پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
با شهید دکتر مصطفی چمران، در کجا و چگونه آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من با شهید بزرگوار
دکتر مصطفی چمران، برای اولین بار در مصر آشنا شدم.
در آن مقطع چه سمتی داشتید و بعدها در چه جایگاههایی خدمت کردید؟
من پس از تأسیس حرکهالمحرومین و گردانهای مقاومت لبنان (امل)، در فاصله سالهای 1968 تا 1972، با درجه ستوانی در نیروهای العاصفه، وابسته به فتح فعالیت میکردم. بعد از آنکه حاج مصطفی دیرانی از جنبش خارج شد، فرماندهی اتاق عملیات امل به عهدهام قرار گرفت و تا سال 2000 (یعنی تا زمان آزادی جنوب لبنان) عضو دفتر سیاسی جنبش بودم و از سال 2001 به بعد هم، نمایندگی این حرکت در ایران را بر عهده داشتم. دکتر چمران همراه با بعضی از کادرهای انقلاب اسلامی ایران، در سال 1970 و برای یک دوره آموزشی، به مصر آمده بود. او سپس به لبنان برگشت و در کنار امام موسی صدر، به ادامه فعالیتهای خود پرداخت.
رابطه دکتر چمران با امام موسی صدر، از چه مقطعی آغاز شد و چگونه تداوم یافت؟
پیش از حضور دکتر چمران در لبنان، بین امام موسی صدر و او آشنایی وجود نداست. اما بعد از سفر وی به این کشور، این آشنایی روی داد و وی با امام آشنا و از جایگاه رهبریِ دینی، سیاسی، اجتماعی و انقلابی ایشان مطلع شد. بعد از این آشنایی بود که چمران از مواضع امام موسی صدر در مورد انقلاب فلسطین، رژیم پهلوی و مخالفتهای ایشان با حکومت او و فعالیتهایشان در کمک به مبارزین ایرانی برای رهایی از حکومت پهلوی و همچنین از میزان روابطی که بین امام موسی صدر و امام خمینی وجود داشت، مطلع شد. بعد از آن چمران، سر تا پا عشق به امام موسی صدر شد و تصمیم گرفت که با او در لبنان باقی بماند و برای موفقیت برنامهها و رویکردهایش، تلاش کند. امام موسی صدر بر او، نام «سرباز گمنام» نهاد. بیتردید او نزدیکترین فرد به امام و مورد اعتماد وی بود و در مقابل، سریعترین دریافتها را از اندیشهها و برنامههای امام داشت؛ به نحوی که حتی برخی از دوستان و آشنایان چمران، به او به دلیل رابطه نزدیک با امام موسی صدر حسادت میکردند!
در لبنان همکاری شما با دکتر چمران، چگونه تداوم و توسعه یافت؟
دکتر چمران در لبنان، مدیریت هنرستان جبلعامل در شمال شهر صور را به عهده گرفت و من هم ناظم آن مدرسه بودم. هر دو هم به نفع انقلاب فلسطین (جنبش فتح)، فعالیت میکردیم. امام موسی صدر در این شرایط، به تأسیس یک جنبش دینی ـ ملی (عقیدتی) میاندیشید و فضا را برای تأسیس آن آماده میکرد، تا به خواستههای محرومین و همچنین گردانهای مقاومت لبنانی «امل» (برای دفاع از لبنان در مقابل دشمن اسرائیلی و نیز کمک به مقاومت فلسطین)، جامه عمل بپوشاند. در زمان تأسیس جنبش، من و دکتر چمران جزء اولین گروهی بودیم که سوگند تأسیس را ایراد کردیم. دکتر مسئولیت سازمان مرکزی را به عهده گرفت و من مسئول نظامی شدم. من و چمران همانند دوقلوها، از یکدیگر جدا نمیشدیم! من مورد اعتماد مطلق چمران بودم و این دوستی و همراهی با یکدیگر را تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 ادامه دادیم. در این سال ایشان به همراه هیئتی از مجلس اعلای شیعیان لبنان و جنبش امل، برای تبریک این پیروزی به امام خمینی و انقلابیون، به ایران سفر کردند. امام خمینی (قدس سره) در دیدار با هیئت گفته بودند: «گرانبهاترین هدیهای که شما برای ما و انقلاب به ارمغان آوردید، دکتر چمران است...» و پس از آن به او اجازه ندادند که به لبنان بازگردد. به همین دلیل دکتر تا هنگام شهادت، در ایران ماند.
