به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر به نقل از خبرگزاری پارس: تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران در دل خودش درسهایی نه تنها برای ایرانیان، بلکه کل جهان دارد: اینکه ملتی آزاده میخواست و میخواهد روی پای خودش بایستد، اما استعمار غربی و در برههای روسیه تزاری تاب و تحمل چنین مقاومت و اقتداری را نداشتند و با هجمه به منابع، فرهنگ و هویت ملت ایرانی تنهای تنها سودای منافع خودشان را داشتند،. ایرانی که میرفت بار دیگر اسم و آوازهاش گوش فلک را به درد آورد، اما در دوران قاجار و پهلوی دستخوش میل استعماری شد، منتها با پیروزی انقلاب، استعمار بیکار ننشست و شیوه کاربردیاش در استعمار منابع، فرهنگ و هویت را به گونهای دیگر بهکار گرفت؛ به گونهای که رهبر انقلاب درباره خطرهای استمرار استعمار در کشور هشدار میدهند و میگویند که «ما امروز دچار هر سه مرحله استعمار هستیم. امروز هم دستگاههای قدرت زورمند شیطانی عالم، هم به منابع طبیعی کشورها و ملتها چشم دارند، نظر سوء دارند، هم به فرهنگ آنها، فرهنگ اصیل آنها، هم به هویت ملی و اسلامی آنها نظر دارند و درصدد تخریب و تصرف اینها هستند؛ البته همه یکجور نیستند، در رأس اینها آمریکاست». حال در چنین شرایطی که آمریکا همراه چند کشور غربی خوابهای نازیبا برای کشورمان دیدهاند، با دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ و نویسنده بنام کشورمان در حوزه تاریخ، درباره تلاش استعمار برای رخنه و نفوذ و حتی تلاش برای مستعمره کردن ایران گفتوگو کردهایم تا ضمن بازخوانی دویست سال منتهی به انقلاب اسلامی برایمان از چرایی دشمنی استعمار با این آب و خاک بگوید؛ گفتوگویی که میتواند برای دهه هشتادیها و دهه نودیها هم جذاب باشد. حال اگر شما هم میخواهید بدانید آمریکا و انگلیس چه بر سر ملت بزرگ ایران آوردند و اهدافشان از سلطهطلبیشان چیست این گفتوگوی چالشی را از دست ندهید:
***
آقای دکتر حقانی به عنوان سؤال نخست بفرمایید استعمار در کشور ما تا چه حدی توانسته است جلودار باشد؟
درباره عملکرد استعمار، در کشورمان شاهد تهاجم استعمار هستیم. آن هم در هرسه شکل تکاپوهای استعماری؛ یعنی استعمار کهنه، استعمار نو و استعمار فرانو، اما آیا کشورمان مستعمره شده است، باید بگویم که خوشبختانه کشور ما با توجه به آن بنیانهای قوی فرهنگی و تمدنی که دارد، مستعمره نشده است؛ البته به این معنی نیست که از استعمار آسیب ندیدیم. در واقع ما در شرایط نیمهاستعماری قرار گرفتیم؛ چرا که مقاومت مردم ایران مانع از مستعمره شدن ایران شد. این مقاومت هزینه داشت، اما هزینه آن بسیار کمتر از هزینه مستعمره شدن بود.
اشارهای به مقاومت مردم ایران داشتید، این مقاومت چگونه تأثیرگذار بود؟
بههرحال به خاطر فشار کشورهای استعمارگر شرایطی به ما تحمیل شد که این شرایط در دوران قاجار و پهلوی آسیبهای جدی به ما وارد کرد؛ البته عرض کردم مردم ایران با توجه به آن بنیانهای دینی و فرهنگیشان با مدیریت علمای شیعه و رجال وطندوستی نظیر امیرکبیر مقابل نفوذ استعمار در حوزههای مختلف ایستادند. در این اثنا اگر به نقشآفرینی مرجعیت و زعمای شیعه در تاریخ مواجهه استعمار با کشور خودمان و حتی با سرزمینهای اسلامی توجه کنیم، میبینیم که استعمار با یک سد محکمی که بر اساس آموزههای دینی شکل گرفته بود در مقابل هجوم استعمار و تمایل استعمارگران به اشغال کشورمان در دوران قاجار مواجه شده است.
