«شهید سپهبد علی صیاد شیرازی و تلاش برای اتحاد ارتش و سپاه» در گفتوشنود با سردار محمدنبی رودکی؛
آشنایی شما با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، به کدامین مقطع زمانی بازمیگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من در پاییز سال 1358، همراه با عدهای از نیروهای استان فارس به سنندج رفتم، که توسط ضد انقلاب اشغال شده بود. شهید عزیز سپهبد صیاد شیرازی از طرف ارتش و آقای عباس آقازمانی معروف به ابوشریف از طرف سپاه، مسئول عملیات کردستان بودند. سردار رحیمصفوی هم، با گروهی از اصفهان آمده بودند. شهید صیاد شیرازی و آقای ابوشریف جلسه مشترکی گذاشتند و آقای رحیمصفوی را مسئول عملیات شهر سنندج کردند و غائله کردستان، با همّت این مردان و بهویژه با ایثار و رشادت شهید صیاد شیرازی خاتمه پیدا کرد. این مقطع، آغاز آشنایی ما بود.
طبعا شخصیتهایی چون شهید صیاد شیرازی، با ویژگیهای ممتازِ خویش شناخته و ماندگار میشوند. سیره و خصال ایشان را چگونه توصیف میکنید؟
شهید صیاد شیرازی بسیار قاطع، پرتلاش و جدی بود و در تمام ساعات شبانهروز، بیآنکه لحظهای از آن را هدر بدهد، به برنامهریزی عملیات و جلسات میپرداخت. من تقریبا در تمامی هشت سال دفاع مقدس، در کنار آن بزرگوار بودم و جز شجاعت و لیاقت از ایشان ندیدم. در عملیات بدر، موقعی که ناچار شدیم از شرق دجله عقبنشینی کنیم، شهید صیاد شیرازی نهایت تلاشش را کرد که یگانهای خدمات و پشتیبانی لازم را بسیج کند و بماند و مقاومت کند. نهایتا وقتی فشار عراقیها زیاد شد، موقع برگشتن به جزیره مجنون، ایشان خودش را از قایق به داخل هور پرت کرد، تا باز هم ایستادگی کند! خاطرم هست در مرحله سومِ عملیات بیتالمقدس، رزمندگان به من فشار میآوردند که برای آزادسازی خرمشهر برویم؛ چون در مرحله دوم تا 13 کیلومتری آنجا رفته بودیم. من به منطقه فارسیان و قرارگاهی که شهید صیاد شیرازی و آقای محسن رضایی در سوله فرماندهی نشسته بودند، رفتم و ادای احترام کردم و گفتم: «ما لشکر فجر آمادهایم که چندین گردان را برای عملیات مرحله 3 عملیات بیاوریم و قادریم این کار را 48 ساعته انجام بدهیم. ضمنا لشکر 86 خرمآباد به فرماندهی سرهنگ بیرانوند هم، حاضر است در مرحله 3 عملیات شرکت کند...». شهید صیاد شیرازی از شنیدن این سخنان، فوقالعاده خوشحال شد. بههرحال ما ظرف 48 ساعت، با بالگرد و ترابری زمینی خود را به منطقه بیتالمقدس رساندیم و همراه با لشکرهای امام حسین(ع)، المهدی، نجف اشرف، ولیعصر، لشکر 77 خراسان، لشکر 16 قزوین و یگانهای دیگر و در سایه وحدت ارتش و سپاه، خرمشهر آزاد شد و نزدیک به بیستهزار عراقی را اسیر کردیم!
در حیطه خصال و ویژگیهای فردی، ایشان را چگونه دیدید؟
ایشان انصافا ذوب در ولایت و غرق در رایحه معنوی شهادت بود. بنده در تمام هشت سال دفاع مقدس، در فضای عطرآگین شهدا غوطهور بودم و پس از جنگ، همان بوی خوش را از وجود ایشان استشمام میکردم. همیشه قبل از شروع جلسات، دو رکعت نماز میخواند و عمدتا با وضو بود. بهشدت از غیبت پرهیز داشت و به محض اینکه بحث به سخن گفتن از افراد میکشید، مسیر آن را عوض میکرد. به خواندن نماز اول وقت و نماز شب تقیّد داشت. همیشه تأکید میکرد قبل از پرواز با هواپیما وضو بگیریم و در هواپیما، سر وقت نماز جماعت را بهجا میآورد. به واقع در مواقع نماز، از شوق سر از پا نمیشناخت! یک بار از او پرسیدم: «راز دو رکعت نمازی که قبل از برگزاری جلسات میخوانید چیست؟» گفت: «برای برکت جلسه است!» فوقالعاده وارسته، متواضع و اهل خودسازی بود. حضرت امام و رهبر معظم انقلاب اسلامی هم، بسیار به ایشان عنایت داشتند. همیشه میگفت: «سنگرگاه ما ولایت است». بسیار مردمدار بود. در نزدیکی منزل شهید صیاد، امامزادهای بود که آن بزرگوار زیاد به آنجا میرفت و با مردم عادی مراوده داشت. روحیه کمک و خدمت به مردم، در ایشان بسیار بالا بود.
