نخستین فرمانده سپاه در گفتوگو درباره رویدادهای اخیر فلسطین و چرایی حمایت همهجانبه غرب از رژیم صهیونیستی تشریح کرد؛
به گزارش روابط عمومی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ به نقل از خبرگزاری علم و فناوری آنا، عملیات طوفانالاقصی ۷ اکتبر توسط حماس در شهرکهای صهیونیستنشین حماسهای تاریخی و سهمگینترین ضربه به دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و کودککش اسرائیل بود که بهحق میتوان به آن حماسه حماس گفت. برای درک بهتر مسئله فلسطین و وقایع اخیر در غزه با جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کارشناس مسائل بینالملل، گفتوگو کردیم.
منصوری سال ۱۳۲۴ در محله صابونیهای شهر کاشان به دنیا آمد. دوران تحصیل را در دبستان نوشیروان و دبیرستان علوی زادگاه خود گذراند و سال ۱۳۴۶ در زندان دیپلم گرفت.
جواد منصوری عضو حزب
گروه ملل اسلامی معروف به گروه ۵۵ نفره بود و به دنبال فعالیتهای سیاسی نخستینبار سال ۱۳۴۴ دستگیر و به شش سال زندان محکوم، اما سال ۱۳۴۸ آزاد شد.
وی مبارزات خود را در گروه حزبالله ادامه داد و مجددا در سال ۱۳۵۱ دستگیر شد و تا پیروزی انقلاب در زندان بود. جواد منصوری با حکم
شهید بهشتی، نخستین فرمانده سپاه (از اردیبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) بود و تجربهها و خاطرات بسیاری از زمان دفاع مقدس در ذهن دارد و نویسنده کتاب «شناخت استکبار» و «۲۵ سال حاکمیت آمریکا در ایران» است.
گفتوگوی خبرنگار آنا با کارشناس مسائل سیاسی درباره رویدادهای اخیر فلسطین و چرایی حمایت همهجانبه غرب از رژیم صهیونیستی را در ادامه میخوانیم.
در مورد پیشینه تاریخی تشکیل رژیم صهیونیستی برایمان بفرمایید. قدرتهای بزرگ در بهوجود آمدن این کشور جعلی چقدر نقش داشتند؟
از ابتدای قرن نوزدهم استعمار اروپا قصد داشت سلطه خودش را بر این منطقه (خاورمیانه و غرب آسیا) به دلایل متعددی که برای آنها اهمیت داشت، دائمی کند تا به این ترتیب بتواند منافع عظیم خود را از این منطقه برای همیشه تضمین کند. برای این منظور با مطالعاتی که کردند، بهتدریج متوجه شدند به دلیل ضدیتهای یهود با اسلام و کینه عجیبی که به مسلمانان دارند، یهودیان میتوانند در این منطقه بهترین دوستان و مدافعان منافع آنها در مقابله با اسلام و مسلمانان باشند.
از طرف دیگر اروپاییها نسبت به یهودیها متنفر بودند، همچنان که امروز عمده مردم اروپا یهودستیز هستند؛ به همین دلیل به موشهای موذی معروف بودند. اروپاییها گفتند برای اینکه از شر اینها راحت شویم و در عین حال به منابع عظیمی برسیم، باید اینها را از اروپا بیرون کنیم؛ سپس به این نتیجه رسیدند که امپراتوری عثمانی و ایران را به بیست کشور تجزیه کنند.
طرح اولیهشان این بود و یکی از کشورها هم یهودی باشد، هم کشورهای کوچک تشکیل شوند که دائما با هم در رقابت باشند و یک پایگاه غرب در قلب جهان اسلام، هدایتکننده و مجری سیاستهای غرب در این منطقه باشد؛ بنابراین در ۱۸۹۷م در شهر بال سوئیس کنفرانسی با مدیریت شخصی به نام هرتسل تشکیل شد. هرتسل از تئوریسینهای یهود بود و در آنجا تشکیلاتی به نام صهیونیسم را پایهگذاری کرد.