در برههای از دوران قاجار و پهلوی شاهد نفوذ استعمار به هویت ایرانیها هستیم؛ این شیوه از چه طریقی صورت گرفت؟
در دوران پهلوی متأسفانه با توجه به اینکه رژیمی وابسته به بیگانگان روی کار آمد که نسبت به رژیم استبدادی مستأصل قاجار در مقابل بیگانگان تفاوت جدی در مواجهه با فرهنگ و جامعه ایرانی داشت هجوم به ارزشهای دینی و ملی ایرانیان ابعاد گستردهای پیدا کرد، مانند آنچه در ماجرای منع حجاب بانوان، تغییر لباس مردان و تغییر کلاه مردان و دهها مقوله فرهنگی در دوره پهلوی اول رخ داد. ما شاهد اظهارات صریح رضاخان هستیم دال بر اینکه ایرانیها میبایست سیرتا و صورتا، فرنگی و اروپایی شوند، خب! این فعل و انفعالات با آن مقولات استعمار سخت و بهاصطلاح استعمار کهنه تفاوت داشت؛ یعنی همزمان بیگانگان که داشتند نفت ما را غارت میکردند و متأسفانه در ارکانهای مختلف تصمیمگیری در کشور ما نفوذ داشتند، اما مقوله جدیدی همزمان با آن غارتگری مطرح شد که «ایرانی میبایست سر تا پا فرنگی یا اروپایی شود». تقریبا همین عبارت را ما از تقیزاده در تاریخ دوران مشروطه به یاد داریم، ولی جامعه ایرانی همانطور که در تقابل با استعمار کهنه از خود عکسالعمل نشان داد در این زمینه نیز مقاومت نشان و از هویت خودش در تقابل با توطئههای فرهنگی استعمار و رژیم کارگزار آن یعنی پهلویها دفاع کرد.
در اینجا شاید گریزی به تلاشهای انگلیس و روسیه تزاری در ایجاد قراردادهای باب میلشان برای غارت ایران خالی از لطف نباشد.
از جهت اقتصادی و نظامی، ما شاهد تهاجم گسترده استعمار انگلیس و استعمار روسیه تزاری به کشورمان در دوران قاجار هستیم که البته پشت اغلب این تحرکات دست انگلستان دیده میشود، چه در جنگهای دوره اول روسیه علیه ایران که با تحریک انگلیسیها این اتفاق صورت گرفت و چه در سایر وقایع نظیر تجاوز نظامی انگلیسیها در جنگ دوم هرات به ایران یا تجاوز نظامی که در جنگ سوم هرات در دوره ناصرالدینشاه به ایران کردند. قبل از جنگ جهانی اول انگلستان متأسفانه در بخشهایی از کشور ما وارد شده بود و قصدش تجزیه ایران بود و تا نابودی ایران هم پیش رفت؛ به نحوی که در قرارداد ۱۹۰۷ و در قرارداد ۱۹۱۵ و نیز اشغال ایران در جنگ جهانی اول ما شاهد طراحی کشورهای استعماری برای نابودی کشور خودمان هستیم که باز مقاومت مردم ایران این توطئه شوم را خنثی کرد. حتی طرح مستعمرهسازی ایران که طی قرارداد ۱۹۱۹ از سوی وثوقالدوله و دولت او و باند وابسته به لرد جورج کرزن انگلیسی دنبال میشد، آن هم با شکست مواجه شد.
خب! با این اوصاف فروپاشی اقتصاد ایران از چه زمانی شروع شد؟
در دوران قاجار از لحاظ اقتصادی ما شاهد تهاجم شدیدی بودیم، مخصوصا بعد از آن الحاقیه اقتصادی که در قرارداد ترکمنچای روسها و بعد از جنگ دوم هرات انگلیسیها به ایران تحمیل کردند، عملا فروپاشی اقتصاد ملی ما از آن زمان آغاز شد، به واسطه این تهاجم و لطمات جدی که به بنیانهای اقتصادی ما وارد شد، به نوعی از پیشرفت ایران نیز جلوگیری شد. تجزیه، تضعیف، عقب نگه داشتن و حتی تلاش برای نابودی راهبردهایی بود که استعمار انگلیس تعریف و علیه ما استفاده کرد. در آن مقطع بهرغم اینکه افرادی نظیر امیرکبیر سعی کردند با این چرخه زیادهطلبی و توطئههای شوم انگلستان که از طریق نفوذ و فشارهای مستقیم درصدد سلطه بر ایران بود مقابله کنند، ولی با توطئه بیگانگان و با کجاندیشی عوامل داخلی و دربار، متأسفانه فرصت از ملت ایران گرفته شد و ما نتوانستیم با آن تهاجم به طور گسترده مقابله کنیم. در آن زمان فتاوای گستردهای از سوی علمای بزرگ علیه تهاجم اقتصادی غربیها داریم. به عبارتی همانطور که در تهاجم نظامی فتاوای جهادی داشتیم و علما فتوای جهاد علیه کفاری که به ایران تهاجم کرده بودند صادر کردند، در تهاجم اقتصادی هم همین رویکرد را داشتند. دفاع علما از شرکتهای ایرانی و از تولیدات آن شرکتها و تحریم تجارت و مصرف کالاهای خارجی باعث شد استعمار نتواند علیرغم تضعیف شدید اقتصاد ایران بر تمام ارکان اقتصادی ما تسلط پیدا کند؛ البته متأسفانه بنیانهای اقتصادی ما بهشدت تضعیف شد، مخصوصا با اکتشاف نفت در ایران و تکمحصولی کردن اقتصاد ایران که به واسطه آن کشاورزی، صنعت قالیبافی و منسوجات ما همه به حاشیه رفت، ولی با این اوصاف باز شاهد مقاومت در این حوزه هستیم.
