«مبارزات سیاسی آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی و بازتاب آن در حوزه علمیه نجف» در گفتوشنود با آیتالله مصطفی اشرفی شاهرودی؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
از منظر شما، بارزترین خصال شخصیتی زندهیاد آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. باید عرض کنم که مرحوم آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی(رضوانالله تعالی علیه)، از خصال فردی جالبی برخوردار بود. زندگی طلبگی و بسیار سادهای داشت و پوشاک و خوراکش، در سطح پایینترین افراد جامعه بود. ایشان ارزانترین نان را، که نوعی نان یارانهای بود و دولت عراق در اختیار طبقات ضعیف قرار میداد، مصرف میکرد! یک بار که با پدرم برای شام به منزل ایشان رفتیم، دیدیم که شام آنها از شام ما هم سادهتر و معمولیتر است! خاطرم هست که ایشان بهرغم این زندگی بسیط، در جاده پنجم نجف مدرسهای ساخته بود که پشت منزل ما بود و مدرسه بزرگتری را هم، در ناحیه پایانی نجف احداث کرد. آن بزرگوار هر روز پیاده میرفت و به این دو مدرسه سرکشی میکرد و هیچ وقت مسیرهای طولانی این مدارس را با درشکه یا ماشین طی نمیکرد.
از خصال اجتماعی آیتالله شیرازی، پیگیری ایشان در مبارزات سیاسی و اعتراض به رژیم بعث و رژیم پهلوی بود، که انصافا در هر دو زمینه، بسیار جدی و پیشگام بود. ایشان در عراق که بود، مدام علیه رژیم پهلوی اعلامیه میداد و با دیگر فعالان مبارزه در تماس بود. وقتی جنایات صدام شروع شد و فشار بر علما و اخراج آنها افزایش یافت، ایشان تصمیم گرفت به ایران و نهایتا شهر مشهد مهاجرت کند.
آیا تمایل آیتالله العظمی شیرازی به دخالت در مسائل سیاسی، در نظر همه پسندیده بود؟ بازخورد مبارزات ایشان در حوزه نجف را چگونه دیدید؟
سلایق متفاوت بود. مرحوم
آیتالله العظمی حکیم، اصولا کار مبارزاتی نمیکرد، هرچند که فعالیت فرهنگی و اجتماعی داشت. مرحوم آیتالله العظمی شاهرودی، در حد بسیار محدودی همراهی میکرد. مرحوم آیتالله العظمی خویی هم در آغاز نهضت، مواضع بسیار جدی و قاطعی میگرفت، اما یکمرتبه عقب نشست! مرحوم امام خمینی اما، در این امر پیشگام بود. آیتالله العظمی شیرازی هم، بسیار پرشور وارد مبارزات شد. بااینهمه نباید از یاد ببریم که مبارزات از ایران و قم و به سردمداری مرحوم امام خمینی آغاز شد. در ادامه این حرکت، چند شخصیت به طور مداوم از آن حمایت میکردند، که قطعا آیتالله شیرازی یکی از آنهاست.
از برنامههای ایشان در دوره اقامت در نجف، چه خاطرهای دارید؟
به خاطر دارم که وقتی مرحوم پدرم (آیتالله حاج شیخ آقابزرگ شاهرودی) برای زیارت به عراق میآمد و من هم در خدمتشان بودم، به بازدید آیتالله شیرازی میرفتیم. از نماز جماعت ایشان در صحن امیرالمؤمنین(ع) هم خاطراتی دارم. یادم هست که مرحوم آیتالله حمامی در طرف چپ بابالقبله و مرحوم آیتالله حکیم در سمت راست آن نماز جماعت برپا میکردند. مرحوم آیتالله شیرازی هم در سمت دیگری از حرم، به اقامه نماز جماعت میپرداخت و مأمومینی داشت.
شما در سال 1362، در شهر مشهد مقیم شدید. در طول مدت اقامت، ارتباط شما با آیتالله العظمی شیرازی چگونه بود؟
بله، من در اواخر سال 1362 به مشهد آمدم و مدتی در اینجا بودم، که مردم شاهرود با تلفن و تلگراف از آیتالله العظمی شیرازی خواستند که مرا به آنجا برگردانند! ایشان هم در ابتدا، امر به بازگشت کردند. من خدمتشان عرض کردم: شما در نجف به من اجازه اجتهاد دادید و لذا میتوانید به من امر مولوی کنید، ولی من پیشنهاد میکنم که این کار را نکنید؛ چون تمایل ندارم که به شاهرود برگردم. ایشان فرمودند: پس در مشهد بمانید. البته اجازه اجتهاد مرا در نجف، آیتالله العظمی شاهرودی صادر کرده بودند، که آیتالله العظمی شیرازی همان متن را تصدیق کردند.