به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ «نظریهپردازی در تبعید» عنوان کتابی است به قلم حجتالله علیمحمدی که در سال1400ش و در 536 صفحه به همّت مرکز اسناد انقلاب اسلامی به زیور طبع آراسته شده است. نویسنده کتاب در ذیل پنج بخش کلی دوران تبعید امام خمینی(ره) در نجف را بررسی کرده و با واکاوی اقدامات امام در این دوره نشان داده است که ایشان از تهدیدی که رژیم پهلوی با تبعیدشان به نجف ایجاد کرده بود، فرصت ساختند و مسئله حکومت اسلامی را تئوریزه کردند. علیمحمدی در این اثر در پی آن است که هنر، سیاست و توان امام خمینی(ره) را در مقدمهچینی، بسترسازی و آماده کردن شرایط برای طرح و تبیین اصل مسئله ولایت فقیه و کیفیت اجرای حکومت بر مبنای این اصل در عصر غیبت بنمایاند و بشناساند.
ازآنجاکه کتاب «نظریهپردازی در تبعید» در سومین دوره جایزه کتاب انقلاب اسلامی عنوان اثر برگزیده بخش خاطرات، زندگینامه و شرححالنویسی را بهدست آورده در ادامه گفتوگویی با نویسنده کتاب، حجتالله علیمحمدی، آقای انجام دادهایم تا از چرایی و چگونگی نگارش این کتاب مطلع شویم.
با نگاه به عنوان کتاب «نظریهپردازی در تبعید» اول خواننده احساس میکند که با یک کتاب از جنس مباحث اندیشههای مواجه میشویم، اما با تورق اثر درمییابیم که شما یک موضوع تاریخی و آن هم دوران تبعید امام خمینی در نجف را در کتاب مطمح نظر داشتهاید. در واقع در این اثر از شرایط حاکم بر نجف در دوران تبعید امام خمینی یک تصویرسازی انجام دادهاید. درباره اهمیت این موضوع و هدفی که از نگارش این کتاب داشتید توضیح دهید.
بسم الله الرحمن الرحیم. این کتاب در ادامه کار قبلی من است. کار قبلی بحث سیر تحول اندیشه ولایت فقیه در فقه سیاسی شیعه بود. آن موضوع اندیشهای بود و یک اندیشه را در تاریخ شیعه بررسی میکرد. در آن کتاب، بازه زمانی ثقهالاسلام شیخ صدوق و کلینی تا حضرت امام خمینی درباره اندیشه ولایت فقیه بررسی و سابقه این مسئله را استخراج کردم و بحث را تا امام خمینی ادامه دادم.
اما این کاری که انجام شد با توجه به این سؤال بود که خب اکثر فقیهان به لحاظ نظری به این بحث توجه و هر کدام با توجه به ضیق و سعه این موضوع را بررسی کردهاند. بعضیهایشان در تمام ابواب فقه موضوع ولایت فقیه و بعضیها هم فقط یک سری ابواب خاص را بررسی کردهاند. همه اینها این موضوع را بررسی کردهاند، اما آیا این فقها اقدامی هم برای ایجاد بستر برای اجرای حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه هم انجام دادهاند یا نه؟ یعنی آیا علاوه بر تلاش نظری تلاش عملی هم کردهاند یا نه؟ البته وقتی نگاه میکنیم، فقهایی را میبینیم که حتی گاهی خودشان اقدام به تشکیل حکومت اسلامی در یک محدوده معین هم کردهاند؛ مثلا
سیدعبدالحسین لاری در حوزه لار یک حکومت اسلامی راه انداخت و حتی تمام قوانین ولایت فقیه را نیز اجرا میکرد یا برای مثال شهید صدر پیشنهاد میکرد که حتی اگر بشود، یک جزیرهای را بخریم و در آنجا حکومت اسلامی تشکیل شود. اما اینکه اقدام گستردهای شده باشد، خودش جای کار دارد که بررسی بیشتر بشود.
امام خمینی این اقدام را انجام داد؛ یعنی نوشتن این کتاب پاسخی به آن سؤال بود و اینکه بله، امام اقدام کردند و اول طرح کلان این مسئله را آماده کردند و بعد هم قدم برداشتند برای اجرای این نظریه. این هدف کلی از نوشتن این کتاب بود؛ اینکه امام خمینی در ادامه تلاشی که فقیهان کردند، برای اجرای همه این نظرات قدم برداشتند.
حجتالله علیمحمدی
اثری که شما تألیف آن را بر عهده داشتید، چه تفاوتهایی با آثار گذشته دارد؟ وجه تمایز اثرتان را در چه میبینید؟
من آثاری را که تا زمان تألیف و تنظیم این کتاب وجود داشت دیدهام. آثار پیشین بیشتر بر فرآیند تبعید امام متمرکز بودند. کاری که ما کردیم بیشتر ناظر بر این بود که امام یک طراحی هدفمند و مهندسیشدهای را از ابتدای ورودشان به نجف انجام میدهند تا میرسند به بحث طرح ولایت فقیه؛ یعنی بر اساس آن ایدهای که در ذهنشان داشتند یک مهندسی زمان و مکان انجام میدهند تا بتوانند آن طرحشان را تبیین کنند. اگر این مهندسی امام نبود و اگر این زمانشناسی و مکانشناسی ایشان نبود، قطعا امام نمیتوانست در آن بازه و مکان چنین طرحی را به صورت تفصیلی تبیین کند. کار ما بیشتر متمرکز بر این است که امام وقتی فهمیدند در تبعید هستند و قرار است در آنجا ماندگار شوند، برنامه درازمدتی چیدند و بر اساس مؤلفههایی آمدند و این را زمانشناسی و مکانشناسی کردند و توانستند طرح ولایت فقیه را به صورت تفصیلی ارائه دهند.