بالاخره استعمار در بخش سیاسی هم ساکت ننشست، تفاوت شیوه قاجار و پهلوی در این زمینه چه بود؟
از لحاظ سیاسی با گسترش شبکههای جاسوسی در ایران و نیز گسترش شبکه فراماسونری، استعمار تلاش داشت که رجال حکومتگر ایرانی را به خدمت خود درآورد، بااینحال در دوره قاجار مقاومتهایی در این حوزه میبینیم، مانند اقدامات آیتالله حاج ملاعلی کنی علیه میرزا ملکمخان و میرزا حسینخان سپهسالار و نیز تقابل جدی آیات میرزا حسن آشتیانی و حاج شیخ فضلالله نوری شهید با صدراعظم وابسته علی اصغرخان اتابک که تلاش داشتند با تصفیه دستگاه حکومت از عناصر وابسته به بیگانگان در مقابل اجرای توطئههای خانمان برانداز آنها بایستند. قاجار هم معمولا در مقابل این اقدامات بنای بر سرسختی نداشت، اما متأسفانه در دوره پهلوی با توجه به اینکه رژیم پهلوی، یک رژیم وابسته است، نه تنها حکومت، مقاومتی در مقابل آنها نمیکند، بلکه با سرکوب روحانیت شیعه و استقرار دیکتاتوری رضاخانی در عرصه سیاسی با مخالفتهای مردمی نیز بهشدت برخورد میشود. اقدامات نمایشی حکومت نیز مانند آتش زدن قرارداد دارسی و یا ماجرای بحرین کاملا به نفع بیگانه خاتمه پیدا کرد. قرارداد ۱۹۳۳ جایگزین قرارداد دارسی شد که از جنبههایی بدتر از قرارداد دارسی است، جدایی «بحرین» را هم قاجارها هیچ وقت به طور رسمی نپذیرفتند، اما در نهایت جدایی بحرین توسط پهلوی از کشور پذیرفته شد.
آیا نفوذ فرهنگی منجر به قیام امام خمینی(ره) شد؟
از لحاظ سیاسی در دوره قاجار فعالیت جریان نفوذ را در کشور مشاهده میکنیم. این جریان نفوذ همگام با اقدامات و فشارهای استعمار انگلیس و روس حاکمیت را به استیصال و ضعف کشاند. در دوره پهلوی نفوذ تبدیل به سلطه شد و وضعیت ساختار سیاسی ما بهشدت به واسطه حضور عوامل استعمار، شکل و صورت دیگری پیدا کرد. از لحاظ فرهنگی نیز تز اروپایی کردن صورت و سیرت مردم ایران و استحاله فرهنگ ایرانی و اسلامی در دوره پهلوی اول و دوم با جدیت دنبال شد. در کنار این اقدامات با حاکم شدن آمریکا بر سرنوشت ایران پس از کودتای ۱۳۳۲ تهاجم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی گستردهتری را بر بنیانهای استقلال ایران شاهد هستیم. تا جایی که شاهد تجدید کاپیتولاسیون در کشورمان بودیم که استقلال قضایی و استقلال سیاسی ایران و امنیت مردم ایران را عملا نابود کرد. در همان مقطع نشریات خارجی با صراحت مینویسند که «قیمت استقلال ایران ۲۵۰ میلیون دلار بود» و این همان وامی بود که محمدرضا پهلوی از آنها گرفت و میبایست دو برابر آن را به آنها برمیگرداند و در ازای آن، کاپیتولاسیون در کشور ما امضا شد. این امتیاز دادن به غرب با مقاومت مردمی روبهرو شد.