یکی از نقاط عطف زندگی شهید صیاد شیرازی، تلاش برای اتحادِ ارتش و سپاه بود. این رویکرد، چه ابعاد و نتایجی داشت؟
ماجرا از این نشئت گرفت که یک بار همراه با فرماندهان ارتش و سپاه، خدمت حضرت امام رسیدیم. ایشان دست شهید صیاد شیرازی و دست آقای محسن رضایی را گرفتند و در دست هم نهادند و فرمودند: «شما زمانی پیروز خواهید بود که وحدت داشته باشید». شهید صیاد شیرازی، انصافا برای وحدت ارتش و سپاه زحمات فراوانی کشید. پیروزیهای عظیم ما در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس و طریقالقدس، حاصل این اتحاد مبارک بود. ایشان پیش از آن برای مبارزه با ضد انقلاب هم، ارتش و سپاه را بسیج کرد. یکی از دلایلی که باعث شد بنیصدر ایشان را از ارتش اخراج کند، همین مسئله بود. پس از فرار بنیصدر، که حضرت امام شهید صیاد شیرازی را به فرماندهی نیروی زمینی منصوب کردند، ایشان باز هم در زمینه وحدت ارتش و سپاه، تلاش زیادی کرد و امکانات فراوانی را از ارتش، در خدمت سپاه قرار داد. نقش شهید صیاد شیرازی در عملیاتهای کربلای 4 و 5 هم، بینظیر بود. ارتش و سپاه، 75 شبانهروز در شلمچه جنگیدند و کمر ارتش عراق را شکستند و 70 درصد لشکرها و گارد ارتش عراق منهدم شد!
آیا همکاری شما با شهید صیاد شیرازی، پس از جنگ تحمیلی هم ادامه یافت؟
بله. من در مقطعی در ستاد کل نیروهای مسلح، جانشین ایشان بودم. در فاصله سال 1371 تا اسفند سال 1372، فرماندهی لشکر 7 ولیعصر خوزستان را بر عهده داشتم. در زمستان سال 1372، از دفتر شهید صیاد شیرازی با من تماس گرفتند و ایشان گفتند: «آیا میخواهی شغلی داشته باشی که ثبات بیشتری داشته باشد؟» پرسیدم: «چه شغلی و در کجا؟» ایشان جواب داد: «در ستاد کل». گفتم: «اجازه بدهید کمی فکر کنم، خبر میدهم». بههرحال سرانجام تصمیم گرفتم که از خوزستان به ستاد کل بیایم. در آنجا دکتر فیروزآبادی، جوانب مختلف کار را برایم توضیح دادند. متوجه شدم که قرار است گردش کار همه نیروهای مسلح، انتظامی و امنیتی کشور، در این بخش از ستاد کل جمعبندی شود و نهایتا به استحضار رهبر معظم انقلاب اسلامی برسد. شهید صیاد شیرازی بسیار به من لطف داشت و به همه در ستاد گفته بود: من و ایشان یک روح در دو جسم هستیم و هر تصمیمی که من بگیرم، تصمیم ایشان است! بههرحال من پنج سال و دو ماه جانشین ایشان بودم، تا وقتی که به شهادت رسید.
رویکردهای ایشان در نهاد بازرسی ستاد کل را چگونه ارزیابی میکنید؟
همیشه قبل از اینکه برای بازرسی برویم، حدود 15 دقیقه جلسه توجیهی داشت. در این مدت، تعریف دقیقی از کاری که باید انجام بدهیم، ارائه میداد. یک بار گفت: «در رژیم گذشته وقتی قرار بود از بازرسی بیایند، از چند روز قبل پادگان را میشستند و رنگ میزدند، که یک وقت بازرسها گزارش نامطلوبی را ارائه نکنند! ما کاری به این ظاهرسازیها نداریم، بلکه باید خودمان منظم و دقیق کار کنیم...». ایشان میگفتند: «همیشه در تهیه گزارش، ابتدا محاسن یگان و فرمانده را بنویسید و بعد نواقص و معایب را ذکر کنید...». در گزارشهایی هم که خدمت فرمانده معظم کل قوا میدادیم، از ما میخواستند این شیوه را رعایت کنیم.
از منظر شما، چرا منافقین شهید صیاد شیرازی را هدف ترور خویش قرار دادند؟
ایشان از همان ابتدا در کردستان، در مقابل ضد انقلاب ایستاد و رشادتهای فراوانی از خود نشان داد. در عملیاتهای مختلف دفاع مقدس هم، عملکرد ایشان بینظیر بود و مهمتر از همه در عملیات مرصاد توانست با یک طراحی دقیق، بیش از سههزار نفر از منافقین را به هلاکت برساند. منافقین هم اعلام کرده بودند، فرماندهان نیروهای ایرانی را ترور خواهند کرد. آنها از عملیات مرصاد، کینه شهید صیاد شیرازی را در دل داشتند. به گفته اعضای خانواده، شب قبل از شهادت هم طوری رفتار کرده بود که گویی میداند فردا شهید خواهد شد! به نظرم مهمترین قدردانی از آن بزرگوار، حضور پرشکوه مردم در مراسم تشییع پیکرش بود. دهها هزار تن پیکرش را تشییع کردند و رهبر معظم انقلاب اسلامی، به تابوت او بوسه زدند. همه اینها عمق علاقه رهبری و مردم را به این انسان مؤمنِ وارسته نشان میدهد، که ذرهای دنیاطلبی در او وجود نداشت. او همواره به پیشواز خطرات میرفت. در کردستان به درجه جانبازی رسید، ولی در تقدیرش نبود که شهید شود و ماند تا نظام اسلامی از خدمات شایسته وی بهرهمند گردد.
و سخن آخر؟
همکاری با شهید صیاد شیرازی، پرافتخارترین دوره زندگی من است. من از ایشان بسیار آموختم. ما در کنار آن بزرگوار، کارهای نیروهای مسلح را صرفا با روحیه ولایی و جهادی دنبال میکردیم و امانتدار این نهاد بودیم. خودسازی، تقیّد به نماز اول وقت، توجه به ولایت فقیه و روحانیت، اجتناب از رویکردهای جناحی و سیاسی و احترام به همه، درسهایی هستند که از ایشان آموختم. خاطره شیرین آن همکاری و همراهی، هرگز از خاطرم محو نمیشود.