یکی از وجوه بارز این کتاب تعاملات و تقابلات علما و روحانیان عراق با امام خمینی است. در واقع شما یک فضاسازی خوبی انجام دادهاید. عملکرد و نوع مواجه علمای بزرگی همچون آیتالله حکیم، آیتالله شاهرودی، آیتالله خوئی و دیگر بزرگان را هم با ایشان برشمردهاید.
امام مرد خدا بودند و هیچ چیزی نمیتوانست ایشان را متوقف کند؛ اعم از اینکه تبعید میشدند، تهدید میشدند، تحدید میشدند، تحریم میشدند، خلاصه هر چیزی که برای ایشان پیش آمد و رژیم برایشان در نظر میگرفت، ایشان با آن سیاست و بینشی که داشت برای هر یک از اینها برنامه داشت. امام وقتی که فهمیدند در تبعید هستند برایش یک هدف تعریف کردند و روش درستی را در پیش گرفتند.
رژیم با این هدف که نجف دارای یک حوزه بزرگ است و علمای بسیار بزرگی دارد که قطعا با فعالیتهای سیاسی نظیر فعالیتهای سیاسی امام موافق نیستند و طبیعتا امام در نجف منزوی میشود، ایشان را به نجف تبعید کرد، ولی وقتی امام وارد عراق شدند، استقبال بینظیری از ایشان در کاظمین، کربلا و بعد نجف شد. ببینید که امام چگونه به این استقبال پاسخ میدهد. وقتی مراجع پیش امام میآیند، ایشان در درجه اول بازدیدشان را پس میدهد و بعد به سراغ طلابی که آمده بودند، میرود؛ یعنی یک اقدام ابتکاری امام این بود که
یک ارزشگذاری خاصی برای طلاب نجف انجام دادند؛ یعنی برای توده طلبهها و بدنه حوزه. این اقدامی بود که تا آن موقع هیچ یک از بزرگان انجام نداده بودند. ایشان بازدید از مدارس حوزه نجف را در دستور کار قرار میدهند و مدرسه به مدرسه میروند و بازدید میکنند. این هم یک طراحی، یک مهندسی است که اتفاق میافتد.
آغازین روزهای ورود امام خمینی به شهر نجف (مهرماه 1344)
امام خمینی بهعنوان یک شخصیت مبارز سیاسی به آنجا رفته بودند. ایشان در آنجا تلاش میکنند وجه علمی، جنبه علمیت خودشان را به اثبات برسانند و درس صرفا فقه و اصول حوزه را شروع میکنند که من یک حوزوی هستم و خارج از کار حوزه نمیکنم. ایشان فقه و اصول را شروع میکنند و بعد نگرش بسیاری از بزرگان نجف که تا به حال فکر میکردند که ایشان صرفا یک آخوند سیاسی است، تغییر میکند که نه، ایشان یک مرجع تقلید است و به لحاظ علمی هم آن متانت، جایگاه و مکانت علمی را داراست.
امام خمینی بر فراز منبر مسجد شیخ انصاری در حال تدریس خارج فقه (نجف)
و بعد اقدامات دیگری در حوزه نجف انجام دادند. امام یک سری اعوان و انصاری داشتند که در اطرافش بودند و طبیعتا ممکن بود به خاطر اینکه امام را دوست دارند اقداماتی بکنند. امام همه اینها را مد نظر قرار داد و مدیریت کرد که مبادا هیچ یک از اطرافیان ایشان اقدام یا عمل سطحی یا کار تندروانهای انجام بدهد؛ چون حوزه نجف در طول تاریخ حوزه بیداری بوده است، اما در دورهای که امام به نجف رفتند، این حوزه به لحاظ سیاسی اوضاع آرامی را تجربه میکرد.
تجربیات تلخ مشروطه تأثیرگذار بود.
بله؛ درواقع آن حوزه به نوعی سرخوردگی گرفتار شده بود، اما امام خمینی آمدند و از این مواظبت کردند که این سرخوردگی، رخوت و رکود، هم ایشان را ببلعد و هم یارانشان را و همچنان اینها را زنده نگه داشتند. در عین اینکه نسبت به جباران و ستمکاران حاکم بر عراق هیچ وقت روی خوش نشان ندادند و همچنان محکم و استوار ایستادند؛ کما اینکه در ایران هم این گونه بودند، اما در آنجا هم این روش را ادامه دادند. مجموعه این اقدامات باعث شد نگاه حوزه نجف، هم بزرگان و هم بدنه حوزه به امام متحول شود. در حقیقت امام بتوانند در حوزه نجف تحول ایجاد کنند و شرایطی را برای طرح ایده آرمانی خودشان، که همان ایده ولایت فقیه بود، آماده کنند. بههرحال مجموعه اینها سبب شد امام بتوانند آن اقدام خودشان را انجام بدهند.
ضمن اینکه امام خمینی از تبعید استفاده و آن را برای خویش تبدیل به فرصت کردند؛ بهویژه از ارتباطات بیشتری که پیدا میکردند. قطعا اگر امام در ایران میماندند، این ارتباطات بینالمللی که افراد از اقصی نقاط جهان، یعنی دانشجویان مقیم خارج، نزد امام میآمدند، برای ایشان رخ نمیداد. در آنجا این اتفاقات افتاد و امام توانستند صدای خویش را حتی بلندتر از ایران به جاهای دیگر برسانند و مجموعه اینها باعث شد شرایط برای اجرای نظریه ولایت فقیه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران فراهم شود.