حضرت امام(ره)، چه در ماجرای انجمنهای ایالتی ولایتی که پهلوی تلاش داشت اسلام را در ایران از رسمیت بیندازند، قیام کردند که منجر به قیام مردم ایران در ۱۵ خردادماه سال ۱۳۴۲ شد و به دنبال آن کشتار مردم توسط پهلوی را در پی داشت، با وجود این در ماجرای تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون که آمریکا با تحمیل آن تسلط بر تمام شئون حکومت و جامعه ایرانی و نابودی استقلال ایران را دنبال میکرد، امام خمینی(ره) برای دفاع از ایران و اسلام به پا خاست و دیدیم که حضرت امام(ره) علیرغم آن کشتار رژیم پهلوی در ۱۵ خردادماه، همچنان مانند کوهی در مقابل فروش استقلال ایران ایستاد و به دنبال آن نهضتی آغاز شد که در ۲۲ بهمنماه سال ۱۳۵۷ بساط سلطهگران را از ایران جمع کرد. باز میبینید این مقاومت مردم است که نمیگذارد کشور ما مستعمره شود. علیرغم اینکه انگلیسیها به طور جد دنبال مستعمره کردن ایران و نابودی استقلال و نام این کشور در دوره قاجار و در دوره پهلوی بودند.
پهلوی بیشتر دست به تغییر هویت زد یا قاجار؟
البته در حوزههای فرهنگی این تهاجم، تهاجم گستردهای بود و آمده بود با تغییر هویت، حضور بیگانه در جامعه را عادیسازی کند، به این معنا که آنها تلاش داشتند با شبیهسازی ظاهری زن و مرد بااصالت ایرانی با مدل انسان رهای غربی هویت ملت ایران را نابود کرده تا تسلط بر این ملت سازشناپذیر آسان شود؛ چرا که براساس حدیث شریف «من تشبه بقوم فهو منه»؛ وقتی خودتان را شبیه به قومی کنید، از آنها محسوب میشوید، دیگر آن سلطهگر متجاوز را بیگانه و متجاوز محسوب نمیکنید. این اتفاق در دوره پهلوی با شدت بیشتری از سوی حاکمیت و از سوی کانونهای استعماری انگلیسی و آمریکایی دنبال میشد. تلاش برای تغییر هویت از طریق نشر کتب، مقالات، نشریات زرد، فیلمهای سینمایی و جشنوارههای هنری متعدد بود. ساختارشکنیهای قبیح دستگاههای شبهفرهنگی دوره پهلوی و افسارگسیختگی آنها در مواردی بهقدری تند بود که موجب تعجب اربابان آمریکایی و انگلیسی آنها میشد نظیر آنچه در جشن هنر شیراز در ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۵۶ با اجرای نمایش خیابانی وقیح «خوک، بچه، آتش» رخ داد. جامعه ایرانی، که این حرمتشکنیها را از سویی و نابودی استقلال ایران و تسلط استکبار و صهیونیسم را بر کشور برنمیتافت، آماده یک قیام و اقدام بزرگ علیه رژیم پهلوی و اربابان آن بود؛ لذا در سالهای ۱۳۵۶ـ۱۳۵۷ فرصتی پیش آمد که مردم ایران با رهبری فقیهی دلیر مبارزات خودشان را در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به نتیجه برسانند.
اراده مردم برای مقابله با استعمار و استبداد چه فرآیندی را رقم زد؟
ملت ایران با توجه به اصلاحناپذیری رژیم وابسته پهلوی و از بین رفتن استقلال ایران به این نتیجه رسید فقط با تغییر ساختار سیاسی داخلی و پایان دادن به حیات استبداد داخلی میتواند در مقابل سلطهگری خارجی بایستد و استقلال خودش را احیا کند. به همین جهت شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی اصلیترین شعار ملت ایران شد. تحقق این شعارها دستاورد مهمی است که انقلاب اسلامی برای کشور و مردم ما به ارمغان آورد و به دویست سال استیصال یا وابستگی در مقابل استعمار غرب پایان داد و در مسیر کسب قدرت برای رسیدن به جایگاهی که حق این ملت متمدن است قرار گرفت؛ جایگاهی که طی دویست سال قبل از انقلاب، غرب سلطهطلب با انواع دسیسهها درصدد از بین بردن آن و ممانعت از احیای یک ایران قدرتمند در جهان بود.