صهیون کوهی در فلسطین است که یهودیان بهطور تاریخی برای رسیدن به این کوه دعا و آرزو میکردند؛ بنابراین هدف این تشکیلات این بود که به این کوه برسد و بر منطقهای که این کوه در آنجا قرار دارد مسلط شود و از همان زمان یک طرح بلندمدت برای حاکمیت بر جهان توسط یهود طراحی شد و آن سازماندهی صهیونیسم بود. به عبارت دیگر مأموریت صهیونیسم این شد که طرح جهانی حکومت یهود را پیگیری کند. در کنفرانس بال سوئیس قرار شد این طرح در چند مرحله اجرا شود.
در مرحله اول حکومت یهود از نیل تا فرات. مرحله دوم آفریقا و آسیا و در مرحله سوم کل دنیا. برای این منظور تشکیلاتی درست شد و دولت انگلستان اجرای این طرح را پیگیری کرد و بعد از جنگ جهانی اول، بعد از حدود بیست سال تلاش اروپا، امپراتوری عثمانی متلاشی و به پانزده کشور تجزیه شد و اولین مرحله طرح صهیونیسم به اجرا درآمد.
برنامههای استعمار برای تجزیه ایران چه بود؟
دقیقا در همان تاریخ تجزیه ایران به هشت کشور جزء برنامههایشان قرار گرفت و تا امروز هم غرب دنبال تجزیه ایران به هشت کشور است؛ همچنان که در وقایع سال ۱۴۰۱ بهصراحت این مسئله را اعلام و نقشه آن را هم منتشر کردند و برای هر بخشی اسمی گذاشتند و گروهی را درست کردند که بیایند و در این هشت کشور تجزیهشده حکومت کنند که البته با شکست روبهرو شد و سرانجام عجیبی پیدا کرد؛ البته چند بار این کار را کردند. حتی بعد از جنگ جهانی دوم هم دنبال این طرح بودند، ولی به دلایلی نشد.
از نظر اعتقادی معتقدیم که به هر حال عنایات خداوند و ائمه اطهار(ع) مانع اجرای این طرح شده و قرائنی هم وجود دارند که مورد بحث ما نیست. درهرحال جنگ جهانی اول به پایان رسید، امپراتوری عثمانی تجزیه شد و انگلستان بلافاصله بخشی از این امپراتوری عثمانی را که به سرزمین فلسطین معروف بود، تحت این عنوان که اینجا سرزمین یهود بوده پس یهودیان سراسر دنیا باید بیایند و در اینجا حکومتشان را تشکیل دهند به صهیونیستها داد؛ البته آنها تصور میکردند بعد از ظهور نسل سوم فلسطینیها دیگر اسرائیل هیچ مشکلی در موجودیت خودش نخواهد داشت، اما انتفاضه سنگ آغاز شد.
حمایت آمریکا و کشورهای غربی از رژیم صهیونیستی صرفا برای حفظ منافعشان در منطقه است؟
میتوانم به جرئت بگویم که اروپا و آمریکا در هشتاد سال گذشته، اگر نان را از مردم کشور خودشان هم دریغ کرده باشند، برای اسرائیل هزینه کردند و آنچه لازم بوده، حتی از حیثیت و اعتبار خودشان برای موجودیت این نظام خرج کردند.
رئیسجمهور آمریکا میگوید که اگر اسرائیل نبود، به دلیل اهمیت نقش این کشور، اسرائیل جدیدی را خلق میکردیم. این جمله بسیار مهم و کلیدی است و فلسفه تشکیل اسرائیل را بهوضوح نشان میدهد. اینکه میبینید سران کشورهای غربی یکی پس از دیگری میآیند و نهایت همکاری و همبستگی و کمک و تأیید این نظام را انجام میدهند و اعلام میکنند، به دلیل این است که طی هشتاد سال، این رژیم ضربات عجیبی به اسلام و مسلمانان وارد کرده که اصلا قابل محاسبه نیست؛ البته فلسطینیها در این دوران بیکار نبودند و مقاومت و مبارزه کردند و زحمات بسیاری کشیدند؛ بیخانمان شدند؛ تعداد زیادی شهید دادند که البته جمع آمار بسیار بالا و قابل ملاحظه است، اما یک نکته فوقالعاده مهم هست و آن هم اینکه وزیر خارجه پیشین انگلستان جمله بسیار ارزنده و مهمی را میگوید؛ میگوید آن روزی که ما اسرائیل را تأسیس کردیم، تصور نمیکردیم به منبع پایانناپذیری از مقاومت برخورد کنیم.
