غربیها عقبنشینی نکرده، آنها با تمام قوا جریانهایی راه اندازی و تحریمهایی را بوجود آوردند، که ایران را از پا بیاندازند. حال مدعیان جریان موسوم به اصلاح طلب یا سوم، اگر تصور میکنند که جمهوری اسلامی به انحراف رفته، چطور خودشان برای مقابله با این انحراف کذایی، دست به دامن آمریکا و انگلیس و اسرائیل و منحرف و متمایل به دشمنان تاریخی ایران شدهاند، که اساس انقلاب برای مقابله با سلطه آنان شکل گرفته بود؟ یعنی راه حل مقابله با انحراف در نظام، رفتن به آغوش و غلتیدن در دام و دامن انگلیس، آمریکا و اسرائیل است؟ مدعیان شکستخورده و فرتوت جریان سوم، هم به لحاظ نظریههای کلان فکری و هم به لحاظ تاریخی و تجربه عملی و توان و قدرت ملی نظام جمهوری اسلامی، حرف مفید و معقولی برای گفتن ندارند. اما قدرت رسانه و فضای مجازی، ادعاهای کوچک و حقیر را بر اساس ترفند تکرار، چنان بزرگنمایی کرده که بر ذهن مخاطب فرصت تسلط پیدا کند. امکان دارد مخاطب کماطلاع یا ناآگاه هم، موقتا تحت تأثیر قرار گیرد. اما در درازمدت، این توانمندی و اقتدار ملی نظام جمهوری اسلامی است که در عمل بر همه این توهمات غالب شده و میشود. لذا در مقابل قدرت و اراده نظام ملتبنیاد جمهوری اسلامی، که مستظهر قدرت مردم و عنایات الهی است، جریان دوم، جریان سوم، جریان چهارم و هر جریان اول الی چندصدم، قطعا قادر نیست از نمد این جریانسازیها، برای خود کلاهی درست کند. مگر اینکه به وسیله دشمنی با نظام جمهوری اسلامی، کسب و کار پر رونقی داشته و از آمریکا و انگلیس و اسرائیل نواله و اجرت و پاداش مادامالعمر بگیرد.