بر اساس طرحهای آمریکاییها و قبل از آن انگلیسیها، ایران نمیبایست کشور قدرتمندی باشد، چه قاجار مستأصل بر آن حکومت کند، چه پهلوی وابسته و ملت ایران با انقلاب بزرگ خود اراده خویش را بر دویست سال توطئه و جنایت غرب تحمیل کرد و از چرخه شوم استیصال و وابستگی رهایی یافت.
انگلیس، ایران را چه جوری دوست دارد؟
مقامات انگلیسی باصراحت میگفتند: برای حفظ منافع انگلستان، ایران میبایست در وحوشت و بربریت نگه داشته شود و تأکید کردند که ایران میبایست همیشه یک کشور ضعیف و تحت سلطه ما باشد. این اتفاق در دوره پهلوی اول و دوم در کشور ما توسط استعمار انگلیس و در ادامه با استعمار آمریکاییها با شکل و شمایل جدید رخ داد. آمریکاییها که اتفاقا شعارهای ضد استعماری میدادند، در این دوران تمام اقدامات وحشیانه استعمارگران در طول تاریخ را اعم از کشتار مردم و اشغال مستقیم کشورها در کنار روشهای نوین و فرانو از خودشان بروز و ظهور دادند؛ شیوهای که هماکنون آمریکاییها دنبال میکنند، در همین شرایط که میگویند دوران استعمار به سر رسیده است، میبینیم که ترامپ ادعا میکند که کانادا و گرینلند به آمریکا تعلق دارد، نام خلیج مکزیک را عوض میکند، ادعای مالکیت بر غزه شریف را دارد و بیپروا از کوچ اجباری مردم سرزمین فلسطین به کشورهای دیگر سخن میگوید. این موارد نشان میدهد استکبار جهانی به سردمداری آمریکا ابایی از تغییر مرزهای قانونی و بینالمللی مطابق با امیال خود ندارد و به روشهای استعمار کهنه روی آورده است.
کمی از فضای قاجار و پهلوی بیرون بیاییم؛ استعمار فرانو در دوران انقلاب اسلامی چگونه خودش را نشان داده است؟
استکبار جهانی در این پیچ تاریخی مهمی که ما در آن واقع هستیم، ضمن بهرهبرداری از روشهای وحشیانه دوران استعمار کهنه در قالب استعمار فرانو که جنبه رسانهای، هویتی و فرهنگی دارد، به طور جدی اهداف سلطهطلبانه و ویرانگر خودش را دنبال میکند؛ یعنی در عرصههای اقتصادی تلاش دارند کل ظرفیتهای دنیا را در اختیار خودشان بگیرند، از جهت فرهنگی، فرهنگ مهاجم آمریکایی هیچ فرهنگ دیگری را به رسمیت نمیشناسد. آن رئیسجمهور متوهم قبلی آمریکا که در توهم زندگی میکرد و در برخی ساعتهای زندگیاش دچار فراموشی و نسیان میشد، با وقاحت عنوان میکرد که کل دنیا وصله شلوار جین آمریکایی نمیشود. این حکایت از روحیه و رویکرد استعماری و استکباری آمریکا دارد که اساسا هیچ تمدنی را در دنیا به حساب نمیآورد.
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی هیمنه پوشالی شیطان بزرگ را فرو ریخت طی ۴۶ سال گذشته شاهد انواع و اقسام توطئهها علیه مردم شریف ایران و انقلاب بزرگ آنان هستیم. حمایت از جریانات تروریستی علیه مردم ایران، همراهی با رژیم متجاوز بعثی، طراحی و اقدام به کودتا، اقدام به عملیات نظامی در صحرای طبس، کشتن سرنشینان هواپیمای ایرانی، شرکت مستقیم در حمله به ایران در اوج جنگ تحمیلی، تحریم گسترده و بیسابقه ملت ایران در همه حوزههای مهم اقتصادی، پزشکی، فناوری، هجمه گسترده تبلیغاتی ـ فرهنگی در قالب برنامههاو شبکههای ماهوارهای و اینترنتی و سایبری و... بخشی از جنایات استکبار جهانی و همکاری صلیب ـ صهیون علیه مردمیترین انقلاب قرن بیستم است.
