«ولایت فقیه از منظر آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی حشمتالواعظین طباطبائی؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در آغاز این گفتوشنود، مناسب است تا تحلیل کلی خود را در باب شخصیت زندهیاد آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازی بیان فرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم آیتالله العظمی حاج سیدعبدالله شیرازی (اعلی الله مقامه)، تربیتشده حوزه نجف و شخصیتی بسیار والامرتبه و دارای ابعادی مختلف بودند. اولین بُعد، بُعد معنوی شخصیت ایشان بود، که من در کمترین کسی دیدهام. من عمری چه در داخل و چه در خارج از کشور، با شخصیتهای بزرگی سروکار داشتهام و هنوز هم دارم و قاطعانه میگویم که ایشان کمنظیر بودند. آن بزرگوار همیشه میگفتند: «به من عظمی نگویید و چه معنا دارد که فقیهی خودش را عظمی تلقی کند؟ آیتالله العظمی، مولا و آقای ما امیرالمومنین(ع) است...». مرحوم آیتالله العظمی بهجت هم میفرمود: روی رساله من بنویسید: «العبد». از همه برتر، خودِ پیامبر اکرم(ص) هم، بالاترین مرتبهشان مرتبه عبودیت است. مبنای ایشان در این گونه امور، مبنای بسیار دقیقی بود و ابدا خوشحال نمیشدند که ایشان را با چنین القابی مورد خطاب قرار دهند. وقتی از ایشان تجلیل و تکریم میشد، حقیقتا لذتی نمیبردند! من چنین حالتی را با این قوت و شدت، در کمتر کسی دیدهام. یادم هست حضرت امام هم همین حالت را داشتند و هر چه مردم شعار میدادند: «روح منی خمینی»، در ایشان تأثیری نداشت! اینها مراتبی از معنویت است که هر کسی به آنها دسترسی پیدا نمیکند.
گذشته از نکته پیشین، آیتالله شیرازی معتقد بودند که طلبه تنها پناهی که دارد، امام زمان(عج) است و در غیبت ایشان، فقها مسئولیت دارند و باید آنها را به تحصیل و اخلاق تشویق کنند. من طلبه بودم و دوست داشتم که با شخصیتهای صاحب کمال ارتباط داشته باشم. شنیدم که ایشان به قم آمدهاند و همه رجال علمی و شخصیتهای حوزوی به دیدنشان میروند. من هم رفتم و نکته جالب این است که ایشان مرا به اندازه آنان تحویل گرفتند و وقتی سؤال پرسیدم، با روی گشوده پاسخم را دادند.
جایگاه علمی و فقهی آیتالله العظمی شیرازی را چگونه توصیف میکنید؟ نظر ایشان در مورد ولایت فقیه چه بود؟
متأسفانه جامعه ما از فقدان چنین علمایی، بهشدت دارد صدمه میبیند. زمانهای است که ما از هر طرف، توسط دشمن محاصره شدهایم و شیعه تحت بزرگترین فشارهای تاریخ است! من بارها در مورد ولایت فقیه، با ایشان مذاکره کردم. ایشان میفرمودند: «به القاب رسول اکرم(ص) دقت کنید، یکی از مناصب ایشان نبوت است، دیگری رسالت، منصب سوم امامت است، که از آن به اسوه حسنه تعبیر شده و باید در جامعه مطرح شود، تا مردم از ایشان الگو بگیرند. سخن و عملِ امام حجت است و جامعه باید آن را بپذیرد. منصب دیگر ولایت است، مفهومش نیز این است که در زمان غیبت امام زمان(عج)، فقها وظیفه دارند ولایت را به عهده بگیرند. ولایتِ ولی فقیه، اجرای اوامر الهی، اداره کشور و قضاوت میان مردم است. ولایت همان زمامداری، حکومت و اداره امور است. ولایت فقها، ولایت در قالب وظایف شرعی است. ولی فقیه موظف است با دادن فتوا و نظارت، اوامر الهی را در کشور اسلامی اجرا کند...». ایشان میفرمودند: «ولایت بر دو قسم است: ولایت اعتباری، که شأن ولی فقیه است، و این غیر از ولایت تکوینی است که مختص به امام معصوم است، که قدرت تصرف در کون و مکان را دارد. هیچ کسی، چنین شأنی را برای ولی فقیه قائل نیست. ولایت فقیه، در حد ادای وظیفه است. وظیفه فقها در دوران غیبت معصومان، افتاء و اجرای عملی اوامر الهی است. ولایت فقها، در قالب وظیفه شرعی است که معنا و تحقق مییابد...».
این گفتوگوها در چه مقطعی انجام گرفت؟
در همان مقطعی که آیتالله شیرازی، از نجف به قم آمده بودند. از ایشان پرسیدم: قصدتان مهاجرت به قم بوده؟ فرمودند: خیر؛ به مشهد میروم. هنوز موج اصلی انقلاب اسلامی ایجاد نشده بود و بسیاری از شخصیتها در ایران، نظر و آثار خود را درباره ولایت فقیه منتشر نکرده بودند. ایشان در همان دوره، به تقریر و تثبیت این نظریه توجه داشتند.
ضرورت بازگویی و بازنمایی حالات و مقامات بزرگانی چون آیتالله شیرازی را در چه میبینید؟
این شخصیتها الگو هستند. طلبهها میخواهند در آینده زعیم، صاحب فتوا، قاضی و عهدهدار امور دینی و اجتماعی بشوند. غیر از این بزرگان، از چه کسی میتوانند الگو بگیرند؟ بدون الگو و سرمشق، نمیشود زندگی کرد و بزرگ و تربیت شد. بدون الگو نمیشود حرکت کرد و چه الگویی بهتر از این بزرگواران، که تربیتشده حوزه هزارساله نجف هستند.