«آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی و بازسازی حوزه علمیه شیراز» در گفتوشنود با آیتالله سیدعلیاصغر دستغیب؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با زندهیاد آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی و خاندان ایشان، به کدامین دوره زمانی بازمیگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خاندان مرحوم آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی (رضوانالله علیه)، از سادات موسوی و از خاندانهای اصیل شهر شیراز بودند و نسبشان به حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) میرسید. آن بزرگوار بر اثر نبوغ و استعداد ذاتی، در 21 سالگی مجتهد شدند و برخی از اساتیدشان معتقد بودند که ایشان نیازی به رفتن به نجف ندارند، اما نهایتا تصمیم به رفتن گرفتند. در آنجا از محضر اساتیدی چون: آیتالله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی، آیتالله العظمی آقا میرزا حسین نائینی و
آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی ــ که همه از اعلام حوزه علمیه نجف بودند ــ بهره بردند. نقل شده است که مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی گفته بودند که من ایشان را برای آینده نزدیک حوزه نجف اشرف ذخیره کردهام! مرحوم حاج سیدابوالحسن اصفهانی هم، که در آن زمان مرجع علیالاطلاق شیعه بودند، در برخی از مسائل شرعی، مردم را به ایشان ارجاع داده بودند. در پی درخواست فضلای نجف، ایشان رساله عملیه «انیس المقلدین» را بهعنوان اولین رساله عملیه خود منتشر کردند. آیتالله شیرازی بعد از حدود سیزده سال، به شیراز برگشتند و به بازسازی حوزه علمیه این شهر پرداختند. در آن دوران، رضاخان اقدامات ضد دینی و ضد حوزوی خود را شروع کرده بود و ایشان تمام قامت، در برابر حرکتهای او ایستادند و انصافا در حد اعلی، الگوی غیرت حمیّت دینی بودند. آن بزرگوار پس از وقایع مسجد گوهرشاد، ناچار از بازگشت به نجف اشرف شدند، اما در آنجا هم پیگیر مسائل و شرایط بحرانی ملت ایران، در دوران دیکتاتوری رضاخان و فرزندش بودند و به دلیل جایگاه والای علمی و مبارزاتی، عده زیادی از علمای بزرگ و طراز اول ایران و عراق هم، با ایشان هماهنگ و همصدا شده بودند. نهایتا در سال 1354ش و در دوره حاکمیت بعثیها بر عراق، ایشان به ایران و شهر شیراز آمدند. در آن دوره ما مکرر به دیدار ایشان نائل میشدیم و از نزدیک، شاهد خصال و فضایلشان بودیم.
سفرهای آیتالله العظمی شیرازی به شیراز، در بازسازی و توسعه فضای دینی و بهویژه حوزههای علمیه این شهر، چه تأثیراتی داشت؟
حضور آیتالله شیرازی در بهبود شرایط حوزه علمیه شیراز، فوقالعاده مؤثر بود. ایشان در همان سفر اولی که به این شهر برگشتند، برای تجدید بنای حوزه اقدام کردند. همه علمای بزرگ این شهر، نقش بیبدیل ایشان در بازسازی حوزههای علمیه شیراز و بعضی از شهرهای استان فارس را به یاد دارند؛ مثلا ایشان مدرسه خان را برای طلاب بازسازی و آماده کردند، آن هم در دورهای که رضاخان اقدامات ضد دینی خود را تشدید کرده بود. بعدها هم که به شیراز تشریف آوردند، همین شیوه را ادامه دادند.
ارزیابی شما از نقش آیتالله العظمی شیرازی، در ارتقای حوزه علمیه شهر مشهد چیست؟
پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی میلانی، این بیم میرفت که حوزه علمیه مشهد افول پیدا کند. آیتالله العظمی شیرازی در آن دوره فرموده بودند: «از محضر علی، به محضر علی میروم!». منظورشان این بود که از نجف و بارگاه رفیع امیرالمؤمنین(ع)، به محضر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در مشهد میروم. حضور ایشان در مشهد، موجب رونق، تعالی و ارتقای حوزه علمیه این شهر شد و به برکت وجود ایشان و همراهی دیگر علمای بزرگ مشهد، انقلاب اسلامی هم در آن خطه رونق و توسعه یافت؛ چون حمایت ایشان به عنوان یک مرجع پرسابقه و کهنسال از انقلابیون، بسیار مؤثر بود.
در شخصیت آیتالله العظمی شیرازی، چه ویژگیهایی برجسته و جذاب مینمود؟
آیتالله شیرازی بحمدالله، جامع فضایل و مناقب نیکو بودند. جهات عملی، مراتب اخلاقی و بهخصوص تواضع ایشان، کمنظیر بود. در ایامی که در شیراز تشریف داشتند و در محضر ایشان فروع فقهی مطرح میشد، ایشان به رغم برخورداری از آن جایگاه والای علمی، از طلاب میخواستند که در آن زمینهها اظهار نظر کنند و ایشان با نهایت آرامش، گوش میدادند و بحث میکردند. دقیقا حکم پدری را داشتند که میخواهد به فرزندانش علم بیاموزد. در رفتار، با همه مردم متواضع بودند و همه را تکریم میکردند. آن دوره حقیقتا برای من و دوستانم، بهیادماندنی است و از محضر ایشان حظ وافری میبردیم. ایشان در زمینه زهد هم، حقیقتا الگو بودند. فرموده بودند مایلاند زمانی که از دنیا میروند، چیزی از مال دنیا نداشته باشند؛ لذا حتی منزل مسکونی خود را وقف کردند که یکی از طبقات آن، برای سکونت طلاب علوم دینی که برای زیارت به مشهد میروند، اختصاص داده شد.
و کلام آخر؟
ایشان در کلام خویش بسیار صراحت داشتند و تذکراتی که میدادند، بحمدالله بسیار نافذ و مؤثر بودند. از این گذشته نکات اخلاقی را خیلیها تذکر میدهند، اما حرفی که ایشان میزدند، به دل مخاطب مینشست؛ چون سخنی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.