انقلاب اسلامی ایران طی ۴۶ سال به منبعی الهامبخش برای مردم جهان و بهویژه مردم منطقه تبدیل شد که تولد جریان مقاومت یکی از دستاوردهای آن به حساب میآید. با تحمیل شکستهای متعدد بر جبهه استکبار و ارتجاع در منطقه در حال حاضر شاهد بروز هر سه رویکرد استعماری در رفتارهای آمریکا هستیم که مظهر تام و تمام استعمار و استکبار در تاریخ بشریت است و تمام قواعد و اصول تمدن غرب را که مدعی آن بودند زیر پا گذاشتند. نمونه بارز آن وحوشتی است که در تهاجم به مردم مظلوم غزه و مردم مظلوم لبنان انجام دادند و بیش از شصت، هفتادهزار انسان به واسطه بمبهای آمریکایی کشته شدند که بخش عمدهای از آنها کودکان و بانوان غزهای و لبنانی بودند که به شهادت رسیدند.
این حجم از وحوشت و ویرانی که آنها به بار آوردند، بیانگر استیصال آمریکاست و این نشان داد وقتی آمریکا مستأصل شود، روی همه قواعد انسانی پا میگذارد و برای بقای آن شجره خبیثهای که بنیان گذاشتند از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند. این موارد نشان میدهد که انقلاب اسلامی و مقاومت و ایستادگی مردم ایران الهامبخش مردم عراق، لبنان و فلسطین عزیز و یمن در تقابل با سلطهگران جهانی بوده و إنشاءالله تداوم آن بتواند منجر به فروپاشی استکبار جهانی شود.
پس برای استعمار تفاوتی ندارد حکومت در ایران دست چه کسی باشد؟
ببینید به خاطر اهمیت و جایگاه ایران در منطقه و ممانعت ایران قوی از جولان دادن سلطهگران در این منطقه، برای استعمار تفاوتی نمیکند چه حکومتی در ایران روی کار باشد، در قاموس آنها ایران نمیبایستی کشوری قوی و مستقل باشد؛ البته یک حکومت مستأصل و ترجیحا یک حکومت وابسته و ضدمردمی در تحقق این راهبرد اساسی استکبار بسیار مؤثر است؛ کما اینکه پهلویها دقیقا این خواسته آنها را محقق کردند؛ آنها با یک ایران قوی مخالف هستند.
قاجار توانمندی صیانت از قدرت ایران و افزودن به قدرت ایران را نداشت و به خاطر فشارهای گسترده کشورهای استعمارگر و جریان نفوذ در درون قاجار مستأصل شده بود؛ به طور مثال میرزا آقاخان نوری، صدراعظم ایران، تحت حمایت دولت انگلستان بود، بعد از آن شما امینالسلطان را میبینید که امتیازات متعددی به روسها و بعد امتیازات متعددی به انگلیسیها داد و اساسا تعصبی نسبت به کشور خودش نداشت یا شخصیتی نظیر میرزا ملکمخان به راحتی استعمار را توجیه کرده و میگوید که «نعمتهای خداوند را که به همه ملتها داده، نباید معطل بگذاریم، بعضی از ملتها قابلیت و شعور استفاده از این نعمتها را دارند، بعضیها ندارند، عقل حکم میکند ما از آن بیلیاقتها بگیریم و به این بالیاقتها بدهیم». چنین تفکری متأسفانه در دوره قاجار در درون حاکمیت قاجار نفوذ کرده بود و در دوره پهلوی نیز یک رژیم وابسته که تمام هدفش این بود که اهداف بیگانگان در ایران تحقق پیدا کند، بر ایران حاکم شد.
در دویست سال قبل از انقلاب اسلامی چه چیزی از جامعه ایرانی گرفته شد؟
استقلال و آزادی گوهرهایی بودند که استعمار و استبداد از ملت ایران گرفتند. متقابلا انقلاب مردم ایران تقابل با حدود دویست سال سلطهگری و زیادهخواهی بیگانگان در کشورمان بود و در نتیجه پیروزی انقلاب میبینیم نوعی از حکومت مبتنی بر مردمسالاری دینی با رویکرد استقلالطلبانه با اراده مردم ایران شکل گرفت؛ به این معنی که ملت ایران خودش برای خودش تصمیم میگیرد و آن خطوط قرمزی را که بیگانگان برای کشور ما ترسیم کرده بودند تا این کشور پیشرفت نکند و قدرتمند نباشد زیر پای اراده انقلابی ما و گفتمانمان از بین رفت. حال اکنون این استقلال، ملت ایران را به جایی رساند که خودش برای سرنوشت کشور تصمیم بگیرد، به توانمندیهای خودش باور داشته باشد و از ظرفیتهای بینالمللی که در این دویست سال از مردم ایران دریغ شده، بهترین بهره و فرصت را ببرد؛ فرصتی که به معنای استقلال است. متأسفانه تا قبل از انقلاب اسلامی این گوهر گرانبها را از ملت ما گرفته بودند.