یعنی اصلا توجهی به مقاومت نداشتند؟
تصور آنها این بود که همان افرادی را که هستند، میگیرند و میزنند و میکشند و از فلسطین بیرون میکنند و قضیه تمام میشود، ولی الان میبینید با نسلی مواجه هستند که به هیچ عنوان از عقایدش دست برنمیدارد و مسئله شهادت بهعنوان یک اصل اساسی و استراتژیک در مقابله با رژیم صهیونیستی و سلطه غرب در این مدت عمل کرده و نشان داده در این زمینه برخلاف نظر غرب نه تسلیم شدهاند و نه دست از عقایدشان برداشتهاند و نه از بازگشت به سرزمینشان منصرف شدهاند.
آقای منصوری! با توجه به فرمایش شما مقاومت تنها راه و آخرین راه برای رسیدن به اهداف آرمانی فلسطینیان است. با توجه به امکان سازشناپذیریای که از صحبتهای شما برمیآید آیا بحثی که در فضای مجازی و خیلی از گروهها و کشورهای منطقه دارند پیگیری میکنند مبنی بر اینکه دو کشور یهود و فلسطینی باید تشکیل شود و هیچ کس نمیتواند دیگری را حذف کند، چقدر امکان وقوع دارد؟
در واقع عدهای یک راه حل میانه و سازشکارانه و بهنوعی جلب رضایت طرفین کردن را بعد از سال ۱۹۶۷م و آن جنگ معروف ششروزه اسرائیل علیه اعراب را مطرح کردند و آن اینکه اسرائیل در همان مرزهای خودش در سال ۱۹۶۷ بماند و با بقیه سرزمینهای فلسطینی هم یک دولت فلسطینی تشکیل شود. با این تصور که ملت فلسطین راضی شوند، اما این اتفاق نیفتاد و استدلال فلسطینیها نیز این است که کل این سرزمین مال آنهاست، بهعلاوه اینکه بخشی از حق ما تصاحب شده، بهعلاوه اینکه قبلا صدها هزار یهودی در همین سرزمین ساکن بودند و با مسلمانها و مسیحیها زندگی میکردند. چرا یک دولت مستقل؟
نظر کشور ما به عنوان یکی از کشورهای تأثیرگذار در منطقه دراینباره چیست؟
طرحی که جمهوری اسلامی ارائه کرد، واقعا یک طرح عادلانه و منطقی است و آن اینکه تمامی ساکنان این سرزمین بیایند و در یک نظرخواهی آزاد و عمومی نظر خود را در مورد یک دولت یا مجلس رسمی برای این سرزمین بدهند و به این ترتیب این مسئله به شکل منطقی و قابل قبول حل شود.
اسرائیل در مقابل این طرح جمهوری اسلامی یک جملهای گفت. گفت: «در واقع این طرح برای نابودی محترمانه اسرائیل است»؛ چون میدانند که اگر قرار است در سراسر سرزمین فلسطین یک همهپرسی آزاد و قانونی برگزار بشود، قطعا صهیونیستها دیگر نمیتوانند حاکمیت بر این سرزمین را داشته باشند و به این دلیل این طرح را نمیپذیرند. حتی طرح «دو دولتی» را هم تاکنون نپذیرفتهاند. استدلالشان هم این است که ما نمیتوانیم یک دولت متخاصم را در همسایگی خودمان تحمل کنیم؛ یعنی معتقدند فلسطینیها دشمن آنها هستند؛ بنابراین نمیتوانند دولت متخاصمی که دشمن آنها هستند و نسبت به آنها ادعای حق و حقوق دارد تحمل کنند؛ بنابراین در این روزهای اخیر مجددا دولتهای عربی و برخی از کشورهای اروپایی طرح «دو دولتی» را مطرح میکنند، ولی عملا به نتیجه نمیرسد.