نقش دکتر چمران در تأسیس جنبش امل را تا چه میزان مهم و مؤثر ارزیابی میکنید؟
به نظر من تأسیس و شکلگیری جنبش امل، منحصر به امام موسی صدر است، اما شهید چمران همچون خونی بود که در رگهای این جنبش جاری شد. او بیشترین فعالیت را در امل داشت و دائما برای برگزاری جلسات و دیدارها، میان بیروت، بعلبک و جنوب در رفتوآمد بود و شبانهروز و به شکلی خستگیناپذیر، به فعالیت میپرداخت. دکتر چمران برای هر مشکلی، راهحلی داشت. به کارش عشق میورزید و آن را عبادت میدانست. در نگاه او، شکست معنا نداشت. همیشه اولین کسی بود که کار را شروع میکرد و آخرین نفری بود که دست از کار میکشید. انصافا استثنایی و بینظیر بود.
انشعاب در جنبش امل، به چه دلیل و چگونه پیش آمد؟
انشقاق در جنبش امل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد. دلیلش هم این بود که مهمترین مسئول سازمان مرکزی آن پس از امام موسی صدر، به ایران بازگشته، از جنبش دور شده و مسئولیتهای جدیدی را در ایران و سپس در جنگ با عراق به عهده گرفته بود. این امر بر فعالیتهای این جنبش، تأثیری مهم داشت.
به نظر شما اگر شهید چمران در قید حیات بود، انشعابات در جنبش امل روی میدادند؟
بعد از خروج سیدحسین موسوی و حاج مصطفی دیرانی و همراهانش، هیچ نوع انشعاب یا جدایی در جنبش امل بهوجود نیامد. اگر برای شهید چمران مقدّر بود که در لبنان باقی بماند و در کنار ما باشد، اساسا انشقاق یا اختلافی بهوجود نمیآمد. این مسئله هم، به شناخت ایشان از شرایط و امور این جنبش بازمیگشت. او قطعا مهمترین پل ارتباطی بین امل و انقلاب اسلامی ایران میشد و از این جنبه میتوانست نقش مهمی را ایفا کند. بااینهمه، باید حقیقت را بهصراحت گفت! آنها که برای از بین بردن جنبش امل و خط امام موسی صدر، علنا و پشت پرده فعالیت میکردند، همان کسانی بودند که کینه دکتر چمران را به دل داشتند و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به او به دلیل روابط ویژه و منحصربهفردش با امام موسی صدر و نقشی که در لبنان داشت، حسادت میکردند. پس وجود شهید میتوانست مسائل سوء علیه جنبش را کاهش بدهد و بر گستردگی روابط میان امل و انقلاب اسلامی ایران بیفزاید.
به عنوان عضوی از جنبش امل، نقش و تأثیر فعلی جنبش حزبالله در لبنان را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه در جولای 2006 اتفاق افتاد و رخدادهایی که صحنه لبنان بعد از آن شاهدش بود ــ که عمدتا توسط جریانات آمریکایی ـ صهیونیستی در خاورمیانه ساخته و پرداخته میشود ــ نشان میدهند که حزبالله به رقمی بزرگ در معادلات تبدیل شده و حذف آن بسیار دشوار است. این جنبش اکنون به یکی از مهمترین برگها، برای هر نوع حل و فصلی در منطقه تبدیل شده است. به تعبیر دیگر، حزبالله اکنون تأثیرگذاری خاص خود را در ابعاد سیاسی و مبارزاتی، بر صحنه داخلی لبنان و جهان عرب دارد و محبوبیتش در میان ملل اسلامی و عربی، بیشتر نیز شده که به تعمیم الگوی این حزب در ساحت اسلامی و عربی، بهخصوص بعد از پیروزی در جنگ 33 روزه در سال 2006 انجامید. این جنگ چیزی شبیه به معجزه بود، درحالیکه بقیه جنگهای اعراب با اسرائیل، به شکستِ اعراب منجر شده بود. این رخداد بهشدت اسرائیلیها، آمریکاییها و بهتبع آن همپیمانانش در منطقه را به وحشت انداخت؛ چون این پیروزی در نوبتهای بعد، در فلسطین و غزه نیز تکرار شد.