این موارد نشان میدهد ملت ایران هر وقت فرصتی را با توجه به ظرفیتهای تمدنی با آن بنیانهای فرهنگی دینی خودش پیدا کند، میل به پیشرفت در این ملت وجود دارد و بهسرعت میتواند خودش را احیا کند و ابتدا در کشور خودش، بعد در تحولات منطقه و جهان تأثیرگذار باشد. در این ۴۶ سال ملت ایران که تمنای استقلال و پیشرفت را دارند و ایستادگی میکنند، تلاششان این است که ایران قدرتمند به تمام اهدافش دست پیدا کند. در دوران پس از انقلاب، که مبتنی بر خواست و اراده مردم یک نظام حکومتی در کشور شکل گرفت، ملت بزرگ ایران در مقابل حجم عظیم توطئههای بیگانگان ــ که واقعا هر کدام از توطئههایی که در این ۴۶ سال علیه این ملت و این کشور به کار گرفته شد، میتوانست یک کشور را به زانو در بیاورد ــ ایستاد و از گوهر استقلال صیانت کرد.
صیانت از استقلال در انقلاب اسلامی چه تفاوتی با دوره پهلوی دارد؟
در دوره پهلوی که ما شاهد نابودی استقلال ایران بودیم؛ با پیروزی انقلاب اسلامی و دست یافتن به گوهر استقلال است که ما توانستیم الان در حوزه فنّاوری وارد عرصههایی شویم که بسیاری از کشورها، نه توان ورود به آن عرصهها را دارند، نه اجازه ورود به آن را. ببینید در بحث موشکهای بالستیک، با همه التماس پهلویها از آمریکاییها و با تعهدی که به آنها در قبال مسلح کردن خود داده بودند تا منافع غرب را در منطقه، خلیج فارس و اقیانوس هند تأمین کنند، نهایتا در اواخر دوره پهلوی موشک با برد ۱۰۰ کیلومتر به محمدرضا پهلوی دادند.
در آن دوران هیچ گونه فنّاوری در اختیار کشور ما قرار نمیدادند؛ چون قرار بود فقط استخراجکننده نفت باشیم و حتی در اقتصاد کشاورزی نیز توانمندیهای خودمان را از دست بدهیم؛ به گونهای که در دوره پهلوی، مخصوصا پهلوی دوم و آن ده سال آخر پهلوی دوم، واردکننده مایحتاج غذایی خودمان شده بودیم و واردات از آمریکا و کشورهای اروپایی به طور گسترده افزایش پیدا میکرد، تا جایی که آن اقتصاد نیمهجان کشاورزی ایران هم در معرض نابودی قرار گرفت.
خوشبختانه انقلاب اسلامی این چرخه سلطهطلبی را و این چرخه عقب نگهداشتن را از بین برد و کشور ما را در مسیر پیشرفت قرار داد؛ البته این مسیر پیشرفت، مسیر بسیار سختی است و مسیری نیست که با یک شب یا چهل ساله بتوان طی کرد. خود اروپاییها باصراحت میگویند که ما سیصد تا چهارصد سال ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی داشتیم تا توانستیم با تکمیل زیرساختها و با تربیت نیروهای انسانی کارآمد و توسعه آموزش به مرحلهای برسیم که قدرتمند شویم، باز آنها اعلام میکنند که این مسیر شاید چیزی حدود سیصد سال طول بکشد و با فروش نفت و با تزریق پول هم شدنی نیست.
انقلاب اسلامی طی ۴۶ سال گذشته علیرغم فشارهای شدید اقتصادی و توطئههای سیاسی و تهدیدات نظامی توانست با آن توانمندیهایی که به واسطه خودباوری ناشی از انقلاب اسلامی و نگاه انقلاب اسلامی به جامعه ایرانی داشت، خودش را بازسازی کند، مرزهای دانش را در حوزههایی درنوردد که بسیاری از کشورها یا آرزوی آن را دارند و یا اجازه آن را ندارند که وارد این عرصهها شوند. این صیانت از استقلال، شرف، عزت و پیشرفت بیسابقه ملت ایران در دوران انقلاب اسلامی بسیار متفاوت از آنچه است که در دوران قاجار و پهلوی رخ داد. موفقیتهای انقلاب اسلامی نشان میدهد راهی جز مقاومت و صیانت از چنین دستاوردهایی نداریم. منظور تنها مقاومت نظامی نیست، بلکه مقاومت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی است که با تکیه بر باور «ما میتوانیم» و استفاده حداکثری از ظرفیتهای داخلی خودمان برویم و نیز استفاده از فرصتهای بینالمللی است که میتواند این تلاش استقلالطلبانه را به سرمنزل مقصود برساند.
