«آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی و راهبردهای تربیت طلاب علوم دینی» در گفتوشنود با حجتالاسلام سیدعلی جوهری؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با زندهیاد آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی، به کدامین دوره باز میگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من در حدود ده سال، طلبه مدرسه حضرت آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی(قدس سره) در نجف بودم، که بیش از پنجاه طلبه داشت. لطف و توجه ایشان به شاگردانشان، کم از توجه ایشان به فرزندانشان نبود! بر اثر تلاشهای ارزشمند آن بزرگوار، اکثر طلاب مدارس ایشان، فضلا، مدرسان و وعاظ بسیار خوب و موفقی شدند.
گویا شما هم منابر خود را با تشویق آیتالله العظمی شیرازی آغاز کردید. اینطور نیست؟
بله، من اولین منبرهایم را به امر آیتالله شیرازی رفتم. ایشان در روزهای شهادت اهلبیت(ع) و ایام عزاداری، به طلاب تازهکار امر میفرمودند که منبر بروند و خودشان هم مینشستند و گوش میدادند. بعد از چند سال که به مراحل بالاتر میرسیدیم، از اینکه در مراحل اولیه و در حضور ایشان، آن منبرهای ضعیف و پر از نقص را رفته بودیم، خجالت میکشیدیم، ولی ایشان هرگز از ما انتقاد نمیکردند و رنجیدهخاطر و دلسرد نمیشدند. آن بزرگوار از این جنبه، بر بسیاری مانند من حق بزرگی دارند.
از نحوه برگزاری مجالس روضه و عزاداری، توسط آیتالله العظمی شیرازی بگویید.
در جشنها و عزاداریها، ایشان هزینه چای، قند، شکر، سیگار و... را تقبل میکردند. همیشه به طلاب سفارش میکردند که در مورد ائمه مقاله بنویسند، شعر بسرایند و سخنرانی کنند. مخصوصا همانطور که بهاجمال اشاره کردم، در روزهای جمعه پای منبر طلبههای مبتدی مینشستند و به این ترتیب به آنها ارزش و شأن میدادند. در این مجالس، گاهی برخی از بزرگان هم شرکت میکردند؛ مثلا شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر ــ که با ایشان روابط بسیار خوبی داشتند ــ تشریف میآوردند. شهید صدر با آنکه نوگرا بودند، اما نوگرایی ایشان بهگونهای نبود که سایر علما را ناراحت کند. ایشان با همه مراجع، مخصوصا آیتالله شیرازی رفاقت و رابطه دوستی داشتند.
ایشان در اداره مدارس علمیه خویش، چه روشها و راهبردهایی را بهکار میبردند؟
مدرسه آیتالله العظمی شیرازی در نجف، با سایر مدارس و نیز طلبههای آنجا، با طلاب سایر مدارس تفاوت داشتند. ایشان نسبت به شاگردانشان، توجه، لطف و مهربانی فراوانی داشتند. به آنها شهریه میدادند و دائما در جریان وضعیت درسیشان بودند. طلبهها هم انصافا خوب درس میخواندند، مباحثههای مفصل داشتند و نوعی زندگی معنوی را دنبال میکردند؛ مثلا نماز سر وقت آنها، هیچگاه ترک نمیشد و دنیاگرا نبودند. آیتالله شیرازی، خیلی راحت با طلبهها ارتباط برقرار میکردند. بعضی از طلبهها لهجه هندی داشتند و موقع حرف زدن، داد میکشیدند! بااینحال ایشان با صبر، آرامش و ملایمتی خاص، با آنها سخن میگفتند و قانعشان میکردند که آرامتر صحبت کنند!
ظاهرا آیتالله العظمی شیرازی، با فراگرفتن دروس فلسفی موافقت چندانی نداشتهاند. آیا با فلسفه خواندن شما مخالفت نکردند؟
خیر؛ من مایل بودم که دروس فلسفی، مثل منظومه و اشارات را فرا بگیرم. ایشان میدانستند، اما مخالفت هم نکردند. یک بار نظر آیتالله العظمی شاهرودی را در مورد فراگیری فلسفه جویا شدم. ایشان فرمودند: «کسی که فلسفه میخواند، یا میفهمد و یا نمیفهمد! اگر خوشسلیقه بود، فهم خود را در راستای درک بهتر از قرآن و سنّت بهکار می گیرد، که اشکالی ندارد. اگر هم کجسلیقه بود، که با آیات و روایات درمیافتد و باید تغییر رویه بدهد!».
مرجعیت آیتالله العظمی شیرازی، در حوزه نجف چه جایگاهی داشت؟
برخی آیتالله العظمی شیرازی را همرتبه و حتی اعلم از حضرات آیات
حکیم و خویی میدانستند و شبهه اعلمیت ایشان مطرح بود. برخی هم میگفتند: «چون مرحوم
آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی در تقلید به ایشان ارجاع داده و امور کفن و دفن خود را به ایشان سپرده، ما از ایشان تقلید میکنیم...». بههرحال ایشان در دورهای که ما در خدمت آیتالله شیرازی بودیم، علاوه بر انجام شئون مرجعیت، در حرم حضرت علی(ع) نماز جماعت داشتند، چند مدرسه عالی، با معنویت و طلبهپرور هم ساختند.