آیا استعمار فرا نو در ایران پیروز میشود؟
به نظر بنده خیر. مسیر انقلاب اسلامی و راه آن بسیار روشن است؛ موردی که بارها رهبر انقلاب حضرت آیتالله العظمی خامنهای اشاره کردند، منتها برخی افراد به دنبال این هستند که ملت ایران را از این مسیر استقلالطلبی که طی کرده است، پشیمان کنند و حرکت بزرگ مردم در بهمنماه سال ۱۳۵۷ را به عنوان یک اشتباه زیر سؤال ببرند؛ درحالیکه تمام گزارشهای برجایمانده از سالهای پایانی رژیم پهلوی حکایت از یک آینده تاریک و تیره و تار برای کشور ما دارد؛ کشوری که ۳۵ میلیون نفر جمعیت داشت و به اعتراف برخی اعضای خاندان پهلوی ۵۰ درصد جمعیتش بیسواد بودند یا برخی سفارتخانههای خارجی نظیر سفارت انگلستان ـ که اسنادش ترجمه و منتشر شده است ـ ۷۰ درصد این جامعه را بیسواد قلمداد میکردند ـ و میگفتند کارخانههای مونتاژی ایجادشده به واسطه عدم نیروی کار ماهر تبدیل به یک مراکز کاملا بیفایده و بیاثر در اقتصاد ایران شده است.
طبق برآوردهایی که مراکز اقتصادی و اندیشکدههای غربی داشتند، ایران در صورت بقای رژیم پهلوی تا سال ۱۳۷۵ یکی از بدهکارترین کشورهای جهان میبود، خب! ببینید این سرنوشتی بود که آنها برای ما رقم زده بودند. فساد دوره پهلوی نیز این عقبماندگی وحشتناک را تشدید میکرد. با پیروزی انقلاب اسلامی برونرفت از آن شرایط آغاز شد و ملتی که این حماسه بزرگ را رقم زد همچنان در مقابل استکبار و توطئههای آن برای بازگرداندن ملت ایران به شرایط ننگین سابق ایستاده است. با این وجود تحقق همه آرمانها و اهداف انقلاب با انسجام ملی، استفاده حداکثری از ظرفیتهای داخلی که شامل ظرفیتهای انسانی، اقتصادی، منابع طبیعی و معدنی و... است، صورت میپذیرد.
در بعدی دیگر، بهرهمندی از فرصتهای بینالمللی است، نگاه به شرق که رهبر انقلاب بر آن تأکید دارند، فرصتی است که اکنون در پیشروی ملت ایران است؛ فرصتی که شاید ده سال دیگر در دسترس نباشد؛ بنابراین باید با سرعت مسیر پیشرفت را طی کنیم. عضویت در بریکس و دیگر مجامع اقتصادی فرصتی است که در چهارچوب استقلال ملی کشورمان میتواند دور این پیشرفت را تند کند.
به اذعان غربیها پیشرفت به داشتن ساختمانهای مجلل و سرمایهگذاری در کنسرتهای بینالمللی نیست، همان چیزی که در عربستان شاهدش هستیم، اینها پیشرفت نیست، بلکه پیشرفت مبتنی بر ایجاد زیرساختهایی است که بخشی از آن زیرساختها، زیرساختهای بهاصطلاح صنعتی و اقتصادی و در رأس آن زیرساختهای انسانی است. انقلاب اسلامی اتفاقا در این زمینهها توانسته است موفق باشد. به نظر من این فشاری که به کشور ما وارد میشود، بخش عمدهاش این است که ایران اسلامی به سمت ایجاد این زیرساختها حرکت کرده است که میتواند به پیشرفت ایران و دست یافتن به جایگاهی درخور ملت ایران منجر شود. این اتفاق تا کنون رخ داده و بعد از این هم ادامه خواهد داشت و با مقاومت ملت ایران در این مسیر إنشاالله شاهد تحولات چشمگیر در کشورمان خواهیم بود.
منبع: خبرگزاری فارس